مستور، احمد بن عبداللّه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'حـ' به 'ح') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
گزارشهای ضد اسماعیلی كه به طور عمده از رسالۀ ابن رزام عبدالله بن محمد در رد اسماعیلیه، سرچشمه گرفته، تصویر دیگری از دورۀ ستر ترسیم میكنند. قسمتهای مهمی از این رساله را ابن ندیم نقل كرده است. همین گزارش بعدها مورد استفادۀ شریف ابوالحسین محمد بن علی، معروف به اخومحسن واقع شده است. رسالۀ اخومحسن در رد اسماعیلیه مفقود است، اما قسمتهایی از آن در آثار ۳ مورخ مشهور مصری: نویری، ابن دواداری و مقریزی آمده است. مهمترین و بحثانگیزترین قسمت این گزارشها رد نسب علوی خلفای فاطمی است. اخومحسن، احمد بن عبدالله را از فرزندان میمون قداح دانسته كه پس از مرگ پدرش عبدالله، در سلمیه جای وی را گرفته است و عبدالله خود را از نسل عقیل بن ابی طالب میخواند و به محمد بن اسماعیل دعوت میكرد. | گزارشهای ضد اسماعیلی كه به طور عمده از رسالۀ ابن رزام عبدالله بن محمد در رد اسماعیلیه، سرچشمه گرفته، تصویر دیگری از دورۀ ستر ترسیم میكنند. قسمتهای مهمی از این رساله را ابن ندیم نقل كرده است. همین گزارش بعدها مورد استفادۀ شریف ابوالحسین محمد بن علی، معروف به اخومحسن واقع شده است. رسالۀ اخومحسن در رد اسماعیلیه مفقود است، اما قسمتهایی از آن در آثار ۳ مورخ مشهور مصری: نویری، ابن دواداری و مقریزی آمده است. مهمترین و بحثانگیزترین قسمت این گزارشها رد نسب علوی خلفای فاطمی است. اخومحسن، احمد بن عبدالله را از فرزندان میمون قداح دانسته كه پس از مرگ پدرش عبدالله، در سلمیه جای وی را گرفته است و عبدالله خود را از نسل عقیل بن ابی طالب میخواند و به محمد بن اسماعیل دعوت میكرد. | ||
البته تحقیقات جدید دربارۀ اسماعیلیه روشنگر این نكته بوده است كه ماجرای عبدالله بن میمون قداح و نقش او و خاندانش در پیشبرد جنبش اسماعیلیه، افسانهای بیش نیست و از برخی منابع به ویژه نامۀ المعز به داعی سند و نامۀ عبیدالله به اسماعیلیان یمن، چنین برمیآید كه لقب «میمون»، «سعید» و «مبارك» و القابی شبیه به اینها، نامهای مستعاری بودهاند كه امامان برای اختفا از آنها بهره میجستهاند. در منابع متقدمی همچون نوشتههای نوبختی، سعد اشعری، طبری، عریب و نیز آثار اسماعیلی عصر فاطمی همچون نوشتههای قاضی نعمان، جعفر بن منصور الیمن و داعی نیشابوری، هیچگونه اشارهای به حضور عبدالله بن میمون قداح و فرزندان او، در رهبری نخستین اسماعیلیه، وجود ندارد و المعز نیز در نامۀ خود، چنین انتسابی را مردود دانست. البته بعدها، این فكر به آثار اسماعیلی نیز رسوخ كرد و از منابع دروزی و مستعلویان یمن سر بر آورد. از این رو دو شخصیت به