۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '،ف' به '، ف') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
'''پژوهشى در تعليم و تربيت اسلامى'''، اثر [[سيد مهدى صانعى]] در این اثر از برخى رويکردهاى تربيتى اسلام سخن رفته است. مطالب کتاب در نه فصل گرد آمده است. | '''پژوهشى در تعليم و تربيت اسلامى'''، اثر [[سيد مهدى صانعى]] در این اثر از برخى رويکردهاى تربيتى اسلام سخن رفته است. مطالب کتاب در نه فصل گرد آمده است. | ||
فصل اول. کليات: اين فصل با اشاره به غفلت مسلمانان از تعليم و تربيت اسلامى و پىروى آنها از غرب آغاز مىشود. آنگاه معناى تربيت مىآيد و از کاررفتهاى قرآنى گروه واژگان تربيت در قرآن ياد مىشود. تعليم تعريف مىشود. فرق تعليم با تربيت مىآيد و به رابطه ميان آن دو اشارت مىرود. فرق تزکيه با تربيت و اقسام تزکيه گوشزد مىشود و با تعريف و تحليل الهام(اشراق)از فرقش با تعليم و وحى ياد مىشود. پس از اين، موضوع تعليم و تربيت بررسى مىشود. از ضرورت و اهميت تعليم و تربيت ياد مىرود و به امکان تغيير اخلاق اشارت مىشود و توجه به تعليم و تربيت از ويژگيهاى اين قرن خوانده مىشود، سپس به اهميت تعليم و تربيت در اسلام پرداخته مىشود و با اشارتى کوتاه به هدف و غايت تعليم و تربيت فصل پايان مىيابد. | فصل اول. کليات: اين فصل با اشاره به غفلت مسلمانان از تعليم و تربيت اسلامى و پىروى آنها از غرب آغاز مىشود. آنگاه معناى تربيت مىآيد و از کاررفتهاى قرآنى گروه واژگان تربيت در قرآن ياد مىشود. تعليم تعريف مىشود. فرق تعليم با تربيت مىآيد و به رابطه ميان آن دو اشارت مىرود. فرق تزکيه با تربيت و اقسام تزکيه گوشزد مىشود و با تعريف و تحليل الهام(اشراق)از فرقش با تعليم و وحى ياد مىشود. پس از اين، موضوع تعليم و تربيت بررسى مىشود. از ضرورت و اهميت تعليم و تربيت ياد مىرود و به امکان تغيير اخلاق اشارت مىشود و توجه به تعليم و تربيت از ويژگيهاى اين قرن خوانده مىشود، سپس به اهميت تعليم و تربيت در اسلام پرداخته مىشود و با اشارتى کوتاه به هدف و غايت تعليم و تربيت فصل پايان مىيابد. | ||
فصل دوم. مکاتب تعليم و تربيت: فراوانى و گوناگونى مکتبهاى تربيتى، نشان از سرگردانى انسان در امر تربيت دارد و ضرورت تربيت وحيانى را مىرساند. پيش از پردازش مکتب تربيتى اسلام و هدفهاى آن، اهداف مکتبهاى تربيتى زير بررسى و نقد مىشود. اگزيستانسياليسم، سلطهجويى و اقتدارگرايى، اصالت علم، اصالت تجربه، اصالت رفتار و روانکاوى فرويد. | فصل دوم. مکاتب تعليم و تربيت: فراوانى و گوناگونى مکتبهاى تربيتى، نشان از سرگردانى انسان در امر تربيت دارد و ضرورت تربيت وحيانى را مىرساند. پيش از پردازش مکتب تربيتى اسلام و هدفهاى آن، اهداف مکتبهاى تربيتى زير بررسى و نقد مىشود. اگزيستانسياليسم، سلطهجويى و اقتدارگرايى، اصالت علم، اصالت تجربه، اصالت رفتار و روانکاوى فرويد. | ||
در شرح و شمار هدفهاى تعليم و تربيت اسلامى، نخست اندکى از جايگاه انسان در بينش اسلامى مىگويد،آنگاه هدف غايى تربيت را تعريف مىکند و هدفهاى اساسى تعليم و تربيت را براساس اطلاعيه دبيرخانۀ شوراى عالى آموزش و پرورش جمهورى اسلامى ايران برمىشمارد و از اين رهگذر از هدفهاى معنوى، اجتماعى، سياسى و اقتصادى ياد مىکند و هدفهاى زير را شرح مىدهد: هدفهاى تعليم و تربيت فرد نسبت به خداوند، هدفهاى تعليم و تربيت فرد نسبت به خويشتن، هدفهاى تعليم و تربيت فرد نسبت به اجتماع و هدفهاى تعليم و تربيت فرد نسبت به طبيعت. | در شرح و شمار هدفهاى تعليم و تربيت اسلامى، نخست اندکى از جايگاه انسان در بينش اسلامى مىگويد،آنگاه هدف غايى تربيت را تعريف مىکند و هدفهاى اساسى تعليم و تربيت را براساس اطلاعيه دبيرخانۀ شوراى عالى آموزش و پرورش جمهورى اسلامى ايران برمىشمارد و از اين رهگذر از هدفهاى معنوى، اجتماعى، سياسى و اقتصادى ياد مىکند و هدفهاى زير را شرح مىدهد: هدفهاى تعليم و تربيت فرد نسبت به خداوند، هدفهاى تعليم و تربيت فرد نسبت به خويشتن، هدفهاى تعليم و تربيت فرد نسبت به اجتماع و هدفهاى تعليم و تربيت فرد نسبت به طبيعت. | ||
فصل سوم. ويژگيهاى انسان از نظر تعليم و تربيت: در اين فصل پس از پرداخت رويکردهاى مادى برخى مکتبهاى غربى به انسان و انتقاد از آن،پارهاى ويژگيهاى انسان را در اسلام چنين شرح مىدهد: انسان ماهيتى است مرکب از روح و بدن،روح اصل و حقيقت آدمى است و استقلال دارد، دلايل تجرد روح و بقاى آن بسيار است. پس از اين به نقش اراده در تربيت انسان اشارت مىکند،آزادى و نقش آن را در تربيت انسان مىآورد،عدم منافات اصل آزادى با پرهيزگارى را در اسلام يادآور مىشود، دلايلى بر آزادى انسان مىآورد، به بداء و حقيقت آن اشاره مىکند، از دلايل بداء مىگويد و با پرداخت آثار شوم باور جبر و نبود آزادى، از عقل ياد مىکند و مدرکات و مستقلات عقلى،و حسن و قبح عقلى اعمال را بررسى مىکند. آنگاه به اعمال سائقى و ارادى انسان مىپردازد و از تمايلات نفسانى و انسانى مىگويد و دلايل وجود تمايلات عالى را در انسان برمىشمارد و از تفاوت انسان الهى با انسان مادى ياد مىکند. | فصل سوم. ويژگيهاى انسان از نظر تعليم و تربيت: در اين فصل پس از پرداخت رويکردهاى مادى برخى مکتبهاى غربى به انسان و انتقاد از آن،پارهاى ويژگيهاى انسان را در اسلام چنين شرح مىدهد: انسان ماهيتى است مرکب از روح و بدن،روح اصل و حقيقت آدمى است و استقلال دارد، دلايل تجرد روح و بقاى آن بسيار است. پس از اين به نقش اراده در تربيت انسان اشارت مىکند،آزادى و نقش آن را در تربيت انسان مىآورد،عدم منافات اصل آزادى با پرهيزگارى را در اسلام يادآور مىشود، دلايلى بر آزادى انسان مىآورد، به بداء و حقيقت آن اشاره مىکند، از دلايل بداء مىگويد و با پرداخت آثار شوم باور جبر و نبود آزادى، از عقل ياد مىکند و مدرکات و مستقلات عقلى،و حسن و قبح عقلى اعمال را بررسى مىکند. آنگاه به اعمال سائقى و ارادى انسان مىپردازد و از تمايلات نفسانى و انسانى مىگويد و دلايل وجود تمايلات عالى را در انسان برمىشمارد و از تفاوت انسان الهى با انسان مادى ياد مىکند. | ||
| خط ۵۲: | خط ۴۴: | ||
فصل هشتم. يادگيرى و آداب آن: در اين فصل از فراگيرى دانش و اهميت آن در اسلام مىگويد. به علومى که آموختن آنها واجب است اشارت مىکند. از علوم دينى و غيردينى ياد مىکند. به عموميت مفهوم علمآموزى در اسلام مىپردازد و از اهميت خواندن و نوشتن در اسلام خبر مىدهد. پس از اين به يادگيرى مىرسد و آن را تعريف مىکند و از اهميت يادگيرى براى انسان مىگويد و منابع يادگيرى را گوشزد مىکند. | فصل هشتم. يادگيرى و آداب آن: در اين فصل از فراگيرى دانش و اهميت آن در اسلام مىگويد. به علومى که آموختن آنها واجب است اشارت مىکند. از علوم دينى و غيردينى ياد مىکند. به عموميت مفهوم علمآموزى در اسلام مىپردازد و از اهميت خواندن و نوشتن در اسلام خبر مىدهد. پس از اين به يادگيرى مىرسد و آن را تعريف مىکند و از اهميت يادگيرى براى انسان مىگويد و منابع يادگيرى را گوشزد مىکند. | ||
راههاى يادگيرى(تقليد،آزمايش علمى و آزمايش و خطا، تفکر و مشاوره، انگيزه،پند گرفتن از رويدادهاى مهم تاريخى، تکرار، توجه، مشارکت پىگيرانه، توزيع يادگيرى) را مىآورد. از عادت مىگويد و چهار قانون عادت را از زبان ويليام جيمز يادآور مىشود. | راههاى يادگيرى(تقليد،آزمايش علمى و آزمايش و خطا، تفکر و مشاوره، انگيزه،پند گرفتن از رويدادهاى مهم تاريخى، تکرار، توجه، مشارکت پىگيرانه، توزيع يادگيرى) را مىآورد. از عادت مىگويد و چهار قانون عادت را از زبان ويليام جيمز يادآور مىشود. | ||