تطور مفهوم النظریة التربویة الإسلامیة: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'تربیت اسلامی (ابهام زدایی)' به 'تربیت اسلامی (ابهام‌زدایی)')
     
    خط ۲۷: خط ۲۷:
    }}  
    }}  


    {{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی (ابهام زدایی)}}
    {{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی (ابهام‌زدایی)}}
    '''تطور مفهوم النظریة التربویة الإسلامیة'''، اثر [[کیلانی، ماجد عرسان|ماجد عرسان کیلانی]]، کتابی است که با نگرشى تاریخى به سیر تحول و تطور مفهوم تربیت در اسلام پرداخته و این نکته را در چند دورۀ تاریخى بررسى کرده است و از تأثیر نحله‌‌های فقهى، کلامى، اخلاقى در این روند گفته است؛ اما، به سهم رخداد‌های سیاسى و اجتماعى در این تطور معنایى بسیار کم پرداخته و در بحثها کمتر به ریشه‌یابى عمیق توجه کرده است؛ البته در مجموع کارى خوب و درخور توجه عرضه کرده است.
    '''تطور مفهوم النظریة التربویة الإسلامیة'''، اثر [[کیلانی، ماجد عرسان|ماجد عرسان کیلانی]]، کتابی است که با نگرشى تاریخى به سیر تحول و تطور مفهوم تربیت در اسلام پرداخته و این نکته را در چند دورۀ تاریخى بررسى کرده است و از تأثیر نحله‌‌های فقهى، کلامى، اخلاقى در این روند گفته است؛ اما، به سهم رخداد‌های سیاسى و اجتماعى در این تطور معنایى بسیار کم پرداخته و در بحثها کمتر به ریشه‌یابى عمیق توجه کرده است؛ البته در مجموع کارى خوب و درخور توجه عرضه کرده است.



    نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۰

    تطور مفهوم النظریة التربویة الإسلامیة: دراسة منهجیة فی الأصول التاریخیة للتربیة الإسلامیة
    تطور مفهوم النظریة التربویة الإسلامیة
    پدیدآورانکیلانی، ماجد عرسان (نویسنده)
    ناشردار ابن کثیر، دارالتراث
    مکان نشردمشق - سوریه، بیروت - لبنان، مدینه منوره - عربستان
    سال نشر1405ق/ 1985م.
    چاپدوم
    موضوعتعلیم و تربیت
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ /ک9ن6 / 904 LC
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تطور مفهوم النظریة التربویة الإسلامیة، اثر ماجد عرسان کیلانی، کتابی است که با نگرشى تاریخى به سیر تحول و تطور مفهوم تربیت در اسلام پرداخته و این نکته را در چند دورۀ تاریخى بررسى کرده است و از تأثیر نحله‌‌های فقهى، کلامى، اخلاقى در این روند گفته است؛ اما، به سهم رخداد‌های سیاسى و اجتماعى در این تطور معنایى بسیار کم پرداخته و در بحثها کمتر به ریشه‌یابى عمیق توجه کرده است؛ البته در مجموع کارى خوب و درخور توجه عرضه کرده است.

    از دیدگاه‌های شیعیان دوازده امامى نگفته و به نقش امامان شیعه در تطور معنایى تربیت اسلامى نپرداخته است، مگر در یکى دو سطر. به مفهوم اجتماعى و سیاسى و اقتصادى تربیت و تطور آن هیچ نپرداخته است. از تحول روشها و هدفها اندک گفته است. از نقش احتمالى فرهنگ‌های بیگانه (هلنى، ایرانى و مصرى) در این تحول هم به اندازه نگفته است. منابع کتاب دست اول و معتبر و البته غیرشیعى است مگر یکى دو مورد. نگارنده از کسانى چون ابن تیمیه در فصل ششم، با تجلیل یاد کرده است. وى از نقش ایرانیان در تحول مورد نظرش هیچ نگفته است. گاه آراء دیگران را نقد نکرده است (ص 71-73 و 187-188). در صفحۀ 66 جسارت کرده و امام سجاد علیه‌السّلام را در ردیف امثال ابو موسى اشعرى نهاده است؛ همچنین، از برخى شخصیت‌های تاریخى نام برده و به آرا و اقوال آنها پرداخته است که از نظر شیعه مطلوب نیستند. وى در صفحۀ 70 در بند چهارم مطلبى آورده است که کاملا بى‌مدرک است. این کتاب روى هم رفته، به لحاظ تازگى موضوع و پرداخت مطالب شایسته مطالعه است.

