التبيان في تفسير القرآن: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'التبيان (ابهام زدایی)' به 'التبيان (ابهامزدایی)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'شریفالرضی، محمد بن حسین' به 'شریف رضی، محمد بن حسین') |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
در ميان مباحث اصولى، از همه مهمتر آنكه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] دلالت هيچ يك از آيات را بر حجيت خبر واحد نپذيرفته و استدلال به آيۀ نبأ.<ref>ج 9، ص343-344</ref> و آيۀ نفر.<ref>ج 5، ص322</ref> را رد كرده و حتى به برخى آيات، چون'''«لا تقف ما ليس لك به علم»''' (اسراء: 36<nowiki></ref></nowiki>، استناد كرده است تا نشان دهد كه خبر واحد، مفيد علم نيست و عمل بدان حجيتى ندارد.<ref>ج 6، ص477؛ قس عدة الاصول، ج 1، ص336-338 كه در آنجا دليل بر جواز عمل به خبر واحدى را كه راويان موثق اماميه روايت كردهاند، اجماع دانسته است</ref> وى همچنين نسخ قرآن را با سنّت جايز دانسته است.<ref>ج 1، ص398</ref> وى استدلال قرآنى مخالفان خويش بر عدم جواز نسخ قرآن به سنّت - مثلاًاستدلال به آيۀ'''«قل ما يكون لى أن ابدّله من تلقاء نفسى»''' (يونس: 15) - را با ادلۀ خويش رد كرده است.<ref>ج 5، ص350-351</ref> وى در موضوع تجرّى، عزم بر فسق را فسق دانسته و به آيۀ 19 سورۀ نور استناد كرده، زيرا در اين آيه خداوند به دوستدار شيوع فحشا وعدۀ عذاب داده است.<ref>ج 7، ص419</ref> | در ميان مباحث اصولى، از همه مهمتر آنكه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] دلالت هيچ يك از آيات را بر حجيت خبر واحد نپذيرفته و استدلال به آيۀ نبأ.<ref>ج 9، ص343-344</ref> و آيۀ نفر.<ref>ج 5، ص322</ref> را رد كرده و حتى به برخى آيات، چون'''«لا تقف ما ليس لك به علم»''' (اسراء: 36<nowiki></ref></nowiki>، استناد كرده است تا نشان دهد كه خبر واحد، مفيد علم نيست و عمل بدان حجيتى ندارد.<ref>ج 6، ص477؛ قس عدة الاصول، ج 1، ص336-338 كه در آنجا دليل بر جواز عمل به خبر واحدى را كه راويان موثق اماميه روايت كردهاند، اجماع دانسته است</ref> وى همچنين نسخ قرآن را با سنّت جايز دانسته است.<ref>ج 1، ص398</ref> وى استدلال قرآنى مخالفان خويش بر عدم جواز نسخ قرآن به سنّت - مثلاًاستدلال به آيۀ'''«قل ما يكون لى أن ابدّله من تلقاء نفسى»''' (يونس: 15) - را با ادلۀ خويش رد كرده است.<ref>ج 5، ص350-351</ref> وى در موضوع تجرّى، عزم بر فسق را فسق دانسته و به آيۀ 19 سورۀ نور استناد كرده، زيرا در اين آيه خداوند به دوستدار شيوع فحشا وعدۀ عذاب داده است.<ref>ج 7، ص419</ref> | ||
منازعات كلامى در عصر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، به التبيان صبغۀ كلامى خاصى بخشيده است تا آنجا كه شايد بتوان همچون طباطبائى.<ref>ص 50-51</ref>، آن را تفسير كلامى خواند. پيش از اين اثر، تفاسير كلامى مختصر يا مبسوطى نوشته شده بود، از قبيل حقائق التأويل [[ | منازعات كلامى در عصر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، به التبيان صبغۀ كلامى خاصى بخشيده است تا آنجا كه شايد بتوان همچون طباطبائى.<ref>ص 50-51</ref>، آن را تفسير كلامى خواند. پيش از اين اثر، تفاسير كلامى مختصر يا مبسوطى نوشته شده بود، از قبيل حقائق التأويل [[شریف رضی، محمد بن حسین|سيد رضى]]، دو كتاب متشابه القرآن و تنزيه القرآن عن المطاعن قاضى عبدالجبّار معتزلى و مكتوبات تفسيرى چندى از ابوالقاسم بلخى، ابوعلى جبّائى، على بن عيسى رمّانى و [[ابومسلم اصفهانی، محمد بن بحر|ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى]]. همچنين استدلال پيروان هر يك از فِرَق كلامى به آيات متشابه قرآن، تفسير را عرصۀ جدلهاى ايشان در توجيه عقايد خويش ساخته بود. [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] با اشاره به فراوانى و گستردگى اين مباحث كلامى و نيز اسامى پارهاى از متكلمان ياد شده، در مقدمۀ التبيان.