مناهل العرفان في علوم القرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'عسقلانى ' به 'عسقلانى ') |
جز (جایگزینی متن - 'سيوطى ' به 'سيوطى ') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
با وفات سيوطى در آغاز قرن دهم،دانش علوم قرآن به ركود و سستى گرفتار آمد و رونق و شكوفايى از آن رخت بربست.اين سستى و فتور تا قرن سيزدهم به درازا كشيد.در پى مجاهدتهاى سيد جمال الدين اسدآبادى(1254-1315)و با پيكار بزرگ مردانى چون محمد عبده(1266-1323)،قرن چهاردهم سرآغاز بيدارى مسلمانان به ويژه در كشور مصر شد.در اواسط اين قرن،يعنى حدود سالهاى 1330 تا 1370 نسلى از عالمان روشن بين در مصر پديد آمدند و با پيروى از تعاليم آن بزرگان،بازگشت به قرآن و اسلام را شعار خويش ساختند و در بيدارى امت اسلامى و دفاع از كيان اسلام و قرآن سخت كوشيدند.برخى از اين عالمان عبارتاند از:شيخ طاهر جزايرى(1268-1328)،شيخ محمد ابو دقيقه(؟-1359)،شيخ محمد بخيت(1270-؟)،شيخ محمد حسنين مخلوف(1277-1355)،شيخ محمد خلف الحسينى(1283-1357)،سيد مصطفى صادق الرافعى(1298-1356)،شيخ عبد العزيز جاويش(1293-1347)،شيخ محمد المراغى(1298-1364)و شيخ محمد عبد الله دراز (؟-1377). | با وفات [[سيوطى]] در آغاز قرن دهم،دانش علوم قرآن به ركود و سستى گرفتار آمد و رونق و شكوفايى از آن رخت بربست.اين سستى و فتور تا قرن سيزدهم به درازا كشيد.در پى مجاهدتهاى سيد جمال الدين اسدآبادى(1254-1315)و با پيكار بزرگ مردانى چون محمد عبده(1266-1323)،قرن چهاردهم سرآغاز بيدارى مسلمانان به ويژه در كشور مصر شد.در اواسط اين قرن،يعنى حدود سالهاى 1330 تا 1370 نسلى از عالمان روشن بين در مصر پديد آمدند و با پيروى از تعاليم آن بزرگان،بازگشت به قرآن و اسلام را شعار خويش ساختند و در بيدارى امت اسلامى و دفاع از كيان اسلام و قرآن سخت كوشيدند.برخى از اين عالمان عبارتاند از:شيخ طاهر جزايرى(1268-1328)،شيخ محمد ابو دقيقه(؟-1359)،شيخ محمد بخيت(1270-؟)،شيخ محمد حسنين مخلوف(1277-1355)،شيخ محمد خلف الحسينى(1283-1357)،سيد مصطفى صادق الرافعى(1298-1356)،شيخ عبد العزيز جاويش(1293-1347)،شيخ محمد المراغى(1298-1364)و شيخ محمد عبد الله دراز (؟-1377). | ||
اين عالمان هر يك با آثار و تأليفهاى خود،رشتۀ علوم قرآن را در قرن چهاردهم بارور ساختند.تكنگارىهاى ارزشمند و پرمحتوا و نيز بررسىهاى جامع علوم قرآنى كه در اين قرن به رشتۀ تحرير در آمد،عمدتا پالايش مضامين منابع و مآخذ اين علم در قالبى جديد و متناسب بازمانه و همراه با نوآورىهاى ارزشمندى بود و به نوبۀ خود زمينه را براى آثار گران قدر بعدى فراهم ساخت.ذكر و شرح تكنگارىها و بررسىهاى جامع در علوم قرآن كه در اين قرن منتشر شدهاند،خود نيازمند مقالهاى مفصل است.لذا از آن در مىگذريم. | اين عالمان هر يك با آثار و تأليفهاى خود،رشتۀ علوم قرآن را در قرن چهاردهم بارور ساختند.تكنگارىهاى ارزشمند و پرمحتوا و نيز بررسىهاى جامع علوم قرآنى كه در اين قرن به رشتۀ تحرير در آمد،عمدتا پالايش مضامين منابع و مآخذ اين علم در قالبى جديد و متناسب بازمانه و همراه با نوآورىهاى ارزشمندى بود و به نوبۀ خود زمينه را براى آثار گران قدر بعدى فراهم ساخت.ذكر و شرح تكنگارىها و بررسىهاى جامع در علوم قرآن كه در اين قرن منتشر شدهاند،خود نيازمند مقالهاى مفصل است.لذا از آن در مىگذريم. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