    گفتنى است که مطالب این اثر را مى‌توان دو قسمت دانست. یکى مطالب فصل یکم که از تربیت اسلامى براساس کتاب و سنت گفته است و بواقع نگارنده کوشیده است حاق مطلب را از کتاب و سنت برگیرد و مطالبش بیان تربیت اسلامى باشد، نه تربیت در اسلام؛ و در قسمت دوم که شامل دیگر فصل‌های کتاب است، به تربیت در اسلام و به دیگر سخن، به تربیت از نگاه مسلمانان صاحب‌نظر پرداخته است. درست است که قسم اخیر هم کمابیش مبتنى بر کتاب و سنت است؛ اما، بى‌تأثیر از دیدگاه‌های شخصى دانشمندان مسلمان نیست و از آنجا که نگارنده بحث تحول را تنها در قسمت دوم بررسى کرده است (و جز این هم نمى‌تواند باشد!) براى نشان دادن ثبوت و ثبات در «تربیت اسلامى» و تحول و تطور «تربیت در اسلام» عنوان کتابش را تحول در مفهوم نظریۀ تربیتى اسلام نهاده است. مراد وى از نظریه، آموزه‌‌های تربیتى مربیان مسلمان است؛ پس بواقع سخن او دربارۀ تحول تربیت در تاریخ اسلام است؛ بنابراین، شایسته بود نام کتاب را دقیقتر و نزدیکتر به واقع برمى‌گزید و مثلا آن را تطور مفهوم النظریة التربویة فى الاسلام، مى‌نامید؛ زیرا، نگارنده خود معترف است که حقیقت و اصل تربیت اسلامى ثابت و لایتغیر و تاریخ آن متحول است.

    بجاست، فصل چهارم این تربیت‌نگاشت را با کتاب «اتجاهات الفکر التربوى الاسلامى1» اثر سعید اسماعیل على، مطالعه کرد.

    کیلانى، مطالب کتاب را در مقدمه و هشت فصل بسامان کرده است.

    در فصل نخست، از اصول نظریۀ تربیتى در قرآن و سنت مى‌گوید و از این رهگذر، به فلسفه تربیت در قرآن و سنت اشاره مى‌کند و مى‌گوید: فلسفه تربیت اسلامى جزوى از فلسفه عام اسلام دربارۀ انسان و هستى و زندگى است؛ پس از این، از انسان در اسلام مى‌گوید و به عوامل چهارگانۀ مؤثر در تکوین فلسفۀ تربیت اسلامى اشاره مى‌کند؛ سپس، به مقایسه فلسفۀ تربیتى اسلام با دیگر فلسفه‌‌های تربیتى در کمال اختصار روى مى‌کند و به چهار شاهد بیولوژیکى، اقتصادى، تاریخى، اجتماعى براى اثبات این تفاوت مى‌پردازد و به هدف‌های تربیت اسلامى مى‌رسد و از دو ویژگى هدف‌های عام تربیت اسلامى مى‌گوید، از شش هدف عام کلى تربیت اسلامى یاد مى‌کند، پس از شرح آنها، به حوزه و دامنۀ تربیت اسلامى مى‌پردازد و از تربیت جسم و روح و عقل در قالب حوزۀ تربیت اعتقادى، تربیت اخلاقى، تربیت فکرى، تربیت شغلى مى‌گوید. نگارنده این بحث را با توجه به آیۀ دوم از سورۀ جمعه بازمى‌شکافد؛ آنگاه، به تعلیم مى‌پردازد و از ربط بین هدف و رفتار، درآمیختن نظر با عمل، ایجاد گرایش و باور پیش از فهم و کسب دانش، مراعات استعداد‌های فراگیران، تشویق، تحکیم مطالب در ذهن از راه تکرار یاد مى‌کند. نگارنده پس از این از روش‌های تربیتى در قرآن مى‌گوید و آنها را به نظرى و عملى تقسیم مى‌کند.

