اقلیدس: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '== وابستهها == {{وابستهها}}') |
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
از زادگاه و چگونگى آموزش او آگاهى روشنى در دست نيست. هر آنچه درباره زندگانى وى نقل شده، يا از گزارشگران اواخر دوره باستان، يا از نويسندگان دوره اسلامى است. | از زادگاه و چگونگى آموزش او آگاهى روشنى در دست نيست. هر آنچه درباره زندگانى وى نقل شده، يا از گزارشگران اواخر دوره باستان، يا از نويسندگان دوره اسلامى است. | ||
وى را معاصر اطولوقس و ارشميدس -از اين يك سالمندتر و از آن يك اندكى جوانتر- شمردهاند. قرائنى نيز اين نظر را تأييد مىكند، از جمله اينكه وى در | وى را معاصر اطولوقس و ارشميدس -از اين يك سالمندتر و از آن يك اندكى جوانتر- شمردهاند. قرائنى نيز اين نظر را تأييد مىكند، از جمله اينكه وى در کتاب پديدهها (الظاهرات الفلك) از دو اثر اطولوقس، يعنى درباره كره متحرك و طلوع و غروب ستارگان ياد كرده است، در حالىكه در آثار اطولوقس اشارهاى به اقليدس ديده نمىشود. نظر ياد شده، همچنين با گزارشى كه در مجموعه رياضيات پاپوس درباره رابطه اقليدس و آريستايوس، مصنف کتاب مخروطات آمده و بر پايه آن، وى نيز معاصر سالمندتر اقليدس بهشمار رفته، سازگار است. اما از سوى ديگر، آنچه درباره اشاره ارشميدس به اقليدس در کتاب كره و استوانه و استفاده وى از اصول هندسه گفته شده، سخت محل ترديد است و واقعاً نيز چنانكه كسانى گفتهاند، ممكن است آن اشاره از خود ارشميدس نبوده، بلكه از سوى كاتبى از حاشيه آن اثر به متن منتقل شده باشد. به هر صورت، تقريباً مسلم است كه اقليدس از 328 تا 385 قم در آتن و اسكندريه فعاليت علمى داشته است و بايد افزود كه با توجه به آنچه از نوشتههاى او باقى مانده و نيز گزارشهايى كه درباره آثار گمشده او در دست است، دوران فعاليت علمى او سالهاى درازترى را دربر مىگيرد و محتمل است كه تا حدود 270قم نيز زيسته باشد. | ||
وى با بطلميوس اول، روابط شخصى داشته و به روايت پروكلس، در شرح مفصلى كه بر | وى با بطلميوس اول، روابط شخصى داشته و به روايت پروكلس، در شرح مفصلى كه بر کتاب اول اصول هندسه نوشته است، در پاسخ آن پادشاه كه پرسيده بود: آيا نمىتوان هندسه را از راهى كوتاهتر از آنچه در کتاب اصول تعليم داده مىشود، آموخت، گفته است: براى آموختن هندسه، راه ويژهاى كه براى شاهان ساخته شده باشد، وجود ندارد. | ||
گرچه استوبائيوس همين لطيفه نيشدار را از منائخموس در پاسخ پرسش مشابهى از اسكندر روايت مىكند، به هيچ وجه بعيد نيست كه اقليدس نيز آن را تكرار كرده باشد. | گرچه استوبائيوس همين لطيفه نيشدار را از منائخموس در پاسخ پرسش مشابهى از اسكندر روايت مىكند، به هيچ وجه بعيد نيست كه اقليدس نيز آن را تكرار كرده باشد. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