عمدهترين اشكالات را مىتوان در سه محور خلاصه كرد: | عمدهترين اشكالات را مىتوان در سه محور خلاصه كرد: | ||
1.همان گونه كه گفتيم،مناهل كتابى است بسيار پرمأخذ و در آن به احاديث و اقوال فراوان استناد شده است.اما دقت در مطالب كتاب ثابت مىكند كه مؤلف،خود مستقيما به بسيارى از آنها مراجعهاى مستقيم نداشته و تا اندازۀ بسيارى در اين زمينه به منابع واسطه و احتمالا حافظۀ شخصى متكى بوده است.همين امر از اعتبار كتاب به عنوان تحقيقى علمى مىكاهد.به عنوان مثال،هر چند | 1.همان گونه كه گفتيم،مناهل كتابى است بسيار پرمأخذ و در آن به احاديث و اقوال فراوان استناد شده است.اما دقت در مطالب كتاب ثابت مىكند كه مؤلف،خود مستقيما به بسيارى از آنها مراجعهاى مستقيم نداشته و تا اندازۀ بسيارى در اين زمينه به منابع واسطه و احتمالا حافظۀ شخصى متكى بوده است.همين امر از اعتبار كتاب به عنوان تحقيقى علمى مىكاهد.به عنوان مثال،هر چند كتابهاى«اتقان»[[سيوطى]] و«برهان»زركشى در رشتۀ علوم قرآنى كتابهاى مرجع و دست اول به شمار مىروند،اما به هيچ رو نمىتوان آنها را در اخبار و احاديثى كه مستند مباحث اين علم است،منابعى دست اول دانست.محقق براى استناد به احاديث و روايات مذكور لزوما مىبايد به منابع اصلى مانند صحاح ششگانه و...جز آن مراجعه كند.اما زرقانى در اكثر قريب به اتفاق موارد به نقل احاديث و اقوال و ذكر كلى و مبهم مآخذ آنها از كتابهايى هم چون«الاتقان»اكتفا كرده است.[[سيوطى]] خود نيز آدرس منابع استفاده شده را به روشنى بازگو نكرده است و همه جا به عباراتى نظير«اخرج الحاكم»و«قال البيهقى» و...جز آن بسنده مىكند و در مواردى نيز حتى همين اشارۀ مختصر را ندارد.با توجه به شيوۀمرسوم ميان قدما در تأليف كتاب،شايد عدم ذكر منابع و ابهام در بيان آنها در آثار ايشان را نتوان عيب شمرد.اما مسلما اين شيوه در آثار متأخران،به ويژه آنان كه با سبك و روش علمى كتاب مىنويسند و دانش پژوهان سيستم آموزشى جديد را مخاطب مىسازند نقصى آشكار به شمار مىآيد.اين اشكال موجب مىگردد تا اولا خوانندۀ علاقهمند به مراجعه به منابع اصلى نتواند دريابد كه براى مثال:[[ابن حجر عسقلانی|عسقلانى ]]يا ابن جزرى در كدام يك از آثار خود فلان سخن را گفته و يا بهمان حديث در كدام يك از مجامع حديثى ثبت است و آيا استنباط و اجتهاد مؤلف از آن سخن يا اين حديث به صواب است يا خير.ثانيا در ضبط اسامى يا نقل احاديث،اشتباهات يا برداشتها و اجتهادات خطاى نويسندگان پيشين تكرار شود.به عنوان مثال،احاديث و اقوال در كتاب مناهل غالبا نقل به مضمون و يا بعضا با تغيير در لفظ و عبارت نقل شدهاند.گاه در ضبط اسامى اشخاص نيز خطاهايى به چشم مىخورد.از جمله در صفحۀ 328 از يكى از تابعان به نام يعلى بن مالك سخن به ميان آمده كه در تراجم نظير«تهذيب التهذيب»ابن حجر [[ابن حجر عسقلانی|عسقلانى ]]نام صحيح وى يعلى بن مملك ثبت شده است.در صفحۀ 258 از صحابىاى به نام عباد بن بشار،ذكرى به ميان آمده كه در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به وى اشاره شده است،اما در كتابهاى تراجم،صحابىاى به اين نام يافت نمىشود و نام صحيح صحابى مذكور عباد بن بشر است كه [[ابن حجر عسقلانی|عسقلانى ]]در كتاب«الاصابه فى تمييز الصحابه»از او نام مىبرد و به حديث مذكور نيز اشاره مىكند. | ||
هم چنين در مورد تكرار اشتباهات موجود در كتاب عالمان گذشته نيز مىتوان به نمونههاى زير اشاره كرد: | هم چنين در مورد تكرار اشتباهات موجود در كتاب عالمان گذشته نيز مىتوان به نمونههاى زير اشاره كرد: |