<ref>ج 1، ص1-2</ref> وعده مىدهد كه راجع به متشابهات قرآن سخن بگويد و مطاعن ملحدان و مبطلانى چون مجبّره و مشبّهه و مجسّمه را پاسخ دهد. از سوى ديگر همواره در تفسير خود «نظر» و تحقيق در دين را واجب، و تقليد در اين امر را باطل مىشمارد.<ref>ج 4، ص39-40، ج 7، ص16، ج 9، ص192، ج 10، ص69</ref> و بر حسن و صحت مجادله در اين امور دلايل و شواهدى از قرآن كريم اقامه مىكند.<ref>ج 4، ص192، ج 7، ص27، ج 8، ص214</ref> | ||
بر اين اساس، انبوهى از ردّيهها بر عقايد و آراى تناسخيه، حشويه، خوارج، غلات، مجبّره، مجسّمه، مرجئه، مشبّهه و معتزله در التبيان آمده<ref>آل ياسين، ج 2، ص38</ref>؛ اما مفسر تنها در موارد معدودى در مقام محاجّۀ كلامى با يهود و نصارا بر آمده است.<ref>-ج 1، ص427، 487، ج 2، ص472، ج 3، ص497</ref> | بر اين اساس، انبوهى از ردّيهها بر عقايد و آراى تناسخيه، حشويه، خوارج، غلات، مجبّره، مجسّمه، مرجئه، مشبّهه و معتزله در التبيان آمده<ref>آل ياسين، ج 2، ص38</ref>؛ اما مفسر تنها در موارد معدودى در مقام محاجّۀ كلامى با يهود و نصارا بر آمده است.<ref>-ج 1، ص427، 487، ج 2، ص472، ج 3، ص497</ref> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۲
التبيان في تفسير القرآن | |
---|---|
پدیدآوران | عاملی، احمد حبیب (مصحح)
طوسی، محمد بن حسن (نویسنده) آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن (مقدمهنويس) |
ناشر | دار إحياء التراث العربي |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
چاپ | 1 |
موضوع | تفاسیر شیعه - قرن 5ق. |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 10 |
کد کنگره | BP 94 /ط9ت2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
التِبيان في تفسير القرآن، تفسيرى از محمد بن حسن طوسى، معروف به شيخ طوسى، فقيه و محدّث و متكلم نامور امامى قرن پنجم.
اين اثر اولین تفسير كامل شيعى از قرآن كريم است كه مفسر آن، علاوه بر نقل روايات مأثور، با تكيه بر عقل و توجه به علوم مختلف به ارزيابى آراى تفسيرى گذشتگان و معاصران خود پرداخته است؛ ازينرو اين تفسير جامع انواع علوم و فنون متعلق به تفسير قرآن، همچون صرف و نحو و اشتقاق و معانى و بيان و حديث و فقه و كلام و تاريخ است.[۱] شيخ طوسى خود در كتاب فهرست[۲] مىگويد كه كتابى بىنظير در تفسير قرآن دارد.[۳] پيش از اين تفسير، مفسران شيعه تنها به نقل روايات از صحابه يا ائمه عليهمالسلام و نيز اشاره به برخى نكات لغوى و گاه نقل اسرائيليات پرداختهاند.[۴] از ميان مفسران اهل سنّت نيز تنها طبرى (متوفى 310) علاوه بر نقل اقوال، به نقد آنها و انتخاب رواياتى كه از نظر او اصحّ روايات بوده، پرداخته است.[۵]
ساختار
التبيان في تفسير القرآن، تفسير كل قرآن به ترتيب سورههاى آن است و در ده جلد تدوين شده است. مفسر در آغاز هر سوره، به نامهاى آن و وجه تسميۀ آنها، مكى يا مدنى بودن سوره، و وجود آيۀ ناسخ و منسوخ در آن اشاره كرده، سپس به بررسى اختلاف قرائات، معناى لغوى واژگان، اشتقاق، صرف، نحو و گاه نكات بلاغى آيات پرداخته و سرانجام، معناى كلى آيات را شرح و تفسير كرده است.[۶] شيوۀ بيان و ترتيب مطالب در تفسير وى عينا در تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن امينالاسلام طبرسى (متوفى 538) به كار گرفته شده است، با اين تفاوت كه طبرسى، مباحث لغت و اعراب و قرائات و شأن نزول و معناى آيه را به روشنى از يكديگر جدا كرده است.
