التربية الإسلامية و تحديات العصر: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ن شناسی ' به 'نشناسی ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تربیت اسلامی (ابهام زدایی)' به 'تربیت اسلامی (ابهامزدایی)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی ( | {{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی (ابهامزدایی)}} | ||
'''التربیة الإسلامیة و تحدیات العصر'''، تألیف [[عبود، عبدالغني|عبدالغنی عبود]] و [[عبدالعال، حسن ابراهیم|حسن ابراهیم عبدالعال]]، پژوهشی است پیرامون نظریه تربیت اسلامی که به زبان عربی و در دوران معاصر نوشته شده است. | '''التربیة الإسلامیة و تحدیات العصر'''، تألیف [[عبود، عبدالغني|عبدالغنی عبود]] و [[عبدالعال، حسن ابراهیم|حسن ابراهیم عبدالعال]]، پژوهشی است پیرامون نظریه تربیت اسلامی که به زبان عربی و در دوران معاصر نوشته شده است. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۵۹
التربية الإسلامية و تحديات العصر | |
---|---|
پدیدآوران | عبود، عبدالغني (نویسنده) عبدالعال، حسن ابراهیم (نویسنده) |
ناشر | دار الفکر العربي |
مکان نشر | مصر - قاهره |
سال نشر | 1990م |
چاپ | 1 |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | LC 903 /ع2ت4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
التربیة الإسلامیة و تحدیات العصر، تألیف عبدالغنی عبود و حسن ابراهیم عبدالعال، پژوهشی است پیرامون نظریه تربیت اسلامی که به زبان عربی و در دوران معاصر نوشته شده است.
ساختار
این اثر دارای سه باب و یازده فصل بوده که در دو بخش جداگانه نگارش یافته است. بخش اول کار عبدالغنی عبود، باب اول و دوم تا فصل ششم را در خود جای داده و بخش دوم، نوشته حسن ابراهیم عبدالعال، باب سوم، از فصل هفتم تا یازدهم را شامل شده است.
گزارش محتوا
هدف از نگارش بخش اول، نگرشی است بر تربیت اسلامی از منظر تربیت معاصر تا از این راه، تأکید شود که تربیت اسلامی دارای ساختاری فراگیر با ویژگیهای ممتاز و هویت ویژه است که میتواند جامعه اسلامی را در برابر چالشهای عصر حاضر، مقاوم کند و به پیش ببرد، بی آنکه مقهور مکتبها و نظریههای معارض عصر شود. نگارنده این بخش، از روش تطبیقی بهره برده و بحثهایش مقایسهای است میان نگرشهای اسلام با غرب و مسیحیت و یهودیت. این جنبه از کار، گاه چنان پررنگ شده است که نگارنده را از پرداختن بهاندازه به نگرشهای اسلامی در بحثها غافل کرده است. وی گاه از دیدگاه کسانی چون فروید یاد کرده و بی نقد و بررسی از آن گذشته است (مثلاً نظریه بازگشت همه غزایز به غریزه جنسی و آموزه لیبیدو).[۱]
بحثهای بخش اول در منابع فارسی کمتر آمده و خواندنی است؛ اما، چنان که بیان شد پرداخت نگارنده به مسائل از نگاه اسلام اندک و ناکافی است؛ به مثل، در صفحه 130-125 در بحث فلسفه اجتماع و فلسفه تربیت، از فلسفه اجتماعی اسلام هیچ نگفته است. این کاستی در سراسر بخش اول مشهود است.[۲]
آنچه در بخش دوم آمده، ناظر به قرآن و سنت نبوی و تاریخ تربیت اسلامی و دیدگاههای مربیان بزرگ مسلمان است و در آن از هرگونه مقایسه بین نظام تربیتی اسلام با دیگر نظامهای تربیتی پرهیز شده است و به ناهمگونی روش تحقیق بخش دوم با بخش اول انجامیده است. در بخش دوم از روشها گفته؛ اما، از هدفها و اصول نگفته است و هیچ اشارهای به علت این گزینش نکرده است. عناوین مطالب بخش دوم تازه نیستند؛ اما، پرداخت و ریزموضوعات آن تازه و جالب است. هدف نگارنده بخش دوم، عرضه چهرهای عملی از تربیت اسلامی است.[۳]
