ابن حرزهم، على‌ بن‌ اسماعیل‌: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات زندگی‌نامه | عنوان = ابن حرزهم، على‌ بن‌ اسماعیل‌ | تصویر = NUR00000.jpg | اندازه تصویر = | توضیح تصویر = | نام کامل = ابن حِرْزِهِم‌، على‌ بن‌ اسماعیل‌ بن‌ محمد بن‌ عبدالله | نام‌های دیگر = ابن‌ حِرِزم، ابن‌ حرازِم | لقب = | تخلص = | نس...» ایجاد کرد)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۴۶: خط ۴۶:
    وی‌ اهل‌ فاس‌ بوده‌ و كنیه‌اش‌ را ابوالحسن‌ گفته‌اند و نسبش‌ را به‌ عثمان‌ بن‌ عفّان‌ رسانده‌اند. ضبط دیگر نام‌ او '''ابن‌ حِرِزم'''‌ و '''ابن‌ حرازِم'''‌ است‌ كه‌ ظاهراً بیشتر در تداول‌ عامه‌ به‌ كار مى‌رفته‌ است‌.
    وی‌ اهل‌ فاس‌ بوده‌ و كنیه‌اش‌ را ابوالحسن‌ گفته‌اند و نسبش‌ را به‌ عثمان‌ بن‌ عفّان‌ رسانده‌اند. ضبط دیگر نام‌ او '''ابن‌ حِرِزم'''‌ و '''ابن‌ حرازِم'''‌ است‌ كه‌ ظاهراً بیشتر در تداول‌ عامه‌ به‌ كار مى‌رفته‌ است‌.


    در آن‌ روزگار، عقاید و آثار امام‌ محمد غزالى‌ در میان‌ دانشمندان‌ مغرب‌ به‌ شدت‌ مورد مناقشه‌ و بحث‌ و جدل‌ بود؛ طبعاً ابن‌ حرزهم‌ نیز به‌ بررسى‌ آراء و كتب‌ غزالى‌، به‌ویژه‌ إحیاءالعلوم‌، پرداخت‌. گویند مدتى‌ گوشه‌ گرفت‌ و به‌ مطالعه دقیق‌ این‌ اثر مشغول‌ شد، تا سرانجام‌ آثار انكار در وی‌ پدید آمد و حتى‌ آراء غزالى‌ را بدعت‌ و خلاف‌ سنت‌ تشخیص‌ داد. از این‌ روی،‌ فتوا به‌ سوختن‌ تمامى‌ نسخه‌های‌ كتاب‌ إحیاءالعلوم‌ داد، و از حاكم‌ وقت‌ نیز خواستار تأیید و اجرای‌ این‌ فتوا شد. جمع‌آوری‌ نسخه‌های‌ إحیاء در روز پنجشنبه‌ پایان‌ گرفت‌ و قرار وی‌ و دیگر فقها بر آن‌ بود كه‌ فردای‌ آن‌ روز، كتاب‌ها را جملگى‌ بسوزانند.
    در آن‌ روزگار، عقاید و آثار [[غزالی، محمد بن محمد|امام‌ محمد غزالى‌]] در میان‌ دانشمندان‌ مغرب‌ به‌ شدت‌ مورد مناقشه‌ و بحث‌ و جدل‌ بود؛ طبعاً ابن‌ حرزهم‌ نیز به‌ بررسى‌ آراء و كتب‌ [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى‌]]، به‌ویژه‌ [[إحياء علوم الدين|إحیاءالعلوم‌]]، پرداخت‌. گویند مدتى‌ گوشه‌ گرفت‌ و به‌ مطالعه دقیق‌ این‌ اثر مشغول‌ شد، تا سرانجام‌ آثار انكار در وی‌ پدید آمد و حتى‌ آراء غزالى‌ را بدعت‌ و خلاف‌ سنت‌ تشخیص‌ داد. از این‌ روی،‌ فتوا به‌ سوختن‌ تمامى‌ نسخه‌های‌ كتاب‌ [[إحياء علوم الدين|إحیاءالعلوم‌]] داد، و از حاكم‌ وقت‌ نیز خواستار تأیید و اجرای‌ این‌ فتوا شد. جمع‌آوری‌ نسخه‌های‌ إحیاء در روز پنجشنبه‌ پایان‌ گرفت‌ و قرار وی‌ و دیگر فقها بر آن‌ بود كه‌ فردای‌ آن‌ روز، كتاب‌ها را جملگى‌ بسوزانند.
    ظاهراً این‌ نخستین‌ بار نبود كه‌ در مغرب‌ با آثار غزالى‌ چنین‌ رفتاری‌ مى‌شد. قبلاً نیز فقها و دستگاه‌ حكومتى‌ در این‌ باب‌ چنین‌ تصمیمى‌ گرفته‌ بودند و خود ابن‌ حرزهم‌ نیز در جوانى‌ درباره آن‌ از فقها استفتاء كرده‌ بود. لیكن‌ این‌ بار بر پایه گزارش‌ برخى‌ منابع‌، كار احراق‌ نسخ‌ إحیاء در نتیجه خوابى‌ كه‌ ابن‌ حرزهم‌ دید، به‌ انجام‌ نرسید. پس‌ از این‌ واقعه‌ وی‌ بار دیگر به‌ مطالعه إحیاءالعلوم‌ پرداخت‌ و به‌ موافقت‌ این‌ كتاب‌ با قرآن‌ و سنّت‌ معتقد شد. بعید نیست‌ كه‌ رابطه عموی‌ ابن‌ حرزهم‌ با غزالى در تغییر عقیده وی‌ مؤثر بوده‌ باشد، از این‌ پس‌ تمایل‌ به‌ تصوّف‌ در او پدید آمد و به‌ تدریج‌ قوت‌ گرفت‌، به‌ طوری‌ كه‌ همه كسانى‌ كه‌ از او سخن‌ گفته‌اند او را با عنوان‌ صوفى‌ یاد كرده‌اند.
     