استوبائيوس حكايت مىكند كه يكى از دانشجويان اقليدس پس از آموختن گزاره نخست اصول از وى پرسيد كه از آموختن اين مطالب چه سودى حاصل مىشود؟ و اقليدس به غلام خود فرمان داد تا پولى به او بدهد، زيرا انتظار دارد با آنچه مىآموزد، سودى به دست آورد. در حقيقت چنين برخورد تحقيرآميزى با دانشجوى هندسه، از سوى دانشمند فرهيختهاى مانند اقليدس كه پاپوس او را «آرام، فروتن و نيكخواه نسبت به همه كسانى كه در پيشرفت رياضيات مىكوشند» خوانده است، به دشوارى قابل تصور است، بهويژه اينكه پرسوجو درباره فايده هر دانش، كارى معقول است و قابل سرزنش نيست. به نظر مىرسد راويان اين حكايت خواستهاند موضعگيرى اقليدس را كه در انديشه كاربرد عملى رياضيات نبوده و براى آن و هر دانش ديگرى شرافت ذاتى مىشناخته است، برجسته سازند. | استوبائيوس حكايت مىكند كه يكى از دانشجويان اقليدس پس از آموختن گزاره نخست اصول از وى پرسيد كه از آموختن اين مطالب چه سودى حاصل مىشود؟ و اقليدس به غلام خود فرمان داد تا پولى به او بدهد، زيرا انتظار دارد با آنچه مىآموزد، سودى به دست آورد. در حقيقت چنين برخورد تحقيرآميزى با دانشجوى هندسه، از سوى دانشمند فرهيختهاى مانند اقليدس كه پاپوس او را «آرام، فروتن و نيكخواه نسبت به همه كسانى كه در پيشرفت رياضيات مىكوشند» خوانده است، به دشوارى قابل تصور است، بهويژه اينكه پرسوجو درباره فايده هر دانش، كارى معقول است و قابل سرزنش نيست. به نظر مىرسد راويان اين حكايت خواستهاند موضعگيرى اقليدس را كه در انديشه كاربرد عملى رياضيات نبوده و براى آن و هر دانش ديگرى شرافت ذاتى مىشناخته است، برجسته سازند. | ||
در منابع اسلامى، از تبار، زادگاه، زندگانى و فعاليت علمى وى با تفصيل بيشترى سخن گفته شده است؛ از جمله اينكه وى اهل صور و ساكن شام بوده، كار نجارى داشته و در ميان يونانيان، كسى به جامعيت او ظهور نكرده و | در منابع اسلامى، از تبار، زادگاه، زندگانى و فعاليت علمى وى با تفصيل بيشترى سخن گفته شده است؛ از جمله اينكه وى اهل صور و ساكن شام بوده، كار نجارى داشته و در ميان يونانيان، كسى به جامعيت او ظهور نكرده و کتابى جامع مانند اصول او پديد نيامده است. | ||
رياضىدانان پس از وى- چه يونانى، چه مسلمان- سخنان او را تكرار كرده، يا به شرح آثار او پرداخته و احياناً اشكالاتى بر او وارد ساختهاند. در هر صورت، همگان فضل او را مسلم شمرده و بر ارجمندى آثار او گواهى دادهاند. | رياضىدانان پس از وى- چه يونانى، چه مسلمان- سخنان او را تكرار كرده، يا به شرح آثار او پرداخته و احياناً اشكالاتى بر او وارد ساختهاند. در هر صورت، همگان فضل او را مسلم شمرده و بر ارجمندى آثار او گواهى دادهاند. | ||
اما برخى از اين سخنان و از جمله آنچه به زادگاه، تبار و شغل وى مربوط مىشود، چنانكه پژوهشگران غربى نيز نشان دادهاند، پايه درستى ندارد و بهويژه نقل قول ابننديم و قفطى از كندى، درباره اينكه گويا اصول هندسه در اصل تأليف آپولونيوس بوده و اقليدس به فرمان يكى از ملوك اسكندريه، تحرير تازهاى از آن فراهم آورده، خلط تاريخى است و احتمالاً از اشتباه در ترجمه مقدمه هوپسيكلس بر | اما برخى از اين سخنان و از جمله آنچه به زادگاه، تبار و شغل وى مربوط مىشود، چنانكه پژوهشگران غربى نيز نشان دادهاند، پايه درستى ندارد و بهويژه نقل قول ابننديم و قفطى از كندى، درباره اينكه گويا اصول هندسه در اصل تأليف آپولونيوس بوده و اقليدس به فرمان يكى از ملوك اسكندريه، تحرير تازهاى از آن فراهم آورده، خلط تاريخى است و احتمالاً از اشتباه در ترجمه مقدمه هوپسيكلس بر کتاب چهاردهم اصول، سرچشمه گرفته است. | ||