نسخهٔ ۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۹
نام کتاب | مناهل العرفان فی علوم القرآن |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | زرقانی، محمد عبدالعظیم (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 69/5 /ز4م8 1300 |
موضوع | قرآن - علوم قرآنی |
ناشر | دار إحياء التراث العربي |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE3189AUTOMATIONCODE |
معرفى و نقد كتاب
مولف:استاد محمد عبد العظيم زرقانى
سرآغاز
با وفات سيوطى در آغاز قرن دهم،دانش علوم قرآن به ركود و سستى گرفتار آمد و رونق و شكوفايى از آن رخت بربست.اين سستى و فتور تا قرن سيزدهم به درازا كشيد.در پى مجاهدتهاى سيد جمال الدين اسدآبادى(1254-1315)و با پيكار بزرگ مردانى چون محمد عبده(1266-1323)،قرن چهاردهم سرآغاز بيدارى مسلمانان به ويژه در كشور مصر شد.در اواسط اين قرن،يعنى حدود سالهاى 1330 تا 1370 نسلى از عالمان روشن بين در مصر پديد آمدند و با پيروى از تعاليم آن بزرگان،بازگشت به قرآن و اسلام را شعار خويش ساختند و در بيدارى امت اسلامى و دفاع از كيان اسلام و قرآن سخت كوشيدند.برخى از اين عالمان عبارتاند از:شيخ طاهر جزايرى(1268-1328)،شيخ محمد ابو دقيقه(؟-1359)،شيخ محمد بخيت(1270-؟)،شيخ محمد حسنين مخلوف(1277-1355)،شيخ محمد خلف الحسينى(1283-1357)،سيد مصطفى صادق الرافعى(1298-1356)،شيخ عبد العزيز جاويش(1293-1347)،شيخ محمد المراغى(1298-1364)و شيخ محمد عبد الله دراز (؟-1377).
اين عالمان هر يك با آثار و تأليفهاى خود،رشتۀ علوم قرآن را در قرن چهاردهم بارور ساختند.تكنگارىهاى ارزشمند و پرمحتوا و نيز بررسىهاى جامع علوم قرآنى كه در اين قرن به رشتۀ تحرير در آمد،عمدتا پالايش مضامين منابع و مآخذ اين علم در قالبى جديد و متناسب بازمانه و همراه با نوآورىهاى ارزشمندى بود و به نوبۀ خود زمينه را براى آثار گران قدر بعدى فراهم ساخت.ذكر و شرح تكنگارىها و بررسىهاى جامع در علوم قرآن كه در اين قرن منتشر شدهاند،خود نيازمند مقالهاى مفصل است.لذا از آن در مىگذريم.
محمد عبد العظيم زرقانى يكى از همين عالمان است و اثر ارجمند او«مناهل العرفان فى علوم القرآن»در ميان آثار ساير عالمان اين دوره از مقام و منزلت خاصى برخوردار است.از زرقانى اطلاعات چندانى در دست نداريم.خير الدين زركلى به معرفى كوتاهى از وى،به شرح زير بسنده كرده است:«محمد عبد العظيم زرقانى(م 1372 ق)از عالمان الازهر مصر.وى از دانشكدۀ اصول الدين،دانشگاه الازهر فارغ التحصيل شد و به عنوان مدرس علوم قرآن و حديث در همان دانشكده به تدريس پرداخت.آثار او عبارتاند از:«مناهل العرفان فى علوم القرآن»و كتابى به نام«بحث دربارۀ تبليغ و ارشاد»[1].
مرورى بر كتاب مناهل،اطلاعات بيشترى از وى به دست مىدهد.زرقانى از نسل همان عالمانى است كه برشمرديم و با آنان حشر و نشر داشته است.او در كتاب مناهل به دوستى خود با شيخ عبد الله درّاز كه از عالمان برجستۀ مصرى است تصريح دارد[2].علاوه بر دو اثرى كه زركلى از وى ثبت كرده،آثار ديگرى نيز به رشتۀ تحرير در آورده است.از جمله كتاب«المنهل الحديث فى علوم الحديث»[3].با توجه به تشابه نام اين كتاب با نام كتاب مناهل،به نظر مىرسد زرقانى براى تدوين كتابى همانند مناهل،در زمينۀ علوم الحديث نيز طبع خود را آزموده است.
