الأنساب (عوتبی صحاری): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '↵↵| ' به ' | ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ب شناسی' به 'بشناسی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
[[رده:علوم کمکی تاریخ]] | [[رده:علوم کمکی تاریخ]] | ||
[[رده: | [[رده:نسبشناسی]] |
نسخهٔ ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۲۶
الأنساب | |
---|---|
پدیدآوران | عوتبی صحاری، سلمة بن مسلم (نویسنده) نص، محمد احسان (مصحح) |
ناشر | سلطنة عمان، وزارة التراث القومي و الثقافة |
مکان نشر | مسقط - عمان |
سال نشر | 1427 ق یا 2006 م |
چاپ | 4 |
موضوع | اسلام - تاریخ اعراب - نسب نامه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | CS 1549/5 /ع9الف8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الأنساب، تأليف سلمة بن مسلم عوتبى صحارى، مشهور به ابومنذر، مورخ و نسبشناس معروف، در دو مجلد و به زبان عربى مىباشد. در تحديد عصر وى اختلاف شده است و ابن حزم اندلسى او را از علماى قرن پنجم و اوايل قرن ششم مىداند. موضوع كتاب، معرفى انساب و قبايل عرب است و اخبار و اشعار فراوانى نيز در آن ذكر شده است.
ساختار
در ابتداى اثر، مقدمهاى به قلم محقق آمده است كه درباره علم نسبشناسى و جايگاه آن نزد اعراب سخن رفته است. شرح حال نویسنده به قلم سلطان بن مبارک بن حمد الشيبانى مطلب ديگرى است كه در اين چاپ آمده است. در ادامه، مقدمهاى به قلم محقق كتاب، محمد احسان النص ذكر شده كه در آن به شرح مطالب و مصادر و مخطوطات اثر پرداخته است. متن اثر از تبويب و فصلبندى برخوردار نبوده و مطالب، همانند بسيارى از كتب انساب بهصورت سلسلهوار ذكر شده است.
گزارش محتوا
نَسَبشناسى و به اصطلاح شجرهنگارى يا (التشجير) در ميان اعراب، داراى سابقهاى ديرين است و به پيش از اسلام بازمىگردد. پيامبر اكرم(ص) و اصحاب نيز به تعليم نسب و شناخت انساب عرب تشويق مىكردهاند و لذا كتب فراوانى در اين زمينه به رشته تحرير درآمده است.
بناى نویسنده، بر اختصار و ايجاز بوده است و به گفته خودش اگر بناى بر استقصاى انساب داشت، مطالب كتاب طولانى مىشد.
نویسنده، معتقد است كه كتب انساب برای طالبان علم و فقه از ديگر كتابها مفيدتر است، چرا كه طالبان علم و حديث، اگر به علم نسبشناسى آگاه باشند، چنانچه نام شخصى، تصحيف شده شده باشد، بهراحتى از آن نمىگذرند، بلكه در پى رد و انكار برمىآيند و صورت درست آن را مىآورند.
متن كتاب، با خلقت باد و آب و مكان كعبه و آسمانها و زمين و ملائكه و اجنه آغاز شده است. ناميدن ملائكه به اين نام و خلقت آنها از نور و قدرت آنها بر ظهور به صور مختلف، از مطالبى خواندنى اين بخش است. درباره ابليس نيز مطالب مفيدى درباره چگونگى آزمايش او و نافرمانىاش و تحولش به شيطان و نيز زوجه و ذريه او و مهلت دادن به او تا روز قيامت آمده است.
در بخشهاى بعدى در رابطه با جن و آدم(ع) نيز عناوين «سبب تسميه»، «چگونگى خلقت»، «آزمايش» و... ديده مىشود. ذكر هبوط آدم و حوا، از ديگر مطالبى است كه در اخبار مورد توجه بوده است و نویسنده نيز به بخشى از آنها اشاره كرده است.
ذكر اولاد آدم و عدد و اسامى آنها، مطالب بعدى كتاب است. شيث بن آدم كسى است كه پس از پدر، خانه كعبه را تجديد بنا نمود و نسل آدم(ع) نيز از وى ادامه يافت.
