۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' مى گ' به ' میگ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى') |
||
| خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
کتاب با معرفى مؤلف آغاز گرديده و در ادامه، مقدمهاى از محقق کتاب ذکر شده و سپس طى 111 باب به مطالب اخلاقى و عرفانى در موضوعات پراکنده اشاره شده است. | کتاب با معرفى مؤلف آغاز گرديده و در ادامه، مقدمهاى از محقق کتاب ذکر شده و سپس طى 111 باب به مطالب اخلاقى و عرفانى در موضوعات پراکنده اشاره شده است. | ||
روش مؤلف بر اين بوده که در هر باب با آوردن آيه و روايتى به بحث ادامه داده و از قول حکماء و بزرگان، با عبارت «قال بعض الحکماء» استفاده کرده و در هر بابى اگر | روش مؤلف بر اين بوده که در هر باب با آوردن آيه و روايتى به بحث ادامه داده و از قول حکماء و بزرگان، با عبارت «قال بعض الحکماء» استفاده کرده و در هر بابى اگر مىخواسته حکايتى را به عنوان شاهد مثال و توضيح مطلب ذکر کند، ابتدا لفظ «حکى» يا «حکاية» را ذکر نموده و سپس داستان و حکايت را آورده است. | ||
اکثر ابواب کتاب از 3 يا 4 صفحه تجاوز نمى کند و همه آنها داراى يکدستى در حجم مطالب است. | اکثر ابواب کتاب از 3 يا 4 صفحه تجاوز نمى کند و همه آنها داراى يکدستى در حجم مطالب است. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در ابتدا، شرح حالى از مؤلف کتاب، [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]]، ذکر شده است و در آن به معرفى آثار، اساتيد و شاگردان وى پرداخته شده است. در ادامه، مقدمهاى از محقق کتاب، آقاى عبدالمجيد طعمه حلبى آورده شده است که حاکى از اين است که کتاب «مکاشفة القلوب المقرب الى علام الغيوب» اثر غزالى را مختصر نموده و نام آن را «مکاشفة القلوب» نهاده است. سپس اصل کتاب با باب اول به نام» فى بيان الخوف «آغاز میگردد و با باب 111 به نام «فى وفات النبى(ص)» خاتمه | در ابتدا، شرح حالى از مؤلف کتاب، [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]]، ذکر شده است و در آن به معرفى آثار، اساتيد و شاگردان وى پرداخته شده است. در ادامه، مقدمهاى از محقق کتاب، آقاى عبدالمجيد طعمه حلبى آورده شده است که حاکى از اين است که کتاب «مکاشفة القلوب المقرب الى علام الغيوب» اثر غزالى را مختصر نموده و نام آن را «مکاشفة القلوب» نهاده است. سپس اصل کتاب با باب اول به نام» فى بيان الخوف «آغاز میگردد و با باب 111 به نام «فى وفات النبى(ص)» خاتمه مىيابد. | ||
مؤلف، پس از نام [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، عبارت «کرم الله وجهه» و بعد از اسم خلفا عبارت «رضىاللهعنه» را ذکر نموده است. | مؤلف، پس از نام [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، عبارت «کرم الله وجهه» و بعد از اسم خلفا عبارت «رضىاللهعنه» را ذکر نموده است. | ||
#: ابواب کتاب را | #: ابواب کتاب را مىتوان به چند دسته زير تقسيم نمود: | ||
# ابوابى که اشاره به مراتب عرفانى دارند، مانند: خوف، صبر، توبه، محبت، عشق و... | # ابوابى که اشاره به مراتب عرفانى دارند، مانند: خوف، صبر، توبه، محبت، عشق و... | ||
# ابوابى که اشاره به رذائل و فضائل اخلاقى و کردارهاى شايسته و ناشايسته دارند، مانند: غفلت، فسق، نفاق، نسيان الله، غيبت، نميمه، زنا، صله رحم، زکات، نيکى به والدين، قناعت و... | # ابوابى که اشاره به رذائل و فضائل اخلاقى و کردارهاى شايسته و ناشايسته دارند، مانند: غفلت، فسق، نفاق، نسيان الله، غيبت، نميمه، زنا، صله رحم، زکات، نيکى به والدين، قناعت و... | ||
| خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