هم چنين وى در كتاب مناهل به مقالات و بحثهايى از خود كه در مجلۀ«الهداية الاسلامية» منتشر شده،اشاره دارد[4].
[دربارۀ كتاب مناهل]
مرورى نه چندان دقيق و كامل بر آثار جامعى كه در قرن چهاردهم در رشتۀ علوم قرآنى به رشتۀ تحرير در آمده،نشان مىدهد كه ظاهرا مناهل العرفان سومين كتاب جامع در اين رشته است.پيش از زرقانى،محمد على سلامة المصرى(؟-1362)با تدوين كتاب«منهج العرفان فى علوم القرآن»و شيخ طاهر جزايرى با تأليف كتاب«التبيان فى علوم القرآن»بر وى سبقت جستهاند.ظاهرا كتاب«التبيان فى علوم القرآن»از عمق و جامعيت بيشترى نسبت به كتاب محمد على سلامه برخوردار است،زيرا زرقانى در كتاب خود از آن سود برده و در موارد بسيارى بدان استناد كرده است،اما در هيچ كجا از كتاب«منهج العرفان»محمد على سلامه ياد نكرده است.متأسفانه كتاب«التبيان فى علوم القرآن»در دسترس اين جانب نيست،لذانمىتوان دربارۀ جامعيت آن قضاوت درستى داشت،اما نام دوم كتاب،يعنى«التبيان لبعض المباحث المتعلقة بالقرآن»نشان مىدهد كه ظاهرا همۀ مباحث علوم قرآنى را شامل نيست.
علاوه بر اين،بعدها اهل نظر به اندازۀ كتاب مناهل از آن استقبال نكردهاند.به ويژه نويسندگان ايرانى هر جا به كتاب جزايرى استناد جستهاند،مرجعشان مناهل بوده است.بنابراين،اگر فضل تقدم با شيخ طاهر جزايرى و محمد على سلامه است،فضل تأليف كتابى معتبرتر و جامعتر در زمينۀ علوم قرآنى از آن زرقانى است.
زرقانى اهم مسايل علوم قرآنى را طى هفده مبحث در دو جلد بررسى كرده است.وى در اين كتاب كوشيده است ضمن پاى بندى به آراء و نظريات عالمان سلف،هم چون زركشى، ابن جزرى و به ويژه سيوطى،نيازها و مقتضيات جديد را نيز در زمينۀ علوم قرآنى مد نظر قرار دهد.از اين رو مسايل مختلف علوم قرآنى را با سبك و اسلوبى جديد و در عين حال عالمانه مطرح مىكند و نهايتا تأليفى جامع و گسترده از آراى عالمان و نظريات نقادانۀ خود به دست مىدهد.زرقانى در هر مبحث شبهات و طعنها و خردهگيرىهاى مخالفان را به تفصيل مطرح مىسازد و بدان پاسخ مىگويد.هر چند وى نامى از صاحبان آراء مخالف به ميان نمىآورد،اما بر خوانندۀ مطلع روشن است كه مطالب مذكور را عمدتا مستشرقان و اسلام شناسان غربى در دو سه قرن اخير مطرح كردهاند.اين خود نشان دهندۀ آگاهى و اطلاع زرقانى از آراء و نظريات عالمان غربى در زمينۀ علوم قرآنى و فضاى فكرى-فرهنگى حاكم بر زمان خويش است.
هر چند مؤلف در كتاب به حفظ محدودۀ بحث كه همان علوم قرآنى است ملتزم بوده و همه جا سعى داشته از طرح مباحث اضافى و خارج از موضوع خوددارى كند،اما ضرورت پاسخ گويى به شبهات،وى را ناگزير ساخته است چه در اصل بحث و به عنوان زمينه سازى و چه در پاسخ به شبهات،در پايان هر مبحث،مسايلى از علوم مختلف اسلامى،هم چون علم الحديث،كلام،اصول و حتى فقه را مطرح مىسازد.احاطه و اشراف زرقانى و ابتكارى كه در تنظيم و تبويب مباحث به كار بسته،موجب شده است اين تنوع و تعدد(البته جز در موارد اندك) كمتر به انسجام و روانى و وحدت موضوعى كتاب لطمه وارد سازد و در مجموع در دانش علوم قرآنى اثرى پديد آيد كه مرزها و نقاط اشتراك اين علم با ساير علوم اسلامى به روشنى تصوير شود.