در منابع اسلامى، همچنين وى را به عنوان مردى حكيم شناخته و سخنان حكمتآميزى از او روايت كردهاند. | در منابع اسلامى، همچنين وى را به عنوان مردى حكيم شناخته و سخنان حكمتآميزى از او روايت كردهاند. | ||
«اصول» مهمترين و عمدهترين اثر وى مىباشد كه شامل 13 | «اصول» مهمترين و عمدهترين اثر وى مىباشد كه شامل 13 کتاب است. | ||
هر | هر کتاب شامل يك سلسله تعريف، گزاره يا مسأله است. کتاب اول افزون بر اينها، شمارى اصول موضوعه و اصول متعارفه را نيز در بر مىگيرد. در شش کتاب نخست، به هندسه مسطحه پرداخته مىشود. کتاب اول به علت اهميت تاريخى، برخى تعريفها و اصول موضوعه و اصول متعارفه كه در آن مطرح شدهاند و نيز در برداشتن شمارى از معروفترين گزارههاى هندسى، از جمله قضيه فيثاغورس، از همه مهمتر به شمار مىرود و از دوران باستان تا عصر حاضر- چه در مغرب زمين، چه در جهان اسلام- بيش از بخشهاى ديگر، محل توجه رياضىدانان بوده و مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. | ||
در دوران كنونى در بسيارى از | در دوران كنونى در بسيارى از کتابهاى تاريخ رياضيات، تعريفات اقليدس را ضعيفترين بخش اصول مىشمارند. گفته مىشود كه آنچه اقليدس در اين زمينه مطرح ساخته و از جمله آنچه در تعريف نقطه، خط و توازى خطوط گفته است، يا از ديدگاه منطق رياضى، يا از نظر منطق صورى و يا هر دو، تعريفات واقعى به شمار نمىروند. اينگونه داورىها را نمىتوان بهطور كامل پذيرفت؛ نخست از آنرو كه توضيح و تعريف مقولاتى كه در هر زمينه مورد بررسى قرار مىگيرند، حتى اگر از ديدگاه منطق رياضى زائد به شمار روند، از ديدگاه آموزشى ضروريند. از سوى ديگر، كاملاً آشكار است كه اقليدس در اين تعريفات، ديدگاههاى رياضىدانان پيشين را نيز در نظر داشته است. | ||
== آثار:== | == آثار:== | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
3- پوريسمها. | 3- پوريسمها. | ||
4- | 4- کتابى درباره سطوحى در فضا به عنوان مكانهاى هندسى. | ||
5- اثرى با عنوان پسويداريا (مغالطهها). | 5- اثرى با عنوان پسويداريا (مغالطهها). | ||
6- مخروطات؛ اين اثر كه چهار | 6- مخروطات؛ اين اثر كه چهار کتاب را در بر مىگرفته، از ميان رفته است. | ||
7- نورشناخت. | 7- نورشناخت. |
نسخهٔ ۳۱ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۷
نام | اقلیدس |
---|---|
نام های دیگر | اوقلیدس |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مولف | AUTHORCODE10507AUTHORCODE |
«اُقليدِس»، مشهورترين رياضىدان دوران باستان (سدههاى 4 و 3قم) مىباشد كه شهرتش به عنوان پدر هندسه تاكنون پايدار مانده است.
