۱۴۴٬۷۲۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURادبیات و فلسفهJ1.jpg | عنوان =ادبیات و فلسفه | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = پروانه، فرید (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =لوگوس | مکان نشر =قم | سال نشر =1398 | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCO...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''ادبیات و فلسفه: پیوندها و گسستها''' تألیف فرید | '''ادبیات و فلسفه: پیوندها و گسستها''' تألیف [[پروانه، فرید|فرید پروانه]]، در این کتاب مختصر نویسنده کوشیده تا در قالب درسگفتاری کوتاه، آراء و دیدگاههای فیلسوفانی که در باب ادبیات سترگ و جدی، اندیشه و پرسندگی داشتهاند، مرور و بررسی نماید. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
در این کتاب مختصر نویسنده کوشیده تا در قالب درسگفتاری کوتاه، آراء و دیدگاههای فیلسوفانی که در باب ادبیات سترگ و جدی، اندیشه و پرسندگی داشتهاند، مرور و بررسی نماید. گرچه در ظاهر امر ادبیات و فلسفه دو وصلۀ ناجور مینمایند، در نگاهی بستری، میتوان دریافت که فیلسوفان از قدیم تاکنون در کنار آرای فلسفی خود به ادبیات نیز اندیشیدهاند و ماحصل این سیر اندیشه گاه ابهامزدایی بوده و بر پیوند میان آن دو قوام بخشیده و گاه گسست و تیرگی افزودهاند. گفتنی است که در میان نویسندگان و ادبای جهان هم البته کسانی بودهاند که به جهان پیرامون خود و تجربیات بشری نگاهی فیلسوفانه داشتهاند. از این میان میتوان به داستایفسکی، کافکا، کامو، بکت و خیام به عنوان نمونه اشاره کرد. برای تبیین پیوند و گسست میان ادبیات و فلسفه به مثالهایی از دستۀ اول، یعنی فیلسوفانی که دلمشغولی ادبیات داشتهاند، بیشتر پرداخته شده است. در این کتاب خواننده با مسائل و مقولههایی چون چیستی ادبیات و فلسفه و تاریخچۀ آراء فیلسوفان از دوران باستان تا دوران کنونی به اجمال آشنا میشوند. | در این کتاب مختصر نویسنده کوشیده تا در قالب درسگفتاری کوتاه، آراء و دیدگاههای فیلسوفانی که در باب ادبیات سترگ و جدی، اندیشه و پرسندگی داشتهاند، مرور و بررسی نماید. گرچه در ظاهر امر ادبیات و فلسفه دو وصلۀ ناجور مینمایند، در نگاهی بستری، میتوان دریافت که فیلسوفان از قدیم تاکنون در کنار آرای فلسفی خود به ادبیات نیز اندیشیدهاند و ماحصل این سیر اندیشه گاه ابهامزدایی بوده و بر پیوند میان آن دو قوام بخشیده و گاه گسست و تیرگی افزودهاند. گفتنی است که در میان نویسندگان و ادبای جهان هم البته کسانی بودهاند که به جهان پیرامون خود و تجربیات بشری نگاهی فیلسوفانه داشتهاند. از این میان میتوان به داستایفسکی، کافکا، کامو، بکت و خیام به عنوان نمونه اشاره کرد. برای تبیین پیوند و گسست میان ادبیات و فلسفه به مثالهایی از دستۀ اول، یعنی فیلسوفانی که دلمشغولی ادبیات داشتهاند، بیشتر پرداخته شده است. در این کتاب خواننده با مسائل و مقولههایی چون چیستی ادبیات و فلسفه و تاریخچۀ آراء فیلسوفان از دوران باستان تا دوران کنونی به اجمال آشنا میشوند. | ||
اگر نمیتوان فلسفه را ادبیات قلمداد کرد، آیا عکس آن امکانپذیر است؟ آیا میتوان ادبیات را فلسفه به حساب آورد؟ علت طرح چنین پرسشی این است که در تاریخ اندیشۀ بشر محققین فیلسوفانی را سراغ کردند که در حوزۀ ادبیات نیز قلمفرسایی کردهاند. در این میان میتوان به | اگر نمیتوان فلسفه را ادبیات قلمداد کرد، آیا عکس آن امکانپذیر است؟ آیا میتوان ادبیات را فلسفه به حساب آورد؟ علت طرح چنین پرسشی این است که در تاریخ اندیشۀ بشر محققین فیلسوفانی را سراغ کردند که در حوزۀ ادبیات نیز قلمفرسایی کردهاند. در این میان میتوان به [[افلاطون]]، [[ارسطو]]، آگوستین قدیس، کانت، شلگل، کییرکگور، نیچه، هایدگر، ناسباووم، بلانشاو و دریدا اشاره کرد که در فصل سوم این کتاب به این مسئله پرداخته شده است. در مقابل نویسندگانی همچون کامو و سارتر بودهاند که مضامین فلسفی را در قالب داستان در آثار خود خلق کردند. برخی از آنها اذعان کردهاند که برای بیان مضامین فلسفی یا شرح فلسفه، ادبیات بهترین تمهید بوده است؛ چراکه زبان فلسفه خشک و بیروح است؛ اما در داستان فضا برای بیان جزئیات فلسفی زندگی بیشتر است.<ref>[https://literaturelib.com/books/4115 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references /> | ||