اگر بخواهيم تعريفى گويا از اين كتاب به دست دهيم،بايد بگوييم:كتاب مناهل العرفان نتيجۀ تلاش غيرتمندانه و دفاع متعصبانۀ عالمى مسلمان،متعهد و آگاه،در برابر هجوم افكار و مكاتب الحادى و غربى است كه اساس فرهنگ و انديشۀ اسلامى را هدف گرفته است ومىكوشد كيان قرآن و حريم وحى را از طعن و تعرض شبهات انديشه سوز محافظت كند و مسلمانان را در اين رويارويى خطير به تمسك بدان صلا دهد.حاصل اين تلاش عظيم،كتابى است جامع و ارجمند كه يكى از مصادر تحقيق در علوم قرآنى به شمار مىرود.
مرورى اجمالى بر كتابهايى كه طى چند دهۀ اخير در زمينۀ علوم قرآنى به رشتۀ تحرير در آمده،بيانگر تأثير فراوانى است كه«مناهل»بر آثار و كتابهاى پس از خود در اين رشته (حتى در تبويب مطالب و اصطلاحات ابداعى)برجاى گذارده است.
مناهل در واقع كتابى درسى است و به منظور تدريس در رشتۀ تبليغ و ارشاد دانشگاه الازهر نگاشته شده است.به رغم اين،شيوۀ بحث و نحوۀ بيان مطالب به گونهاى است كه براى عموم علاقهمندان به علوم قرآنى سودمند و قابل استفاده است.مؤلف،خود در مقدمۀ كتاب تصريح مىكند كه كوشيده است:«با يكسان سازى و هموار ساختن شيوۀ بحث،نياز دانشجويان الازهر و انتظار خوانندگان غير حوزوى را در هم آميزد».اين تلاش از آن روست كه نويسندۀ كتاب،مسلمانان عصر خود را گرفتار ناملايمات و دردها مىداند[5].وى در جاى جاى كتاب، به تلاش ملحدان و دشمنان دين در مشوب ساختن افكار جوانان مسلمان اشاره دارد.لذا مى كوشد تا كتابى فراهم آورد كه براى دانش آموختگان نظام جديد آموزش نيز مفيد و قابل استفاده باشد.
چاپها و تحقيقات كتاب مناهل العرفان
مناهل،كتابى بسيار پرمأخذ و مشتمل بر آراى متعدد و بعضا جديد در مباحث مختلف علوم قرآنى است.متأسفانه نويسنده به نشانى و مأخذ هيچ يك از اقوال و احاديث به نحوى دقيق اشاره ندارد.لذا كتاب نيازمند تحقيقى عميق و گسترده است،اما تا كنون كسى بدين مهم اقدام نكرده است[6].
مناهل اولين بار در سال 1362 ق در دو مجلّد،در سازمان دار احياء الكتب العربية در قاهره منتشر شد.از آن پس ناشران متعدد در مصر و لبنان به تجديد چاپ آن اقدام كردند،اما متأسفانه كليۀ اين طبعها با همان حروفچينى اوليه و طبعا با همان اغلاط مطبعى و بدون هر گونه تحقيق و توضيح و پانوشت است.تنها چاپ جديد همراه با ذكر مصادر و منابع و برخى پانوشتها را آقاى احمد شمس الدين در سال 1988 در دار الكتب العلمية در بيروت نشر داده است،اما تورقى اجمالى در اين چاپ،كافى است تا دريابيم ايشان در تلاش خود به حدود و مبانى علمى ملتزم نبودهاند.آقاى احمد شمس الدين صرفا به اخراج نشانى آيات و آن دسته ازاحاديثى كه در صحاح ششگانه،مسند حنبل و يكى دو منبع حديثى ديگر موجودند،بسنده كرده و از ذكر نام كامل و يا صحيح اشخاص و شرح حال مختصر آنها و...جز آن خوددارى ورزيده است.ايشان حتى از درج مقدمهاى مبسوط و روشنگر و نيز تهيۀ فهارس،از جمله فهرست آيات،احاديث،اعلام و جز آن كه در كارهاى مشابه،متعارف و معمول است،دريغ كردهاند.اى كاش آقاى شمس الدين حداقل در اخراج نشانى احاديث دقت لازم را به كار مىبستند.متأسفانه در بسيارى موارد،به ويژه در جلد نخست،نشانىها غلط است.دقتى مختصر در نشانىهاى مذكور،اين احتمال را در ذهن خوانندگان كنجكاو تقويت مىكند كه ايشان به جاى مراجعۀ مستقيم به منابع حديثى،با انتخاب واژهاى از حديث،به معجم الفاظ احاديث نبوى مراجعه و آدرس احاديث را از آن استخراج كردهاند و به دليل اشتراك واژهها در چند حديث،در بسيارى از موارد آدرس اشتباه دادهاند.