از زادگاه و چگونگى آموزش او آگاهى روشنى در دست نيست. هر آنچه درباره زندگانى وى نقل شده، يا از گزارشگران اواخر دوره باستان، يا از نويسندگان دوره اسلامى است.
وى را معاصر اطولوقس و ارشميدس -از اين يك سالمندتر و از آن يك اندكى جوانتر- شمردهاند. قرائنى نيز اين نظر را تأييد مىكند، از جمله اينكه وى در کتاب پديدهها (الظاهرات الفلك) از دو اثر اطولوقس، يعنى درباره كره متحرك و طلوع و غروب ستارگان ياد كرده است، در حالىكه در آثار اطولوقس اشارهاى به اقليدس ديده نمىشود. نظر ياد شده، همچنين با گزارشى كه در مجموعه رياضيات پاپوس درباره رابطه اقليدس و آريستايوس، مصنف کتاب مخروطات آمده و بر پايه آن، وى نيز معاصر سالمندتر اقليدس بهشمار رفته، سازگار است. اما از سوى ديگر، آنچه درباره اشاره ارشميدس به اقليدس در کتاب كره و استوانه و استفاده وى از اصول هندسه گفته شده، سخت محل ترديد است و واقعاً نيز چنانكه كسانى گفتهاند، ممكن است آن اشاره از خود ارشميدس نبوده، بلكه از سوى كاتبى از حاشيه آن اثر به متن منتقل شده باشد. به هر صورت، تقريباً مسلم است كه اقليدس از 328 تا 385 قم در آتن و اسكندريه فعاليت علمى داشته است و بايد افزود كه با توجه به آنچه از نوشتههاى او باقى مانده و نيز گزارشهايى كه درباره آثار گمشده او در دست است، دوران فعاليت علمى او سالهاى درازترى را دربر مىگيرد و محتمل است كه تا حدود 270قم نيز زيسته باشد.
وى با بطلميوس اول، روابط شخصى داشته و به روايت پروكلس، در شرح مفصلى كه بر کتاب اول اصول هندسه نوشته است، در پاسخ آن پادشاه كه پرسيده بود: آيا نمىتوان هندسه را از راهى كوتاهتر از آنچه در کتاب اصول تعليم داده مىشود، آموخت، گفته است: براى آموختن هندسه، راه ويژهاى كه براى شاهان ساخته شده باشد، وجود ندارد.
گرچه استوبائيوس همين لطيفه نيشدار را از منائخموس در پاسخ پرسش مشابهى از اسكندر روايت مىكند، به هيچ وجه بعيد نيست كه اقليدس نيز آن را تكرار كرده باشد.
استوبائيوس حكايت مىكند كه يكى از دانشجويان اقليدس پس از آموختن گزاره نخست اصول از وى پرسيد كه از آموختن اين مطالب چه سودى حاصل مىشود؟ و اقليدس به غلام خود فرمان داد تا پولى به او بدهد، زيرا انتظار دارد با آنچه مىآموزد، سودى به دست آورد. در حقيقت چنين برخورد تحقيرآميزى با دانشجوى هندسه، از سوى دانشمند فرهيختهاى مانند اقليدس كه پاپوس او را «آرام، فروتن و نيكخواه نسبت به همه كسانى كه در پيشرفت رياضيات مىكوشند» خوانده است، به دشوارى قابل تصور است، بهويژه اينكه پرسوجو درباره فايده هر دانش، كارى معقول است و قابل سرزنش نيست. به نظر مىرسد راويان اين حكايت خواستهاند موضعگيرى اقليدس را كه در انديشه كاربرد عملى رياضيات نبوده و براى آن و هر دانش ديگرى شرافت ذاتى مىشناخته است، برجسته سازند.
در منابع اسلامى، از تبار، زادگاه، زندگانى و فعاليت علمى وى با تفصيل بيشترى سخن گفته شده است؛ از جمله اينكه وى اهل صور و ساكن شام بوده، كار نجارى داشته و در ميان يونانيان، كسى به جامعيت او ظهور نكرده و کتابى جامع مانند اصول او پديد نيامده است.