از بخشهاى مفصل ديگرى كه نویسنده لازم ديده است كه بيشتر به جزئيات آن بپردازد، داستان نوح و طوفان و كشتى و حيواناتى است كه در آن سوار شدهاند. بخشهاى مرتبط با اين بخش كه در ادامه آمده است، ذكر فرزندان نوح(ع) و اقوامى است كه از نسل آنها به جاى مانده است. در اين بين، اعراب، از نسل سام بن نوح مىباشند. ذكر انبياى ديگر، مانند هود و قصه قوم عاد و هلاكت آنها، صالح(ع) و نافرمانى و هلاكت قومش نيز در ادامه آمده است.
در صفحه 100 كتاب، نویسنده، خطبه آغاز كتاب را ذكر كرده است و اين، بدين معناست كه مطالب پيشين به منزله مقدمه ورود به بحث مىباشد. او، پس از حمد و سپاس خداوند و صلوات بر نبى مكرم اسلام و عترت طاهرينش، مىگويد: من، اين كتاب را تنظيم نمودم و در آن، انساب عرب و متشعب شدن قبايل آن و افتراق قبايل معدّ و قحطان را جمع كردم.
وى، سپس از طبقات انساب عرب كه عبارت است از: شعب، قبيله، عماره، بطن، فخذ و فصيله ياد مىكند و به ذكر نمونههایى از هر كدام، همراه با وجه تسميه هر یک از اصطلاحات مزبور مىپردازد؛ مثلاً مضر شعب است و شعب، بدين سبب به اين نام خوانده مىشود كه قبايل از آن منشعب مىگردد.
نویسنده، انساب را با ذكر نسب يعرب بن قحطان آغاز كرده است، چرا كه نبى اكرم(ص) از نسل اوست و وى اولین كسى است كه به عربى تكلم كرده است. پس از آن در شناخت شعوب و قبايل عرب، از منابع مختلف مطالب خوبى ارائه شده است و اولاد نوح و ابراهیم(ع) و تشعب آنها مورد بررسى قرار گرفته است.
نقل اشعار مناسب با وقايع تاريخى، سنتى رايج در تاريخنگارى مسلمانان بوده است. ابومنذر نيز به پيروى از آن، اهتمام ويژهاى به جمع اشعار مناسب با وقايع تاريخى از شعرا و بزرگان عهد، داشته است و بخش عمدهاى از كتاب را اشعار تشكيل مىدهد.
در جلد اول كتاب، علاوه بر مطالب فوق، انساب قحطانيه، حمير، مَذحج، كهلان و كنده و بطون آنها و ملوك و... به تفصيل آمده است.
مفهوم عرب بر دو نياى بزرگ قحطان و عدنان متمركز مىشود. از آنجا كه نسبت تمام مردمان به آدم برمىگردد، اين دو نيا نيز بايد دست كم ارتباطى دور با آدم داشته باشند. ارتباط نزدیک تر به اين بستگى دارد كه آيا اسماعيل كه نياى عدنان شناخته شده، نياى قحطان نيز مىباشد؟ نظر رايج، چنين نسبتى را برای قحطان كه مسير مفروض آن از سام بن نوح بهطور جداگانه مورد بررسى قرار گرفته، رد مىكند. فرزندان قحطان عموماً عرب اصيل(عرب عاربه يا عرباء) ناميده مىشوند و فرزندان عدنان، عرب غير اصيل(عرب متعربه يا مستعربه)؛ هرچند، عدم قطعيت اين طبقهبندى با وجود طبقهبندىهاى ديگر آشكار شده است.
در هر صورت، به وضوح، قحطان نسبت به عدنان داراى هويت عربى خالصترى است. فرزندان قحطان، عربهاى جنوبى هستند؛ يعنى قبايل يمن كه آنطور كه گفته مىشود، به گوشه جنوب غربى اين شبه جزيره منسوب هستند؛ در حالى كه فرزندان عدنان، عربهاى شمالىاند كه گفته شده اوّلين بار در نيمه شمالى اين شبه جزيره ظهور يافتهاند.