هر دو بخش از تنوع و تعدد منبع برخوردار است و روی هم رفته خواندنی و مفید افتاده است و برای محققان تربیت اسلامی در فارسی تازه است. البته بخش اول تخصصی تر از بخش دوم است؛ به طوری که مطالعه بخش اول برخلاف بخش دوم چندان برای عموم مردم گیرایی ندارد و این نکته نیز از کاستیهای این کتاب است و از ناهماهنگی دو نویسنده آن، در هدفها و روش تحقیق حکایت میکند.[۴]
باب اول، در سه فصل، پیش درآمدی بر چارچوب نظری تربیت اسلامی است. فصل اول با اشارتی به استعمال لفظ تربیت در میان عموم مردم و بی اطلاعی آنها از مفهوم علمی آن آغاز میشود؛ سپس بحثی درباره معنی تربیت میآید و از رابطه تربیت با تحولات زمان و ایدئولوژیها سخن میرود و اشاره میشود که تربیت را به هر معنایی بگیریم لاجرم مفهوم رشد در آن نهفته است و رشد، تابع موضوع تربیت است و از آنجا که شخصیت انسان موضوع تربیت است و تربیت شامل همه صفات جسمی، روحی، اخلاقی و عقلانی فرد است، تربیت و رشد ناشی از آن، باید همه این زمینهها را در بر بگیرد. نگارنده برخی از دیدگاههای روانشناسی جدید را درباره زمینههای یادشده میآورد، ولی نقد آنها را به فصلهای بعدی کتاب وامی گذارد و به انواع تربیت میپردازد و از تربیت نظام دار و تحت برنامه رسمی میگوید و از تربیت غیر رسمی و سازمان نیافته که مثلاً از طریق رسهگانههای گروهی اعمال میشود، یاد میکند؛ سپس به تربیت اسلامی میرسد و آن را از برخی جهات با تربیت غرب میسنجد و از پیش قراولی تربیت اسلامی نسبت به بسیاری از مفاهیم امروزین و پرسروصدای تعلیم و تربیت میگوید.[۵]
در فصل دوم، به توضیح ارزشهای تربیتی پرداخته شده است. چنین مینماید که بحث ارزشهای تربیتی از اهم مسائل تربیتی در همه جوامع است. نگارنده پس از این یادآوری، به معنی و مفهوم ارزش (Value) میپردازد و از جوانب گوناگون به شرح آن مینشیند و از اهمیت ارزشها در اسلام میگوید و از ثبات و تغییر در ارزشهای اسلامی یاد میکند و ارزش مادر یا مادر ارزشهای اسلامی را میآورد و با یادآوری پارهای از ارزشهای اسلامی، جامعه امروزین را نیازمند این ارزشها میخواند؛ آنگاه، به انواع ارزش میپردازد و ارزشهای اصلی و فرعی در اسلام را برمی شمارد و ارزشهای تربیتی را مطرح میکند و به پارهای از ارزشهای تربیتی در غرب قدیم و جدید اشاره میکند.[۶]
در فصل سوم، به بحث پیرامون فلسفه تربیت پرداخته شده است. مقدمات چارچوب نظری هر نظام تربیتی، هنگامی کامل میشود که پس از بحث معنای تربیت و ارزشهای تربیتی در آن نظام، از فلسفه تربیتی آن نظام هم یاد شود؛ لذا نگارنده در این فصل از فلسفه تربیت میگوید و از این رهگذر، فلسفه را معنا میکند و به مفهوم فلسفه اسلامی میپردازد و آن را برترین فلسفهها میخواند و به فلسفه تربیت میرسد و آن را کامل کننده نقش فلسفه در جامعه میشمارد و از دو گونه روش که فلسفه تربیت را تعیین میکند نام میبرد: یکی روش آزاد و غیر دولتی که پیشینهای کهن دارد و دیگری روش تحت نظارت دولت. دولت برای تعیین فلسفه تربیت نیازمند به قدرت است که نگارنده، از آبشخور آن هم یادی میکند؛ آنگاه به فلسفه تربیتی اسلام روی میکند و آن رااندکی شرح میدهد و نوع و منشأ آن را معلوم میدارد.
