ابن برد اصغر، احمد بن‌ محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات زندگی‌نامه | عنوان = ابن برد اصغر، احمد بن‌ محمد | تصویر = NUR00000.jpg | اندازه تصویر = | توضیح تصویر = | نام کامل = ابن بُرْدِ اَصْغَر، ابو حفص‌، احمد بن‌ محمد بن‌ احمد | نام‌های دیگر = | لقب = | تخلص = | نسب = | نام پدر = محمد بن‌ احمد | ولاد...» ایجاد کرد)
     
    خط ۴۵: خط ۴۵:
    وی‌ در خاندانى‌ از اهل‌ قرطبه‌ پرورش‌ یافت‌ كه‌ در زمینه ادب‌ و كار كتابت‌، سابقه درخشانى‌ داشتند و به‌ همین‌ سبب‌ توانسته‌ بودند در كار سیاست‌ نیز، به‌ خصوص‌ در دوره خلافت‌ اموی‌ و عامری‌، به‌ مراتب‌ عالیه‌ دست‌ یابند.
    وی‌ در خاندانى‌ از اهل‌ قرطبه‌ پرورش‌ یافت‌ كه‌ در زمینه ادب‌ و كار كتابت‌، سابقه درخشانى‌ داشتند و به‌ همین‌ سبب‌ توانسته‌ بودند در كار سیاست‌ نیز، به‌ خصوص‌ در دوره خلافت‌ اموی‌ و عامری‌، به‌ مراتب‌ عالیه‌ دست‌ یابند.
    ==تولد، تحصیلات==
    ==تولد، تحصیلات==
    ابن‌ برد در اوایل‌ سده 5ق‌/11م‌، و احتمالاً در قرطبه‌، زاده‌ شد. در آن‌ هنگام‌ خانواده او در قرطبه‌ از حرمت‌ بسیار برخوردار بود، آن‌ چنانكه‌ وی‌ در كتاب‌ سرالادب‌ خویش‌ درضمن‌ ارجوزه‌ای‌ به‌آن ‌خاندان‌ مى‌بالد. وی‌ نخستین‌ مراحل‌ زندگى‌ را در كنار نیای‌ خویش‌، ابن‌برد اكبر گذراند و از او نخستین‌ دروس‌ ادب‌ و فنون‌ و اسلوب‌های‌ كتابت‌ را بیاموخت‌. اما در آن‌ هنگام‌، اوضاع‌ شهر قرطبه‌، در اثر كشمكش‌های‌ سیاسى‌، سخت‌ آشفته‌ بود، و اندكى‌ پیش‌ از 417ق‌/1026م‌، ابن‌ برد اكبر ناچار شده‌ بود دربار قرطبه‌ را ترك‌ گفته‌، ظاهراً همراه‌ نواده خویش‌، و شاید در جست‌وجوی‌ پناهگاهى‌ امن‌، روی‌ به‌ سرقسطه‌ آورد؛ همان‌جا بود كه‌ در 418ق‌ وفات‌ یافت‌.
    ابن‌ برد در اوایل‌ سده 5ق‌/11م‌، و احتمالاً در قرطبه‌، زاده‌ شد. در آن‌ هنگام‌ خانواده او در قرطبه‌ از حرمت‌ بسیار برخوردار بود، آن‌ چنانكه‌ وی‌ در كتاب‌ سرالادب‌ خویش‌ درضمن‌ ارجوزه‌ای‌ به‌آن ‌خاندان‌ مى‌بالد. وی‌ نخستین‌ مراحل‌ زندگى‌ را در كنار نیای‌ خویش‌، ابن‌برد اكبر گذراند و از او نخستین‌ دروس‌ ادب‌ و فنون‌ و اسلوب‌های‌ كتابت‌ را بیاموخت‌. اما در آن‌ هنگام‌، اوضاع‌ شهر قرطبه‌، در اثر كشمكش‌های‌ سیاسى‌، سخت‌ آشفته‌ بود، و اندكى‌ پیش‌ از 417ق‌/1026م‌، ابن‌ برد اكبر ناچار شده‌ بود دربار قرطبه‌ را ترك‌ گفته‌، ظاهراً همراه‌ نواده خویش‌، و شاید در جست‌وجوی‌ پناهگاهى‌ امن‌، روی‌ به‌ سرقسطه‌ آورد؛ همان‌جا بود كه‌ در 418ق‌ وفات‌ یافت‌.
    در هر حال‌، دوران‌ نسبتاً كوتاهى‌ كه‌ ابن‌ برد در كنار نیای‌ خویش‌ گذراند. ظاهراً اثر عمیقى‌ در روحیه‌اش‌ بر جای‌ گذاشت‌، چنانكه‌ خود در سرالادب‌ به‌ این‌ موضوع‌ اشاره‌ كرده‌، گوید كه‌ آغاز آموزش‌ او در فن‌ كتابت‌، با اواخر عمر نیایش‌ مقارن‌ بوده‌ است‌؛ اما در همان‌ دوره كوتاه‌، نیای‌ دانشمند توانست‌ چراغ‌ معرفت‌ را در دل‌ او بیفروزد.
    در هر حال‌، دوران‌ نسبتاً كوتاهى‌ كه‌ ابن‌ برد در كنار نیای‌ خویش‌ گذراند. ظاهراً اثر عمیقى‌ در روحیه‌اش‌ بر جای‌ گذاشت‌، چنانكه‌ خود در سرالادب‌ به‌ این‌ موضوع‌ اشاره‌ كرده‌، گوید كه‌ آغاز آموزش‌ او در فن‌ كتابت‌، با اواخر عمر نیایش‌ مقارن‌ بوده‌ است‌؛ اما در همان‌ دوره كوتاه‌، نیای‌ دانشمند توانست‌ چراغ‌ معرفت‌ را در دل‌ او بیفروزد.
    منابعى‌ كه‌ ما از شرح‌ احوال‌ او در دست‌ داریم‌، زمان‌ و مسیر جابه‌جایى‌ او و خاندانش‌ را از سرقسطه‌ به‌ قرطبه‌ و دانیه‌ و المریه‌ روشن‌ نمى‌سازد. علاوه‌ بر این‌، همنامى‌ او با نیایش‌ ابن‌ برد اكبر، و آمیختگى‌ شدید حوادث‌ تاریخى‌ باعث‌ شده‌ است‌ كه‌ بسیاری‌ از نویسندگان‌، تاریخ‌ ادبیات‌، در مورد آن‌ دو دچار لغزش‌هایى‌ گردند. مثلاً نیكل، نیا و نواده‌ را یك‌ تن‌ پنداشته‌ و یك‌ مقاله‌ به‌ آن‌ دو اختصاص‌ داده‌ است‌، یا هانری‌ پرس‌،‌ «عهد» خلافتى‌ را كه‌ نیا نگاشته‌ بوده‌ به‌ نواده‌ نسبت‌ داده‌ است‌ و حتى‌ حسین‌ مونس، دسیسه‌ای‌ را كه‌ توسط ابن‌ عباد تدارك‌ یافته‌ و نام‌ ابن‌ برد اكبر به‌ آن‌ آلوده‌ شده‌ بود، در شرح‌ حال‌ نواده او آورده‌ است‌. حال‌ آن‌كه‌، قبلاً گرانخا، این‌ نكته‌ را به‌ وضوح‌ بیان‌ كرده‌ بوده‌ است‌.
    منابعى‌ كه‌ ما از شرح‌ احوال‌ او در دست‌ داریم‌، زمان‌ و مسیر جابه‌جایى‌ او و خاندانش‌ را از سرقسطه‌ به‌ قرطبه‌ و دانیه‌ و المریه‌ روشن‌ نمى‌سازد. علاوه‌ بر این‌، همنامى‌ او با نیایش‌ ابن‌ برد اكبر، و آمیختگى‌ شدید حوادث‌ تاریخى‌ باعث‌ شده‌ است‌ كه‌ بسیاری‌ از نویسندگان‌، تاریخ‌ ادبیات‌، در مورد آن‌ دو دچار لغزش‌هایى‌ گردند. مثلاً نیكل، نیا و نواده‌ را یك‌ تن‌ پنداشته‌ و یك‌ مقاله‌ به‌ آن‌ دو اختصاص‌ داده‌ است‌، یا هانری‌ پرس‌،‌ «عهد» خلافتى‌ را كه‌ نیا نگاشته‌ بوده‌ به‌ نواده‌ نسبت‌ داده‌ است‌ و حتى‌ حسین‌ مونس، دسیسه‌ای‌ را كه‌ توسط ابن‌ عباد تدارك‌ یافته‌ و نام‌ ابن‌ برد اكبر به‌ آن‌ آلوده‌ شده‌ بود، در شرح‌ حال‌ نواده او آورده‌ است‌. حال‌ آن‌كه‌، قبلاً گرانخا، این‌ نكته‌ را به‌ وضوح‌ بیان‌ كرده‌ بوده‌ است‌.
    ما از اطلاعاتى‌ كه‌ در اختیار داریم‌، چنین‌ استنباط مى‌كنیم‌ كه‌ وی‌ هنوز در آغاز جوانى‌ بود كه‌ اندكى‌ پس‌ از مرگ‌ جدش‌ در 418ق‌، سرقسطه‌ را ترك‌ گفت‌ و در دانیه‌ به‌ خدمت‌ مجاهد عامری‌ پیوست‌ و رساله معروف‌ السیف‌ و القلم‌ را تقدیم‌ او كرد. این‌ نظر را شاید روایت‌ ابوالولید حمیری‌ نیز تأیید كند كه‌ گوید وی‌ از دانیه‌ نامه‌ای‌ برای‌ ابواسحاق‌ ابن‌ حمام‌ وزیر در قرطبه‌ فرستاد، و این‌ وزیر، قبل‌ از 426ق‌/1035م‌ در قرطبه‌ بوده‌ است‌. سپس‌ در همان‌ سال‌، رد پای‌ او را در قرطبه‌ مى‌یابیم‌، زیرا بنابر همه منابع‌ موجود، خاندان‌ ابن‌ برد، مولای‌ خاندان‌ ابوحفص‌، احمد بن‌ عبدالملك‌ بن‌ شُهَید بود. از این‌جا میان‌ این‌ دو خاندان‌، به‌ خصوص‌ میان‌ ابوعامر بن‌ شهید و ابن‌ برد اصغر پیوندهای‌ اجتماعى‌ و فرهنگى‌ فراوانى‌ پدیدار آمد. همچنین‌ وی‌ را با ابوالولید بن‌ زیدون‌ وزیر پیوند دوستى‌ بود. شاید در همین‌ احوال‌ بود كه‌ ابن‌ زیدون‌ قصیده معروف‌ خود را در گلایه‌ از روزگار، از زندان‌ قرطبه‌ برای‌ او فرستاد. ما نمى‌دانیم‌ ابن‌ برد، كى‌ و چرا از قرطبه‌ به‌ المریه‌ رفت‌؛ هر چه‌ هست‌، حُمَیدی‌ پس‌ از 420ق‌/1048م‌، بارها وی‌ را در آن‌ شهر دیده‌ كه‌ به‌ دیدار ابن‌ حزم‌ مى‌رفته‌ است‌. در آن‌جا وی‌ در خدمت‌ معن‌ بن‌ صمادح‌ بود تا عاقبت‌ پیش‌ از آن‌كه‌ به‌ 50 سالگى‌ برسد، در حیات‌ پدر وفات‌ یافت‌.
