الشفاء (الطبيعيات): تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| الشفاء (ابهام زدایی)}} | {{کاربردهای دیگر| الشفاء (ابهام زدایی)}} | ||
'''الشفاء (الطبيعيات)'''، كتاب گرانسنگ شفاء را به واقع مىتوان دائرةالمعارفي به زبان عربى، در علوم عقلى به حساب آورد كه در هر چهار قسمت منطق، رياضى، طبیعی و الهيات توانسته به طور دقيق و كامل سخن گفته و مطالب لازم را دربارهى هر يك از اين چهار علم شريف به صورتى منظم و قابل استفاده در اختيار مخاطب قرار دهد. اين اثر [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در طول قرون مورد توجه كمنظير دانشمندان مسلمان و غير مسلمان واقع گرديده است كه حاكى از جايگاه علمى و منطقى آن در بين كتب علوم عقلى مىباشد. فعلا آنچه مورد نظر ما است بخش طبیعیات است. | '''الشفاء (الطبيعيات)'''، كتاب گرانسنگ شفاء را به واقع مىتوان دائرةالمعارفي به زبان عربى، در علوم عقلى به حساب آورد كه در هر چهار قسمت منطق، رياضى، طبیعی و الهيات توانسته به طور دقيق و كامل سخن گفته و مطالب لازم را دربارهى هر يك از اين چهار علم شريف به صورتى منظم و قابل استفاده در اختيار مخاطب قرار دهد. اين اثر [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در طول قرون مورد توجه كمنظير دانشمندان مسلمان و غير مسلمان واقع گرديده است كه حاكى از جايگاه علمى و منطقى آن در بين كتب علوم عقلى مىباشد. فعلا آنچه مورد نظر ما است بخش طبیعیات است. |
نسخهٔ ۳۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۰۴
الشفاء، الطبیعیات | |
---|---|
پدیدآوران | مدکور، ابراهیم بیومی (مراجعه)
قاسم، محمود محمد (محقق) زاید، سعید (محقق) اسماعیل، عبدالله محمد (محقق) ابنسینا، حسین بن عبدالله (نویسنده) منتصر، عبدالحلیم (محقق) |
عنوانهای دیگر | الشفاء. برگزیده. الطبیعیات |
ناشر | کتابخانه عمومی آیتاللهمرعشی نجفی(ره) |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1405 ق |
چاپ | 2 |
موضوع | علوم طبیعی - متون قدیمی تا قرن 14
فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 فیزیک - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | BBR 502 1363 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الشفاء (الطبيعيات)، كتاب گرانسنگ شفاء را به واقع مىتوان دائرةالمعارفي به زبان عربى، در علوم عقلى به حساب آورد كه در هر چهار قسمت منطق، رياضى، طبیعی و الهيات توانسته به طور دقيق و كامل سخن گفته و مطالب لازم را دربارهى هر يك از اين چهار علم شريف به صورتى منظم و قابل استفاده در اختيار مخاطب قرار دهد. اين اثر شيخ الرئيس در طول قرون مورد توجه كمنظير دانشمندان مسلمان و غير مسلمان واقع گرديده است كه حاكى از جايگاه علمى و منطقى آن در بين كتب علوم عقلى مىباشد. فعلا آنچه مورد نظر ما است بخش طبیعیات است.
ساختار
تقسيمبندى بخش طبیعیات شفا، بدين صورت است: اين بخش، مشتمل بر هشت فن است و فن اول آن، داراى چهار مقاله است كه به ترتيب مشتمل بر پانزده، سيزده، چهارده و پانزده فصل مىباشند؛ فن دوم آن، داراى يك مقالهى ده فصلى است؛ فن سوم آن، يك مقاله پانزده فصلى دارد؛ فن چهارم آن، يك مقالهى نه فصلى و يك مقالهى دو فصلى دارد؛ پنجمين فن آن، دو مقاله دارد كه هر كدام داراى شش فصل است؛ فن ششم آن، از پنج مقاله تشكيل يافته است كه به ترتيب داراى پنج، پنج، هشت، چهار و هشت فصل مىباشند؛ فن هفتم آن داراى يك مقاله هفت فصلى است؛ هشتمين فن آن، از نوزده مقاله تشكيل يافته است كه مجموعا داراى شصت و پنج فصل مىباشند.