نویسنده در ادامه از رابطه فلسفه هر جامعه با فلسفه تربیت در آن جامعه میگوید و به برخی از فلسفههای اجتماعی غرب اشاره میکند و انسداد باب اجتهاد را موجب ناتوانی در تطبیق و اعمال اسلام در عصر حاضر میخواند و اجتهاد را - به مفهوم سنی آن - لازمه فهم اسلام میداند و به مقایسه گوشههایی از فلسفه تربیتی اسلام با فلسفه تربیتی غرب اشاره میکند.[۷]
باب دوم درباره مبانی تربیت اسلامی بوده و فصل چهار تا شش را در خود جای داده است. در فصل چهارم، به توضیح مبانی روان شناختی تربیت اسلامی پرداخته شده است. نویسنده، در این فصل به آفرینش انسان در یهودیت، مسیحیت و اسلام میپردازد و طبیعت انسان را از نگاه این سه دین آسمانی بررسی میکند، از گناه نخستین در مسیحیت و یهودیت یاد میکند، از نگرش معطوف به شر آن دو دین نسبت انسان میگوید، به نیروهای سرشتی و غرایز انسان و لزوم پاسخ به آنها در اسلام اشاره میکند، از سرنوشت نهایی انسان و روز جزا میگوید.[۸]
در فصل پنجم، مبانی فرهنگی تربیت اسلامی واکاوی میشود. بدین منظور، نگارنده ابتدا به مفهوم فرهنگ و ارتباط فرهنگ با فرد میپردازد؛ سپس به عناصر عام و خاص و نیز عناصر متغیر فرهنگ اشاره میکند تا میرسد به ویژگیهای فرهنگ اسلامی.[۹]
مبانی فلسفی تربیت اسلامی در فصل ششم بررسی میشود. مراد نگارنده از مبانی فلسفی، آبشخورهای تفکر برای ساخت و پرداخت نظریه تربیتی و یا اصلاح و بهبود نظام و نظریه تربیتی است. وی این مبانی را در تربیت اسلامی شامل قرآن و سنت نبوی و روح جامعه اسلامی و میراث بشری میداند و هریک را شرح میدهد.[۱۰]
پس از گفتگو از چارچوب نظری تربیت اسلامی، اینک نوبت به بحث از اجرای این چارچوب با توجه به قرآن، سنت و تاریخ اسلام و به ویژه تاریخ تربیت اسلامی و نیزاندیشههای مربیان بزرگ مسلمان میرسد. نگارنده بخش دوم، آن را در پنج فصل پرداخته که شامل فصل هفتم تا یازدهم کتاب و تشکیل دهنده باب سوم کتاب با عنوان نظام تربیتی اسلام است.[۱۱]
فصل هفتم، به بحث پیرامون تربیت اسلامی و مرحله پیش از ولادت پرداخته است. تربیت اسلامی، به عامل وراثت اهتمام تام دارد و انسان را محصول محیط و وراثت میداند و برای پیشگیری از بروز نابهنجاریهای ارثی در فرزند، دستورهای فراوانی داده است که از پیش از انعقاد جنین تا ولادت را شامل است. نگارنده برای بازشکافت این موضوع به نکات زیر میپردازد: اسلام و کودکی، ویژگیهای خانواده در اسلام، تربیت اسلامی و عامل وراثت، نظر تربیت اسلامی نسبت به عوامل محیطی مؤثر در کودک پیش از ولادت، خوراک مادر، پرهیز از خمر و مواد مخدر، بیماریهای مادر در ایام بارداری، سن پدر و مادر و تأثیر آن بر فرزند، حالتهای روحی و عاطفی مادر از دوران بارداری، توجه و اهتمام مثبت و یا منفی مادر به فرزند زاده نشده خود و نقش آن در حالات روحی و عاطفی مادر و لزوم افزایش توجه مثبت به فرزند.[۱۲]
موضوع فصول بعدی کتاب، به ترتیب عبارتند از: اسلام و تربیت جسم؛ اسلام و تربیت روح؛ اسلام و تربیت اجتماعی و روشهای تربیت اسلامی.
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، در ابتدای کتاب آمده است. کتاب، فاقد پاورقی بوده و حواشی هر فصل، در انتهای همان فصل قرار گرفته که در آنها، به ذکر منابع پرداخته شده است.[۱۳]
پانویس
منابع مقاله