۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ــ' به 'ـ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' »' به '»') |
||
| خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
ادی شیر در پایان مقدمۀ خود اشاره میكند كه غیر از محیط المحیط و اقرب الموارد، كتاب لغت دیگری در اختیار نداشته است، با اینهمه، پیداست كه منبع اصلی او همانا المعرب جوالیقی (د 540ق) و به خصوص شفاء الغلیل خفاجی (د 1069ق) بوده است. با یك بررسی ساده میتوان دریافت كه وی تقریباً همۀ واژههای شفاء را حتى گاه با عین توضیحات آن نقل كرده است (به استثنای توضیحات مربوط به نامهای خاص و واژههای غیر ایرانی). علاوه بر اینها، وی بیتردید شماری قاموس سریانی و عبری و اروپایی نیز در اختیار داشته است. | ادی شیر در پایان مقدمۀ خود اشاره میكند كه غیر از محیط المحیط و اقرب الموارد، كتاب لغت دیگری در اختیار نداشته است، با اینهمه، پیداست كه منبع اصلی او همانا المعرب جوالیقی (د 540ق) و به خصوص شفاء الغلیل خفاجی (د 1069ق) بوده است. با یك بررسی ساده میتوان دریافت كه وی تقریباً همۀ واژههای شفاء را حتى گاه با عین توضیحات آن نقل كرده است (به استثنای توضیحات مربوط به نامهای خاص و واژههای غیر ایرانی). علاوه بر اینها، وی بیتردید شماری قاموس سریانی و عبری و اروپایی نیز در اختیار داشته است. | ||
كتاب معجم الالفاظ الفارسیة المعربة از آنجا كه شماری كلمات ناشناختۀ معرب در بر دارد، هنوز قابل استفاده است، اما بهرغم كثرت زبانهایی كه در آن به كار گرفته شده است و نیز شیوۀ فرنگی كتاب، ارزش علمی چندانی ندارد. مؤلف چون از علوم نوپای زبانشناسی، خاصه آواشناسی اروپاییان، اطلاعی نداشت، ناچار نتوانست نظریات و شیوههای قدمای معرب نویس را تكامل بخشد. ریشهیابی كلمات و آیین تعریب در آن، بر سلیقه و تصور شخصی استوار است، نه روش علمی. این امر در بسیاری از كلمات هویداست. مثلاً | كتاب معجم الالفاظ الفارسیة المعربة از آنجا كه شماری كلمات ناشناختۀ معرب در بر دارد، هنوز قابل استفاده است، اما بهرغم كثرت زبانهایی كه در آن به كار گرفته شده است و نیز شیوۀ فرنگی كتاب، ارزش علمی چندانی ندارد. مؤلف چون از علوم نوپای زبانشناسی، خاصه آواشناسی اروپاییان، اطلاعی نداشت، ناچار نتوانست نظریات و شیوههای قدمای معرب نویس را تكامل بخشد. ریشهیابی كلمات و آیین تعریب در آن، بر سلیقه و تصور شخصی استوار است، نه روش علمی. این امر در بسیاری از كلمات هویداست. مثلاً «جریال» را به رغم قول خفاجی و فرنكل معرب «زریون» یا «زردیون» میداند، اما پیداست كه تغییرات واجها هیچ گاه چنین اجازهای نمیدهد. شگفتتر آنكه ادی شیر گاهی نظریات عالمانۀ صحیح را كه خود نقل كرده، به كنار مینهد و به جای آن ریشه پردازیهای سختنامعقولی پیشنهاد میكند. شاید جالبترین نمونه، كلمۀ «منجنیق» باشد. وی اصل یونانی آن را از قول فرنكل نقل میكند، اما خود مانند صحاح و محیط المحیط، تركیب فارسی «من چه نیك» را بهتر میداند (تأویل آن را عموماً چنین دانستهاند: من چه نیكم، یا: من چه نیك جنگ میكنم). اما او ریشۀ بهتری مییابد و میگوید شاید اصل آن «منك جنك نیك»، یعنی شیوهای نیكو در جنگ است. تصورات او اینجا هم متوقف نمیشود و میافزاید: این تركیب نیز «منجك نیك» است و منجك نام نوعی بازی بوده است. | ||
همچنین كتاب معجم الالفاظ الفارسیة از هیچ یك از دیگر عیوب معرب نامهها بری نیست. از آن جمله درجۀ بسامدی هیچ كلمهای روشن نیست و گاه كلمه به حدی ناشناس و كم استعمال است كه اگر در كتاب نمیآمد، بهتر بود. مثلاً جوالیقی كلمۀ «شَنان» را كه به معنی نوعی قایق نیین (من قصب) بوده، از كسی میشنود و ضبط میكند. خفاجی آن را از جوالیقی وام میگیرد و در توضیح كلمه، «قصب» را «خشب» میخواند. ادی شیر هم كلمه را اشتباهاً به كسر شین نقل میكند و هم توضیح غلط خفاجی را به دنبال آن میآورد. اما این كلمه را نه ادی شیر در فرهنگهای فارسی یافته است و نه مصحح المعرب در فرهنگهای عربی. | همچنین كتاب معجم الالفاظ الفارسیة از هیچ یك از دیگر عیوب معرب نامهها بری نیست. از آن جمله درجۀ بسامدی هیچ كلمهای روشن نیست و گاه كلمه به حدی ناشناس و كم استعمال است كه اگر در كتاب نمیآمد، بهتر بود. مثلاً جوالیقی كلمۀ «شَنان» را كه به معنی نوعی قایق نیین (من قصب) بوده، از كسی میشنود و ضبط میكند. خفاجی آن را از جوالیقی وام میگیرد و در توضیح كلمه، «قصب» را «خشب» میخواند. ادی شیر هم كلمه را اشتباهاً به كسر شین نقل میكند و هم توضیح غلط خفاجی را به دنبال آن میآورد. اما این كلمه را نه ادی شیر در فرهنگهای فارسی یافته است و نه مصحح المعرب در فرهنگهای عربی. | ||
دشواری دیگر در این كتاب، مجرد بودن كلمه از تاریخ است. مثلاً كلمۀ جاهلی و نادر «دخدار» به معنای پارچۀ سفید با «الماست» كه شاید در زمانهای اخیر از كردی به لهجۀ عراقی رفته باشد، در یك صف نشسته است. | دشواری دیگر در این كتاب، مجرد بودن كلمه از تاریخ است. مثلاً كلمۀ جاهلی و نادر «دخدار» به معنای پارچۀ سفید با «الماست» كه شاید در زمانهای اخیر از كردی به لهجۀ عراقی رفته باشد، در یك صف نشسته است. | ||