    ظاهراً این‌ نخستین‌ بار نبود كه‌ در مغرب‌ با آثار [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى‌]] چنین‌ رفتاری‌ مى‌شد. قبلاً نیز فقها و دستگاه‌ حكومتى‌ در این‌ باب‌ چنین‌ تصمیمى‌ گرفته‌ بودند و خود ابن‌ حرزهم‌ نیز در جوانى‌ درباره آن‌ از فقها استفتاء كرده‌ بود. لیكن‌ این‌ بار بر پایه گزارش‌ برخى‌ منابع‌، كار احراق‌ نسخ‌ إحیاء در نتیجه خوابى‌ كه‌ ابن‌ حرزهم‌ دید، به‌ انجام‌ نرسید. پس‌ از این‌ واقعه‌ وی‌ بار دیگر به‌ مطالعه [[إحياء علوم الدين|إحیاءالعلوم‌]] پرداخت‌ و به‌ موافقت‌ این‌ كتاب‌ با قرآن‌ و سنّت‌ معتقد شد. بعید نیست‌ كه‌ رابطه عموی‌ ابن‌ حرزهم‌ با [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] در تغییر عقیده وی‌ مؤثر بوده‌ باشد، از این‌ پس‌ تمایل‌ به‌ تصوّف‌ در او پدید آمد و به‌ تدریج‌ قوت‌ گرفت‌، به‌ طوری‌ كه‌ همه كسانى‌ كه‌ از او سخن‌ گفته‌اند او را با عنوان‌ صوفى‌ یاد كرده‌اند.
    ==طریقت تصوف==
    ==طریقت تصوف==
    ابن‌ زیات‌ مى‌گوید كه‌ وی‌ در تصوف‌، بر طریقه ملامتیه‌ بوده‌ است‌. وی‌ سرانجام‌، ابن‌ عربى‌ را - كه‌ از مریدان‌ حجةالاسلام‌ غزالى‌ بود - به‌ شیخى‌ برگزید و از او خرقه‌ دریافت‌ داشت‌؛ پس‌ تصوف‌ ابن‌ حرزهم‌ مى‌بایست‌ تصوفى‌ معتدل‌، از آن‌ نوع‌ كه‌ غزالى‌ بدان‌ پای‌بند بود، باشد، وی‌ كتاب‌ إحیاءالعلوم‌ غزالى‌ را همواره‌ مورد ستایش‌ قرار مى‌داد و ظاهراً مدتى‌ نیز به‌ تدریس‌ كتاب‌ الرعایة محاسبى‌ اشتغال‌ داشته‌ است. وی‌ در راه‌ تصوف‌، انزوا پیش‌ نگرفت‌ و از اجتماع‌ و مجالس‌ درس‌ و وعظ نبرید.  
    ابن‌ زیات‌ مى‌گوید كه‌ وی‌ در تصوف‌، بر طریقه ملامتیه‌ بوده‌ است‌. وی‌ سرانجام‌، ابن‌ عربى‌ را - كه‌ از مریدان‌ [[غزالی، محمد بن محمد|حجةالاسلام‌ غزالى‌]] بود - به‌ شیخى‌ برگزید و از او خرقه‌ دریافت‌ داشت‌؛ پس‌ تصوف‌ ابن‌ حرزهم‌ مى‌بایست‌ تصوفى‌ معتدل‌، از آن‌ نوع‌ كه‌ [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى‌]] بدان‌ پای‌بند بود، باشد، وی‌ كتاب‌ [[إحياء علوم الدين|إحیاءالعلوم‌ غزالى‌]] را همواره‌ مورد ستایش‌ قرار مى‌داد و ظاهراً مدتى‌ نیز به‌ تدریس‌ كتاب‌ الرعایة محاسبى‌ اشتغال‌ داشته‌ است. وی‌ در راه‌ تصوف‌، انزوا پیش‌ نگرفت‌ و از اجتماع‌ و مجالس‌ درس‌ و وعظ نبرید.  
    ==شاگردان==
    ==شاگردان==