نامهای احمد بن عبدالله در این منابع وجود دارد كه یكی از نسل محمد ابن اسماعیل و امام است ودیگری از نسل میمون قداح و حجت امام. نكتۀ قابل توجه آنكه در همین منابع، تنها در دورۀ ستر است كه به نقش فرزندان میمون قداح اشاره شده است و با شروع دورۀ ظهور و عصر فاطمیان، افراد این خاندان گویا یكباره از صفحۀ تاریخ | البته تحقیقات جدید دربارۀ اسماعیلیه روشنگر این نكته بوده است كه ماجرای عبدالله بن میمون قداح و نقش او و خاندانش در پیشبرد جنبش اسماعیلیه، افسانهای بیش نیست و از برخی منابع به ویژه نامۀ المعز به داعی سند و نامۀ عبیدالله به اسماعیلیان یمن، چنین برمیآید كه لقب «میمون»، «سعید» و «مبارك» و القابی شبیه به اینها، نامهای مستعاری بودهاند كه امامان برای اختفا از آنها بهره میجستهاند. در منابع متقدمی همچون نوشتههای نوبختی، سعد اشعری، طبری، عریب و نیز آثار اسماعیلی عصر فاطمی همچون نوشتههای قاضی نعمان، جعفر بن منصور الیمن و داعی نیشابوری، هیچگونه اشارهای به حضور عبدالله بن میمون قداح و فرزندان او، در رهبری نخستین اسماعیلیه، وجود ندارد و المعز نیز در نامۀ خود، چنین انتسابی را مردود دانست. البته بعدها، این فكر به آثار اسماعیلی نیز رسوخ كرد و از منابع دروزی و مستعلویان یمن سر بر آورد. از این رو دو شخصیت به نامهای احمد بن عبدالله در این منابع وجود دارد كه یكی از نسل محمد ابن اسماعیل و امام است ودیگری از نسل میمون قداح و حجت امام. نكتۀ قابل توجه آنكه در همین منابع، تنها در دورۀ ستر است كه به نقش فرزندان میمون قداح اشاره شده است و با شروع دورۀ ظهور و عصر فاطمیان، افراد این خاندان گویا یكباره از صفحۀ تاریخ محو میشوند. | ||
تاریخ طبری ظاهراً كهنترین منبعی است كه به هنگام ذكر وقایع یك جنبش قرمطی در سدۀ ۳ ق از شخصی به نام احمد بن عبدالله نام برده است. در این متن ذیل وقایع ۲۸۹ و ۲۹۰ ق، به هنگام بحث از شورشهای قرمطی كه در اواخر سدۀ ۳ ق در سام رخ داد، چنین آمده است كه پس از آنكه معتضد، خلیفۀ عباسی برای سركوب قرمطیان، كوفه و پیرامون آن را تحت فشار قرار داده بود، زكرویه پسر مهرویه كه از سران قرمطی بود، پسران خود را فرستاد تا از گروهی از قبیلۀ كلب، بیعت ستانند. جماعت معروف به بنو علیص از كلبیها با یحیی پسر زكرویه بیعت كردند و خود را از دوستداران علی بن ابی طالب (ع) و پیرو محمد بن اسماعیل خواندند. یحیی خود را ابوعبدالله بن محمد بن اسماعیل یا محمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل نامید و نخستین بار او و پیروانش خود را فاطمی خواندند كه البته ارتباط این گروه با كسانی كه بعدها (۲۹۶ ق) در مغرب با عنوان فاطمیان ظهور كردند، سؤال برانگیز است. یحیی در نبرد با سپاه مصر كشته