الگو:صفحهٔ اصلی/مقالهٔ برگزیده اول: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱: خط ۱:
    [[پرونده:NUR00822.jpg|بی‌قاب|چپ| مرقد شیخ صدوق شهر ری تهران|175px]]
    [[پرونده:NUR08105.jpg|بی‌قاب|چپ| مفتح، محمد|آیت‌الله شهید دکتر مفتح|175px]]


    '''ابوجعفر محمد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى''' (۳۰۵ -۳۸۱ق) معروف به شیخ صدوق و ابن بابویه، از بزرگ‌ترین فقهاء و محدّثین قرن چهارم هجری. کتاب [[من‌ لا‌يحضره‌ الفقيه|من لایحضره الفقیه]] از کتب اربعه شیعه اثر اوست.
    '''محمد مفتح''' (۱۳۰۷–۱۳۵۸ش)، معروف به شهید مفتح، از مبارزین دوران ستم‌شاهی، عضو شورای انقلاب، سرپرست دانشکده الهیات دانشگاه تهران، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دبیر جامعه روحانیت مبارز تهران


    محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى، در سال 305 هجرى قمرى، در خاندان علم و تقوى، در شهر قم دیده به جهان گشود. (سالهاى 306 و 307 نیز برای ولادت شیخ ذکر شده است).
    در دورانى که تبلیغات استثمارگران، دانشگاه را در نظر علما کفرستان کرده بود و «تحصیل علوم جدید» را اعراض از دین و رفتن به دانشگاه را براى عالِم ننگ مى‌دانستند، وى در حالى که در قم استادى بزرگ بود، پا به عرصه دانشگاه گذاشت. وى که در حوزه علمیه به درجه اجتهاد رسیده بود، در دانشگاه نیز موفق به اخذ درجه «دکترى» گردید. رساله دکتراى وى «تحقیقى درباره نهج‌البلاغة» است که با درجه بسیار خوب، مورد قبول دانشگاه قرار گرفت. وى پس از گذراندن دوره دانشگاه، علاوه بر تدریس در حوزه، به تدریس در دبیرستان‌هاى قم پرداخت.


    [[شیخ طوسی]] جریان ولادت وى را چنین نقل نموده: على بن بابویه با دختر عموى خود ازدواج کرده بود؛ ولى از او فرزندى به دنیا نیامد. او در نامه‌اى از حضور شیخ ابوالقاسم، حسین بن روح تقاضا کرد تا از محضر حضرت بقیة الله عجل‌الله‌تعالى‌فرجه بخواهد برای او دعا کند تا خداوند اولاد صالح و فقیه به او عطا نماید.
    او که توطئه استعمار را در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهى و روحانى، با همه ذرات وجودش حس کرده بود، ایجاد وحدت و انسجام میان این دو گروه را وجهه همت خود ساخت. مقاله‌اى که ایشان در مجله مکتب اسلام درباره وحدت روحانى و دانشگاه نوشت، مبین تفکر ایشان در این باره است. وى به لحاظ رسالتى که بر دوش خویش حس مى‌کرد، ضمن مبارزه با عفریت «جهل و بى‌شعورى»، در دو سنگر دبیرستان و حوزه از همان آغاز سعى در روشنگرى دانش‌پژوهان داشت و کلاس‌هاى خویش را مرکزى براى تشکل آنان در جهت مبارزه با رژیم قرار داده بود و در این راه به تأسیس انجمن اسلامى دانش‌آموزان با همیارى [[بهشتی، سید محمد|شهید بهشتى]] همت گمارد.


    پس از گذشت مدتى از ناحیۀ آن حضرت این گونه جواب رسید: «تو از این همسرت صاحب فرزند نخواهى شد؛ ولى به زودى کنیزى دیلمیه نصیب تو مى‌شود که از او داراى دو پسر فقیه خواهى گشت.»
    وى مبارزه با رژیم را نه تنها در تضاد با تحصیل علم نمى‌دید، بلکه آگاهى و با سواد شدن را یکى از ابعاد مبارزه مى‌دانست و در کنار بالا بردن سطح مبارزه طلاب و دانش‌آموزان، سعى در بالا بردن سطح آگاهى عقیدتى آن‌ها داشت. <span class="mp-more"> [[مفتح، محمد|'''ادامه ...''']]
     
    شیخ صدوق نیز، جریان ولادت خود را که با تقاضاى کتبى پدرش از محضر امام زمان عجل‌الله‌تعالى‌فرجه و دعاى آن حضرت بوده، در کتاب کمال‌الدین به صورت حدیث آورده و مى‌افزاید:
     
    هرگاه ابوجعفر محمد بن على الاسود مرا مى‌دید که برای فرا گرفتن علم و دانش به محضر استاد مى‌روم به من مى‌فرمود: «این میل و اشتیاق به علم و دانش که در تو وجود دارد مایۀ شگفتى نیست؛ زیرا تو به دعاى امام زمان عجل‌الله‌تعالى‌فرجه الشریف متولد شده‌اى.<span class="mp-more"> [[ ابن بابویه، محمد بن علی|'''ادامه ...''']]
    </span>
    </span>

    نسخهٔ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۷

    آیت‌الله شهید دکتر مفتح

    محمد مفتح (۱۳۰۷–۱۳۵۸ش)، معروف به شهید مفتح، از مبارزین دوران ستم‌شاهی، عضو شورای انقلاب، سرپرست دانشکده الهیات دانشگاه تهران، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دبیر جامعه روحانیت مبارز تهران

    در دورانى که تبلیغات استثمارگران، دانشگاه را در نظر علما کفرستان کرده بود و «تحصیل علوم جدید» را اعراض از دین و رفتن به دانشگاه را براى عالِم ننگ مى‌دانستند، وى در حالى که در قم استادى بزرگ بود، پا به عرصه دانشگاه گذاشت. وى که در حوزه علمیه به درجه اجتهاد رسیده بود، در دانشگاه نیز موفق به اخذ درجه «دکترى» گردید. رساله دکتراى وى «تحقیقى درباره نهج‌البلاغة» است که با درجه بسیار خوب، مورد قبول دانشگاه قرار گرفت. وى پس از گذراندن دوره دانشگاه، علاوه بر تدریس در حوزه، به تدریس در دبیرستان‌هاى قم پرداخت.

    او که توطئه استعمار را در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهى و روحانى، با همه ذرات وجودش حس کرده بود، ایجاد وحدت و انسجام میان این دو گروه را وجهه همت خود ساخت. مقاله‌اى که ایشان در مجله مکتب اسلام درباره وحدت روحانى و دانشگاه نوشت، مبین تفکر ایشان در این باره است. وى به لحاظ رسالتى که بر دوش خویش حس مى‌کرد، ضمن مبارزه با عفریت «جهل و بى‌شعورى»، در دو سنگر دبیرستان و حوزه از همان آغاز سعى در روشنگرى دانش‌پژوهان داشت و کلاس‌هاى خویش را مرکزى براى تشکل آنان در جهت مبارزه با رژیم قرار داده بود و در این راه به تأسیس انجمن اسلامى دانش‌آموزان با همیارى شهید بهشتى همت گمارد.

    وى مبارزه با رژیم را نه تنها در تضاد با تحصیل علم نمى‌دید، بلکه آگاهى و با سواد شدن را یکى از ابعاد مبارزه مى‌دانست و در کنار بالا بردن سطح مبارزه طلاب و دانش‌آموزان، سعى در بالا بردن سطح آگاهى عقیدتى آن‌ها داشت. ادامه ...