    پس‌ از آن‌كه‌ به‌ شهر مراكش‌ كوچید شاگردان‌ و پیروان‌ بسیار یافت‌ كه‌ از میان‌ آنان‌ دو تن‌ نام‌بردارترند: یكى‌ ابومدین‌ الغوث‌ (ه م‌) عارف‌ عالى‌مقام كه‌ به‌ گفته مقری ‌تلمسانى‌ از ابن‌حرزهم‌ خرقه‌ گرفت‌ و دیگری‌ ابوعبدالله‌ تاودی‌. اما جانشینش‌ در وعظ و ارشاد و تدریس‌ الرعایة، عیسى‌ بن‌ الحداد بوده‌ است‌.
    پس‌ از آن‌كه‌ به‌ شهر مراكش‌ كوچید شاگردان‌ و پیروان‌ بسیار یافت‌ كه‌ از میان‌ آنان‌ دو تن‌ نام‌بردارترند: یكى‌ ابومدین‌ الغوث‌ (ه م‌) عارف‌ عالى‌مقام كه‌ به‌ گفته مقری ‌تلمسانى‌ از ابن‌حرزهم‌ خرقه‌ گرفت‌ و دیگری‌ ابوعبدالله‌ تاودی‌. اما جانشینش‌ در وعظ و ارشاد و تدریس‌ الرعایة، عیسى‌ بن‌ الحداد بوده‌ است‌.
    خط ۵۵: خط ۵۶:
    وی‌ در سراسر مغرب‌، مورد تكریم‌ و احترام‌ بوده‌ تا جایى‌ كه‌ او را رئیس‌الفقهای‌ آن‌ دیار خوانده‌اند.
    وی‌ در سراسر مغرب‌، مورد تكریم‌ و احترام‌ بوده‌ تا جایى‌ كه‌ او را رئیس‌الفقهای‌ آن‌ دیار خوانده‌اند.
    در منابع‌، او را فقیه‌، حافظ، زاهد، عالم‌، محدث‌، مفسر و نحوی‌ گفته‌اند. وی‌ مردی‌ زاهد و پرهیزگار بود و به‌ اغراض‌ دنیایى‌ اعتنایى‌ نداشت‌. نقل‌ كرده‌اند كه‌ پس‌ از مرگ‌ پدر، سهم‌الارث‌ خویش‌ را به‌ اصرار به‌ برادرش‌ ابوالقاسم‌ بخشید.
    در منابع‌، او را فقیه‌، حافظ، زاهد، عالم‌، محدث‌، مفسر و نحوی‌ گفته‌اند. وی‌ مردی‌ زاهد و پرهیزگار بود و به‌ اغراض‌ دنیایى‌ اعتنایى‌ نداشت‌. نقل‌ كرده‌اند كه‌ پس‌ از مرگ‌ پدر، سهم‌الارث‌ خویش‌ را به‌ اصرار به‌ برادرش‌ ابوالقاسم‌ بخشید.
    وی‌ هیچ‌گاه‌ از دعوت‌ مردم‌ به‌ زهد، توبه‌دادن‌ و راهنمایى‌ قوم‌ باز نایستاد، و با امرا و حكام،‌ با شجاعت‌ و تا حدّی‌ درشتى‌ روبه‌رو مى‌شد. نمونه‌ای‌ از شجاعت‌ او در مقابله با امراء، ماجرای‌ ابوالحكم‌ ابن‌ برّجان‌ (ه م‌) است‌ كه‌ از صوفیه پیرو امام‌ غزالى‌ و از مخالفان‌ جدّی‌ دستگاه‌ حكومتى‌ بود. ابن‌ برجان‌ را به‌ جرم‌ تأویل‌ محكوم‌ كردند و پس‌ از مرگش‌، سلطان‌ امر داد كه‌ جسد وی‌ را در مزبله‌ بیندازند. چون‌ ابن‌ حرزهم‌ از این‌ حكم‌ با خبر شد، دعوتى‌ علنى‌ از مردم‌ كرد تا به‌ تشییع‌ جنازه‌اش‌ بشتابند و او را «فاضل‌ فقیه‌ و زاهد» خواند. دعوت‌ وی‌ البته‌ كارگر افتاد و جنازه ابوالحكم‌ با احترام‌ تمام‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد.