در جلد دوم كتاب، ابتدا، ادامه انساب كهلان و سپس انساب أزد، اوس، خزرج، غامد و مطالب تاريخى مختلفى از هجرتها و پراكندگى اولاد آنها در سرزمينهاى مختلف ذكر شده است.
مردمان حكومتهاى باستانى عربى جنوب، سابئين، مينائين و ديگر موارد، فرزندان «حمير» محسوب مىشوند؛ بهطورى كه حمير، در زبان عربى، لغت جامعى است كه تمدن اين دولتها را در بر مىگیرد. تعداد كمى از كسانى كه بىقيد و شرط، بهعنوان فرزندان حمير شناخته شدهاند، نقش مهمى در طول دوره اسلامى بازى كردند، ولى تا آن زمان، فرزندان كهلان همچون طَى، مذحج، همدان و أزد بودند كه در كانون توجهات قرار داشتند. در زير مجموعههاى أزد، دو قبيله اوس و خزرج وجود داشتند كه از ساكنان مدينه بودند و بعدها در زمان اسلام به انصار پيامبر معروف شدند. قبايل لحم، قسان، كنده و ديگر قبايل كهلان، مدتها قبل از ظهور اسلام در شمال و مركز، بهطور كامل استقرار يافتند.
قبايل عنزه، عبدالقيس، النمر، تقلب و گروه قدرتمند بكر بن وائل، از قبيله ربيعه منشأ مىگیرند. مدتها پيش از اسلام، قبايل اصيل مضر و ربيعه از بين رفتند؛ اوّلين مردمان مضر به سوى قلمرويى در رود فرات حركت كردند كه بعداً ديار مضر ناميده شد و نيز اوّلين مردمان ربيعه به قلمرويى در رود دجله كه بعداً ديار ربيعه خوانده شد، مهاجرت كردند؛ در عين حال، بسيارى از انشعابات آنها در شبه جزيره باقى ماندند.
ابى منذر، نخست، نَسَب هر قبيله را زير عناوين اصلى و كلى مطرح مىكند، سپس تحت عناوين فرعى به تقسيم عشاير و طوايف همان قبايل مىپردازد. در اين ميان، چنانچه قبيلهاى يا افراد آن، در ميادين سياسى، نظامى و يا ادبى، نقش حساسى را ايفا كرده باشند، آنان را برجسته كرده و دربارهشان توضيح مىدهد؛ بدين ترتيب، حجم شرح حال افراد و قبايل با توجه به نقش آنان در رويدادهاى هر عصر، مىتواند كم يا زياد گردد. ويژگى عمومى ابومنذر در ذكر شرح حال اشخاص چنين است كه نخست به ذكر نسب شخص و معرفى پدر و مادر او و احيانا تاريخ تولدش مىپردازد و آنگاه درباره اخبار، كارها و روابط او با بزرگان عصر سخن مىگويد، سپس به وفات شخص، تعداد بازماندگان او و اشعارى مىپردازد كه درباره وى سروده شدهاست.
وضعيت كتاب
مصححِ، در ارائه هرچه بهتر كتاب تلاش فراوان كرده است. او، در تصحيح، از هفت نسخه بهره گرفته و اختلاف نسخههاى خطى را در پاورقىها بازگفته و تعليقات و توضيحات سودمند بسيارى بر آن افزوده است و در مجموع، تصحيح مفيد و كارآمدى ارائه كرده است. فهارس، در انتهاى جلد دوم ذكر شده كه عبارت است از:
- آيات؛
- احاديث؛
- اماكن و شهرها؛
- قبايل؛
- اعلام.
منابع مقاله
- متن و مقدمه كتاب؛
- مقاله قومنگارى عرب، محمد ناصحى، مجله انديشه صادق، پاييز و زمستان 1381، شماره 8 و 9، صفحه 86 و 87.