    بحث پایانى این فصل گذرى است بر اصول عام مورد توجه تربیت اسلامى؛ یعنى، تربیت و تطور، برخورد انتقادى با میراث فرهنگى و پرهیز از التزام ناسنجیده به آن، روى خوش نشان دادن به تجربه‌‌های بشرى، تکامل علم و ایمان، الزامى بودن آموزش، علم براى خدا، استمرار آموزش، وحى و حس در آموزش و ارتباط آنها، لزوم بهره‌گیرى از معلم و مربى در تعلیم و تربیت.

    در فصل دوم، سخن از نظریه تربیتى اسلام در قرون اول هجرى است. نگارنده این فصل را با شرح دو عامل تطور مفهوم تربیت در قرن اول آغاز مى‌کند؛ یعنى، تلاش خلفا براى فراهم کردن زمینه‌‌های آموزش و سفر دانشمندان به کرانه‌‌های جهان اسلام براى نشر و تبلیغ اسلام؛ پس از این، به مفهوم نظریۀ تربیتى در این برهه مى‌پردازد و به مظاهر تحول در مفهوم تربیت اشاره مى‌کند که عبارتند از: تحول در مواد درسى، تحول در مفهوم آموزش و ذکر مبادى و اصول آموزش در آن برهه، تحول در روش‌های و محیط تربیتى باز و استقبال از تضارب آرا، تحول در آداب عالم و متعلم. نگارنده هریک از این مقولات را شرح مى‌دهد و به فروعات آنها نیز اشاراتى مى‌کند.

    در فصل سوم، به نظریۀ تربیتى اسلام در قرن سوم مى‌پردازد. عوامل تطور مفهوم نظریۀ تربیتى در این دوره عبارتند از: پیدایش مکتب‌های فقهى و لغوى، فعالیت و گسترش فرقه‌‌های اسلامى، ارتباط یافتن با فرهنگ‌های بیگانه، نیاز‌های خاص سرزمین‌های تازه مسلمان شده. تطور در این دوره هم مظاهرى داشته است، از آنهاست: تحول در مفهوم تعلیم و برنامه درسى (مفهوم تعلیم در این برهه تغییر نکرد؛ زیرا، رجال تربیت، شاگردان رجال قرن اول بودند؛ لکن برخى از مفاهیم تعمیق یافت) تحول در عنایت به الزامى بودن آموزش، تحول در روشها و بروز روش‌های نو، آداب حاکم میان معلم و متعلم تغییر نکرد؛ اما، بر پار‌های از آداب تأکید بیشتر شد.

    فصل چهارم. نظریۀ تربیتى در قرن سوم و چهارم هجرى: برخى از عوامل تحول مفهوم نظریۀ تربیتى در این دو قرن عبارتند از: حمایت و پیروى حاکمان از مذهبى خاص، فعالیت‌های مذاهب و فرقه‌‌های اسلامى، گسترش حرکت‌های علمى بى‌سابقه. پار‌های از نمود‌های تحول در این دو قرن از این قرار است: پیدایش مکتب‌های تربیتى، شامل مکتب فقیهان و محدثان، مکتب صوفیه، مکتب تربیتى فیلسوفان و علماى علوم تجربى، مکتب تربیتى علماى اصول و کلام. نگارنده هریک از این مکاتب تربیتى را بشرح مى‌آورد و به جزئیات امور اشاره مى‌کند و از برخى از مربیان شاخص در هرمکتب نیز یاد مى‌کند.