    وی‌ هیچ‌گاه‌ از دعوت‌ مردم‌ به‌ زهد، توبه‌دادن‌ و راهنمایى‌ قوم‌ باز نایستاد، و با امرا و حكام،‌ با شجاعت‌ و تا حدّی‌ درشتى‌ روبه‌رو مى‌شد. نمونه‌ای‌ از شجاعت‌ او در مقابله با امراء، ماجرای‌ ابوالحكم‌ ابن‌ برّجان‌ (ه م‌) است‌ كه‌ از صوفیه پیرو [[غزالی، محمد بن محمد|امام‌ غزالى‌]] و از مخالفان‌ جدّی‌ دستگاه‌ حكومتى‌ بود. ابن‌ برجان‌ را به‌ جرم‌ تأویل‌ محكوم‌ كردند و پس‌ از مرگش‌، سلطان‌ امر داد كه‌ جسد وی‌ را در مزبله‌ بیندازند. چون‌ ابن‌ حرزهم‌ از این‌ حكم‌ با خبر شد، دعوتى‌ علنى‌ از مردم‌ كرد تا به‌ تشییع‌ جنازه‌اش‌ بشتابند و او را «فاضل‌ فقیه‌ و زاهد» خواند. دعوت‌ وی‌ البته‌ كارگر افتاد و جنازه ابوالحكم‌ با احترام‌ تمام‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد.
    كرامات‌ و مكاشفات‌ بسیاری‌ نیز به‌ او نسبت‌ داده‌اند و از جمله این‌ كرامات‌، یكى‌ پیشگویى‌ زمان‌ مرگش‌ بوده‌ است.  
    كرامات‌ و مكاشفات‌ بسیاری‌ نیز به‌ او نسبت‌ داده‌اند و از جمله این‌ كرامات‌، یكى‌ پیشگویى‌ زمان‌ مرگش‌ بوده‌ است.  
    ==وفات، مدفن==
    ==وفات، مدفن==
    وفات‌ او در آخرین‌ روز، یا به‌ قول‌ ابن‌ زیات‌ در اواخر شعبان‌ 559ق‌ در زادگاهش‌ روی‌ داد و همانجا دفن‌ شد. و چنان‌كه‌ از گفته باباتنبكتى‌ برمى‌آید، مدفنش‌ نزد مردم‌ از مزارات‌ متبرك‌ شمرده‌ مى‌شد، و ظاهراً بدین‌ سبب‌ بود كه‌ سلطان‌ محمد بن‌ عبدالله‌ در 1177ق‌/1763م‌ امر به‌ بنای‌ گنبدی‌ بر گور او كرد.
    وفات‌ او در آخرین‌ روز، یا به‌ قول‌ ابن‌ زیات‌ در اواخر شعبان‌ 559ق‌ در زادگاهش‌ روی‌ داد و همانجا دفن‌ شد. و چنان‌كه‌ از گفته باباتنبكتى‌ برمى‌آید، مدفنش‌ نزد مردم‌ از مزارات‌ متبرك‌ شمرده‌ مى‌شد، و ظاهراً بدین‌ سبب‌ بود كه‌ سلطان‌ محمد بن‌ عبدالله‌ در 1177ق‌/1763م‌ امر به‌ بنای‌ گنبدی‌ بر گور او كرد.
    آرامگاه‌ ابن‌ حرزهم‌ تقریباً در 15 كیلومتری‌ جنوب‌ شرقى‌ فاس‌ قرار دارد و به‌ نام‌ خود او «سیدی‌ حَرازم‌» خوانده‌ مى‌شود و زیارتگاه‌ مردم‌ است‌.<ref> جلالى‌مقدم‌، مسعود، ج3، ص342-343</ref>
    آرامگاه‌ ابن‌ حرزهم‌ تقریباً در 15 كیلومتری‌ جنوب‌ شرقى‌ فاس‌ قرار دارد و به‌ نام‌ خود او «سیدی‌ حَرازم‌» خوانده‌ مى‌شود و زیارتگاه‌ مردم‌ است‌.<ref> جلالى‌مقدم‌، مسعود، ج3، ص342-343</ref>
    ==پانویس==
    ==پانویس==