مؤلف اگر در نقل حکايتها، اسمى از اشخاص را مىدانسته، به آن اشاره کرده و اگر از آن بى اطلاع بوده، با عبارت» قال بعض الحکماء«، «حکى بعض الصالحين» و يا «روى انّ بعضهم» به حکايت يا شاهد مثال خود استناد جسته است. | مؤلف اگر در نقل حکايتها، اسمى از اشخاص را مىدانسته، به آن اشاره کرده و اگر از آن بى اطلاع بوده، با عبارت» قال بعض الحکماء«، «حکى بعض الصالحين» و يا «روى انّ بعضهم» به حکايت يا شاهد مثال خود استناد جسته است. | ||
اکثر ابواب کتاب، به صورت مرتب و دسته بندى شده است که در آنها | اکثر ابواب کتاب، به صورت مرتب و دسته بندى شده است که در آنها مىتوان چند مطلب را مشاهده نمود: | ||
# استفاده از آيات؛ | # استفاده از آيات؛ | ||
# استفاده از کلام حضرت رسول(ص)؛ | # استفاده از کلام حضرت رسول(ص)؛ | ||
# نقل سخن بزرگان و عرفا؛ | # نقل سخن بزرگان و عرفا؛ | ||
# نقل حکايت هايى جهت توضيح بيشتر مطلب و شاهدِ مثال. | # نقل حکايت هايى جهت توضيح بيشتر مطلب و شاهدِ مثال. | ||
از جمله مباحث کتاب، بحث خوف است. مؤلف، با آوردن خبرى از پيامبر(ص) بدين قرار که: «خدا ملکى را خلق کرد که بالى در مشرق و بالى در مغرب دارد، سر او زير عرش الهى، دو پايش زير زمين هفتم و به تعداد مخلوقات الهى، پر دارد. هنگامى که مرد يا زنى از امت من بر من صلوات بفرستد، خدا اين ملک را امر | از جمله مباحث کتاب، بحث خوف است. مؤلف، با آوردن خبرى از پيامبر(ص) بدين قرار که: «خدا ملکى را خلق کرد که بالى در مشرق و بالى در مغرب دارد، سر او زير عرش الهى، دو پايش زير زمين هفتم و به تعداد مخلوقات الهى، پر دارد. هنگامى که مرد يا زنى از امت من بر من صلوات بفرستد، خدا اين ملک را امر مىکند که در دريايى از نور در تحت عرش الهى فرو رود سپس خارج گردد و بالش را در آن حرکت میدهد، سپس از هر پرى قطرهاى مىچکد، سپس خدا از هر قطره ملکى را خلق مىکند که براى اين شخص تا روز قيامت طلب استغفار مىکنند». | ||
در ادامه اين حديث، آورده که بعضى از حکماء گفتهاند: «سلامت جسم، در قلت طعام و سلامت روح، در قلت گناه و سلامت دين، در صلوات فرستادن بر خير الانام، حضرت محمد(ص) است». | در ادامه اين حديث، آورده که بعضى از حکماء گفتهاند: «سلامت جسم، در قلت طعام و سلامت روح، در قلت گناه و سلامت دين، در صلوات فرستادن بر خير الانام، حضرت محمد(ص) است». | ||
وى در ادامه بحث خوف، اين آيه را ذکر | وى در ادامه بحث خوف، اين آيه را ذکر مىکند:{{متن قرآن|يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله|سوره=حشر|آیه=18}}، بعد میگوید: «يعنى از خدا خشيت داشته باشيد«، سپس اين آيه را آورده: {{متن قرآن|و لتنظر نفس ما قدمت لغد|سوره=حشر|آیه=18}} | ||
و میگوید: «يعنى انسان بايد براى روز قيامت عمل کند و معناى آن اين است که صدقه بدهيد و فرمان خدا را اطاعت کنيد تا در روز قيامت، پاداش الهى را بيابيد»، سپس اين آيه را آورده: {{متن قرآن|و اتقو الله ان الله خبير بما تعملون|سوره=حشر|آیه=18}} | و میگوید: «يعنى انسان بايد براى روز قيامت عمل کند و معناى آن اين است که صدقه بدهيد و فرمان خدا را اطاعت کنيد تا در روز قيامت، پاداش الهى را بيابيد»، سپس اين آيه را آورده: {{متن قرآن|و اتقو الله ان الله خبير بما تعملون|سوره=حشر|آیه=18}} | ||