رياضىدانان پس از وى- چه يونانى، چه مسلمان- سخنان او را تكرار كرده، يا به شرح آثار او پرداخته و احياناً اشكالاتى بر او وارد ساختهاند. در هر صورت، همگان فضل او را مسلم شمرده و بر ارجمندى آثار او گواهى دادهاند.
اما برخى از اين سخنان و از جمله آنچه به زادگاه، تبار و شغل وى مربوط مىشود، چنانكه پژوهشگران غربى نيز نشان دادهاند، پايه درستى ندارد و بهويژه نقل قول ابننديم و قفطى از كندى، درباره اينكه گويا اصول هندسه در اصل تأليف آپولونيوس بوده و اقليدس به فرمان يكى از ملوك اسكندريه، تحرير تازهاى از آن فراهم آورده، خلط تاريخى است و احتمالاً از اشتباه در ترجمه مقدمه هوپسيكلس بر کتاب چهاردهم اصول، سرچشمه گرفته است.
در منابع اسلامى، همچنين وى را به عنوان مردى حكيم شناخته و سخنان حكمتآميزى از او روايت كردهاند.
«اصول» مهمترين و عمدهترين اثر وى مىباشد كه شامل 13 کتاب است.
هر کتاب شامل يك سلسله تعريف، گزاره يا مسأله است. کتاب اول افزون بر اينها، شمارى اصول موضوعه و اصول متعارفه را نيز در بر مىگيرد. در شش کتاب نخست، به هندسه مسطحه پرداخته مىشود. کتاب اول به علت اهميت تاريخى، برخى تعريفها و اصول موضوعه و اصول متعارفه كه در آن مطرح شدهاند و نيز در برداشتن شمارى از معروفترين گزارههاى هندسى، از جمله قضيه فيثاغورس، از همه مهمتر به شمار مىرود و از دوران باستان تا عصر حاضر- چه در مغرب زمين، چه در جهان اسلام- بيش از بخشهاى ديگر، محل توجه رياضىدانان بوده و مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
در دوران كنونى در بسيارى از کتابهاى تاريخ رياضيات، تعريفات اقليدس را ضعيفترين بخش اصول مىشمارند. گفته مىشود كه آنچه اقليدس در اين زمينه مطرح ساخته و از جمله آنچه در تعريف نقطه، خط و توازى خطوط گفته است، يا از ديدگاه منطق رياضى، يا از نظر منطق صورى و يا هر دو، تعريفات واقعى به شمار نمىروند. اينگونه داورىها را نمىتوان بهطور كامل پذيرفت؛ نخست از آنرو كه توضيح و تعريف مقولاتى كه در هر زمينه مورد بررسى قرار مىگيرند، حتى اگر از ديدگاه منطق رياضى زائد به شمار روند، از ديدگاه آموزشى ضروريند. از سوى ديگر، كاملاً آشكار است كه اقليدس در اين تعريفات، ديدگاههاى رياضىدانان پيشين را نيز در نظر داشته است.
آثار:
از ديگر آثار اوست:
1- ظاهرات الفلك (پديدهها).
2- دادهها.
3- پوريسمها.
4- کتابى درباره سطوحى در فضا به عنوان مكانهاى هندسى.
5- اثرى با عنوان پسويداريا (مغالطهها).
6- مخروطات؛ اين اثر كه چهار کتاب را در بر مىگرفته، از ميان رفته است.
7- نورشناخت.
8- آينهها؛ كه در آن، درباره بازتاب نور سخن گفته مىشود.
9- اصول موسيقى يا تقسيم درجات الالحان.
10- الثقل و الخفه.
11- تقسيم اشكال.
منبع مقاله:
دائرة المعارف بزرگ اسلامى،1379، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، نوشته عليرضا جعفرىنائينى- محمدعلى مولوى، ج9، ص668.
وابستهها
ظاهرات الفلک / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده