الطبقات: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|طبقات (ابهام زدایی)}} | {{کاربردهای دیگر|طبقات (ابهام زدایی)}} | ||
'''الطبقات'''، تألیف [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم بن حجاج نیشابوری]] (متوفی 261ق)، محدث بزرگ و نویسنده یکی از صحاح ششگانه اهل سنت است. مقدمه و تحقیق کتاب به قلم [[سلمان، مشهور حسن|ابوعبیده مشهور بن حسن آل سلمان]] است. | '''الطبقات'''، تألیف [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم بن حجاج نیشابوری]] (متوفی 261ق)، محدث بزرگ و نویسنده یکی از صحاح ششگانه اهل سنت است. مقدمه و تحقیق کتاب به قلم [[سلمان، مشهور حسن|ابوعبیده مشهور بن حسن آل سلمان]] است. |
نسخهٔ ۳۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۰۴
الطبقات | |
---|---|
پدیدآوران | سلمان، مشهور حسن (مقدمهنویس) قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج (نویسنده) |
ناشر | الدار الأثرية |
مکان نشر | اردن - عمان |
سال نشر | 1430ق. = 2009م. |
چاپ | چاپ اول |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /م5ط2 / 28/6 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الطبقات، تألیف مسلم بن حجاج نیشابوری (متوفی 261ق)، محدث بزرگ و نویسنده یکی از صحاح ششگانه اهل سنت است. مقدمه و تحقیق کتاب به قلم ابوعبیده مشهور بن حسن آل سلمان است.
ساختار
کتاب، مشتمل بر مقدمه مفصل محقق (بیش از هشتاد صفحه) و اسامی 2181 راوی است که بهترتیب شهر با صحابه مدینه و مکه آغاز و با تابعین یمامه و شهرهای پراکنده به پایان آمده است.
گزارش محتوا
این کتاب دومین طبع از طبقات مسلم بن حجاج نیشابوری است. چاپ اول این اثر آنگونه که محقق اثر گفته، قریب به بیست سال پیش بوده است. این طبع نسبت به طبع پیشین از این مزایا برخوردار است:
- مقابله متن کتاب با دو نسخه خطی دیگر که پیش از این در دسترس نبوده است: نسخه دانشگاه برنستون و نسخه دانشگاه صنعاء.
- بخش «الدراسة» که در طبع اول به دنبال متن کتاب آمده بود، تهذیب شد.
- مطالبی درباره برخی روات افزوده شد که در آن گفتههای علما درباره این کتاب، نقل یا توثیق برخی نصوص از کتبی که به هنگام طبع اول چاپ نشده بودند، ابراز شده است.
- اصلاح برخی خطاهای چاپ پیشین.
- اطلاع از مصادر شرح حال برخی رواتی که در طبع پیشین به دست نیامده[۱].
محقق به دو دلیل این کتاب را بهطور قطع از آثار مسلم میداند:
- گروهی از اهل علم این کتاب را نام برده و آن را به مسلم نسبت دادهاند؛ از آن جملهاند: الندیم، خطیب بغدادی، ابن خیر اشبیلی و قاضی عیاض.
- وجود سند صحیح متصل به نویسنده؛ گروهی این کتاب را از مصنف روایت کردهاند؛ مکی بن عبدان، عبدالله بن احمد بن عبدالسلام خفاف نیشابوری و ابوسعید بلخی از آن جملهاند[۲].
برخی چون حاجی خلیفه در «كشف الظنون»، این کتاب را «طبقات الرواة» و ابن صلاح در «صيانة صحيح مسلم»، آن را «طبقات التابعين» نامیدهاند. برخی چون امام نووی نیز آن را «أسماء الرجال» خواندهاند که محقق کتاب معتقد است منظور نووی ذکر موضوع کتاب بوده است[۳].
کتب طبقات را میتوان از جهت سبک نگارش به سه قسم تقسیم کرد:
- کتبی که در آغاز با ذکر شماره طبقه، طبقات را دستهبندی و سپس به ذکر دانشمندان بهترتیب حروف الفبا پرداخته و در ذیل هر نام، شماره طبقه او را نیز ذکر کردهاند. «تقريب التهذيب» ابن حجر عسقلانی (متوفی 852ق) کتاب شاخص در این سبک در میان اهل سنت است.
- کتبی که از همان آغاز بر اساس طبقهبندی و البته طبق ملاکهای مختلفی که صاحبان آنها در طبقهبندی دارند، سامان گرفته است و در ذیل هر طبقه، نام روات و محدثین آن طبقه آمده است. «الطبقات»، مسلم بن حجاج نیشابوری (متوفی 261ق)، از این جمله است که معمولاً به تقسیمبندی طبقات در سه طبقه بزرگ اصحاب، تابعین و تابعیالتابعین پرداخته و هر یک طبق ملاکهای خود در درون این سه طبقه بزرگ، طبقات کوچکتری را نیز ذکر میکنند.