شد و بنو علیص، پس از او با برادرش حسین بیعت كردند. او كه خود را احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل و مهدی نامید، كارش بالا گرفت و شهرهای بسیاری ازجمله حمص، دمشق و سلمیه را تصرف كرد. | تاریخ طبری ظاهراً كهنترین منبعی است كه به هنگام ذكر وقایع یك جنبش قرمطی در سدۀ ۳ ق از شخصی به نام احمد بن عبدالله نام برده است. در این متن ذیل وقایع ۲۸۹ و ۲۹۰ ق، به هنگام بحث از شورشهای قرمطی كه در اواخر سدۀ ۳ ق در سام رخ داد، چنین آمده است كه پس از آنكه معتضد، خلیفۀ عباسی برای سركوب قرمطیان، كوفه و پیرامون آن را تحت فشار قرار داده بود، زكرویه پسر مهرویه كه از سران قرمطی بود، پسران خود را فرستاد تا از گروهی از قبیلۀ كلب، بیعت ستانند. جماعت معروف به بنو علیص از كلبیها با یحیی پسر زكرویه بیعت كردند و خود را از دوستداران علی بن ابی طالب (ع) و پیرو محمد بن اسماعیل خواندند. یحیی خود را ابوعبدالله بن محمد بن اسماعیل یا محمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل نامید و نخستین بار او و پیروانش خود را فاطمی خواندند كه البته ارتباط این گروه با كسانی كه بعدها (۲۹۶ ق) در مغرب با عنوان فاطمیان ظهور كردند، سؤال برانگیز است. یحیی در نبرد با سپاه مصر كشته شد و بنو علیص، پس از او با برادرش حسین بیعت كردند. او كه خود را احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل و مهدی نامید، كارش بالا گرفت و شهرهای بسیاری ازجمله حمص، دمشق و سلمیه را تصرف كرد. | ||
نسخهٔ ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۵۶
اَحْمَدِ بْنِ عَبْدُاللّهِ مَسْتور ، از امامان اسماعیلیه در دورۀ ستر و از اخلاف محمد بن اسماعیل بن جعفر (ع) كه انشای مجموعۀ رسائل اخوان الصفا بدو منسوب است.
تولد، وفات
مصطفی غالب ولادت و وفات وی را ۱۹۸-۲۶۵ ق میداند و معتقد است که او در مقبره مشهور جبل مشهد واقع در هفت کیلومتری مصیاف شام به خاک سپرده شد[۱].
امام مستور
پیچیدگی و ابهامی كه تاریخ جنبش اسماعیلی را در دورۀ ستر ــ مدت زمانی نزدیك به یك سده ــ فرا گرفته، مانع از آن است كه بتوان به ارزیابی درستی از وضعیت رهبران اسماعیلی و چگونگی فعالیتهای ایشان در آن دوره، دست یافت. معمولاً گفته میشود كه رهبری اسماعیلیه در فاصلۀ امامت محمد بن اسماعیل و عبیدالله مهدی، در دست ۳ تن امام مستور، از اخلاف محمد بن اسماعیل بوده كه احمد بن عبدالله یكی از آنان است؛ اما در اینكه این امامان شخصیتهای تاریخی بودهاند، یا امامان فرضی ــ كه بعدها اعتقادات رهبران جنبش آنان را آفریده است ــ اظهار نظر قطعی نمیتوان كرد. این امر بیشتر ناشی از فقدان مدارك و منابع از یك سو و تعارض میان منابع موجود، از سوی دیگر است.
احمد بن عبدالله در منابع اسماعیلی
در منابع اسماعیلی، نخستین بار نام احمد بن عبدالله را در كتاب استتار الامام اثر داعی احمد بن ابراهیم نیشابوری مییابیم. در این كتاب كه در نیمۀ دوم سدۀ ۴ ق نوشته شده، نام ۳ تن از امامان اسماعیلی در دورۀ ستر كه پدران عبیدالله مهدی بودهاند، آمده، اما از محمد بن اسماعیل و نسبت او با این امامان سخنی به میان نیامده است. البته در اثر منتشر نشدهای با عنوان الفرائض و حدود الدین نوشتۀ جعفر بن منصور الیمن كه به نیمۀ اول سدۀ ۴ ق تعلق دارد، به مناسبتی از احمد بن عبدالله یاد شده است. این كتاب متضمن نامهای است، منسوب به عبیدالله مهدی كه به جامعۀ اسماعیلی در یمن نوشته است. در این نامه كه مستقلاً توسط حسین همدانی با عنوان فی نسب الخلفاء الفاطمیین به چاپ رسیده، نام اجداد عبیدالله مهدی و ازجمله، احمد بن عبدالله آمده است، اما شگفتآور آنكه این امامان از نسل عبیدالله بن جعفر صادق (ع) معرفی شدهانـد، نه از نسل اسمـاعیل بـن جعفر صـادق (ع). قاضی نعمان نیز كه قاضی القضات المعز و از برجستهترین نظریهپردازان خلافت فاطمی است، در هیچ یك از آثار خود، نامی از امامان دورۀ ستر نبرده، و گاه حتی یاد كردن از آنان را در حكم افشای اسرار دانسته است. این وضعیت تا دورههای متأخرتر در عصر فـاطمیـان نیز همچنـان به چشـم میخـورد. ادریس بن حسن، داعی یمنی و مورخ اسماعیلی، در دو اثر خود عیون الاخبار و زهر المعانی احمد بن عبدالله را از امامان دورۀ ستر و نوادۀ محمد بن اسماعیل یاد میكند كه پس از پدرش عبدالله بن محمد بن اسماعیل به امامت رسید و در هیأت تاجران به كوفه، دیلم، سلمیه و عسكر مكرم آمد و شد داشت. داعی ادریس، احمد بن عبدالله را نویسندۀ رسائل اخوان الصفا معرفی میكند. در تصویری كه او از دورۀ ستر ترسیم كرده است، افراد خاندان میمون قداح در سلسله مراتب دعوت، از نقش مهمی برخوردارند و به عنوان حجت امامان مستور معرفی میشوند. او احمد بن عبدالله را با لقب «امام التقی» معرفی میكند و حسین فرزندش را امام پس از او میداند. داعی ادریس از كسی به نام احمد بن عبدالله بن میمون قداح نیز سخن میگوید كه حجت حسین بن احمد بن عبدالله، آخرین امام دورۀ ستر است.
نام، لقب
در منابع نزاری نام و لقب ۳ امام دورۀ ستر، با اندك تقاوتی نسبت به دیگر منابع اسماعیلی، ذكر شده است. در این منابع نام احمد بن عبدالله كه حلقۀ میانی این سلسله محسوب میشود، گاه احمد و گاه محمد و لقب او وفی یا وفیالدین ضبط شده است.
احمد بن عبدالله در كتابهای انساب
درخور توجه است كه در كتابهای انساب، در شمار فرزندان محمد بن اسماعیل، نامی از عبدالله و فرزند او احمد در میان نیست، بلكه در این منابع همواره از شخصی به نام جعفر سلامی و فرزندش محمد مشهور به «الحبیب» یـاد شده است.
احمد بن عبدالله در منابع ضد اسماعیلی
گزارشهای ضد اسماعیلی كه به طور عمده از رسالۀ ابن رزام عبدالله بن محمد در رد اسماعیلیه، سرچشمه گرفته، تصویر دیگری از دورۀ ستر ترسیم میكنند. قسمتهای مهمی از این رساله را ابن ندیم نقل كرده است. همین گزارش بعدها مورد استفادۀ شریف ابوالحسین محمد بن علی، معروف به اخومحسن واقع شده است. رسالۀ اخومحسن در رد اسماعیلیه مفقود است، اما قسمتهایی از آن در آثار ۳ مورخ مشهور مصری: نویری، ابن دواداری و مقریزی آمده است. مهمترین و بحثانگیزترین قسمت این گزارشها رد نسب علوی خلفای فاطمی است. اخومحسن، احمد بن عبدالله را از فرزندان میمون قداح دانسته كه پس از مرگ پدرش عبدالله، در سلمیه جای وی را گرفته است و عبدالله خود را از نسل