ابن منده، محمد بن اسحاق: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۰۶: | خط ۲۰۶: | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 آبان 1402]] | ||
نسخهٔ ۱۷ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۱۷
ابوعبدالله محمد بن اسحاق بن محمد (310- آخر ذيقعده 395ق/922-7 سپتامبر 1005م)، از محدثان مشهور و نامدارترين فرد خاندان ابن منده.
خاندان
ابن مَنْده، عنوان افراد خاندانى از محدثان حنبلى مذهب ايرانى که از سده 3 تا 7ق/9 تا 13م در اصفهان مىزيستهاند.
نسب
نسبت آنان به استندار فيروزان بن چهار بُخت از صاحب منصبان لشکری ساسانيان مىرسد که در فتح اصفهان اسلام آورد. شهرت منده از لقب ابراهيم بن وليد بن سَنده، نتيجه (نسل سوم) بُطّه، پسر استندار فيروزان، گرفته شده است.
ابراهيم نخستين محدث از اين خاندان محسوب مىشود. او احاديث کمى روايت کرد و در زمان خلافت معتصم عباسى (218-227ق) درگذشت. يحيى پسر ابراهيم با زنى از عبدِياليل به نام برّه ازدواج کرد و از اين رو خاندان وی گاه عبدی نيز خوانده شدهاند.
يحيى که ابونعيم او را ثقفى خوانده، از عبدالله بن زبير حُمَيدی حديث شنيد و ابوعلى صحاف از او نقل حديث کرده است.
خاندان ابن منده محدثان بسياری پرورد چنانکه ذهبى درباره آنان تأليف مستقلى نوشته است.
ابوعبدالله محمد بن اسحاق بن محمد از معروفترين افراد اين خاندان است.
مشایخ
او از پدر و عموی پدرش عبدالرحمان بن يحيى حديث شنيد و نيز از جمعى ديگر از مشايخ اصفهان مانند: محمد بن قاسم کرّانى، محمد بن عمر بن حفص و ابوعلى حسن بن محمد بن نَضْر استماع نمود. گفته شده است که ابن منده پيش از 17 سالگى از ابن ابى حاتم (د 327ق) اجازه روايت گرفت.
سفر برای شنیدن حدیث
در 330ق، يا سالى پيش از آن، در جستوجوی حديث سفری را آغاز کرد که 45 سال طول کشيد. او خود گفته که شرق و غرب را دوبار زير پا گذاشته است. ابن منده نخست به نيشابور رفت. در آنجا از محمد بن حسين قطان، ابوعلى محمد ابن احمد ميدانى، ابوالعباس اصم، ابوعبدالله ابن اخرم و ديگران حديث شنيد.
وی بجز نيشابور در ديگر شهرهای خراسان هم اقامت کرد. در بخارا نزد هيثم بن کليب شاشى و ديگران، صحيح بخاری را استماع نمود و نيز از محمد جوزجانى و هارون بن احمد جرجانى حديث شنيد. همچنين، در سرخس از عبدالله ابن محمد بن حنبل و در مرو از محمد بن احمد بن محبوب استماع نمود و به بلخ نيز سفر کرد.
احتمالاً اقامت اصلى ابن منده در نيشابور بود و همواره بدانجا باز مىگشت، چنانکه در 339ق/950م از نيشابور عازم عراق شد و چند سالى در نواحى عراق و شام به مسافرت پرداخت.
در بغداد از اسماعيل بن محمد صفار نحوی و ابوجعفر ابن بُخْتَری رزّاز حديث شنيد.
در 344ق در دمشق بود و از ابوالقاسم نصيبى بهره گرفت. در ادامه سفر خود در طرابلس شام از خيثمه بن سليمان قرشى، در غزه از على بن عباس غزی و در بيتالمقدس از احمد بن زکريا مقدسى استماع نمود. احتمالاً وی پيش از سفرهايش به عراق و شام نخست به مکه رفته است، زيرا در آنجا پيش از 340ق از ابوسعيد ابن اعرابى (د 340ق) استماع حديث کرده و نيز در مدينه از جعفر بن محمد علوی حديث شنيده است.
ابن منده همچنين در ادامه سفر به مصر رفت و در آنجا از ابوالقاسم حمزه بن محمد کنانى، احمد بن حسن بن عتبه رازی، محمد بن سعد باوردی، ابوطاهر احمد مدينى و جز آنان حديث شنيد.
در اقامت چند ساله خود در مصر به شهرهای مختلف از جمله اسکندريه، تنّيس و جزيره تونه برای استماع حديث سفر کرد.
به هر حال در 361ق ابن منده در بخارا بود و حاکم نيشابوری او را ملاقات کرد و در 375ق که ابن منده قصد بازگشت به اصفهان را داشت، همراه وی به نيشابور آمد. ابن منده چون به موطن خود بازمىگشت، 40 بار کتاب به همراه داشت که از 700 ،1تن از مشايخ کتاب حديث کرده بود.
در روايتى اغراقآميز از قول ابن منده گفته شده که وی 30 هزار راوی حديث را درک کرده و از هر يک حداقل 10 حديث داشته است.
از ديگر مشايخ مهم ابن منده ابن حبان بستى، ابوعلى نيشابوری و ابوالقاسم طبرانى را مىتوان برشمرد.