- در این سبک پس از پایهریزی طبقات مختلف، در هر طبقه یک شخصیت بهعنوان محور قرار داده میشود و تنها به ذکر شاگردان آن شخصیت محوری پرداخته میشود، بدون اینکه روابط شاگردی و استادی هر طبقه با طبقه بعدی لحاظ گردد. ناگفته پیداست که این سبک تنها در نزد شیعه کاربرد دارد که میتواند بدون هیچگونه اختلاف درونگروهی، ائمه خود را بهعنوان شخصیتهای محوری هر طبقه مد نظر قرار دهد. دو کتاب «رجال الطوسي» و «رجال البرقي» طبق این روش سامان یافته است[۴].
طبقات مسلم اولین اثر در موضوع خود نیست و پیش از طبقات مسلم آثار دیگری در این موضوع نوشته شده که البته برخی چون طبقات واقدی به دست ما نرسیده و بعضی نیز مثل طبقات ابن سعد به دست ما رسیده است. مسلماً مسلم بعضی معلوماتش را از مصادر پیشینش جمع کرده است؛ لکن اساس ترتیب و تقسیم مبتنی بر مطالعات میدانی است که خود امام مسلم انجام داده است. وی بسیار مشتاق بود که راوی را در ضمن شهری که بیشترین روایت را در آن انجام داده بیاورد؛ بنابراین مسلم برخی روات را جزء شهری آورده و خلیفه و ابن سعد در ضمن شهر دیگری آوردهاند[۵].
مسلم کتابش را با راویان مردی آغاز کرده که صحابه نبی(ص) بشمار میآیند و نیز راویانی که آن حضرت را دیده، اما به جهت کودکی یا فاصله محل سکونت، از صحابه بشمار نمیآیند. پس ابتدا به نام کسانی کرده که از اهل مدینه شمرده میشوند؛ بدین صورت که مدینه را پس از وفات نبی(ص) مسکن انتخاب کردهاند و از آن به مکانی دیگر منتقل نشدهاند؛ یا اینکه در نواحی نزدیک مدینه ساکن شدهاند. پس از مردان نیز به ذکر نام زنانی پرداخته که از رسولالله روایت کردهاند[۶].
در ابتدای روات ساکن مدینه، اسامی سه خلیفه اول ذکر شده است[۷]. نام علی بن ابیطالب(ع) در ابتدای روات ساکن کوفه ذکر شده است[۸].
پس از ذکر روات مدینه، بهترتیب روات مکه، طائف، کوفه، بصره، شام، مصر، یمن، رقه، یمامه و پس از آن ساکنان شهرها و بادیهها و سپس زنان اهل مکه و کوفه و بصره و شام ذکر شدهاند[۹].
در تبیین مفهوم طبقه نزد خلیفة بن خیاط و محمد بن سعد و مسلم بن حجاج به این نتیجه میرسیم که اولاً سن وفات در تقسیم طبقات مبنا نبوده، ولذا بین سن وفیات راویان در یک طبقه اختلاف زیادی وجود دارد. تعداد طبقات صحابه بین ابن سعد از یک جهت و بین خلیفة بن خیاط و مسلم بن حجاج از جهت دیگر متفاوت است. ابن سعد روات را در پنج طبقه دستهبندی کرده، ولی دو نویسنده دیگر همه صحابه را در یک طبقه قرار داده و آنگونه که ابن سعد به سابقه در اسلام و فضل توجه کرده، عمل نکردهاند. عنصر مکان یگانه محوری است که در بنای طبقات از اول تا آخر دخالت دارد[۱۰].
در ذکر طبقات زنان راوی، ابن سعد و خلیفه به قرابت با رسولالله(ص) توجه کرده و بر طبق مکان یا شهر معینی تنظیم نکردهاند و مسلم تنها کسی است که اوطان نساء را متذکر شده است[۱۱].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است. این نسخه از کتاب حاوی پانوشتها و تحقیقات و توضیحات مفصلی از محقق کتاب است. همچنین مشتمل بر فهارس اعلام، رجال، کنیهها، رجال مبهم، نساء، کنیههای نساء، نساء مبهم، فوائد و... است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- صفری فروشانی، نعمتالله، «فصلی در تاریخنگاری اسلامی؛ طبقات»، پایگاه مجلات تخصصی نور، تاریخ اسلام، زمستان 1379، شماره 4، ص32 تا 71، به تاریخ 20 شهریور 1400.