عقیل بن ابی طالب میخواند و به محمد بن اسماعیل دعوت میكرد. البته تحقیقات جدید دربارۀ اسماعیلیه روشنگر این نكته بوده است كه ماجرای عبدالله بن میمون قداح و نقش او و خاندانش در پیشبرد جنبش اسماعیلیه، افسانهای بیش نیست و از برخی منابع به ویژه نامۀ المعز به داعی سند و نامۀ عبیدالله به اسماعیلیان یمن، چنین برمیآید كه لقب «میمون»، «سعید» و «مبارك» و القابی شبیه به اینها، نامهای مستعاری بودهاند كه امامان برای اختفا از آنها بهره میجستهاند. در منابع متقدمی همچون نوشتههای نوبختی، سعد اشعری، طبری، عریب و نیز آثار اسماعیلی عصر فاطمی همچون نوشتههای قاضی نعمان، جعفر بن منصور الیمن و داعی نیشابوری، هیچگونه اشارهای به حضور عبدالله بن میمون قداح و فرزندان او، در رهبری نخستین اسماعیلیه، وجود ندارد و المعز نیز در نامۀ خود، چنین انتسابی را مردود دانست. البته بعدها، این فكر به آثار اسماعیلی نیز رسوخ كرد و از منابع دروزی و مستعلویان یمن سر بر آورد. از این رو دو شخصیت به نامهای احمد بن عبدالله در این منابع وجود دارد كه یكی از نسل محمد ابن اسماعیل و امام است ودیگری از نسل میمون قداح و حجت امام. نكتۀ قابل توجه آنكه در همین منابع، تنها در دورۀ ستر است كه به نقش فرزندان میمون قداح اشاره شده است و با شروع دورۀ ظهور و عصر فاطمیان، افراد این خاندان گویا یكباره از صفحۀ تاریخ محو میشوند. تاریخ طبری ظاهراً كهنترین منبعی است كه به هنگام ذكر وقایع یك جنبش قرمطی در سدۀ ۳ ق از شخصی به نام احمد بن عبدالله نام برده است. در این متن ذیل وقایع ۲۸۹ و ۲۹۰ ق، به هنگام بحث از شورشهای قرمطی كه در اواخر سدۀ ۳ ق در سام رخ داد، چنین آمده است كه پس از آنكه معتضد، خلیفۀ عباسی برای سركوب قرمطیان، كوفه و پیرامون آن را تحت فشار قرار داده بود، زكرویه پسر مهرویه كه از سران قرمطی بود، پسران خود را فرستاد تا از گروهی از قبیلۀ كلب، بیعت ستانند. جماعت معروف به بنو علیص از كلبیها با یحیی پسر زكرویه بیعت كردند و خود را از دوستداران علی بن ابی طالب (ع) و پیرو محمد بن اسماعیل خواندند. یحیی خود را ابوعبدالله بن محمد بن اسماعیل یا محمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل نامید و نخستین بار او و پیروانش خود را فاطمی خواندند كه البته ارتباط این گروه با كسانی كه بعدها (۲۹۶ ق) در مغرب با عنوان فاطمیان ظهور كردند، سؤال برانگیز است. یحیی در نبرد با سپاه مصر كشته شد و بنو علیص، پس از او با برادرش حسین بیعت كردند. او كه خود را احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل و مهدی نامید، كارش بالا گرفت و شهرهای بسیاری ازجمله حمص، دمشق و سلمیه را تصرف كرد.
برپایۀ گزارش احمد بن ابراهیم داعی نیشابوری، شورشهای قرمطی پایان سدۀ ۳ ق، به انگیزۀ كینهتوزی و انتقام از عبیدالله مهدی كه آن زمان در سلمیه میزیست، صورت گرفت و به دنبال همین وقایع بود كه عبیدالله، سلمیه را به سمت مغرب ترك كرد. اگر چه جزئیات گزارش اخیر و نیز روایت ضد اسماعیلی ابن رزام قابل انطباق بر گزارش طبری نیست، پیداست كه با توجه به اشتراك مضامین آنها در برخی موارد، نباید در تأثیرپذیری آنها از طبری تردید نمود. مهمترین نكته در گزارش طبری آن است كه این گزارش اگرچه از وجود واقعی شخصی به نام احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل خبر نمیدهد، اما دست كم نشان میدهد كه این نام، در نیمۀ دوم سدۀ ۳ ق، نزد اسماعیلیان و قرمطیان عراق و شام شناخته بوده است و نامیده شدن بدان میتوانسته پیامدهای سیاسی ـ مذهبی خاصی داشته باشد.