همسر، فرزندان
ابن منده در دوران سفر طولانى خود مجرد ماند و زن اختيار نکرد. چون به اصفهان بازگشت، اسماء دختر ابوسعد محمد شيبانى را به زنى گرفت و از وی صاحب 4 پسر شد و آنان را عبدالرحمان، عبيدالله، عبدالرحيم و عبدالوهاب ناميد.
راویان
گروه بسياری از ابن منده روايت کردهاند و ذهبى نام بيش از 55 تن از آنان را آورده است، اما در رأس آنان بايد از مشايخ ابن منده و دوستان او ياد کرد: ابوالشيخ اصفهانى، ابواسحاق ابراهيم بن حمزه اصفهانى، ابن مقری ابوبکر محمد بن ابراهيم، حاکم نيشابوری، ابوعبدالله محمد بن احمد بخاری و ابوسعد احمد بن محمد ادريسى و سپس برخى چون ابونعيم اصفهانى و احمد بن فضل باطرقانى و پسران خود او عبدالرحمان، عبيدالله وعبدالوهاب.
شخصيت علمى
ابن منده در اصفهان به حرمت و جاه مىزيست و پيداست که نفوذ بسياری در مردم و اوليای امور داشته است. چه معاصران او و چه محدثان بعد، او را بسيار ستودهاند. ظاهراً ستايشى که از ابن منده صورت گرفته و آنچه شخصيت علمى او را ساخته است، ناشى از وسعت آگاهى او در حديث بوده که با اتکا به حافظهای نيرومند شکل گرفته است. به گفته احمد بن جعفر که از افزون بر هزار تن حديث نوشته، کسى را در ميان آنان به قدرت حافظه ابن منده نديده بود. ذهبى نيز او را حافظ مشرق خوانده و اظهار داشته که کسى ديگر را نمىشناخته که به اندازه او استماع حديث کرده و به پايه او حديث گرد آورده باشد.
نقد ابن منده
با اينهمه، ذهبى معتقد است که ابن منده فقط در روايت حديث استاد بود، اما چون به تبويب آن مىپرداخت يا از خود سخنى مىگفت، چيرگى لازم را نداشت. ابونعيم اصفهانى نيز با آنکه ابن منده را مردی بزرگ دانسته، معتقد است که وی در آخر عمر در نقل حديث خلط مىکرد و در امالى خود دچار لغزش و اشتباه مىشد، اما ذهبى سخن ابونعيم را رد کرده و بر خصومتى حمل نموده که ميان ابونعيم و ابن منده وجود داشته است.
آثار
الف - چاپى:1.الايمان،
که در 2 مجلد به کوشش على فقيهى در بيروت (1985م) به چاپ رسيده است. در اين کتاب 089 ،1حديث در موضوع ايمان باببندی شده که طولانىترين آنها باب 97 در وجوب ايمان به رؤيت خداوند است؛
2.الرد على الجهميه،
ردی است بر جهميه که قائل به تعطيل درباره صفات خداوند بودند. اين اثر که شيوهای نقلى دارد، به کوشش على فقيهى در مجله الجامعه الاسلاميه چاپ شده است؛
3.فتح الباب فى الکنى و الالقاب،
که بخشى از آن به کوشش س. ددرينگ در اوپسالا (1927م) منتشر شده است؛
4.مسند احاديث ابراهيم بن ادهم الزاهد،
که به کوشش مجدی سيدابراهيم در قاهره (1988م) چاپ شده است.
ب - خطى:
1.الاسامى و الکنى،
موجود در کتابخانه چستربيتى؛
2.الامالى،
که بخشهايى از آن در کتابخانه ظاهريه دمشق موجود است؛
3.تسميه المشايخ،
فهرستى از مشايخ بخاری در صحيح او، نسخهای از آن در کتابخانه چستربيتى موجود است؛
4.التوحيد و معرفه اسماء الله تعالى (چاپ شده است)،
موجود در کتابخانه ظاهريه؛
5.ذکر عددما لکل واحد من الصحابه من الحديث،
موجود در کتابخانه ظاهريه؛
6.معرفه الصحابه (چاپ شده است)،
از معروفترين آثار ابن منده که امروز از اصل آن فقط بخشهايى در کتابخانه ظاهريه و نيز در کتابخانه شيخالاسلام در مدينه در دست است.
علاوه بر نسخ خطى، معرفه الصحابه از طريق نقل وسيع آن در اسد الغابه ابن اثير نيز باقى مانده است، زيرا يکى از 4 مأخذ اساسى ابن اثير در تأليف اين کتاب بوده است.
ابن حجر هم در تأليف الاصابه ازاين کتاب بهره برده است.
ابوموسى مدينى نيز بر اين کتاب ذيلى نوشته است.
ج - آثار يافت نشده:
1.تاريخ اصبهان،
اين اثر مورد استفاده ياقوت قرار گرفته است؛
2. دلائل النبوه،
3. الناسخ و المنسوخ،[۱].
پانویس
- ↑ مؤذن جامى، محمدمهدی، ج4، ص701-697
منابع مقاله
مؤذن جامى، محمدمهدی، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.