    فصل پنجم. نظریۀ تربیتى اسلام در قرن پنجم: برجسته‌ترین نشانه‌‌های تحول در این دوره مسبوق به تلاش‌های اشاعره و بویژه سه تن از آنها یعنى، ماوردى، خطیب بغدادى غزالى (محمد) است. نگارنده در شرح این فصل، ابتدا از عواملى که زمینۀ فعالیت‌های تربیتى اشاعره را فراهم کرد یاد مى‌کند، از آنهاست: بروز واپس‌گرایى مذهبى و جمود فکرى در میان اهل سنت، رقابتها و مبارزات اسماعیلیه، اشراف عباسیان بر تربیت و پى نهادن آن بر مذهب اشعرى. نگارنده پس از شرح این عوامل، به مظاهر و نمود‌های تحول مفهوم نظریۀ تربیتى اسلام آنگونه که اشاعره تجلى داده‌اند، مى‌پردازد و در شرح آن به آراء تربیتى ماوردى، خطیب بغدادى و ابو حامد محمد غزالى اشاره مى‌کند.

    فصل ششم. نظریۀ تربیتى اسلام در قرن ششم و هفتم هجرى: تلاش‌های ماوردى، خطیب بغدادى و ابو حامد غزالى در قرن پنجم، نتوانست غبار قشریگرى و کهنه‌گرایى در عصر پنجم را از دامن تربیت اسلامى بزداید، حاصل این شکست آن شد که تربیت اسلامى در قرن ششم و هفتم دچار رکود و ایستایى منفى شد و نتوانست با اوضاع و احوال و نیاز‌های زمان همسازى کند. نگارنده برخى از عوامل رکود مفهوم تربیتى اسلامى را در قرن ششم و هفتم اینگونه یاد کرده است: گسترش تعصبات مذهبى و تأکید بر عقاید و باور‌های سنتى، سیطرۀ حکومت بر آموزش؛ پس از این، نوبت بیان مظاهر این رکود در مفهوم تربیتى است که از آن جمله مى‌توان به کاهش دامنۀ گسترۀ مواد درسى و بسته شدن دروازه‌‌های ارتباط فرهنگى با غیر مسلمانان اشاره نمود. نگارنده در ادامه از آراى تربیتى ابن جماعه بتفصیل یاد مى‌کند.

    در فصل هفتم به فسردگى نظریۀ تربیتى اسلام در قرن هشتم هجرى مى‌پردازد و از عوامل این فسردگى و جمود مى‌گوید و به نکات زیر اشاره مى‌کند: گسترش و تعمیق تعصبات مذهبى و قشیرگى، نبود رهبران روشن‌بین و آگاه به روح زمان، اثر منفى وقف واقفان بر تربیت اسلامى از راه قرار دادن شروط خاص بر موقوفات، چالش میان فقیهان و محدثان از سویى و فیلسوفان و متکلمان از سوى دیگر. نگارنده پس از این، به جمود تربیت اسلامى از قرن نهم تاکنون و مظاهر آن در روشها و مواد درسى و مفهوم تربیت مى‌پردازد و با شرح آراى تربیتى ابن خلدون و ابن حجر هیثمى. سپس نگارنده به فصل هشتم با عنوان «ملاحظات و خاتمه» مى‌رسد. و در این فصل از نکات زیر سخن رفته است: مفهوم نظریه تربیتى اسلام و روش اندیشه اسلامى در میان دو برهۀ شکوفایى و فسردگى، مفهوم نظریه تربیتى اسلام و روش‌های فهم و دریافت آن در حد فاصل شکوفایى و جمود، عواملى که موجب تجلى و شکوفایى مفهوم ترقیخواهانه و انسانى تربیت اسلامى شد.

    بهره ششم آشنایى با تعلیم و تربیت در پار‌های از سرزمین‌های اسلامى[۱].

    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص79-84

    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتابشناسی تحلیلی توصیفی تعلیم و تربیت در اسلام (گزیده منابع عربی)، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ یکم، 1381ش

    وابسته‌ها