تعليقات اندك ايشان نيز غالبا غير ضرور و توضيح واضحات است و از بسيارى از نكات مبهم كتاب و نيز اشتباهات نويسنده بدون هر گونه توضيحى در گذشتهاند.
[نقصها و نارسايىهاى كتاب مناهل]
در كنار محاسن فراوان كتاب مناهل،به نقايص و كاستىهاى آن نيز بايد اشارهاى داشت.
عمدهترين اشكالات را مىتوان در سه محور خلاصه كرد:
1.همان گونه كه گفتيم،مناهل كتابى است بسيار پرمأخذ و در آن به احاديث و اقوال فراوان استناد شده است.اما دقت در مطالب كتاب ثابت مىكند كه مؤلف،خود مستقيما به بسيارى از آنها مراجعهاى مستقيم نداشته و تا اندازۀ بسيارى در اين زمينه به منابع واسطه و احتمالا حافظۀ شخصى متكى بوده است.همين امر از اعتبار كتاب به عنوان تحقيقى علمى مىكاهد.به عنوان مثال،هر چند كتابهاى«اتقان»سيوطى و«برهان»زركشى در رشتۀ علوم قرآنى كتابهاى مرجع و دست اول به شمار مىروند،اما به هيچ رو نمىتوان آنها را در اخبار و احاديثى كه مستند مباحث اين علم است،منابعى دست اول دانست.محقق براى استناد به احاديث و روايات مذكور لزوما مىبايد به منابع اصلى مانند صحاح ششگانه و...جز آن مراجعه كند.اما زرقانى در اكثر قريب به اتفاق موارد به نقل احاديث و اقوال و ذكر كلى و مبهم مآخذ آنها از كتابهايى هم چون«الاتقان»اكتفا كرده است.سيوطى خود نيز آدرس منابع استفاده شده را به روشنى بازگو نكرده است و همه جا به عباراتى نظير«اخرج الحاكم»و«قال البيهقى» و...جز آن بسنده مىكند و در مواردى نيز حتى همين اشارۀ مختصر را ندارد.با توجه به شيوۀمرسوم ميان قدما در تأليف كتاب،شايد عدم ذكر منابع و ابهام در بيان آنها در آثار ايشان را نتوان عيب شمرد.اما مسلما اين شيوه در آثار متأخران،به ويژه آنان كه با سبك و روش علمى كتاب مىنويسند و دانش پژوهان سيستم آموزشى جديد را مخاطب مىسازند نقصى آشكار به شمار مىآيد.اين اشكال موجب مىگردد تا اولا خوانندۀ علاقهمند به مراجعه به منابع اصلى نتواند دريابد كه براى مثال:عسقلانى يا ابن جزرى در كدام يك از آثار خود فلان سخن را گفته و يا بهمان حديث در كدام يك از مجامع حديثى ثبت است و آيا استنباط و اجتهاد مؤلف از آن سخن يا اين حديث به صواب است يا خير.ثانيا در ضبط اسامى يا نقل احاديث،اشتباهات يا برداشتها و اجتهادات خطاى نويسندگان پيشين تكرار شود.به عنوان مثال،احاديث و اقوال در كتاب مناهل غالبا نقل به مضمون و يا بعضا با تغيير در لفظ و عبارت نقل شدهاند.گاه در ضبط اسامى اشخاص نيز خطاهايى به چشم مىخورد.از جمله در صفحۀ 328 از يكى از تابعان به نام يعلى بن مالك سخن به ميان آمده كه در تراجم نظير«تهذيب التهذيب»ابن حجر عسقلانى نام صحيح وى يعلى بن مملك ثبت شده است.در صفحۀ 258 از صحابىاى به نام عباد بن بشار،ذكرى به ميان آمده كه در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به وى اشاره شده است،اما در كتابهاى تراجم،صحابىاى به اين نام يافت نمىشود و نام صحيح صحابى مذكور عباد بن بشر است كه عسقلانى در كتاب«الاصابه فى تمييز الصحابه»از او نام مىبرد و به حديث مذكور نيز اشاره مىكند.
هم چنين در مورد تكرار اشتباهات موجود در كتاب عالمان گذشته نيز مىتوان به نمونههاى زير اشاره كرد:
زرقانى در صفحۀ 242 كتاب مناهل،كتابى به نام«فهم السنن»را به محاسبى نسبت مىدهد و از آن مطلبى را نقل مىكند.اين اشتباه ناشى از اعتماد نويسنده به نسخۀ موجود از كتاب«البرهان»است.زركشى در كتاب مذكور همين سخن را از كتابى به نام«فهم السنن»نقل مىكند و كتاب را به محاسبى نسبت مىدهد،در حالى كه به گفتۀ دكتر يوسف عبد الرحمن مرعشلى در هامش كتاب«البرهان»،صاحبان تراجم كتابى به اين نام از او ثبت نكردهاند.