    ما از اطلاعاتى‌ كه‌ در اختیار داریم‌، چنین‌ استنباط مى‌كنیم‌ كه‌ وی‌ هنوز در آغاز جوانى‌ بود كه‌ اندكى‌ پس‌ از مرگ‌ جدش‌ در 418ق‌، سرقسطه‌ را ترك‌ گفت‌ و در دانیه‌ به‌ خدمت‌ مجاهد عامری‌ پیوست‌ و رساله معروف‌ السیف‌ و القلم‌ را تقدیم‌ او كرد. این‌ نظر را شاید روایت‌ ابوالولید حمیری‌ نیز تأیید كند كه‌ گوید وی‌ از دانیه‌ نامه‌ای‌ برای‌ ابواسحاق‌ ابن‌ حمام‌ وزیر در قرطبه‌ فرستاد، و این‌ وزیر، قبل‌ از 426ق‌/1035م‌ در قرطبه‌ بوده‌ است‌. سپس‌ در همان‌ سال‌، رد پای‌ او را در قرطبه‌ مى‌یابیم‌، زیرا بنابر همه منابع‌ موجود، خاندان‌ ابن‌ برد، مولای‌ خاندان‌ ابوحفص‌، احمد بن‌ عبدالملك‌ بن‌ شُهَید بود. از این‌جا میان‌ این‌ دو خاندان‌، به‌ خصوص‌ میان‌ ابوعامر بن‌ شهید و ابن‌ برد اصغر پیوندهای‌ اجتماعى‌ و فرهنگى‌ فراوانى‌ پدیدار آمد. همچنین‌ وی‌ را با ابوالولید بن‌ زیدون‌ وزیر پیوند دوستى‌ بود. شاید در همین‌ احوال‌ بود كه‌ ابن‌ زیدون‌ قصیده معروف‌ خود را در گلایه‌ از روزگار، از زندان‌ قرطبه‌ برای‌ او فرستاد. ما نمى‌دانیم‌ ابن‌ برد، كى‌ و چرا از قرطبه‌ به‌ المریه‌ رفت‌؛ هر چه‌ هست‌، حُمَیدی‌ پس‌ از 420ق‌/1048م‌، بارها وی‌ را در آن‌ شهر دیده‌ كه‌ به‌ دیدار ابن‌ حزم‌ مى‌رفته‌ است‌. در آن‌جا وی‌ در خدمت‌ معن‌ بن‌ صمادح‌ بود تا عاقبت‌ پیش‌ از آن‌كه‌ به‌ 50 سالگى‌ برسد، در حیات‌ پدر وفات‌ یافت‌.
    ==شهرت==
    ==شهرت==
    شهرت‌ ابن‌ برد در نویسندگى‌ و شاعری‌، كمتر از شهرت‌ جدش‌ ابن‌ برد اكبر نیست‌. غالباً در حق‌ او گویند كه‌ او نخستین‌ كسى‌ است‌ كه‌ موضوع‌ مناظره میان‌ شمشیر و قلم‌ را در اندلس‌ رایج‌ ساخت‌ و رساله‌ای‌ در آن‌ باب‌ نوشت‌، و مى‌دانیم‌ كه‌ السیف‌ و القلم‌ به‌ قصیده معروف‌ ابوتمام‌ در فتح‌ عموریه‌ اشاره‌ دارد.
    شهرت‌ ابن‌ برد در نویسندگى‌ و شاعری‌، كمتر از شهرت‌ جدش‌ ابن‌ برد اكبر نیست‌. غالباً در حق‌ او گویند كه‌ او نخستین‌ كسى‌ است‌ كه‌ موضوع‌ مناظره میان‌ شمشیر و قلم‌ را در اندلس‌ رایج‌ ساخت‌ و رساله‌ای‌ در آن‌ باب‌ نوشت‌، و مى‌دانیم‌ كه‌ السیف‌ و القلم‌ به‌ قصیده معروف‌ ابوتمام‌ در فتح‌ عموریه‌ اشاره‌ دارد.

