۱۴۶٬۶۳۷
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
[[اثیرالدین ابهری، مفضل بن عمر|ابهری]] از جمله شاگردان مشهور [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] است که در عرصههای مختلف علمی زمان خود همچون فلسفه، نجوم، منطق، ریاضیات و ... افزون بر تبحر کافی، صاحب رأی و نظر نیز بوده است. از شاگردان معروف وی، کاتبی قزوینی است که در کتاب «حکمة العین» بارها از [[اثیرالدین ابهری، مفضل بن عمر|اثیرالدین]] به احترام یاد کرده است. | [[اثیرالدین ابهری، مفضل بن عمر|ابهری]] از جمله شاگردان مشهور [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] است که در عرصههای مختلف علمی زمان خود همچون فلسفه، نجوم، منطق، ریاضیات و ... افزون بر تبحر کافی، صاحب رأی و نظر نیز بوده است. از شاگردان معروف وی، کاتبی قزوینی است که در کتاب «حکمة العین» بارها از [[اثیرالدین ابهری، مفضل بن عمر|اثیرالدین]] به احترام یاد کرده است. | ||
[[میبدی، حسین بن معینالدین|کمالالدین میبدی]] در حوزۀ فکری شیراز و در اوضاع و شرایط خاص سیاسی، مذهبی، علمی و فرهنگی رشد و نمو یافته است. تنوع تألیفات او حکایت از گسترۀ دانش وی پیرامون علوم مرسوم دوران خویش دارد. | [[میبدی، حسین بن معینالدین|کمالالدین میبدی]] در حوزۀ فکری شیراز و در اوضاع و شرایط خاص سیاسی، مذهبی، علمی و فرهنگی رشد و نمو یافته است. تنوع تألیفات او حکایت از گسترۀ دانش وی پیرامون علوم مرسوم دوران خویش دارد. [[مدرس، محمدعلی|صاحب «ریحانة الادب»]] از وی به عنوان «عالم متبحر، فاضل متکلم صوفی، شاعر ماهر، ادیب باهر از اکابر علما و متکلمین متأخرین صوفیه» یاد نموده است. برخی منابع او را بر مذهب تشیع و برخی دیگر بر مذهب تسنن دانستهاند. اما با تحقیق و بررسی در منابع مختلف و نیز آثار وی، آشکار میشود که او حکیمی مسلمان بر مذهب شافعی است که اهل تولاست. | ||
چنین به نظر میرسد که [[میبدی، حسین بن معینالدین|میبدی]] پس از گذراندن مقدمات علوم رسمی در دوران حیاتش، دو تحول عمده داشته است: یکی رویآوردنش در آغاز جوانی به حکمت و دیگری بریدن از علوم رسمی همچون کلام، فلسفه و حکمت در دوران پختگی و رویآوردن به تصوف و عرفان نظری که در یکی از منشآت خود بدان تصریح نموده است. | چنین به نظر میرسد که [[میبدی، حسین بن معینالدین|میبدی]] پس از گذراندن مقدمات علوم رسمی در دوران حیاتش، دو تحول عمده داشته است: یکی رویآوردنش در آغاز جوانی به حکمت و دیگری بریدن از علوم رسمی همچون کلام، فلسفه و حکمت در دوران پختگی و رویآوردن به تصوف و عرفان نظری که در یکی از منشآت خود بدان تصریح نموده است. | ||