گزارش محتوا
فن اول در سماع طبيعی است و داراى چهار مقاله مىباشد كه مقاله اول آن در اسباب و مبادى طبیعیات است و داراى پانزده فصل مىباشد. مقالهى دوم در حركت مىباشد و سيزده فصل دارد. مقالهى سوم در امورى است كه داراى كمّ بوده و از چهارده فصل تشكيل يافته است. چهارمين مقالهى فن اول، در عوارض اين امور طبیعی و مناسبات بعضى با بعض ديگر است كه فصولى پانزدهگانه دارد.
فن دوم طبیعیات دربارهى آسمان و عالم مىباشد كه داراى يك مقالهى ده فصلى است. فن سوم در كون و فساد است كه آن نيز يك مقاله دارد كه متشكل از پانزده فصل مىباشد. فن چهارم طبیعیات در افعال و انفعالات است كه يك مقالهى نه فصلى و يك مقالهى دو فصلى دارد.
پنجمين فن، در علل كائناتى كه نفس ندارند، اعم از معادن و آثار علويه، مىباشد و دو مقاله دارد. فن ششم دربارهى نفس مىباشد و از پنج مقاله تشكيل يافته است. فن هفتم در مورد نبات بوده و هفت فصل دارد. آخرين و هشتمين فن كه مفصلترين نيز هست، دربارهى حيوان است كه از نوزده مقاله تشكيل يافته است.
فصل اول مقالهى اول از اولین فن طبیعیات، اختصاص به تعريف طريقى دارد كه مىتوان به وسيله آن از راه مبادى طبیعیات، به طبیعیات عالم شد. كه اين مبادى را در فصل دوم به گونهى مصادره و وضع شمارش نموده است و در فصل سوم اشتراك اين مبادى را تبيين كرده است.
تعريف طبيعت و نسبت آن با ماده و حركت و صورت، عناوين فصول بعدى هستند كه در آنها دارا بودن جسم طبيعت، ماده، صورت و اعراض را بيان كرده و طبيعت اجسام را مشخص مىكند. تعريف مزاج و اجسام بسيطه را نيز در اين فصول بيان كرده و الفاظ مشتق از طبيعت را در فصلى ديگر عنوان مىكند. وى ضمن توضيح اين الفاظ، طبيعت كليه و جزئيه را تعريف كرده و در فصل بعدش به کیفیت بحث علم طبیعی و نقاط مشترك آن با علوم ديگر مىپردازد.
علت عنصرى، علت فاعلى، علت صورى و علت غايى علل چهارگانهى جسم طبیعی هستند كه احوالشان در فصل ديگرى از مقالهى اول بحث شده است. ابن سينا علل ذاتى براى امور طبیعی را عبارت از فاعل، ماده، صورت و غايت مىداند. مناسبات اين علل نيز در فصل بعدى بررسی شدهاند؛ براى مثال، فاعل، از جهتى سبب براى غايت بوده و از جهتى ديگر غايت، سبب فاعل مىباشد؛ زيرا اين غايت است كه فاعل را حركت مىدهد تا فاعل باشد و...
اقسام احوال علل، در فصل دوازدهم مطرح شده و در آخرين فصول اين مقاله، مباحثى تقريبا مفصل راجع به بخت و اقبال بيان گرديده است. مقالهى دوم فن اول طبیعیات در حركت و آنچه كه با آن جارى است مىباشد و در سيزده فصل بيان شده است كه فصل اول آن اختصاص به علت صحبت از حركت، دارد. شيخ الرئيس مىگويد: تا به حال از مبادى عامه براى امور طبیعی سخن گفتيم، اكنون عوارض عامه آن امور را بررسی مىكنيم كه عامترين عوارضشان حركت و سكون است و از آنجايى كه سكون همان عدم الحركة است، ما سخن را روى حركت مىبريم.