    نسخهٔ ‏۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۰

    ابن حرزهم، على‌ بن‌ اسماعیل‌
    NUR00000.jpg
    نام کاملابن حِرْزِهِم‌، على‌ بن‌ اسماعیل‌ بن‌ محمد بن‌ عبدالله
    نام‌های دیگرابن‌ حِرِزم، ابن‌ حرازِم
    نام پدراسماعیل‌ بن‌ محمد
    رحلت559ق‌
    مدفنفاس‌
    اطلاعات علمی
    شاگردانابومدین‌ الغوث‌، ابوعبدالله‌ تاودی‌

    ابن حِرْزِهِم‌، على‌ بن‌ اسماعیل‌ بن‌ محمد بن‌ عبدالله‌ (د 559ق‌/ 1164م‌)، فقیه‌ و صوفى‌ مغربى‌.

    وی‌ اهل‌ فاس‌ بوده‌ و كنیه‌اش‌ را ابوالحسن‌ گفته‌اند و نسبش‌ را به‌ عثمان‌ بن‌ عفّان‌ رسانده‌اند. ضبط دیگر نام‌ او ابن‌ حِرِزم‌ و ابن‌ حرازِم‌ است‌ كه‌ ظاهراً بیشتر در تداول‌ عامه‌ به‌ كار مى‌رفته‌ است‌.