آثار
1- رسائل اخوان الصفا،
چنانكه یاد شد، داعی ادریس در آثار خود تألیف رسائل اخوان الصفا را به احمد بن عبدالله نسبت داده است. بدیهی است با توجه به جایگاهی كه این رسائل در ادبیات اسماعیلی دارد، انتساب آن به احمد بن عبدالله چندان معقول به نظر نمیرسد، چرا كه اگر این رسائل را نوشتۀ یكی از رهبران اسماعیلی دورۀ ستر بدانیم، بیاعتنایی نویسندگان و داعیان عصر فاطمی بدان، غیرمنطقی و سؤالبرانگیز است. حتی فیلسوف و متفكر فاطمی در سدۀ ۵ ق، داعی حمیدالدین كرمانی در آثارش یك بار هم از این رسائل نام نمیبرد و به آنها ارجاع نمیدهد.
دررسالهای با عنوان الاصول و الاحكام، انشای رسائل اخوان الصفا به ۴ تن از داعیان اسماعیلی، نسبت داده شده است. عارف تامر مصحح این رساله، آن را به داعی سوری، ابوالمعالی حاتم ابن عمران بن زهره (د ۴۹۸ ق) نسبت داده است كه در این صورت باید آن را نخستین ارجاع به رسائل اخوان الصفا در ادبیات اسماعیلی دانست. در نیمۀ سدۀ ۶ ق، رسائل اخوان الصفا مورد توجه نخستین داعیان یمنی قرار گرفت. این داعیان نیز ظاهراً نویسندۀ رسائل را نمیشناختند و از او با عنوان «الشخص الفاضل صاحب الرسائل» یاد میشد و گاه تعابیر چون (نضرالله وجهه) دربارۀ او به كار گرفته میشد كه دربارۀ امام مورد استفاده نبوده است. نخستین بار حسین بن علی محمد بن ولید (د ۶۶۷ ق)، در رسالهای با عنوان الرسالة الوحیدة، به نقل از داعی جعفر ابن منصور الیمن، انشای رسائل را به احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل نسبت میدهد. حال آنكه پدرش علی بن محمد بن ولید بدون آنكه به احمد بن عبدالله اشاره كند، رسائل را نوشتۀ یكی از امامان مستور در دورۀ مأمون خلیفۀ عباسی دانسته بود. در حالی كه داعی شرفالدین جعفر بن محمد بن حمزه در رسالهای به تاریخ ۸۳۴ ق، همان گزارش قدیمی علی بن محمد بن ولید را دربارۀ رسائل تكرار كرده بود، داعی ادریس بن حسن (د ۸۷۲ ق)، به تفصیل داستان تألیف رسائل توسط احمد بن عبدالله را بسط داده است. حسین همدانی در مقالهای، منابع داعی ادریس را در این باره بر شمرده است. مصطفی غالب برپایۀ همین نصوص اسماعیلی یمنی، تألیف الرسالة الجامعة را نیز به احمد بن عبدالله نسبت داده، و خود آن را در ۱۴۰۴ ق / ۱۹۸۴ م در بیروت به چاپ رسانیده است. [۲].
پانویس
منابع مقاله
حبیبی مظاهری، مسعود، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.
غالب، مصطفی، تاریخ الدعوة الاسماعیلیه، لبنان - بيروت، دار الأندلس، بیتا.