شيخ طوسى در مقدمۀ التبيان، با اشاره به انگیزۀ خويش از نوشتن اين تفسير، مىگويد كه هيچ يك از علماى شيعه را نديده است كه كتابى در تفسير تمام قرآن و مشتمل بر همۀ انواع علوم و معانى آن نوشته باشد؛ تنها برخى از ايشان به ذكر روايات موجود در كتب حديثى پرداختهاند، بىآنكه استقصا كنند يا در تفسير مبهمات آن بكوشند.
وى عالمان اهل سنّت را در اين موضوع به سه دسته تقسيم مىكند: كسانى چون طبرى كه به تطويل هر سخن منقولى را در تفسير قرآن گرد آوردهاند؛ كسانى كه به اختصار تنها به تفسير الفاظ غريب و مشكل قرآن پرداختهاند؛ و كسانى كه راه ميانه پيمودهاند و بيشتر به علومى توجه كردهاند كه خود در آن تبحر داشتهاند؛ مثلاًزجّاج و فرّاء به صرف و نحو، مفضّل بن سلمة به واژگان و اشتقاق الفاظ، ابوعلى جبّائى به كلام و ابوالقاسم بلخى به فقه توجه كردهاند. طوسى فقط تفسير ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى (متوفى 320) و على بن عيسى رمّانى (متوفى 384)، هر دو از علماى معتزله، را بهترين مىداند؛ اما تذكر مىدهد كه ايشان نيز گاه به امور غير ضرورى پرداختهاند.[۷]
بنابراین وى مىكوشد كه تفسيرش به اختصار همۀ فنون و علوم قرآنى را در بر گیرد، متشابهات قرآن را توضيح دهد، مباحث كلامى در رد مجبّره و مشبّهه و مجسّمه و جز ايشان را بيان و ادلۀ علماى شيعه بر حقانيت اصول و فروع مذهبشان را با استناد به آيات قرآن بازگو كند.[۸]
گزارش محتوا
شيخ طوسى در ابتداى تفسير خود، فصلى مىگشايد و در آن به ذكر پارهاى نكات كلى در تفسير و علوم قرآنى مىپردازد.
نخست تحريف قرآن، به معناى زيادى يا نقصان در آيات، را مردود مىشمارد و به تبع سيد مرتضى (355-436)، همۀ روايات شيعه و اهل سنّت را دربارۀ افتادگى آيات فراوان از قرآن، خبر واحد مىداند كه هيچ گاه يقين آور نيست و به فرض درستى، خدشهاى بر صحت متن موجود قرآن وارد نمىكند.[۹] طوسى در ادامه، روايات دالّ بر عدم جواز تفسير به رأى را مانع از تدبّر در قرآن و فهم ظواهر آيات نمىداند؛ ليكن معانى آيات قرآن را به چهار دسته تقسيم مىكند كه از آن ميان، فقط دستۀ نخست از معرفت بشر بيرون است:
- آياتى كه علم آنها مختص خداوند است، مانند شناخت دقيق زمان قيامت در آيۀ 186 سورۀ اعراف؛
- آياتى كه ظاهرشان با معناى درونى آنها يكى است و هر كس با زبان عربى آشنا باشد، معنا را درمىيابد، مانند حرمت قتل نفس در آيۀ 151 سورۀ انعام؛
- آيات مجمل كه ظاهرشان حاكى از تفصيل معنايشان نيست، مانند کیفیت اجراى جزئيات مناسك حج در آيۀ 91 سورۀ آل عمران، معناى اين آيات را تنها بايد از بيانات پيامبر اكرم و ائمه عليهمالسلام به دست آورد و در اين موارد نمىتوان تفسير به رأى كرد يا از ديگر مفسران تقليد كرد، مگر آنكه نظر مفسران مورد اجماع باشد؛
