ابن اعرابی، ابوعبدالله محمد بن زیاد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن‌ انباری، عبدالرحمن بن محمد' به 'ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد'
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ا' به 'ابن‌ ا')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ انباری، عبدالرحمن بن محمد' به 'ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۶: خط ۵۶:
وى به رغم شهرتى كه كسب كرد، هرگز نتوانست به دستگاه خلافت یا امیران بزرگ روزگار راه یابد. از دیگر روابط اجتماعى او نیز چندان اطلاعى به دست نیست و چند روایت موجود هم بسیار پراكنده و نامرتبطند: یک بار به دربار مأمون رفت و خلیفه آداب دانى او را ستود و یک بار در محفل الواثق حاضر شد، اما روابط او با دو تن دیگر از بزرگ‌ترین راویان زمان، یعنى اصمعى و ابوعبیدة معمر بن مثنى شگفت است. اصمعى نیز به خانه سعید بن سلم كه پسرش فضل، شاگرد ابن اعرابى بود، رفت و آمد داشت و گویى رقابت میان دو مدرس به كدورت انجامید؛ زیرا وى در وهله اول اصمعى و سپس ابوعبیده را از دانش بى‌بهره مى‌خواند.
وى به رغم شهرتى كه كسب كرد، هرگز نتوانست به دستگاه خلافت یا امیران بزرگ روزگار راه یابد. از دیگر روابط اجتماعى او نیز چندان اطلاعى به دست نیست و چند روایت موجود هم بسیار پراكنده و نامرتبطند: یک بار به دربار مأمون رفت و خلیفه آداب دانى او را ستود و یک بار در محفل الواثق حاضر شد، اما روابط او با دو تن دیگر از بزرگ‌ترین راویان زمان، یعنى اصمعى و ابوعبیدة معمر بن مثنى شگفت است. اصمعى نیز به خانه سعید بن سلم كه پسرش فضل، شاگرد ابن اعرابى بود، رفت و آمد داشت و گویى رقابت میان دو مدرس به كدورت انجامید؛ زیرا وى در وهله اول اصمعى و سپس ابوعبیده را از دانش بى‌بهره مى‌خواند.


اما ابن اعرابى خود نیز از گزند انتقادهاى تند در امان نماند و هرچند كه همه به تقلید از ازهرى وى را پارسا و راستگو خوانده‌اند و برخى چون [[ابن‌ انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] وى را ثقه نیز دانسته‌اند، در عوض ابونصر باهلى او را كذاب مى‌خواند و به او نسبت «تزیّد» (افزودن جعلیات به روایات) مى‌داد.
اما ابن اعرابى خود نیز از گزند انتقادهاى تند در امان نماند و هرچند كه همه به تقلید از ازهرى وى را پارسا و راستگو خوانده‌اند و برخى چون [[ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] وى را ثقه نیز دانسته‌اند، در عوض ابونصر باهلى او را كذاب مى‌خواند و به او نسبت «تزیّد» (افزودن جعلیات به روایات) مى‌داد.


دو روایت دیگر درباره او نقل شده كه گویا متناقضند: در روایت زبیدى آمده است كه وى به کتاب‌هایش علاقه بسیار داشت و غالباً ً در میان آن‌ها به خلوت مى‌نشست. روایت دوم كه از [[خطیب بغدادى|خطیب بغدادى]] آغاز شده، چنین است كه چون خواستند کتاب‌هاى او را پس از مرگ خریدارى كنند، چیزى جز اوراقى پراكنده نیافتند. علاوه بر این، ثعلب نیز در روایتى كه از مجلس درس او نقل كرده، اشاره مى‌كند كه طى 10 و اندى سال درس در خدمت او، هرگز کتابى به دستش ندیده است. یعنى وى نیز مانند بسیارى دیگر بر حافظه اتكاء داشته است نه کتاب.
دو روایت دیگر درباره او نقل شده كه گویا متناقضند: در روایت زبیدى آمده است كه وى به کتاب‌هایش علاقه بسیار داشت و غالباً ً در میان آن‌ها به خلوت مى‌نشست. روایت دوم كه از [[خطیب بغدادى|خطیب بغدادى]] آغاز شده، چنین است كه چون خواستند کتاب‌هاى او را پس از مرگ خریدارى كنند، چیزى جز اوراقى پراكنده نیافتند. علاوه بر این، ثعلب نیز در روایتى كه از مجلس درس او نقل كرده، اشاره مى‌كند كه طى 10 و اندى سال درس در خدمت او، هرگز کتابى به دستش ندیده است. یعنى وى نیز مانند بسیارى دیگر بر حافظه اتكاء داشته است نه کتاب.