    در آن‌ روزگار، عقاید و آثار امام‌ محمد غزالى‌ در میان‌ دانشمندان‌ مغرب‌ به‌ شدت‌ مورد مناقشه‌ و بحث‌ و جدل‌ بود؛ طبعاً ابن‌ حرزهم‌ نیز به‌ بررسى‌ آراء و كتب‌ غزالى‌، به‌ویژه‌ إحیاءالعلوم‌، پرداخت‌. گویند مدتى‌ گوشه‌ گرفت‌ و به‌ مطالعه دقیق‌ این‌ اثر مشغول‌ شد، تا سرانجام‌ آثار انكار در وی‌ پدید آمد و حتى‌ آراء غزالى‌ را بدعت‌ و خلاف‌ سنت‌ تشخیص‌ داد. از این‌ روی،‌ فتوا به‌ سوختن‌ تمامى‌ نسخه‌های‌ كتاب‌ إحیاءالعلوم‌ داد، و از حاكم‌ وقت‌ نیز خواستار تأیید و اجرای‌ این‌ فتوا شد. جمع‌آوری‌ نسخه‌های‌ إحیاء در روز پنجشنبه‌ پایان‌ گرفت‌ و قرار وی‌ و دیگر فقها بر آن‌ بود كه‌ فردای‌ آن‌ روز، كتاب‌ها را جملگى‌ بسوزانند.

    ظاهراً این‌ نخستین‌ بار نبود كه‌ در مغرب‌ با آثار غزالى‌ چنین‌ رفتاری‌ مى‌شد. قبلاً نیز فقها و دستگاه‌ حكومتى‌ در این‌ باب‌ چنین‌ تصمیمى‌ گرفته‌ بودند و خود ابن‌ حرزهم‌ نیز در جوانى‌ درباره آن‌ از فقها استفتاء كرده‌ بود. لیكن‌ این‌ بار بر پایه گزارش‌ برخى‌ منابع‌، كار احراق‌ نسخ‌ إحیاء در نتیجه خوابى‌ كه‌ ابن‌ حرزهم‌ دید، به‌ انجام‌ نرسید. پس‌ از این‌ واقعه‌ وی‌ بار دیگر به‌ مطالعه إحیاءالعلوم‌ پرداخت‌ و به‌ موافقت‌ این‌ كتاب‌ با قرآن‌ و سنّت‌ معتقد شد. بعید نیست‌ كه‌ رابطه عموی‌ ابن‌ حرزهم‌ با غزالى در تغییر عقیده وی‌ مؤثر بوده‌ باشد، از این‌ پس‌ تمایل‌ به‌ تصوّف‌ در او پدید آمد و به‌ تدریج‌ قوت‌ گرفت‌، به‌ طوری‌ كه‌ همه كسانى‌ كه‌ از او سخن‌ گفته‌اند او را با عنوان‌ صوفى‌ یاد كرده‌اند.

    طریقت تصوف

    ابن‌ زیات‌ مى‌گوید كه‌ وی‌ در تصوف‌، بر طریقه ملامتیه‌ بوده‌ است‌. وی‌ سرانجام‌، ابن‌ عربى‌ را - كه‌ از مریدان‌ حجةالاسلام‌ غزالى‌ بود - به‌ شیخى‌ برگزید و از او خرقه‌ دریافت‌ داشت‌؛ پس‌ تصوف‌ ابن‌ حرزهم‌ مى‌بایست‌ تصوفى‌ معتدل‌، از آن‌ نوع‌ كه‌ غزالى‌ بدان‌ پای‌بند بود، باشد، وی‌ كتاب‌ إحیاءالعلوم‌ غزالى‌ را همواره‌ مورد ستایش‌ قرار مى‌داد و ظاهراً مدتى‌ نیز به‌ تدریس‌ كتاب‌ الرعایة محاسبى‌ اشتغال‌ داشته‌ است. وی‌ در راه‌ تصوف‌، انزوا پیش‌ نگرفت‌ و از اجتماع‌ و مجالس‌ درس‌ و وعظ نبرید.