احتمالا منظور زركشى،كتاب«فهم القرآن»اثر محاسبى بوده است و اين اشتباه ناشى از بىدقتى ناسخان كتاب زركشى است.نمونۀ ديگر:مؤلف مىنويسد:برخى از شيعيان معتقدند در قرآن سورهاى به نام ولايت بوده كه به كلى حذف شده است[7].بدون شك وى اين قول را از كسانى اخذ كرده كه نسبت به شيعه عناد داشتهاند،زيرا قول مذكور اولين بار در كتاب«دبستان المذاهب»آمده كه نويسندۀ آن شخص مجهولى است و در هيچ يك از منابع معتبر شيعى سابقهندارد.حتى صاحب«فصل الخطاب»كه سعى وافرى در اثبات تحريف قرآن داشته،خود معترف است كه هيچ اثرى از اين مطلب در كتب شيعه نيافته است.
نمونۀ ديگر:مؤلف ضمن آن كه قول تحريف قرآن را به شيعه نسبت مىدهد،به احاديثى كه برخى از راويان شيعه نقل كردهاند استناد مىكند.اشتباهات مؤلف در ذكر نام راويان(نظير محمد بن نصر،به جاى احمد بن ابى نصر بزنطى)و نيز استنباط خطاى وى از متن حديث، به خوبى نشان مىدهد كه زرقانى به منابع شيعى،از جمله«اصول كافى»كه حديث مذكور در آن ثبت است[8]،مستقيما مراجعهاى نداشته و اعتماد وى بر اقوال و نقلهاى عالمان اهل سنت است.
نمونۀ ديگر:زرقانى در تعداد نامهاى قرآن مىنويسد:«صاحب تبيان(شيخ طاهر جزايرى)با گشاده دستى نود و چند اسم براى قرآن نام بردهاند»[9].اين رأى را كه زرقانى به شيخ طاهر جزايرى كه از عالمان معاصر وى است نسبت مىدهد،از آن على بن احمد بن حسن تحبيبى حرالى(637 ق)است.
زركشى در كتاب«برهان»خود،اين قول را از وى نقل كرده است[10].ظاهرا شيخ طاهر نظر مذكور را بدون ذكر قابل آن،از كتاب«برهان»اخذ كرده و زرقانى نيز با مراجعه به كتاب«تبيان»،تصور كرده اين قول از آن صاحب«تبيان»،يعنى شيخ طاهر جزايرى است.
2.كاستى ديگرى كه كتاب مناهل از آن در امان نمانده،رعايت نكردن طريق ميانه در داورىهاست.پايبندى شديد و افراطى مؤلف به باورهاى اهل سنت،موجب گشته كه بعضا در توجيه آنها و رد آراء و مذاهب ديگر،از محدودۀ بحث علمى بيرون رود و شواهد و مستندات را از جايگاه خود خارج سازد و در براهين و استدلالهاى خود بدانها وزنى بيش يا كمتر از آن چه استحقاق دارند، اختصاص دهد.نمونۀ اين لغزشها را در مبحث جمع قرآن،آن جا كه به روايات مبنى بر تحريف قرآن در منابع شيعى اشاره دارد و اغماض و تسامحى كه نسبت به احاديث مشابه در منابع اهل سنت روا مىدارد و يا تجليل و تمجيد افراط گونهاى كه از صحابه به عمل مىآورد،مىتوان مشاهده كرد.
نمونۀ ديگر دفاع تعصبآميز و بىمنطق مؤلف از كسانى چون كعب الاحبار و وهب بن منبّه و توجيه ناموجه اسراييليات منقول از ايشان است[11]و اين در حالى است كه از صحابۀ پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نظير على عليه السّلام،ابن عباس و عمر گرفته تا برخى از عالمان معاصر اهل سنت هم چون رشيد رضا،به كذاب بودن و يهودىگرى اين دو تصريح كردهاند[12].
نمونۀ ديگر،معرفى كتاب«مرآت الانوار و مشكات الاسرار»اثر شيخ ابو الحسن محمد طاهر بن عبد الحميد اصفهانى نجفى،به عنوان نمونهاى از كتابهاى تفسيرى شيعه است[13].صرفنظر از اين كه مؤلف،خطاط كتاب مذكور را نويسندۀ آن تصور كرده و اين خود از ديگر خطاهاى وى به شمار مىرود،«مرآت الانوار»تأويل قرآن است و نبايد بر آن نام تفسير نهاد.اين در حالى است كه تفسيرارجمند«مجمع البيان»در دسترس زرقانى بوده و وى در كتاب خود چند بار بدان استناد كرده است.لذا به راحتى مىتوانست تفسير مذكور را به عنوان نمونهاى از تفاسير شيعى معرفى كند.