    نسخهٔ ‏۲۰ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۳

    ابن برد اصغر، احمد بن‌ محمد
    NUR00000.jpg
    نام کاملابن بُرْدِ اَصْغَر، ابو حفص‌، احمد بن‌ محمد بن‌ احمد
    نام پدرمحمد بن‌ احمد
    ولادتاوایل‌ سده 5ق‌/11م‌
    محل تولداحتمالاً در قرطبه‌، اندلس
    رحلت445ق‌
    اطلاعات علمی
    اساتیدابن‌برد اكبر

    ابن بُرْدِ اَصْغَر، ابو حفص‌، احمد بن‌ محمد بن‌ احمد (د 445ق‌/ 1053م‌)، شاعر و نویسنده اندلسى‌. وی‌ در خاندانى‌ از اهل‌ قرطبه‌ پرورش‌ یافت‌ كه‌ در زمینه ادب‌ و كار كتابت‌، سابقه درخشانى‌ داشتند و به‌ همین‌ سبب‌ توانسته‌ بودند در كار سیاست‌ نیز، به‌ خصوص‌ در دوره خلافت‌ اموی‌ و عامری‌، به‌ مراتب‌ عالیه‌ دست‌ یابند.

    تولد، تحصیلات

    ابن‌ برد در اوایل‌ سده 5ق‌/11م‌، و احتمالاً در قرطبه‌، زاده‌ شد. در آن‌ هنگام‌ خانواده او در قرطبه‌ از حرمت‌ بسیار برخوردار بود، آن‌ چنانكه‌ وی‌ در كتاب‌ سرالادب‌ خویش‌ درضمن‌ ارجوزه‌ای‌ به‌آن ‌خاندان‌ مى‌بالد. وی‌ نخستین‌ مراحل‌ زندگى‌ را در كنار نیای‌ خویش‌، ابن‌برد اكبر گذراند و از او نخستین‌ دروس‌ ادب‌ و فنون‌ و اسلوب‌های‌ كتابت‌ را بیاموخت‌. اما در آن‌ هنگام‌، اوضاع‌ شهر قرطبه‌، در اثر كشمكش‌های‌ سیاسى‌، سخت‌ آشفته‌ بود، و اندكى‌ پیش‌ از 417ق‌/1026م‌، ابن‌ برد اكبر ناچار شده‌ بود دربار قرطبه‌ را ترك‌ گفته‌، ظاهراً همراه‌ نواده خویش‌، و شاید در جست‌وجوی‌ پناهگاهى‌ امن‌، روی‌ به‌ سرقسطه‌ آورد؛ همان‌جا بود كه‌ در 418ق‌ وفات‌ یافت‌. در هر حال‌، دوران‌ نسبتاً كوتاهى‌ كه‌ ابن‌ برد در كنار نیای‌ خویش‌ گذراند. ظاهراً اثر عمیقى‌ در روحیه‌اش‌ بر جای‌ گذاشت‌، چنانكه‌ خود در سرالادب‌ به‌ این‌ موضوع‌ اشاره‌ كرده‌، گوید كه‌ آغاز آموزش‌ او در فن‌ كتابت‌، با اواخر عمر نیایش‌ مقارن‌ بوده‌ است‌؛ اما در همان‌ دوره كوتاه‌، نیای‌ دانشمند توانست‌ چراغ‌ معرفت‌ را در دل‌ او بیفروزد. منابعى‌ كه‌ ما از شرح‌ احوال‌ او در دست‌ داریم‌، زمان‌ و مسیر جابه‌جایى‌ او و خاندانش‌ را از سرقسطه‌ به‌ قرطبه‌ و دانیه‌ و المریه‌ روشن‌ نمى‌سازد. علاوه‌ بر این‌، همنامى‌ او با نیایش‌ ابن‌ برد اكبر، و آمیختگى‌ شدید حوادث‌ تاریخى‌ باعث‌ شده‌ است‌ كه‌ بسیاری‌ از نویسندگان‌، تاریخ‌ ادبیات‌، در مورد آن‌ دو دچار لغزش‌هایى‌ گردند. مثلاً نیكل، نیا و نواده‌ را یك‌ تن‌ پنداشته‌ و یك‌ مقاله‌ به‌ آن‌ دو اختصاص‌ داده‌ است‌، یا هانری‌ پرس‌،‌ «عهد» خلافتى‌ را كه‌ نیا نگاشته‌ بوده‌ به‌ نواده‌ نسبت‌ داده‌ است‌ و حتى‌ حسین‌ مونس، دسیسه‌ای‌ را كه‌ توسط ابن‌ عباد تدارك‌ یافته‌ و نام‌ ابن‌ برد اكبر به‌ آن‌ آلوده‌ شده‌ بود، در شرح‌ حال‌ نواده او آورده‌ است‌. حال‌ آن‌كه‌، قبلاً گرانخا، این‌ نكته‌ را به‌ وضوح‌ بیان‌ كرده‌ بوده‌ است‌. ما از اطلاعاتى‌ كه‌ در اختیار داریم‌، چنین‌ استنباط مى‌كنیم‌ كه‌ وی‌ هنوز در آغاز جوانى‌ بود كه‌ اندكى‌ پس‌ از مرگ‌ جدش‌ در 418ق‌، سرقسطه‌ را ترك‌ گفت‌ و در دانیه‌ به‌ خدمت‌ مجاهد عامری‌ پیوست‌ و رساله معروف‌ السیف‌ و القلم‌ را تقدیم‌ او كرد. این‌ نظر را شاید روایت‌ ابوالولید حمیری‌ نیز تأیید كند كه‌ گوید وی‌ از دانیه‌ نامه‌ای‌ برای‌ ابواسحاق‌ ابن‌ حمام‌ وزیر در قرطبه‌ فرستاد، و این‌ وزیر، قبل‌ از 426ق‌/1035م‌ در قرطبه‌ بوده‌ است‌. سپس‌ در همان‌ سال‌، رد پای‌ او را در قرطبه‌ مى‌یابیم‌، زیرا بنابر همه منابع‌ موجود، خاندان‌ ابن‌ برد، مولای‌ خاندان‌ ابوحفص‌، احمد بن‌ عبدالملك‌ بن‌ شُهَید بود. از این‌جا میان‌ این‌ دو خاندان‌، به‌ خصوص‌ میان‌ ابوعامر بن‌ شهید و ابن‌ برد اصغر پیوندهای‌ اجتماعى‌ و فرهنگى‌ فراوانى‌ پدیدار آمد. همچنین‌ وی‌ را با ابوالولید بن‌ زیدون‌ وزیر پیوند دوستى‌ بود. شاید در همین‌ احوال‌ بود كه‌ ابن‌ زیدون‌ قصیده معروف‌ خود را در گلایه‌ از روزگار، از زندان‌ قرطبه‌ برای‌ او فرستاد. ما نمى‌دانیم‌ ابن‌ برد، كى‌ و چرا از قرطبه‌ به‌ المریه‌ رفت‌؛ هر چه‌ هست‌، حُمَیدی‌ پس‌ از 420ق‌/1048م‌، بارها وی‌ را در آن‌ شهر دیده‌ كه‌ به‌ دیدار ابن‌ حزم‌ مى‌رفته‌ است‌. در آن‌جا وی‌ در خدمت‌ معن‌ بن‌ صمادح‌ بود تا عاقبت‌ پیش‌ از آن‌كه‌ به‌ 50 سالگى‌ برسد، در حیات‌ پدر وفات‌ یافت‌.

    شهرت

    شهرت‌ ابن‌ برد در نویسندگى‌ و شاعری‌، كمتر از شهرت‌ جدش‌ ابن‌ برد اكبر نیست‌. غالباً در حق‌ او گویند كه‌ او نخستین‌ كسى‌ است‌ كه‌ موضوع‌ مناظره میان‌ شمشیر و قلم‌ را در اندلس‌ رایج‌ ساخت‌ و رساله‌ای‌ در آن‌ باب‌ نوشت‌، و مى‌دانیم‌ كه‌ السیف‌ و القلم‌ به‌ قصیده معروف‌ ابوتمام‌ در فتح‌ عموریه‌ اشاره‌ دارد. این‌ رساله‌ را ابن‌ بسام‌ نقل‌ كرده‌ است‌ و گرانخا نیز ترجمه اسپانیایى‌ آن‌ را همراه‌ با مقدمه‌ای‌ جامع‌ در الاندلس، چاپ‌ كرده‌ و در مقدمه،‌ به‌ تأثیر این‌ رساله‌ در ادبیات‌ عرب‌ و غیرعرب‌ آن‌ روزگار اشاره‌ كرده‌ است‌. در آن‌جا ملاحظه‌ مى‌كنیم‌ كه‌ محمدبن‌ غالب‌ رصافى‌، شاعر اندلسى‌ (د 572ق‌/ 1176م‌) و نیز، ابن‌ نباتة مصری‌ (د 716ق‌/1316م‌) از رساله او تقلید كرده‌اند. سپس‌ در زمینه ادبیات‌ عبری‌ - اسپانیایى‌ مى‌بینیم‌ كه‌ مقامه چهلم‌ از مقامات‌ سفر تحكمنى‌، تألیف‌ الحریزی‌ (1156- 1225م‌)، از رساله مزبور متأثر بوده‌ است‌. گرانخا اشاره‌ مى‌كند كه‌ نسخه‌ای‌ از آن‌ در استانبول‌ موجود است‌. ابن‌ بسام‌ 3 رساله دیگر را از او نقل‌ كرده‌ است‌: یكى‌ رسالة النخلة است‌ و دیگری‌ البدیعة فى‌ تفضیل‌ اهب‌ الشاء...؛ رساله سوم‌ در «مناظره‌ میان‌ گلها»ست‌ كه‌ در ذخیره چاپى‌ موجود نیست‌؛ اما پرس‌، به‌ بخشى‌ از آن‌ در نسخه خطى‌ اكسفورد (و رونوشت‌ آن‌ در پاریس‌) اشاره‌ مى‌كند و تمام‌ آن‌ در البدیع‌ حمیری‌ آمده‌ است‌. از كتاب‌ او سرالادب‌ و سبك‌الذهب‌، تنها همان‌ قطعات‌ و اشعاری‌ كه‌ ابن‌ بسام‌ ذكر كرده‌، به‌ جای‌ مانده‌ است‌. اندك‌ شعری‌ كه‌ از او مى‌شناسیم‌، همه‌ در اوزانى‌ كوتاه‌ و آهنگین‌ و شامل‌ معنى‌ تغزلى‌ و وصفى‌ است‌. تأثیر طبیعت‌ اندلس‌ در همه آنها به‌ وضوح‌ پدیدار است‌. ابن‌ بسام‌، برخى‌ از كسانى‌ را كه‌ از وی‌ تمجید كرده‌اند، نام‌ برده‌ است‌. همو ضمن‌ مقایسه‌ میان‌ اشعار او و شاعران‌ بزرگ‌ عرب‌ از جمله‌ ابن‌ معتز، زبردستى‌ وی‌ را مى‌ستاید و شعرش‌ را از شعر ابن‌ معتز برتر مى‌داند. یاقوت‌ و به‌ تقلید از او، صفدی‌، دو كتاب‌ به‌ او نسبت‌ داده‌اند: التفصیل‌ فى‌ تفسیر القرآن‌، و التحصیل‌ فى‌ تفسیرالقرآن‌؛ اما چنانكه‌ در شرح‌ احوال‌ او دیدیم‌، وی‌ را هرگز با تفسیر كاری‌ نبوده‌ است‌ و هیچ‌ یكى‌ از نویسندگان‌ تاریخ‌ ادب‌ نیز چنین‌ آثاری‌ به‌ او نسبت‌ نداده‌اند و معلوم‌ نیست‌ این‌ خطا چگونه‌ به‌ معجم‌ الادباء یاقوت‌ راه‌ یافته‌ است‌. شگفت‌تر آنكه‌ بزرگانى‌ چون‌ سیوطى‌ و داوودی‌ در قرن‌ 10ق‌/16م‌ دچار همین‌ لغزش‌ شده‌اند. این‌ دو، روایت‌ حمیدی‌ را عیناً نقل‌ كرده‌، نام‌ كتاب‌های‌ مذكور را به‌ دنباله آن‌ افزوده‌اند. [۱]

    پانویس

    1. ر.ک: بخش‌ ادبیات‌ عرب‌، ج3، ص98-99

    منابع مقاله

    بخش‌ ادبیات‌ عرب‌، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.