    شاگردان

    پس‌ از آن‌كه‌ به‌ شهر مراكش‌ كوچید شاگردان‌ و پیروان‌ بسیار یافت‌ كه‌ از میان‌ آنان‌ دو تن‌ نام‌بردارترند: یكى‌ ابومدین‌ الغوث‌ (ه م‌) عارف‌ عالى‌مقام كه‌ به‌ گفته مقری ‌تلمسانى‌ از ابن‌حرزهم‌ خرقه‌ گرفت‌ و دیگری‌ ابوعبدالله‌ تاودی‌. اما جانشینش‌ در وعظ و ارشاد و تدریس‌ الرعایة، عیسى‌ بن‌ الحداد بوده‌ است‌.

    ویژگی‌های اخلاقی

    وی‌ در سراسر مغرب‌، مورد تكریم‌ و احترام‌ بوده‌ تا جایى‌ كه‌ او را رئیس‌الفقهای‌ آن‌ دیار خوانده‌اند. در منابع‌، او را فقیه‌، حافظ، زاهد، عالم‌، محدث‌، مفسر و نحوی‌ گفته‌اند. وی‌ مردی‌ زاهد و پرهیزگار بود و به‌ اغراض‌ دنیایى‌ اعتنایى‌ نداشت‌. نقل‌ كرده‌اند كه‌ پس‌ از مرگ‌ پدر، سهم‌الارث‌ خویش‌ را به‌ اصرار به‌ برادرش‌ ابوالقاسم‌ بخشید. وی‌ هیچ‌گاه‌ از دعوت‌ مردم‌ به‌ زهد، توبه‌دادن‌ و راهنمایى‌ قوم‌ باز نایستاد، و با امرا و حكام،‌ با شجاعت‌ و تا حدّی‌ درشتى‌ روبه‌رو مى‌شد. نمونه‌ای‌ از شجاعت‌ او در مقابله با امراء، ماجرای‌ ابوالحكم‌ ابن‌ برّجان‌ (ه م‌) است‌ كه‌ از صوفیه پیرو امام‌ غزالى‌ و از مخالفان‌ جدّی‌ دستگاه‌ حكومتى‌ بود. ابن‌ برجان‌ را به‌ جرم‌ تأویل‌ محكوم‌ كردند و پس‌ از مرگش‌، سلطان‌ امر داد كه‌ جسد وی‌ را در مزبله‌ بیندازند. چون‌ ابن‌ حرزهم‌ از این‌ حكم‌ با خبر شد، دعوتى‌ علنى‌ از مردم‌ كرد تا به‌ تشییع‌ جنازه‌اش‌ بشتابند و او را «فاضل‌ فقیه‌ و زاهد» خواند. دعوت‌ وی‌ البته‌ كارگر افتاد و جنازه ابوالحكم‌ با احترام‌ تمام‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد. كرامات‌ و مكاشفات‌ بسیاری‌ نیز به‌ او نسبت‌ داده‌اند و از جمله این‌ كرامات‌، یكى‌ پیشگویى‌ زمان‌ مرگش‌ بوده‌ است.

    وفات، مدفن

    وفات‌ او در آخرین‌ روز، یا به‌ قول‌ ابن‌ زیات‌ در اواخر شعبان‌ 559ق‌ در زادگاهش‌ روی‌ داد و همانجا دفن‌ شد. و چنان‌كه‌ از گفته باباتنبكتى‌ برمى‌آید، مدفنش‌ نزد مردم‌ از مزارات‌ متبرك‌ شمرده‌ مى‌شد، و ظاهراً بدین‌ سبب‌ بود كه‌ سلطان‌ محمد بن‌ عبدالله‌ در 1177ق‌/1763م‌ امر به‌ بنای‌ گنبدی‌ بر گور او كرد.

    آرامگاه‌ ابن‌ حرزهم‌ تقریباً در 15 كیلومتری‌ جنوب‌ شرقى‌ فاس‌ قرار دارد و به‌ نام‌ خود او «سیدی‌ حَرازم‌» خوانده‌ مى‌شود و زیارتگاه‌ مردم‌ است‌.[۱]

    پانویس

    1. جلالى‌مقدم‌، مسعود، ج3، ص342-343

    منابع مقاله

    جلالى‌مقدم‌، مسعود، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.

    وابسته‌ها