3.ورود به مباحث معقول كه خارج از حيطه تخصصى نويسنده است و يا بعضا نقل و تأييد برخى از تفاسير علمى غير قابل قبول از كتاب خدا و نيز در غلطيدن به اطناب و تفصيلهاى بىحاصل(هر چند در جاىهاى معدود)از ديگر نارسايىها و ضعفهاى كتاب مناهل است،به عنوان نمونه مىتوان به نقل تأييدآميز سخن طنطاوى در توجيه علمى حروف مقطعه اشاره كرد.
خلاصۀ توجيه طنطاوى در تفسير وى چنين است:حروف مقطعه مشتمل بر 14 حرف يعنى نيمى از 28 حرف الفباى عربى است.عدد 14 مبناى نظم جهان آفرينش است مفاصل هر دست،مهرههاى فوقانى و تحتانى ستون فقرات انسان،مهرههاى ستون فقرات حيواناتى كه از خلقت كامل برخوردارند و بچهزا هستند مانند:گاو،شتر،استر و...،مهرهاى دم حيواناتى كه دمى طويل دارند،تعداد حروف شمسى و قمرى در الفباى عربى و منازل شمالى و جنوبى ماه،هر يك 14 عدد هستند.خداوند با به كار بردن 14 حرف در حروف مقطعه در واقع اعلام مىفرمايد:قرآن با آفرينش هماهنگ و از ناحيه خالق حكيم اين جهان است[14].
واضح است كه اين شباهت يابىهاى محدود ميان تعداد حروف به كار رفته در حروف مقطعه با پديدههاى طبيعى،نه تنها دليلى بر اثبات مدعاى مذكور نيست بلكه شاهد و قرينهاى نيز براى آن به شمار نمىآيد.آرايى از اين دست بيانگر فضاى علم زدهاى است كه بر محيط و عصر نويسنده حاكم است و تفسير طنطاوى نمونۀ بارز چنين گرايشى است.زرقانى خود در جايى ديگر به خوانندگان تنبه مىدهد كه قرآن كتاب هدايت و اعجاز است و زياده روى در تطبيق قرآن با علوم تجربى بر خلاف آيه بودن قرآن است و مفسر را از حيطه تفسير خارج مىكند[15].
منبع:بينات،سال سوم،شماره 10،ص 46-139،محسن آرمين.
نسخه شناسى
كتاب مناهل العرفان فى علوم القرآن تاليف شيخ محمد عبد العظيم زرقانى دو جلد،متن آن عربى،جلد اول آن 575 و دوم 343 صفحه دارد كه مشخصات آن به قرار زير است.
1-كاغذ:كاهى
2-چاپ:ماشينى
3-جلد:گالينگور
4-نوبت چاپ:سوم
5-تاريخ انتشار:1362 ه ق برابر 1943 م
6-ناشر:دار احياء التراث العربى
7-داراى فهرست موضوعات جلد اول در آغاز و جلد دوم در انجام
8-نام كتاب:مناهل العرفان فى علوم القرآن
9-نام مولف:محمد عبد العظيم زرقانى
[1] الاعلام،زركلى،210/6.
[2] مناهل العرفان،زرقانى،31/1.
[3] همان،144/2.
[4] همان،84/1.
[5] همان،333/2.
[6] نويسندۀ اين مقال در پژوهشكدۀ حكمت و اديان، پژوهشگاه مطالعات فرهنگى و علوم انسانى، به عنوان كار موظف،ترجمۀ همراه با توضيحات و حواشى كتاب ارجمند«مناهل العرفان»را به پايان رسانده است.در حال حاضر كتاب آمادۀ طبع است.
[7] مناهل،273/1.
[8] همان.
[9] همان،8/1.
[10] البرهان فى علوم القرآن،زركشى،36/1،نوع 15 معرفة اسمائه و اشتقاقاتها.
[11] مناهل،495/1-496.
[12] اضواء على السنة النبوية،محمود ابوريه، ص 174.
[13] مناهل،544/1.
[14] همان،227/1.
[15] همان،2،مبحث التفسير و المفسرون.
وابستهها
ترجمه مناهل العرفان فی علوم القرآن
پیوندها
مطالعه کتاب مناهل العرفان فی علوم القرآن در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور