سوانح عمر: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'موثر' به 'مؤثر') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
فصل اول در طفوليت و جوانى رشديه است. حاج ميرزا حسن رشديه، فرزند آخوند ملامهدى تبريزى است كه از زهاد و مجتهدين گوشهنشين تبريز و مورد ارادت و احترام فراوان آشنايان بود. مادر رشديه سارا خانم، نوه صادقخان شقاقى بود كه با فرزندانش به امر فتحعلى شاه شهيد شدند. | فصل اول در طفوليت و جوانى رشديه است. حاج ميرزا حسن رشديه، فرزند آخوند ملامهدى تبريزى است كه از زهاد و مجتهدين گوشهنشين تبريز و مورد ارادت و احترام فراوان آشنايان بود. مادر رشديه سارا خانم، نوه صادقخان شقاقى بود كه با فرزندانش به امر فتحعلى شاه شهيد شدند. | ||
در فصل دوم، مىخوانيم كه رشديه در ايروان و اولين مدرسه ايرانى طرز تعليمات دانشگاه فرانسویان بيروت در وضع آموزش مدارس آن جا هم | در فصل دوم، مىخوانيم كه رشديه در ايروان و اولين مدرسه ايرانى طرز تعليمات دانشگاه فرانسویان بيروت در وضع آموزش مدارس آن جا هم مؤثر واقع شده، مدارسى از خود بيروتيان به همان نحو اداره مىشد؛ و اين مدارس هم اسلامى بودند، هم متجدد. | ||
فصل سوم، درباره رشديه در تبريز و تاسيس مدرسه است. اوقاتى كه رشديه در ايروان مدرسه داشت با دو مسلمان گرانقدر آشنايى پيدا كرد. حاج زينالعابدين تقى اف بادكوبهيى مقيم باكو، و حاج ميرزا عبدالرحيم طالب اف تبريزى مقيم تمرخان شوره قفقاز. | فصل سوم، درباره رشديه در تبريز و تاسيس مدرسه است. اوقاتى كه رشديه در ايروان مدرسه داشت با دو مسلمان گرانقدر آشنايى پيدا كرد. حاج زينالعابدين تقى اف بادكوبهيى مقيم باكو، و حاج ميرزا عبدالرحيم طالب اف تبريزى مقيم تمرخان شوره قفقاز. |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۲۷
سوانح عمر | |
---|---|
پدیدآوران | رشدیه، شمسالدین (نویسنده) |
ناشر | نشر تاريخ ايران |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1362 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | ایران - سرگذشتنامه رشدیه، حسن، 1229 - 1323 - سرگذشتنامه |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 1391 /ر5س9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سوانح عمر، اثر شمسالدين رشديه فرزند مرحوم حاج ميرزا حسن رشديه است كه به زبان فارسى پيرامون زندگانى پدرش و خدماتى كه ايشان در ساختن مدرسه و تأليفات مختلفى كه از خود به جاى گذاشتهاند، نوشته است.
ساختار
كتاب حاضر در 12 فصل، يك مقدمه و يك فهرست مىباشد. فصل اول از طفوليت رشديه تا فصل پايانى از كودتاى محمدعلى شاه ادامه پيدا كرده است.
انگيزه تألیف
مؤلف انگيزه خود از نوشتن اين كتاب چنين بيان مىكند.
روزى متصديان راديو در برنامه «خدمتگزاران و بزرگان كشور»، گفتارى به عنوان «بنيانگذار فرهنگ نوين و تربيت جديد در ايران»، شرح حال پدرم را پخش مىكرد.
گذشته از اشتباهاتى كه در بيان مطلب شده بود، نام پدرم را ميرزا حسنخان ذكر كرد، در صورتى كه تمام عمر معمم و چند صباحى مكلا به كلاه پهلوى، و باز تا آخر حيات معمم و حاج ميرزا حسن رشديه معروف بود.
بالاخره مقتضى چنين ديدم، شرح خدمات و زحمات پدرم را در اين راه از يادداشتهاى آن شادروان و آن چه خود ديده يا از حضرتش شنيده بودم، دفترى تهيه و تقديم حضور مشتاقان كنم. باشد كه در صحيفه ايام اين اقدام من هم خدمت فرهنگى به قلم آيد.
گزارش محتوا
در سال 1300 هجرى حاج ميرزا حسن رشديه تبريزى، پس از طى دوره دو ساله تهيه معلم دار المعلمين بيروت براى استفاده از سازمان و تشكيلات روسيه در تحت حمايت و سرپرستى برادر مادريش حاج آخوند مقيم ايروان، اولين مدرسه ايرانى را در ايروان تاسيس و تا پنج سال داير داشت. در سال 1305ق به دامن مادر وطن گراييده، به ميمنت و مبارکى اولين مدرسه را در تبريز تاسيس و تا ده سال مقيم آن جا بود؛ و نه بار مدرسه گشود و دستخوش حوادث شده است. در سال 1315 به كوشش شادروان حاج ميرزا علىخان امينالدوله به امر پادشاه وقت به تهران احضار شده، اولين مدرسه را در پايتخت به نام «رشديه» به گشود. و به دنبال او نيكانديشان و امناى مدرسه رشديه و ساير خدمتگزاران مدرسهها تأسيس كرده، روز به روز به رونق بازار علم و ادب افزودند.
فصل اول در طفوليت و جوانى رشديه است. حاج ميرزا حسن رشديه، فرزند آخوند ملامهدى تبريزى است كه از زهاد و مجتهدين گوشهنشين تبريز و مورد ارادت و احترام فراوان آشنايان بود. مادر رشديه سارا خانم، نوه صادقخان شقاقى بود كه با فرزندانش به امر فتحعلى شاه شهيد شدند.
در فصل دوم، مىخوانيم كه رشديه در ايروان و اولين مدرسه ايرانى طرز تعليمات دانشگاه فرانسویان بيروت در وضع آموزش مدارس آن جا هم مؤثر واقع شده، مدارسى از خود بيروتيان به همان نحو اداره مىشد؛ و اين مدارس هم اسلامى بودند، هم متجدد.
فصل سوم، درباره رشديه در تبريز و تاسيس مدرسه است. اوقاتى كه رشديه در ايروان مدرسه داشت با دو مسلمان گرانقدر آشنايى پيدا كرد. حاج زينالعابدين تقى اف بادكوبهيى مقيم باكو، و حاج ميرزا عبدالرحيم طالب اف تبريزى مقيم تمرخان شوره قفقاز.
تقى اف صاحب چاههاى نفت باكو، و از مردان نيكانديش و خير قفقاز بود. در قفقاز مدرسهيى نبود كه از اعانههاى او برخوردار نشده باشد.
چون رشديه در ايروان مدرسه بازكرده، مورد استقبال فراوان مسلمانان قرار گرفت، و خبر تاسيس يك مدرسه ايرانى به همه نواحى قفقاز رسيد، اولين كسى كه از مسلمانان دست اعانت و محبت به جانب رشديه دراز كرد، همين بزرگوار بود، كه مخارج تحصيل چند نفر بىبضاعت را قبول كرد. وجه قابلى هم براى كمك به مدرسه تقديم نمود.
پس از آن كه بساط مدرسه رشديه از ايروان برچيده شد و به تبريز افتاد، غيرمستقيم مساعدتهاى او باز به مدرسه رشديه مىرسيد.
در فصل چهارم، درباره رشديه در تهران و تاسيس مدرسه سخن گفته مىشود. به ميمنت و مبارکى اولين مدرسه در تهران در سال 1315ق، در باغ كربلايى عباسعلى افتتاح، و لوحه مدرسه رشديه بر سردر آن نصب شده و مورد استقبال فراوان قرار گرفت. امينالدوله مقرر فرمود، چهل نفر از ايتام را به خرج دولت به مدرسه رشديه سپردند، و حمايت دولت از رشديه رسميت يافت. چون مدرسه سر و صورتى گرفت، امينالدوله با هيئت دولت به مدرسه آمده، پس از بازديد و امتحانات لازم ناظم و معلمان را مورد تفقد و عنايت قرار داده، تعلق خاطر همايونى را به مدرسه اظهار و مساعدتهاى شاهانه را به مدير وعده داده وسايل دلگرمى ويرا فراهم فرمود.
مدرسه دارالفنون از روزى كه به همت شادروان نابغه عظيمالشأن شرق ميرزا تقىخان امیرکبیر به سال 1266 با برنامه دارالفنون وين تاسيس شده بود، مختص خواص و اعيانزادگان بود و تدريس دروس عادى و ابتدايى با مكتبخانههاى سرگذر بود كه وضع آنها در صفحات اول بيان شد.
وضعيت كتاب
فهرست اعلام در پايان كتاب و فهرست مندرجات در ابتداى كتاب ذكر شده است.
منابع مقاله
متن و مقدمه كتاب