القصيدة الموشحة بالأسماء المؤنثة السماعية: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
    برچسب‌ها: واگردانی دستی برگردانده‌شده
    جز (جایگزینی متن - ' به'''' به ' به '''')
    برچسب‌ها: واگردانی دستی ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    خط ۳۴: خط ۳۴:
    # الأرض: علمای لغت با استناد به آیات قرآن، مؤنث می‌دانند، ولی ابوالبرکات انباری به جواز مذکر دانستن آن در شعر اشاره دارد.
    # الأرض: علمای لغت با استناد به آیات قرآن، مؤنث می‌دانند، ولی ابوالبرکات انباری به جواز مذکر دانستن آن در شعر اشاره دارد.
    # العضد: اغلب مؤنث می‌دانند و برای مذکر بودن آن دلیل ارائه نشده، ولی به‌صورت نادر به‌کار رفته است.
    # العضد: اغلب مؤنث می‌دانند و برای مذکر بودن آن دلیل ارائه نشده، ولی به‌صورت نادر به‌کار رفته است.
    # البئر: با استناد به'''و بئر معطلة''' (الحج: 45) همه مؤنث دانسته‌اند، مگر زجاجی که آن را هم مذکر و هم مؤنث دانسته است.
    # البئر: با استناد به '''و بئر معطلة''' (الحج: 45) همه مؤنث دانسته‌اند، مگر زجاجی که آن را هم مذکر و هم مؤنث دانسته است.
    # الذهب: مشهور بین علمای لغت، مؤنث بودن آن است، ولی فراء اشاره کرده که گاهی مذکر است.
    # الذهب: مشهور بین علمای لغت، مؤنث بودن آن است، ولی فراء اشاره کرده که گاهی مذکر است.
    # درع الحديد: اکثر علما، حکم به تأنیث این کلمه دارند، گرچه ابن انباری مذکر بودن آن را با استناد به فصیحان قبیله بنی‌تمیم جایز دانسته است.
    # درع الحديد: اکثر علما، حکم به تأنیث این کلمه دارند، گرچه ابن انباری مذکر بودن آن را با استناد به فصیحان قبیله بنی‌تمیم جایز دانسته است.

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۲۹

    القصيدة الموشحة بالأسماء المؤنثة السماعية
    القصيدة الموشحة بالأسماء المؤنثة السماعية
    پدیدآورانابن حاجب، عثمان بن عمر (نويسنده) عبد الله، طارق نجم (محقق)
    ناشردار البلاغة
    مکان نشرلبنان - بیروت
    سال نشر1411ق - 1991م
    چاپ1
    شابک-
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    /ع2 ق608 4223 PJ
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    القصيدة الموشحة بالأسماء المؤنثة السماعية، اثر ابن حاجب، ابوعمرو جمال‌الدین عثمان بن عمر (570-646ق)، رساله‌ای است که در آن، اسامی مؤنثی که سماعی بوده و خالی از علامت تأنیثند، برشمرده شده است.

    الموشحه، نوعی شعر است که اتحاد لازم، در قافیه آن نباشد و «قصيدة الموشحة» ابن حاجب، شهرت فراوانی در این زمینه دارد. این قصیده، شامل 23 بیت است و در مجموع، به 60 کلمه‌ اشاره دارد که به نظر نویسنده، به‌طور حتم، مؤنث سماعی است. این کلمات، به‌ترتیبی که در شعر او آمده است، عبارتند از: العين، الأذن، الأنفس، الدار و...[۱].

    البته از آنچه ابن حاجب در این کتاب ذکر کرده است، علمای لغت بر مؤنث بودن 34 کلمه متفق‌القول هستند، اما دو کلمه «الإست» و «السعير» را فقط ابن حاجب مؤنث دانسته است و 6 کلمه‌ای را که ابن حاجب ترجیحا مؤنث می‌داند، شامل: «العقرب، الفلك، الثعلب، الأرنب، الفرس، الضبع» می‌باشد و 8 کلمه‌ای که به نظر علمای لغت، مؤنث دانستن آنها ارجح است، عبارتند از: «الدلو، الجحيم، الفردوس، الذراع، الخمر، العنكبوت، موسی، السراويل» و 10 کلمه دیگر که اختلافی است - برخی مذکر و برخی مؤنث دانسته‌اند - به شرح زیر است:

    1. العين الباصرة: ابوموسی الحامض، مذکر دانستن آن را جایز دانسته است.
    2. الأرض: علمای لغت با استناد به آیات قرآن، مؤنث می‌دانند، ولی ابوالبرکات انباری به جواز مذکر دانستن آن در شعر اشاره دارد.
    3. العضد: اغلب مؤنث می‌دانند و برای مذکر بودن آن دلیل ارائه نشده، ولی به‌صورت نادر به‌کار رفته است.
    4. البئر: با استناد به و بئر معطلة (الحج: 45) همه مؤنث دانسته‌اند، مگر زجاجی که آن را هم مذکر و هم مؤنث دانسته است.
    5. الذهب: مشهور بین علمای لغت، مؤنث بودن آن است، ولی فراء اشاره کرده که گاهی مذکر است.
    6. درع الحديد: اکثر علما، حکم به تأنیث این کلمه دارند، گرچه ابن انباری مذکر بودن آن را با استناد به فصیحان قبیله بنی‌تمیم جایز دانسته است.
    7. الحرب، العقب و الساق: فقط ابوعبدالله، راوی کتاب «المذكر و المؤنث» فراء این کلمات را مذکر دانسته است.
    8. الكف: غالبا مؤنث می‌دانند، ولی ابن انباری، مذکر دانستن آن را جایز می‌شمارد[۲].

    پانویس

    1. ر.ک: ستاریان، مهدی، ص215- 216؛ متن کتاب، ص42
    2. ر.ک: همان، ص216- 217؛ همان، ص43-47

    منابع مقاله

    1. متن کتاب.
    2. ستاریان، مهدی، «فرهنگ بسامدی مؤنث‌های سماعی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، اخلاق، تابستان 1381- شماره 10.


    وابسته‌ها