نسبت حركت به مقولات، بحثى است كه در دو فصل بعدى به آن پرداخته گرديده است. علت واقع نشدن حركت در پنج مقولهى مضاف، متى، جده، فعل، انفعال و همچنين بروز حركت در چهار مقولهى كم، كيف، اين و وضع را يادآور شده است؛ به عنوان مثال، در مقام بيان واقع نشدن و روى ندادن حركت در مقوله مضاف، مىگويد: هر جابهجايى و سيرى در اين مقوله، آنى است و اگر دگرگونى تدريجى در آن ديده شد، آن دگرگونى به واسطهى مقولهى ديگرى است؛ بدين معنى كه حركت در مقوله مضاف، پيرو حركت در مقولهى ديگر است.
تقابل حركت و سكون، اقوال در مكان و نفى و اثبات آنها، جنس مكان و بيان نظريات در آن زمينه، قول به خلأ و تناقض در گفتار قائلين بدان، مباحثى در زمان و ماهيت آن و نظريات گونان دربارهى آن و رفع شبهاتى در رابطه با زمان، عناوين ديگر فصول مقالهى دوم را به خود اختصاص دادهاند.
مقالهى سوم در امورى است براى طبیعیات كه از جهتى داراى كم مىباشند. اين مقاله، در چهارده فصل بيان گرديده كه در فصل اول آن کیفیت بحث در اين مقاله را توضيح داده است. شيخ الرئيس طبیعیات را به اجسام و احوال اجسام تقسيم مىكند و حركت و زمان را از احوال اجسام مىداند و دربارهى ابتدا و انتها داشتنشان بحث مىنمايد.
تتالى، تماس، تشافع، تلاحق، اتصال، وسط، طرف، با هم بودن و تنها بودن، مواردى هستند كه بوعلى قبل از ورود به بحث تناهى اجسام، به تعريف و توضيح آنها پرداخته است تا براى چنين بحث حائز اهميتى، شناخت لازم از احوال اجسام براى مخاطب ايجاد شده باشد.
حالت اجسام به هنگام انقسام، مسافتها و حركتها و زمانها و همچنين بحث از متناهي و نامتناهي بودن اجسام و...مباحث ديگرى است كه يكى پس از ديگرى مورد بحث واقع گرديدهاند. ابن سينا اجسام متناهي را از جهت تأثيرگذارى و تأثيرپذيرى مورد بررسی قرار داده و تنها متقدم بر حركت و زمان را ذات بارى تعالى مىداند.
جهات اجسام و جهات حركاتشان، از ديگر مطالب مهم اين مقاله است. مؤلف، جهات را از لواحق اجسام به حسب كميت مىداند و جهات ششگانه را تشريح مىنمايد. بررسی مستقيم بودن جهت حركت اجسام، آخرين فصل مقالهى سوم بوده و در مقالهى چهارم كه در پانزده فصل مىباشد، به عوارض امور طبیعی و مناسبات بينشان پرداخته شده است.
اغراضى كه اين مقاله بدانها مىپردازد، موضوع فصل اول مقاله بوده و در مقالهى دوم، وحدت و كثرت حركت بررسی شده است. ابن سينا واحد بودن حركت را از جهات مختلفي ثابت كرده است؛ طبيعتاً شبهاتى در مورد واحد بودن حركت، مطرح مىشود كه مؤلف به پاسخ مهمترين آنها پرداخته و تقابل حركت و سكون و تضاد بين حركات و تقابلشان را نيز بررسی كرده است.
اتصال حركات به همديگر به طورى كه سكونى بينشان فاصله نشود، از ديگر موضوعات مورد بحث در اين مقاله است. حيّز داشتن اجسام، آن هم حيّزى واحد و طبیعی، حركت بالعرض و حركت قسريه و... از ديگر مباحث مقاله چهارم است كه در بعضى موارد، بوعلى مسير ارسطو را پيموده و به نوعي شارح آراى مهم و قابل توجه وى مىباشد، اما در پارهاى موارد نيز همچون حركت قسريه به مخالفت با ارسطو برخاسته و به نظريهاى غير از نظر او رسيده است.
احوال علل محركه و مناسباتى را كه بين علل محركه و متحرك وجود دارد، در آخرين فصل مقالهى چهارم مورد بررسی قرار داده و مىگويد: محرك يا بالذات است يا بالعرض كه محرك بالعرض يا ذاتا بالعرض است يا عرضيت را از غير گرفته است و تحركش هم يا بالطبع است يا بالقسر و...
در فن دوم كه به نام في السماء و العالم مىباشد، طى ده فصل به بررسى اوضاع و احوال كواكب و... پرداخته است. قوا و افعال اجسام بسيطه و مركبه، در اولین فصل اين بخش توضيح داده شده است. شيخ الرئيس، اجسام را از جهت قوايشان به سه قسم تقسيم مىكند، سپس مىگويد: بحث ما در قسم دوم؛ يعنى واحد غير مركبى است كه از دو قوه تشكيل شده است.
در فصل دوم اصناف قوا و حركات بسيطه را بيان كرده و خارج بودن طبيعت فلكيه را از طبيعت عنصريه تبيين مىنمايد. مخالفت فلك با اعيان اجسام بسيطه و ترتيب و اوصاف و اشكال آنها و همينطور احوال جسمى كه حركت دايرهاى دارد، در فصول بعدى مورد اشاره واقع شدهاند.
بوعلى احوال كواكب را در ضمن فصلى جداگانه توضيح مىدهد و نفوذ اين اجرام در چشم را كه اجرامى مريى و نورانى هستند، ويژگى جسم آسمانى مىداند، لكن بعضى با همان نگاه اول قابل رؤيتند و بعضى در پس بعضى ديگرند و... فصل بعدى در حركتهایى كه كواكب دارند، مىباشد. نوع حركتى كه افلاك دارند و نظرياتى كه مردم در احوال زمين و ساير عناصر ارائه مىكنند و همينطور تناقضى كه در نظريات قائلان به سكون زمين وجود دارد، عناوين فصل بعدى مقالهى اول فن دوم طبیعیات شفا مىباشد.
آخرين فصل اين فن اختصاص به بحثى راجع به خفيف و ثقيل دارد با اين مضمون كه جسم خفيف، حركت دايرهاى خود را حول مركز به خاطر سبک بودنش با نهایت سرعت ادامه مىدهد و ثقيل به خاطر وزنش نيرويى گريز از مركز پيدا مىكند كه در اين حركت دايرهاى به سختى در پى دور شدن از هستهى مركزى مىباشد...
در فن سوم، راجع به كون و فساد بحث مىگردد. در فصل اول اين فن نظريات قدما را درباره كون و فساد اجسام و... بيان مىكند. او معتقد است اجسام بسيطهاى كه در جوهرشان مبادى حركات مستديره مىباشد، قبول كون و فساد نمىكنند، اما اينكه اجسام داراى حركت مستقيم، پذيرش كون و فساد را دارند، بحث ديگرى است كه شيخ الرئيس به اثبات آن پرداخته است. بيان حجتهاى هر كدام از طرفين و نقض براهین مخطئين، در فصول بعدى مورد بحث واقع شده. وى در اين فن راجع به مزاج و نمو نيز سخن گفته و در نهایت ادوار كون و فساد را مورد بررسی قرار داده است.
فن چهارم در افعال و انفعالات است كه از دو مقاله تشكيل يافته است. مقالهى اول كه نه فصل دارد به اين ترتيب مىباشد: 1- بحث از طبقات عناصر. 2- بحثى از احوال درياها. 3- بحثى در تعريف سبب تعاقب گرمى و سردى. 4- ارتباط کیفیت و كميت اجسام كه هر قدر كميتشان زيادتر شود کیفیتشان نيز بيشتر خواهد شد. 5- آثارى كه گرما و سرما در اجسام مىگذارند، مانند بخار شدن، پختن، دود شدن، يخ زدن و... 6- چگونگى پخته شدن غذا و رسيدن ميوه. 7- عوامل پختن، قليان، تبخير، تدخين، تصعيد، ذوب، اشتعال و... 8- بحثى در حل و عقد اينكه اجسام با سردى و برودت حل گرديده و با گرما و حرارت انحلال و ذوبشان سخت مىشود، مانند ذوب شدن نمك در آب و عدم انحلالش بر روى آتش. 9- اصناف انفعالات تر و خشك.
مقالهى دوم فن چهارم كه داراى دو فصل مىباشد، دربارهى مزاج است. چيستى و چگونگى مزاج به همراه تولد كيفيات چهارگانه از عناصر اربعه كه در واقع تأييدى است بر آراى ارسطو مبنى بر اينكه اكثر فعل و انفعالات ميان كرات نيز از فعل و انفعالات عناصر اربعه حاصل مىشوند.
در فصل دوم اين مقاله، بوعلى، در تحقيقى راجع به توابع مزاج، مىگويد: واجب است دانسته شود كه وقتى اجسام جمع شدند و ممزوج گرديدند براى بعضى مزاجى عارض نشود مگر مزاج خودش.
فن پنجم، در معادن و آثار علويه است. در اين قسمت نيز تأثير ويژهاى از آثار علويهى ارسطو به چشم مىخورد. اين فن داراى دو مقاله است كه مقالهى اول در مورد آنچه كه بر زمين عارض و حادث مىشود، است. شيخ الرئيس، فصل اول اين مقاله را به موضوع كوهها اختصاص داده است. وى چگونگى تشكيل كوهها و ماهيت آنها را بررسی كرده و عنايت ويژهاى نيز، مانند ديگر جاهایى كه از عوامل طبیعی زمينى و آسمانى بحث مىكند، به مشاهدات و تجربيات خود دارد.
نوعي خاک در شط جيحون كه مردم با آن سرشان را مىشستند، از آن قبيل مىباشد كه بعد از بيست و سه سال، مؤلف خود شاهد تبديل شدنش به سنگ بوده است. اينكه ابرها چگونه به وجود مىآيند و همينطور چشمهها، در فصل بعدى مورد بررسی قرار گرفته است.
منابع آبها، موضوع فصل ديگرى است كه بوعلى بعد از آن به علل و عوامل زلزلهها پرداخته است. وى حركتى را كه عارض جزيى از اجزاى زمين مىشود و آن باعث بروز حركت در لايههاى رويى زمين مىگردد، عامل زلزله شمرده است. بخارهاى جمع شده در درون زمين، عامل ديگرى براى زلزله قلمداد شده كه به عقيدهى ابن سينا اگر در مناطق زلزلهخيز شكافي در زمين ايجاد شود، آثار آن بخارات مشهود خواهد بود.
تكوين معدنيات، عنوان فصل ديگرى است كه در آن به قول خود از احوال جواهر معدنيه صحبت كرده است. شيخ الرئيس اجسام معدنيه را بر چهار قسم مىداند كه عبارتند از: سنگها، گوگردها، نمكها و ذائبها كه بعضى سخيف و ضعيف الجوهر و بعضى ديگر قوى الجوهر مىباشند. وى در اين بخش مواد مركبهى آنها را بيان نموده و اشارهاى كوتاه نيز به مدعیات كيمياگران دارد.
در آخرين فصل از مقالهى اول فن پنجم، به احوال اراضى مسكونه و امزجهى بلاد مىپردازد. سنگلاخ بودن بعضى از سرزمينها، جنگلى بودن بعضى ديگر و همينطور نوع آب و هوايشان موضوعهاى اين فصل مىباشند. مقالهى دوم اين فن نيز مشتمل بر كائناتى است كه نفسي ندارند. وى در اولین فصل اين مقاله به چگونگى تشكيل ابرها پرداخته و كارايى آنها را در فصول مختلف توضيح مىدهد و اينكه از ابر واحد چگونه گاهي باران، گاهي برف و گاهي تگرگ به وجود مىآيد.
در فصل دوم، درباره رنگینكمان و اينكه چگونه و در كجاها به وجود مىآيد، بحث مىنمايد. چگونگى به وجود آمدن بادها و انواع آنها و تأثيرشان و همينطور بحث از صاعقه و رعد و برق و شهابسنگها، موضوع فصول ديگر اين مقاله است.
ابن سينا در آخرين فصل اين فن، بحثى را نيز راجع به طوفانها ارائه مىكند و مىگويد: غلبهى يكى از عناصر اربعه بر باد، باعث به وجود آمدن طوفان مىگردد. اوضاع كواكب نيز در مرحلهى بعدى و در غلبهى يكى از عناصر اربعه بر سايرين بىتأثير نبوده و باعث وقوع طوفان مىگردد. در اين قسمت نيز ابن سينا مخالفتهایى با مشائين دارد كه حاكى از آزادانديشى و بلندنظرى وى مىباشد، زيرا در مباحث علمى تأثيرپذير از هيچ مشرب خاصی نبوده و همواره به دنبال يافتههاى عالمانه و مستدل بوده است. فن ششم، دربارهى نفس است. اين فن مشتمل بر پنج مقاله مىباشد و مقالهى اول داراى پنج فصل است كه فصل اول آن، در اثبات و تعريف نفس است. در فصل بعدى نظريات قدما را دربارهى نفس و جوهر آن بيان كرده و در پى نقض آنها مىباشد.
بوعلى سومين فصل اين مقاله را به داخل بودن نفس تحت مقولهى جوهر اختصاص داده است. او مىگويد: ثابت كرديم كه نفس، جسم نمىباشد... منشأ اختلاف افاعيل نفس كه همان اختلاف قواى نفس مىباشد، در فصل بعدى مورد بررسی واقع مىگردد. در فصل پنجم نيز تقسيمات قواى نفس مطرح است؛ براى مثال قواى نفسانى را در يك تقسيم به سه دسته تقسيم مىكند كه عبارتند از: 1- نفس نباتيه كه كارش تولد، رشد و تغذيه مىباشد. 2- نفس حيوانيه كه كارش درك جزئيات و تحرك بالاراده مىباشد. 3- نفس انسانى كه داراى دو قوه عامله و عالمه است.
دومين مقاله اين فن كه پنج فصل دارد با تحقيقى دربارهى قواى منسوب به نفس نباتيه آغاز مىگردد. در قواى نفس نباتيه نيز اول به تغذيه پرداخته است. در فصل دوم اصناف ادراكات انسان را كه عبارتند از قواى داركه و حاسّه، توضيح مىدهد و در ادامه قواى حاسهى لمسيه، ذائقه و شامّه و حاسهى سامعه را در ضمن فصولى تبيين مىنمايد.
شيخ الرئيس، در سومين مقالهى اين فن كه هشت فعل دارد، دربارهى نور و شعاع آن و همينطور رنگ و منشأ آن و اينكه آيا نور جسم است يا نه و بررسی آراى مختلف در اين زمينه و همينطور بررسی آراى گوناگون در مورد ديدن و علل آن و مطالبى چند در حواشى مبحث رؤيت صحبت مىكند.
مقالهى چهارم مبحث نفس كه چهار فصل دارد دربارهى حواس باطنهى حيوان و افعال قواى مصوره و مفكره و افعال قواى متذكره روحيه و اينكه هر يك از اين قوا داراى آلاتى جسمانى هستند و بحثى دربارهى نبوت، مىباشد. ابن سينا دربارهى وهم مىگويد: وهم حاكم اكبر در حيوانات است كه به صورت انبعاث تخيّلى حكم مىكند؛ مثالى كه بوعلى در تمام آثار خود براى اين قوه مىزند، درك شيرينى عسل است كه از ديدن رنگ و ظاهر آن، به مخيّلهى انسان خطور مىكند.
او دربارهى قوهى محركه كه هر حيوانى بعد از درك چيزى و احساس نياز به آن، به سويش حركت مىكند، توضيح داده و نبوت را نيز بخشى از آن مىداند. شهوت و غضب كه اولى براى جلب منافع، اعم از خوردن براى ادامه حيات، جماع براى ادامه نسل و... و دومى براى دفع مفسده، مانند دورى از خطرات و دشمنان و... مىباشد، دو نيروى محركه نفس مىباشند كه براى انجام وظايف خود، ديگر نيروهاى جسم را در اختيار دارند.