- آياتى كه در آنها واژهاى داراى دو يا چند معناى محتمل است. در اينجا اگر دليلى از جانب پيامبر يا امام معصوم يا دليل عقلى بر صحت يكى از اين معانى نداشتيم، تنها بايد بگوييم كه ظاهر آيه چند وجه مختلف را محتمل كرده است.[۱۰] وى تأكيد مىكند كه تقليد از هيچ مفسرى روا نيست و در پذيرفتن هر تفسير يا تأويلى بايد به ادلۀ عقلى يا شرعى رجوع كرد، ليكن به هيچ روى خبر واحد را از جمله ادلۀ شرعى در تفسير قرآن نمىداند.[۱۱] اين تقسيمات از جهات فراوانى به تقسيم بندى تفسير طبرى.[۱۲] شبيه است و منبع آن نيز روايتى منسوب به ابن عباس است.[۱۳]
پس از اين مطلب، سه بحث مهم ديگر مىآيد. نخست طوسى روايات عامه دالّ بر نزول قرآن بر «هفت حرف» (احرف سبعه) را خبر واحد و غير قطعى مىداند و پس از ذكر ديدگاههاى مختلف دانشمندان اسلامى، در توجيه آنها مىگويد كه به فرض صحت اين روايات، بهترين توجيه آن است كه مراد از هفت حرف را هفت وجه اختلاف در قرائات قرآن، از قبيل اختلاف در حروف كلمه، اعراب و تقديم و تأخير كلمه، بدانيم.[۱۴]؛ زيرا ائمۀ شيعه، خواندن قرآن را بنا بر قرائتهاى مختلف قرّاء جايز شمردهاند.[۱۵] ظاهرا هيچ يك از علماى شيعه و اهل سنّت تاكنون به اين وجه اشاره نكردهاند، زيرا آن روايات، به هر معنايى كه باشند، با قرائتهاى هفتگانه پيوند ندارند (البيان في تفسير القرآن) و اين توجيه نيز با موضوع جواز خواندن قرآن مطابق با قرائتهاى مختلف قرّاء ارتباط روشنى ندارد. طوسى سپس به تقسيم آيات محكم و متشابه پرداخته و دلايل و فوايدى بر وجود آيات متشابه در قرآن ذكر كرده است. موضوع نسخ آيات قرآن آخرين مبحثى است كه شيخ طوسى در مقدمه به تفصيل به آن پرداخته است. وى با رد ادلۀ مخالفان وجود ناسخ و منسوخ در قرآن، نسخ را در اوامر و نواهى و اخبار قرآن، ممكن و واقع شده مىداند و با ذكر تقسيمبندى مشهور نسخ (نسخ حكم بدون تلاوت، نسخ تلاوت بدون حكم و نسخ حكم و تلاوت) دو نوع اول را مىپذيرد.[۱۶]، اما فقيهان و مفسران اماميه غالباً فقط امكان و وقوع نوع اول را مىپذيرند و امكان نوع دوم و سوم را مستلزم تحريف قرآن مىدانند.[۱۷]
طوسى در التبيان في تفسير القرآن به آثار لغوى و تفسيرى پيش از خود توجه بسيار داشته و همواره آراى ادبى و كلامى و گاه مباحث فقهى و اصولى ايشان را نقل، و در بيشتر موارد بررسى كرده است؛ ازينرو اين موضوعات، از بيشترين مباحث تفسير وىاند. وسعت اطلاعات زبانى و ادبى شيخ طوسى، تفسير وى را از لحاظ ادبى از تفاسير متقدم شيعه و حتى اهل سنّت متمايز كرده است. وى دائما به بررسى اقوال لغويان و نحويانى چون سيبويه، خليل بن احمد - كه با تعبير صاحب كتاب العين از او ياد كرده - كسائى، ثعلب، فرّاء، ابن دريد و جز ايشان پرداخته[۱۸] و رأى مختار خود را بيان كرده است. با آنكه پيش از شيخ طوسى، دربارۀ بودن يا نبودن واژگان دخيل در قرآن بحثهایى شده بوده، وى به اين بحث مهم نپرداخته است. وى از ميان تمام واژگانى كه دربارۀ آنها بحث و نزاع شده بوده، به تعدادى اندك اشاره كرده و كوشيده است كه برای آنها، ريشۀ عربى بدهد؛ برای مثال الرّحمن را مشتق از رحمة[۱۹]، مسك را از مادّۀ مسك عربى به معناى «خوددارى»[۲۰]، تورات را از ورى به معناى «روشنى و برافروختن»، و انجيل را از نجل به معناى «اصل»[۲۱] دانسته است.
