پرش به محتوا

اندیشه سهروردی: دیدگاه‌های فلسفی استاد غلامحسین دینانی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'هـ' به 'ه'
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')')
جز (جایگزینی متن - 'هـ' به 'ه')
 
خط ۳۵: خط ۳۵:


==گزارش کتاب==
==گزارش کتاب==
[[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی]] در سال 549 هـ.ق. در قریۀ سهرورد نزدیک زنجان متولد شد. شهاب‌الدین بعد از آنکه خواندن و نوشتن آموخت، پدرش او را به مراغه که آن زمان از شهرهای بزرگ بود و چند سال بعد از آن تاریخ، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] زیج معروف مراغه را به دستور هلاکوخان در آن ساخت، فرستاد. او مقدمات علوم را در مراغه فراگرفت و پس از آن عازم اصفهان شد. در آن زمان در اصفهان دانشمندی به نام ظهیرالدین قاری تدریس می‌کرد. شهاب‌الدین همۀ علوم آن زمان را نزد وی فراگرفت و در شانزده‌سالگی از تحصیل علم و تلمذ نزد استادان بی‌نیاز شد. او ضمن تحصیل چنین استنباط کرده بود که موجودات دنیا از نور به وجود آمده‌اند و انوار به یکدیگر می‌تابند و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین دلیل لقب «[[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]]» را یافت.
[[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی]] در سال 549 ه.ق. در قریۀ سهرورد نزدیک زنجان متولد شد. شهاب‌الدین بعد از آنکه خواندن و نوشتن آموخت، پدرش او را به مراغه که آن زمان از شهرهای بزرگ بود و چند سال بعد از آن تاریخ، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] زیج معروف مراغه را به دستور هلاکوخان در آن ساخت، فرستاد. او مقدمات علوم را در مراغه فراگرفت و پس از آن عازم اصفهان شد. در آن زمان در اصفهان دانشمندی به نام ظهیرالدین قاری تدریس می‌کرد. شهاب‌الدین همۀ علوم آن زمان را نزد وی فراگرفت و در شانزده‌سالگی از تحصیل علم و تلمذ نزد استادان بی‌نیاز شد. او ضمن تحصیل چنین استنباط کرده بود که موجودات دنیا از نور به وجود آمده‌اند و انوار به یکدیگر می‌تابند و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین دلیل لقب «[[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]]» را یافت.


او می‌گفت جهان جز نور نیست که یکی بر دیگری می‌تابد و بنابراین جهان جز اشراق نیست. بعضی از نورها قوی، بعضی ضعیف و برخی متراکم هستند. همان‌گونه که نورهای قوی بر نورهای ضعیف می‌تابد، نورهای ضعیف هم به سوی انوار قوی تابش دارند.
او می‌گفت جهان جز نور نیست که یکی بر دیگری می‌تابد و بنابراین جهان جز اشراق نیست. بعضی از نورها قوی، بعضی ضعیف و برخی متراکم هستند. همان‌گونه که نورهای قوی بر نورهای ضعیف می‌تابد، نورهای ضعیف هم به سوی انوار قوی تابش دارند.