مقالهى پنجم كه داراى چهار فصل مىباشد، بيانگر مطالبى راجع به نفس انسانى است كه عبارتند از: الف- خواص فعل و انفعالاتى كه انسان دارد. بوعلى مىگويد: از نفس انسانى افعال خاصی صادر مىگردد كه ويژهى انسان بوده و در ساير حيوانات موجود نمىباشد. وى يكى از نمونهها را نيازهاى انسان مىداند كه براى رفع آنها به چيزى فراتر از آنچه طبيعت در اختيار حيوانات نهاده، مانند كشاورزى، خیاطی، نساجى، ساختن حروف و اصوات براى رساندن مقصود خود به ديگران و... نياز دارد.
مؤلف، در بخش ديگر، به چگونگى انتفاع نفس انسانى از حواس پرداخته و غايتاً محال بودن تناسخ و فناناپذير بودن نفس انسانى را به اثبات رسانده و فن مربوط به نفس را به پایان مىبرد.
فن هفتم طبیعیات كه دربارهى نبات مىباشد از هفت فصل تشكيل يافته است كه به عبارتى كوتاهترين فن از فنون ثمانيهى طبیعیات شفا مىباشد. در اولین فصل اين فن تولد و اغتذاء و مزاج حيوان را توضيح داده و در فصل دوم اعضاى نبات را تبيين مىنمايد.
مبادى تغذيه، تولید، تولد در نبات به همراه چگونگى تولد اجزاى گیاهان و اختلاف آنها به حسب اماكن، در بخش بعدى توضيح داده شدهاند. از جمله مسائل مطرح شده در اين فن، تعريف شاخ و برگ و بوتهى گیاهان است. مؤلف به صورتى بسيار دقيق و عالمانه در مورد ميوه و ثمرات گیاهان و انواع و اقسام آن توضيحاتى ارائه كرده و با بيان اصناف نبات و مزاج اشيائى كه داراى نفس غاذيه مىباشند، اين فن را نيز به سرانجام مىرساند.
بوعلى در نهایت، طبیعیات شفا را با فن هشتم كه اختصاص به طبايع حيوان دارد، تمام مىكند. مقالههاى نوزدهگانهى اين فن كه هر كدام از فصولى متشكل مىباشند، به اين صورت هستند: مقالهى اول كه سه فصل دارد، ابتدا از اختلاف حيوانات به لحاظ مأوى، مطعم، اخلاق، اعمال و اعضاء بحث كرده و در ادامه اعضاى كليه و اعضاى آليهى آنها را مورد بررسی قرار مىدهد.
در مقالهى دوم، اختلاف حيوانات از جهت اعضاى ظاهرى و اعضاى باطنى مطرح است. در مقالهى سوم كه سه فصل دارد، اعضاى باطنى حيوان تشريح شده و اختلاف ميان فلاسفه و اطبا در مورد آن مطرح گرديده است و نيز از استخوانها، موها و پشمهاى حيوانات، سخن به ميان آمده است.
مايعات بدن حيوان كه عبارتند از خون، شير و منى، در سومين فصل اين مقاله، مورد بحث واقع گرديدهاند. در مقالهى چهارم اين فن، دو فصل وجود دارد كه در اولین فصل آن راجع به حيوانات آبزى و...صحبت شده است و در فصل دومش دربارهى حسّ حيوان، حركات و اصواتش و همينطور خواب و بيدارى و نر بودن و ماده بودنش بحث گرديده است. در اين فصل، بوعلى، مدعی شده كه تمام حيواناتى كه خون دارند از حواس پنجگانه بهرهمند مىباشند و...
در مقالهى پنجم نيز تولید مثل انواع حيوانات بررسی شده است. شيخ الرئيس از نوعي ماهي نام مىبرد كه نر در ميان آنها نيست و به طريقى ديگر تولید نسل مىكنند و بعضى ديگر از حيوانات را ياد مىكند كه آنچه زاييدهاند، عين خودشان نمىباشد، مانند پروانه كه زادهاش كرم مىباشد.