در بحث قرائات، از آنجا كه وى روايات اماميه را مبنى بر جواز قرائت قرآن به اشكال مختلف موجود پذيرفته است[۲۲]، به قرائت قرّاء مشهور اشاره و گاه در تأييد رأيى خاص از آنها استشهاد كرده[۲۳] يا برخى قرائتها را بر برخى ديگر ترجيح داده است[۲۴]؛ اما هيچ گاه قول ايشان را يكسره نپذيرفته و حتى گاه آنان را در نحوۀ قرائتشان تخطئه كرده است.[۲۵]
استشهاد از كلام شاعران جاهلى يا اسلامى، چون اعشى و نابغه و امرؤ القيس و زهير بن ابى سلمى و جرير بن عطيه[۲۶] در تفسير التبيان فراوان است. غالب اين استشهادها، كه گستردگى آن در تفاسير شيعه و اهل سنّت پيش از او سابقه نداشته است، در مجمع البيان طبرسى نيز عينا آمده است؛ با اين همه، طوسى نه برای اثبات اعجاز يا بلاغت قرآن، بلكه از سر اضطرار و گاه فقط برای بيان معناى واژهاى قرآنى، به اقوال شاعران استناد كرده است، زيرا به عقيدۀ وى، اگر عناد ملحدان نبود، در تبيين كلمات مشتبه قرآن نيازى به شعر و مانند آن نداشتيم، زيرا اين امر در نهایت به استناد به بيتى از اشعار جاهلى يا سخنى از عرب اهل باديه مىانجامد، حال آنكه شأن و كلام پيامبر از امثال نابغه و زهير فراتر است.[۲۷]
به سبب تبحر شيخ طوسى در فقه اماميه و مذاهب اهل سنّت، مباحث فقهى و اصولى نيز در تفسير وى مطرح شده است. وى در ذيل آيات الاحكام، با ذكر رأى فقهاى اماميه در اصل و فروع مسئلۀ مورد بحث، به اختلاف اين آرا با رأى ديگر مذاهب فقهى اهل سنّت اشاره كرده.[۲۸] و غالباً تفصيل مباحث را به كتابهاى فقهى خود، همچون سه كتاب نهایة و مبسوط و خلاف، ارجاع داده است.[۲۹] در پارهاى موارد كه اختلافى اساسى ميان فقه شيعه و اهل سنّت وجود دارد، وى با تفصيل بيشتر به بررسى ادلۀ فقهى ديگر مذاهب پرداخته و كوشيده است با تمسك به ظاهر آيه يا حتى با برگرفتن برخى مبانى ايشان، استدلالشان را به گونهاى جدلى مخدوش كند و رأى فقهى اماميه را اثبات كند.[۳۰]
در ميان مباحث اصولى، از همه مهمتر آنكه شيخ طوسى دلالت هيچ يك از آيات را بر حجيت خبر واحد نپذيرفته و استدلال به آيۀ نبأ.[۳۱] و آيۀ نفر.[۳۲] را رد كرده و حتى به برخى آيات، چون«لا تقف ما ليس لك به علم» (اسراء: 36</ref>، استناد كرده است تا نشان دهد كه خبر واحد، مفيد علم نيست و عمل بدان حجيتى ندارد.[۳۳] وى همچنين نسخ قرآن را با سنّت جايز دانسته است.[۳۴] وى استدلال قرآنى مخالفان خويش بر عدم جواز نسخ قرآن به سنّت - مثلاًاستدلال به آيۀ«قل ما يكون لى أن ابدّله من تلقاء نفسى» (يونس: 15) - را با ادلۀ خويش رد كرده است.[۳۵] وى در موضوع تجرّى، عزم بر فسق را فسق دانسته و به آيۀ 19 سورۀ نور استناد كرده، زيرا در اين آيه خداوند به دوستدار شيوع فحشا وعدۀ عذاب داده است.[۳۶]
منازعات كلامى در عصر شيخ طوسى، به التبيان صبغۀ كلامى خاصى بخشيده است تا آنجا كه شايد بتوان همچون طباطبائى.[۳۷]، آن را تفسير كلامى خواند. پيش از اين اثر، تفاسير كلامى مختصر يا مبسوطى نوشته شده بود، از قبيل حقائق التأويل سيد رضى، دو كتاب متشابه القرآن و تنزيه القرآن عن المطاعن قاضى عبدالجبّار معتزلى و مكتوبات تفسيرى چندى از ابوالقاسم بلخى، ابوعلى جبّائى، على بن عيسى رمّانى و ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى. همچنين استدلال پيروان هر يك از فِرَق كلامى به آيات متشابه قرآن، تفسير را عرصۀ جدلهاى ايشان در توجيه عقايد خويش ساخته بود. شيخ طوسى با اشاره به فراوانى و گستردگى اين مباحث كلامى و نيز اسامى پارهاى از متكلمان ياد شده، در مقدمۀ التبيان.[۳۸] وعده مىدهد كه راجع به متشابهات قرآن سخن بگويد و مطاعن ملحدان و مبطلانى چون مجبّره و مشبّهه و مجسّمه را پاسخ دهد. از سوى ديگر همواره در تفسير خود «نظر» و تحقيق در دين را واجب، و تقليد در اين امر را باطل مىشمارد.[۳۹] و بر حسن و صحت مجادله در اين امور دلايل و شواهدى از قرآن كريم اقامه مىكند.[۴۰]
بر اين اساس، انبوهى از ردّيهها بر عقايد و آراى تناسخيه، حشويه، خوارج، غلات، مجبّره، مجسّمه، مرجئه، مشبّهه و معتزله در التبيان آمده[۴۱]؛ اما مفسر تنها در موارد معدودى در مقام محاجّۀ كلامى با يهود و نصارا بر آمده است.[۴۲]
شيخ طوسى در آن دسته از مباحث كلامى كه شيعه رأى خاص دارد، با بهرهگیرى از آيات و روايات و شواهد عقلى به اثبات آن رأى پرداخته است؛ في المثل در مبحث امامت، امام را معصوم[۴۳] و منصوص[۴۴] و على(ع) را جانشين بلافصل پيامبر اكرم(ص) دانسته است[۴۵] همچنين تقيه را در صورت خوف جانى واجب شمرده[۴۶] و استدلال جبّائى بر نفى آن را رد كرده[۴۷] و نيز در مواضع گوناگون، شفاعت پيامبر را در حق مؤمنان اثبات كرده است.[۴۸]
بخش زيادى از ردّيههاى كلامى شيخ طوسى در التبيان به مجبّره و آراى عمومى اشاعره اختصاص دارد كه در اغلب آنها با معتزله همراهى مىكند. وى انتساب ضلالت و كفر و هدايت و ايمان را به خداوند.[۴۹] مردود، و رؤيت خداوند را در دنيا و آخرت ناممكن مىداند.[۵۰] همچنين بر ضد آرايى چون تكليف ما لا يطاق[۵۱]، خلق همۀ افعال و معاصى بندگان[۵۲]، تعذيب اطفال به سبب گناه پدر و مادر[۵۳]، همراهى استطاعت با فعل[۵۴] و عدم اشتمال نعمت خداوند بر كافران[۵۵] مىآورد.
شايد مهمترين موافقت وى با معتزله در موضوع خلق قرآن و حدوث كلام اللّه باشد. وى در مواضع متعدد[۵۶] رأى حنابله و اشاعره حاكى از قِدَم قرآن را مردود مىشمارد و در اين باره به ظاهر برخى آيات قرآن استناد مىكند. با اين همه، برخى از آراى معتزله را نيز نقد مىكند؛ في المثل مرتكب كبيره را در منزلت بين المنزلتين نمىداند[۵۷] و احباط اعمال را رد مىكند.[۵۸] وى برخلاف معتزله عارض شدن سهو و فراموشى بر انبيا را در محدودۀ اداى وظيفه و رسالت نبوى ايشان جايز نمىشمارد؛ اما به سبب اوصاف بشرى پيامبران، سهو و نسيان ايشان را در غير اين محدوده - مادام كه به اختلالى در كمال عقلانيشان نينجامد - جايز مىشمارد.[۵۹]
از تفسير التبيان دو منتخب بر جاى مانده است. نخستين آنها را ابن ادريس حلّى (543-598) تهيه كرده و المنتخب من تفسير القرآن و النّكت المستخرجة من كتاب التّبيان ناميده است. اين كتاب را «مختصر التبيان» يا «منتخب التبيان» نيز ناميدهاند.[۶۰] شهيد ثانى و شيخ حرّ عاملى، كتاب ديگرى با عنوان التعليقات على التبيان به ابن ادريس نسبت دادهاند و آن را حواشى و ايرادات ابن ادريس بر تفسير التبيان دانستهاند.[۶۱] اين انتساب صحيح نيست، زيرا هر دو كتاب يكى است و مراد از «تعليقات» اشكالات و ايرادات نيست، بلكه معناى لغوى آن؛ يعنى مسائل مرتبط با تفسير التبيان، است.[۶۲] ابن ادريس آغاز و پایان هر بخش كتاب المنتخب را «تعليق» ناميده است.[۶۳] وى با آنكه نخستين كسى است كه با بسيارى از آراى فقهى و اصولى شيخ طوسى مخالفت كرده، در اين كتاب با هيچ يك از آراى تفسيرى وى مخالفت نكرده است.[۶۴]
منتخب ديگر تفسير التبيان را ابوعبداللّه محمد بن هارون، معروف به ابن كال (متوفى 597) با عنوان مختصر التبيان تهيه كرده است.[۶۵]
التبيان في تفسير القرآن نخستين بار به همت ميرزا على آقا شيرازى و مساعدت فقيه معاصر، مرحوم سيد محمد حجّت كوه كمرى (متوفى 1372)، در قطع رحلى و در دو مجلد در سالهاى 1362 و 1365 (1322-1325ش) در تهران چاپ سنگى شد، سپس به تصحيح احمد حبيب قصير عاملى و مقدمۀ آقا بزرگ طهرانى ميان سالهاى 1376 و 1382 در ده مجلد در نجف منتشر شد.[۶۶] اين چاپ، كه بارها در جاهاى مختلف افست شده است، فهرستهاى مفيدى چون فهرست احاديث، ردّيههاى كلامى، آيات، مَثلها و مباحث لغوى دارد. اين تفسير به همت مؤسسه النشر الاسلامى تصحيح شده است.[۶۷] كه جلد نخست آن علاوه بر مقدمۀ آقا بزرگ طهرانى، داراى «تاريخچهاى از تفسير قرآن نزد شيعه» به قلم جعفر سبحانى است.[۶۸]
پانویس
- ↑ صدر، ص339
- ↑ ص 288
- ↑ برای داورىهاى علماى قديم و جديد طبرسى، ج 1، مقدمه، ص75؛ بحرالعلوم، ج 3، ص228؛ آقا بزرگ طهرانى، ج 3، ص328؛ حكيم، ص310-312
- ↑ برای نمونه تفسير فرات كوفى، تفسير عياشى، تفسير على بن ابراهیم قمى
- ↑ آل ياسين، ج 2، ص23-25
- ↑ برای اطلاع بيشتر از شيوۀ شيخ طوسى در پرداختن به مباحث تفسيرى اكبرآبادى، ج 2، ص371-378؛ جعفر، ص87-93
- ↑ برای موارد نقل شيخ طوسى از تفسير ابومسلم غياثى کرمانى، جاهاى متعدد؛ برای تشابه ميان بخشهایى از تفسير التبيان و تفسير رمّانى آيتاللّه زاده شيرازى، ج 2، ص486-488
- ↑ التبيان، ج 1، مقدمه، ص1-2
- ↑ ج 1، مقدمه، ص3
- ↑ ج 1، مقدمه، ص4-6
- ↑ همان، مقدمه، ص6-7
- ↑ ج 1، ص25-26
- ↑ برای متن روايت زركشى، ج 2، ص164
- ↑ قس زركشى، ج 1، ص334-336
- ↑ التبيان، ج 1، مقدمه، ص7-8
- ↑ ج 1، مقدمه، ص9-13؛ قس ج 1، ص393-394 كه هر سه گونه نسخ را ممكن و سومى را غير واقع مىشمارد
- ↑ برای نمونه خوئى، ص205-207، 285-286
- ↑ برای ساير اسامى آل ياسين، ج 2، ص40
- ↑ ج 1، ص29-30
- ↑ ج 10، ص303
- ↑ ج 2، ص391
- ↑ ج 1، مقدمه، ص9
- ↑ برای نمونه ج 2، ص221، ج 3، ص205
- ↑ برای نمونه ج 5، ص221، ج 6، ص152، ج 7، ص113
- ↑ برای نمونه - نقد قرائت حمزۀ كوفى، ج 1، ص58؛ نقد قرائت ابىّ بن كعب و عبداللّه بن مسعود، ج 1، ص437؛ و نقد قرائت يعقوب بن اسحاق، ج 1، ص435
- ↑ برای فهرست كاملى از نامهاى شاعران جعفر، ص223-227
- ↑ التبيان، ج 1، مقدمه، ص16
- ↑ ج 3، ص307-308، 449-452، 512-514
- ↑ برای نمونه دربارۀ قصاص ج 2، ص103-104؛ دربارۀ اعتكاف ج 2، ص136-137؛ دربارۀ حج ج 2، ص154-160
- ↑ برای نمونه مسئلۀ صحت نكاح متعه، ج 3، ص165-167؛ بطلان سه طلاق در يك جلسه، ج 2، ص248؛ بطلان قياس در شرع، ج 9، ص560؛ بطلان عول و تعصيب، ج 7، ص106-107؛ و مسئلۀ ميراث پيامبران، ج 7، ص106، ج 8، ص82-83
- ↑ ج 9، ص343-344
- ↑ ج 5، ص322
- ↑ ج 6، ص477؛ قس عدة الاصول، ج 1، ص336-338 كه در آنجا دليل بر جواز عمل به خبر واحدى را كه راويان موثق اماميه روايت كردهاند، اجماع دانسته است
- ↑ ج 1، ص398
- ↑ ج 5، ص350-351
- ↑ ج 7، ص419
- ↑ ص 50-51
- ↑ ج 1، ص1-2
- ↑ ج 4، ص39-40، ج 7، ص16، ج 9، ص192، ج 10، ص69
- ↑ ج 4، ص192، ج 7، ص27، ج 8، ص214
- ↑ آل ياسين، ج 2، ص38
- ↑ -ج 1، ص427، 487، ج 2، ص472، ج 3، ص497
- ↑ ج 1، ص449، ج 3، ص236، ج 8، ص339-340
- ↑ ج 5، ص48-49
- ↑ ج 3، ص559؛ برای موارد ديگرى از مباحث امامت ج 1، ص448-449، ج 6، ص417
- ↑ ج 2، ص435
- ↑ ج 4، ص165
- ↑ ج 1، ص213، ج 9، ص37
- ↑ ج 5، ص96، ج 8، ص407، ج 9، ص398
- ↑ ج 4، ص536
- ↑ ج 2، ص125-126، 257، ج 3، ص177، ج 7، ص379، 394، ج 10، ص184-185
- ↑ ج 4، ص141، ج 6، ص237، 478، ج 8، ص513
- ↑ ج 3، ص66، ج 6، ص228، 458، ج 9، ص10
- ↑ ج 2، ص120، 538، ج 10، ص16، 271
- ↑ ج 1، ص30، ج 2، ص190، ج 6، ص415، ج 7، ص285
- ↑ ج 1، ص399، 432-433، ج 3، ص394، ج 4، ص248، 423، ج 6، ص92، 320، ج 7، ص228، 255، ج 9، ص178، 180
- ↑ ج 8، ص388
- ↑ ج 2، ص480، ج 9، ص44، 341، ج 10، ص394- 395
- ↑ ج 4، ص165-166؛ برای نمونههایى ديگر از انتقادات طوسى بر معتزله و ديگر فرق كلامى؛ چون مرجئه، مجسّمه، مشبّهه، تناسخيه و جز آنها فاضل، ج 3، ص542-564؛ حكيم، ص233-309
- ↑ آقا بزرگ طهرانى، ج 20، ص184؛ ابن ادريس حلّى، ج 1، مقدمۀ رجائى، ص11
- ↑ حرّ عاملى، قسم 2، ص244؛آقا بزرگ طهرانى، ج 4، ص225
- ↑ قس آقا بزرگ طهرانى، ج 20، ص185
- ↑ برای نمونه ج 1، ص140-141، 230-231، 330-331
- ↑ بحرالعلوم، ج 3، ص229
- ↑ حرّ عاملى، قسم 2، ص311؛آقا بزرگ طهرانى، ج 4، ص245
- ↑ ایرانى قمى، ص39-40
- ↑ قم، 3 جلد نخست 1413-1417
- ↑ ج 1، ص97-253
منابع مقاله
علاوه بر قرآن؛ آقا بزرگ طهرانى؛ محمدحسن آل ياسين، «منهج الطوسى في تفسير القرآن»، در يادنامۀ شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، ج 2، مشهد 1350ش؛ مرتضى آيتاللّهزاده شيرازى، «عرض لا تجّاه اللّغوى في تفسير التّبيان»، در يادنامۀ شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى؛ ابن ادريس حلّى، المنتخب من تفسير القرآن و النّكت المستخرجة من كتاب التّبيان، چاپ مهدى رجائى، قم 1409؛ سعيد احمد اكبر آبادى، «الشيخ الطوسى و منهجه في تفسير القرآن»، در يادنامۀ شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى؛ اكبر ایرانى قمى، روش شيخ طوسى در تفسير تبيان، تهران 1371ش؛ محمد مهدى بن مرتضى بحرالعلوم، رجال السيد بحر العلوم: المعروف بالفوائد الرّجاليّة، چاپ محمد صادق بحر العلوم و حسین بحرالعلوم، تهران 1363ش؛ خضيّر جعفر، الشّيخ الطّوسى مفسّرا، قم 1378ش؛محمد بن حسن حرّ عاملى، امل الامل، چاپ احمد حسینى، قسم 2، قم 1362ش؛ حسن عيسى حكيم، الشيخ الطوسى ابوجعفر محمد بن الحسن: 385-460ق، نجف 1975/1395؛ ابوالقاسم خوئى، البيان في تفسير القرآن، بيروت 1987/1408؛ محمد بن بهادر زركشى، البرهان في علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بيروت 1988/1408؛ حسن صدر، تأسيس الشّيعة لعلوم الاسلام، [بغداد 1370]، چاپ افست تهران[بىتا.]؛ محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، تهران 1350ش؛ طبرسى؛ طبرى، جامع؛ محمد بن حسن طوسى، التبيان في تفسير القرآن، چاپ احمد حبيب قصير عاملى، بيروت[بىتا.]؛ همان، قم 1413-؛ همو، عدّة الاصول، چاپ محمد مهدى نجف، قم 1983/1403؛ همو، الفهرست، چاپ الويس اسپرنگر، هندوستان 1853/1271، به كوشش محمود راميار، چاپ افست مشهد 1351ش؛ محمدرضا غياثى کرمانى، بررسى آراء و نظرات تفسيرى ابومسلم اصفهانى، قم 1374ش؛ محمود فاضل، «مقدمهاى بر آراء و نظريات كلامى شيخ طوسى در تفسير تبيان»، در يادنامۀ شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، ج 3، به كوشش محمد واعظ زاده خراسانى، مشهد 1354ش.
وابستهها
روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن
الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل
تفسیر جوامع الجامع (محقق، جامعه مدرسین)
الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي
المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز
البلاغة القرآنية في تفسير الزمخشري و اثرها في الدراسات البلاغية
المنتخب من تفسير القرآن و النكت المستخرجة من كتاب التبيان
تفسير جوامع الجامع (مصحح، گرجي)