و در ادامه، ذکر | و در ادامه، ذکر مىکند که خدا آگاه به خير و شر است، پس ملائکه، آسمان، زمين، شب و روز، همه در روز قيامت شهادت میدهند به آنچه که ابن آدم از خير و شر عمل کرده است حتى جوارحش شهادت میدهند. | ||
زمين براى مؤمن شهادت میدهد و میگوید: بر من نماز گذارده، روزه گرفته، حج رفته، پس مؤمن شاد میشود و عليه کافر شهادت میدهد و میگوید: بر روى من به خدا شرک ورزيد، زنا کرد، شراب خورد، اکل به حرام نمود. | زمين براى مؤمن شهادت میدهد و میگوید: بر من نماز گذارده، روزه گرفته، حج رفته، پس مؤمن شاد میشود و عليه کافر شهادت میدهد و میگوید: بر روى من به خدا شرک ورزيد، زنا کرد، شراب خورد، اکل به حرام نمود. | ||
مؤلف سپس ادامه میدهد که مؤمن کسى است که با تمام جوارحش از خدا بترسد؛ چنان که ابوليث فقيه میگوید:» علامت خوف الهى در هفت چيز ظاهر میشود: اول، در زبان که آن را از کذب و غيبت و نميمه و تهمت و کلام نامربوط، بازمى دارد و آن را مشغول ذکر الهى، تلاوت قرآن و مذاکره علم قرار میدهد. | مؤلف سپس ادامه میدهد که مؤمن کسى است که با تمام جوارحش از خدا بترسد؛ چنان که ابوليث فقيه میگوید:» علامت خوف الهى در هفت چيز ظاهر میشود: اول، در زبان که آن را از کذب و غيبت و نميمه و تهمت و کلام نامربوط، بازمى دارد و آن را مشغول ذکر الهى، تلاوت قرآن و مذاکره علم قرار میدهد. | ||
دوم، قلبش که دشمنى، تهمت و حسادت نسبت به برادران را از آن خارج | دوم، قلبش که دشمنى، تهمت و حسادت نسبت به برادران را از آن خارج مىکند، زيرا حسد، حسنات را محو مىکند؛ چنان که پيامبر فرمودند: «حسد، حسنات را مىخورد، همان طور که آتش، هيزم را». حسد از امراض بزرگ در قلوب است و امراض قلوب جز با علم و عمل مداوا نمیشود. | ||
سوم، نگاهش که آن را به هيچ حرامى از مشروبات و مأکولات و ملبوسات و غير آن نمى افکند و نيز راغبانه به دنيا نمى نگرد، بلکه عبرت گيرانه به آن نگاه | سوم، نگاهش که آن را به هيچ حرامى از مشروبات و مأکولات و ملبوسات و غير آن نمى افکند و نيز راغبانه به دنيا نمى نگرد، بلکه عبرت گيرانه به آن نگاه مىکند و به آنچه براى او حلال نيست نظر نمى نمايد؛ چنان که رسول(ص) میفرمايد: کسى که دو چشم خود را از حرام پر کند خدا در روز قيامت دو ديده او را از آتش آکنده مىسازد». مؤلف، سخن ابوليث را در مورد علامت خوف در ساير اعضا پيگيرى مىکند و اين بحث را با ذکر حکاياتى در مورد خوف حضرت داود و حضرت ابراهيم(ع) به پايان میبرد. | ||
از جمله مباحث کتاب، مطلبى است که در باب 19 تحت عنوان «عقوبت شارب الخمر» آمده. مؤلف پس از ذکر آيه {{متن قرآن|يسئلونک عن الخمر|سوره=بقره|آیه=۹۱۲}}، مطلبى را ذکر | از جمله مباحث کتاب، مطلبى است که در باب 19 تحت عنوان «عقوبت شارب الخمر» آمده. مؤلف پس از ذکر آيه {{متن قرآن|يسئلونک عن الخمر|سوره=بقره|آیه=۹۱۲}}، مطلبى را ذکر مىکند که نشان از صداقت و عدم کتمان بعضى از واقعيات توسط وى، حتى بر ضد خلفا دارد؛ مثلاًدر اين باب، پس از ذکر اين نکته که با وجود تحريم شراب خوارى و ابلاغ آن توسط رسول اکرم(ص)، افرادى با حالت مستى به نماز مىايستادند و خداوند با فرستادن فرمان ديگر آنان را از اين عمل زشت نهى فرمود، مینويسد: عمر بن خطاب شراب خورد و در حالت مستى با استخوان شتر فرق سر عبدالرحمن بن عوف را شکافت، سپس نشست و بر کشتههاى بدر نوحه سرايى نمود. خبر به رسول خدا(ص) رسيد، حضرت خشمگين شدند و درحالى که عبايشان روى زمين کشيده میشد، نزد عمر آمدند و با وسيلهاى که در دست مبارکشان بود بر سر عمر کوبيدند. عمر فرياد زد از خشم خدا و رسول، به خدا پناه مىبرم... | ||
== وضعيت کتاب == | == وضعيت کتاب == | ||