تخم پرندگان و ماهيها و مواد تشكيل دهندهى آنها، همينطور زمان تخمگذارى و محل آن، موضوع دو فصل مقالهى ششم مىباشد. اختلاف حيوانات از جهت مأوى، خوراك و اختلافشان در طول عمر و اخلاق همراه با اشارهاى به امراض حيوانات، در مقالهى هفتم مطرح است. در مقالهى هشتم نيز همين مطلب ادامه يافته و قدرى توضيح بيشتر راجع به اخلاق حيوانات درنده، ماهيها و پرندگان داده شده است. مراحل تكوين انسان از منى، موضوع مقالهى نهم است. شيخ الرئيس، در فصل اول اين مقاله اشاره به علايم بلوغ در انسان كرده و چگونگى تولید مثل را توضيح مىدهد. وى بحثى نيز دربارهى اوج لذت جنسي كه اصطلاح ارگاسم را در موردش به كار مىبرند، در مرد و زن دارد.
مدت حمل و خون نفاس، از ديگر مطالبى است كه در اين فصل مطرح مىشود. احتجاجى كه جالینوس حكيم با يك فيلسوف در ارتباط با چگونگى جذب منى توسط رحم واقع گرديده، موضوع فصل دوم اين مقاله مىباشد. در فصل سوم بوعلى بحثى مطرح مىكند دربارهى منى نداشتن زنان كه در ادامهاش چگونگى تكوّن اعضاى مهم بدن از منى، تبيين گرديده است.
آخرين مطلب مطرح شده در مقالهى نهم، بيان احوال نوزاد و مادرش مىباشد كه در آن دوران باردارى در بلاد مختلف و مقايسهى آن با ساير حيوانات، بحث شده است. علت سقط رحم نيز عنوان مقالهى دهم مىباشد. در مقالهى بعدى كه پانزده فصل دارد، تركيب و مركبات بدن، اعم از مزاج كلى، مزاج اعضاء، مزاج دندانها، بحثى راجع به اخلاط و اصناف آن، توضيحاتى راجع به مغز و نخاع و عصب، مباحثى راجع به استخوانبندى و تشريح اعضاى بينايى، شنوايى، بويايى، چشايى و اعضاى ديگر سر و عضلاتشان مطرح مىباشد.
مقالهى سيزدهم كتاب كه هفت فصل دارد و اعضاى دستگاه گوارش در آن تشريح شدهاند، به اين ترتيب مىباشد: بحثى در مورد دندان و دهن و...؛ تشريح اعضاى تنفس، اعم از ريه، حنجره و دريچهى ريه؛ تشريح قلب و رگهاى آن؛ تشريح مسير عبور؛ بحثى خاص دربارهى امعا؛ تشريح كبد و اعضاى كنارى آن؛ مثانه و...
در مقالهى چهاردهم، برخی اعضاى ديگر مانند كليه، ترقوه، كتف، دستها، كمر، گردن، سينه، استخوانهاى سينه، پاها و اختلاف آن با پاهاى حيوانات، صورت و لبها و عضلات و ماهيچههاى محرك آنها توضيح داده شده است.
پانزدهمين مقاله دربارهى احوال تولد و توالد حيوان مىباشد كه به مناسبت راجع به ذَكَر مرد و رحم زن نيز توضيحاتى داده است. دربارهى مواد تشكيلدهندهى فرزند كه عبارت است از منى زن و مرد و دربارهى خون حيض، سخن گفته است.
مقالهى شانزدهم در تولد حيوانات از منى و تخم و چگونگى آن و همينطور علل عقيم بودن و تولد مؤنث يا مذكر مىباشد. كثرت يا قلت تخمگذارى حيوانات و علل آن، موضوع مقالهى هفدهم مىباشد كه به دنبالش در مقالهى هجدهم، بحثى دوباره در علت تأنيث و تذكير، مطرح كرده و اختلاف طول عمر حيوانات را بررسی كرده است و طويل العمرترين پستاندار را بعد از فيل، انسان - به خاطر اعتدال مزاجش - مىداند و در آخرين مقالهى كتاب احوال ديگرى از انسان، مانند وضعيت جنين و طبيعت زن و مرد مورد تدقيق و بررسی واقع گرديده است.