فلسفه اخلاق با تکیه بر مباحث تربیتی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (A-esmaili صفحهٔ فلسفه اخلاق را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به فلسفه اخلاق با تکیه بر مباحث تربیتی منتقل کرد)
    جز (جایگزینی متن - 'فلسفه اخلاق (ابهام زدایی)' به 'فلسفه اخلاق (ابهام‌زدایی)')
     
    خط ۲۷: خط ۲۷:
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}  
    }}  
    {{کاربردهای دیگر|فلسفه اخلاق (ابهام زدایی)}}
    {{کاربردهای دیگر|فلسفه اخلاق (ابهام‌زدایی)}}


    '''فلسفه اخلاق'''، تألیف [[امیر خواص]] و گروهی از پژوهشگران دانشگاهی، درصدد تبیین ساده مهم‎ترین مسائل مطرح در حوزه فلسفه اخلاق است و سعی دارد با استفاده از نظرات اندیشمندان مسلمان دورنمایی از نظام اخلاقی اسلام را ارائه نموده و با روش عقلی از آن دفاع نماید.  
    '''فلسفه اخلاق'''، تألیف [[امیر خواص]] و گروهی از پژوهشگران دانشگاهی، درصدد تبیین ساده مهم‎ترین مسائل مطرح در حوزه فلسفه اخلاق است و سعی دارد با استفاده از نظرات اندیشمندان مسلمان دورنمایی از نظام اخلاقی اسلام را ارائه نموده و با روش عقلی از آن دفاع نماید.  

    نسخهٔ کنونی تا ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۱۴

    ‏فلسفه اخلاق
    فلسفه اخلاق با تکیه بر مباحث تربیتی
    پدیدآورانجمعي از نويسندگان
    عنوان‌های دیگرفلسفه اخلاق فلسفه اخلاق، با تکيه بر مباحث تربيتي
    ناشردفتر نشر معارف
    مکان نشرايران - قم
    سال نشرمجلد1: 1388ش,
    شابک978-964-531-053-8
    موضوعاخلاق - فلسفه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏‎‏BJ‎‏ ‎‏37‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏8*
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    فلسفه اخلاق، تألیف امیر خواص و گروهی از پژوهشگران دانشگاهی، درصدد تبیین ساده مهم‎ترین مسائل مطرح در حوزه فلسفه اخلاق است و سعی دارد با استفاده از نظرات اندیشمندان مسلمان دورنمایی از نظام اخلاقی اسلام را ارائه نموده و با روش عقلی از آن دفاع نماید.

    ساختار

    کتاب، مشتمل بر مقدمه ناشر و شش فصل است. هر فصل خود مشتمل بر عناوین متعددی است. در هر فصل کتاب پس از طرح مباحث، پرسش‌هایی مطرح و منابع برای مطالعه بیشتر معرفی شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه ابتدای کتاب، پیشینه فلسفه اخلاق این‌گونه مطرح شده است: «فلسفه اخلاق به‌عنوان رشته‌ای مستقل از فلسفه و اخلاق در طلیعه قرن بیستم (1903م) با کتاب مبانی اخلاق جرج ادوارد مور، به جامعه علمی جهان معرفی شد. مسائل این علم گرچه به‌لحاظ تاریخی متأخر از علم اخلاق است، به‌لحاظ منطقی مقدم بر آن است؛ زیرا فلسفه اخلاق، زیربنای علم اخلاق بوده، با دقت در مسائل آن به‌آسانی به ‎دست می‌آید که بدون داشتن موضعی مبتنی بر تأمل و دقت در مسائل فلسفه اخلاق نمی‌توان علم اخلاقی معتبر و بدون تعارض داشت»[۱]‎.

    سپس جایگاه آن در فرهنگ اسلامی و ضرورت پرداختن به آن را ذکر می‌کند: این علم در فرهنگ اسلامی بااینکه از دیرباز به‌صورت پراکنده و در ضمن مباحث فلسفی، اخلاقی، کلامی و علم اصول مطرح بوده، بنا به دلایل مختلف به‌صورت مستقل و شایسته مورد توجه قرار نگرفته است. این در حالی است که امروز سیل بی‌امان ترجمه و آثار مکاتب اخلاقی غرب و لزوم دفاع منطقی از مبانی اخلاقی اسلام، توجه ویژه به این شاخه از علم را بیش از پیش ضروری می‌نماید[۲]‎.

    اندیشمندان و پژوهشگران، تعاریف گوناگونی برای علم اخلاق ارائه کرده‌اند. این تعاریف، اختلافات جزئی دارند و می‌توان از آنها به تعریف زیر دست یافت: «علم اخلاق، علمی است که با آموزش صفات و ملکات پسندیده و طریقه کسب آنها و نیز بیان صفات بد و راه و روش اجتناب از آنها، راه رسیدن به منش خوب را به ما نشان می‌دهد و نیز شیوه صحیح رفتار ما را در ارتباط با خود، دیگران و خداوند، به‌منظور نیل به سعادت و کمال، معرفی می‌کند»[۳]‎.

    درباره تعریف و قلمرو فلسفه اخلاق چندین فرض تصور می‌شود که نویسنده در این اثر دیدگاه دوم را می‌پسندد:

    1. اینکه فلسفه اخلاق، شامل همه انواع پژوهش‌های اخلاقی - توصیفی، هنجاری و فرااخلاقی - ‎باشد.
    2. آن را تنها شامل پژوهش‌های هنجاری و فرااخلاقی بدانیم.
    3. فرض سوم که مورد تأکید برخی از اندیشمندان غربی است، آن را تنها دربرگیرنده مباحث فرااخلاقی می‌داند. بر این اساس، فلسفه اخلاق دانشی است که تنها به بررسی عقلی مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق می‌پردازد[۴]‎.

    نویسنده در بررسی اهمیت و ضرورت فلسفه اخلاق، معتقد است که نه علم اخلاق به‌تنهایی ما را از فلسفه اخلاق بی‌نیاز می‌کند و نه پیروی از دین. او بر این ادعای خود چهار دلیل اقامه می‌کند؛ از جمله اینکه برای دفاع از آموزه‌های اخلاقی و پاسخگویی به شبهات مطرح‌شده درباره مفاهیم، مبانی و مسائل اخلاقی نیازمند مبنایی صحیح و استوار هستیم که تنها با ژرف‎نگری محققانه در فلسفه اخلاق به ‎دست می‌آید؛ به‌ویژه اینکه با پیچیده‌تر شدن روابط انسانی در جوامع بشری، مسائل جدیدی پدید می‌آید که پاسخ آنها را باید از فلسفه اخلاق جست و این امر، ضرورت پرداختن به این دانش را دوچندان می‌کند[۵]‎.

    در فصل دوم کتاب، نخست واقع‎‌گرایی در حوزه مفاهیم بررسی شده و سپس واقع‎گرایی در گزاره‌ها به‌صورت تابعی از نتیجه این بررسی، مورد بحث قرار گرفته است. سپس شمه‌ای از پیامدهای غیر واقع‎‌گرایی در عرصه اخلاق ذکر شده است[۶]‎. از جمله این پیامدها تأثیر آن در عرصه‌های دیگر زندگی است. بی‌گمان، دیدگاه واقع‎‌گرایانه در عرصه اخلاق، به‌صورت مستقیم و غیر مستقیم در تعیین حد و مرزهای دیگر عرصه‌های زندگی انسان اثر می‌گذارد و دیدگاه او در حوزه‌هایی چون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... را متأثر می‌سازد. به بیان ساده‌تر، اخلاق و آموزه‌های اخلاقی مبنای اتخاذ دیدگاه در سایر عرصه‌ها می‌شود. بدین ‎روی، درصورتی‌که برای اخلاق واقعیتی عینی در نظر گرفته نشود، دیگر فرد صاحب رأی و نظر برای اتخاذ تصمیم در عرصه‌های گوناگون مثل سیاست، فرهنگ، اقتصاد و... خود را محدود نمی‌بیند و ازاین‌روی ممکن است اصول اساسی انسانی را زیر پا گذاشته، بدون توجه به مرزهای اخلاقی، هر کاری را در جهت تأمین منافع خود و گروه تابع خود روا شمارد. بی‌مبالاتی‌های موجود در عرصه سیاست جهانی و اقتصاد و فرهنگ جهان از همین نقطه آغاز می‌شود[۷]‎.

    نویسنده در فصل سوم با عنوان معیار ارزش اخلاقی، دیدگاه‌های اخلاقی را به دو دسته دیدگاه‌های نتیجه‌گرا و وظیفه‌گرا تقسیم کرده و هریک را مورد بررسی قرار می‌دهد. به اعتقاد او قرب به خدا ملاک ارزش اخلاقی اعمال است و برای رسیدن به مقام قرب الهی، هم خود فعل و آثار دنیوی و اخروی آن اثرگذار است و هم انگیزه فاعل در انجام عمل اخلاقی. در پرتو این دیدگاه، ملاک لذت‌گرایان شخصی و سودگرایان عمومی نیز تأمین می‌گردد. رسیدن به مقام قرب الهی با کسب لذت‎های دنیوی منافاتی ندارد[۸]‎.

    در فصل چهارم، مسئله مطلق یا نسبی بودن احکام و ارزش‌های اخلاقی مطرح شده است. پذیرش هرکدام از این دو دیدگاه، پیامدهای فردی و اجتماعی فراوانی دارد و در دوران اخیر، بحث‎های بسیار و گوناگونی در این‌باره صورت گرفته است. نویسنده در این فصل با بیانی ساده، ضمن ارائه گفتارهای منطقی و مستدل دیدگاه پذیرفته خود، دیدگاه‌های رقیب را نیز منصفانه نقد و بررسی کرده است[۹]‎.

    بحث مسئولیت به‌لحاظ تأثیرگذاری آن در مسائل فلسفی، دینی، اخلاقی و حقوقی همواره از دیرباز کانون توجه فیلسوفان، اندیشمندان و علمای اخلاق بوده است. از دوران یونان باستان تاکنون فیلسوفان پیوسته در تلاش بوده‌اند تا با بیان‌های مختلف، مسئولیت انسان و شرایط و لوازم آن را تبیین کنند[۱۰]‎.

    بیشتر فلاسفه به‌صورت صریح از متعلق مسئولیت اخلاقی یاد نکرده‌اند، ولی از مباحث آنان در حوزه تعریف مسئولیت اخلاقی و منشأ وظایف، تا حدودی می‌توان به آراء و عقاید آنان پی برد؛ مثلاً وقتی پیتراستراوسون مسئولیت اخلاقی را به معنای قابلیت مدح و ذم اجتماعی می‌داند، با قطعیت می‌توان گفت که از نظر او افراد هر جامعه‌ای در برابر حیوانات، جمادات، محیط زیست و امثال آن، مسئولیت اخلاقی دارند[۱۱]‎.

    مراتب مسئولیت اخلاقی انسان با چند چیز ارتباط مستقیم دارد: مقدار اختیار و قدرت انسان، میزان آگاهی انسان و نتیجه عمل (به‌لحاظ کمی و کیفی)[۱۲]‎.

    یکی دیگر از مهم‎ترین مباحث فلسفه اخلاق، رابطه دین و اخلاق است که در فصل ششم مطرح شده است. این بحث از باسابقه‌ترین مباحث فلسفه اخلاق بشمار می‌رود و شاید بتوان آن را نخستین مسئله فلسفه اخلاق در یونان باستان معرفی کرد که هنوز هم به‌طور جدی در میان اندیشمندان مختلف مطرح است[۱۳]‎. اگر منظور از اخلاق، کاربرد نخست آن باشد و منظور از دین «مجموعه عقاید و اخلاق و احکام لازم برای سعادت ابدی بشری» باشد، روشن است که اخلاق جزء دین است و رابطه میان دین و اخلاق رابطه‌ای دقیق و تشکیلاتی است و بر این اساس می‌توان اخلاق و اخلاقیات را همچون دایره‌ای کوچک که در درون دایره بزرگ دین قرار گرفته است، ترسیم کرد. دیدگاه عموم اندیشمندان اسلامی همین است. دین الهی و راستین، که به عقیده ما منحصر در اسلام و پیام اسلامی است، دربردارنده اعتقادات، اخلاقیات و احکام فقهی و حقوقی است. به تعبیر دیگر، دین همه شئون زندگی انسان را در بر می‌گیرد و به رابطه انسان به خدا اختصاص ندارد[۱۴]‎.

    یکی دیگر از نیازهای اساسی دین به اخلاق، ویژه هدف دین است. دین مدعی است برای ساختن انسان و تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر آمده است. بدین سبب اداره زندگی فردی و اجتماعی انسان نیز از اهداف دین است، که تنها در پرتو مجموعه خاصی از دستورهای اخلاقی به ‎دست می‌آید. به همین دلیل می‌توان گفت دین بدون اخلاق نمی‌تواند به اهداف خود دست یابد و سعادت دنیا و آخرت انسان را تأمین کند[۱۵]‎.

    وضعیت کتاب

    تدوین فصول کتاب به قرار زیر بوده است: فصل اول: امیر خواص، فصل دوم: سید اکبر حسینی، فصل سوم: احمد دبیری، فصل چهارم و ششم: احمدحسین شریفی، فصل پنجم: علی پاک‎پور. فصول تدوین‌یافته در جلسات گروهی مورد بررسی و اصلاح قرا گرفته و یکسان‌سازی و هماهنگی بین فصول به همت محمدتقی اسلامی انجام شده است[۱۶]‎.

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب و کتابنامه فارسی، عربی و انگلیسی به‌تفکیک در انتهای آن ذکر شده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها