۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '== وابستهها == {{وابستهها}}') |
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
«ابن رشد، ابوالوليد محمد بن احمد بن محمد بن رشد»، مشهور به حفيد (نواده) فيلسوف، شارح و مفسر آثار ارسطو، فقيه و پزشك برجسته غرب اسلامى (اندلس)، در 520ق در شهر قرطبه در اندلس زاده شد. پدربزرگ و پدرش هر دو از فقيهان و عالمان نامدار و بلندپايه زمان خود بودهاند. | «ابن رشد، ابوالوليد محمد بن احمد بن محمد بن رشد»، مشهور به حفيد (نواده) فيلسوف، شارح و مفسر آثار ارسطو، فقيه و پزشك برجسته غرب اسلامى (اندلس)، در 520ق در شهر قرطبه در اندلس زاده شد. پدربزرگ و پدرش هر دو از فقيهان و عالمان نامدار و بلندپايه زمان خود بودهاند. | ||
ابن رشد نخست نزد پدرش فقه آموخت و | ابن رشد نخست نزد پدرش فقه آموخت و کتاب «موطأ» را به حافظه سپرد. همچنين اندكى فقه نزد ابوالقاسم بن بشكوال و سپس نزد ابومحمد بن رزق و ابومروان بن مسره، و ادبيات عرب را نزد سمحون آموخت و از ابوجعفر بن عبدالعزيز و ابوعبدالله العازرى اجازه گرفت. پزشكى را نيز نزد ابومروان بن جُرَّيول بلنسى و بهويژه نزد ابوجعفر بن هارون التجالى يا الترجالى (از شهر ترجاله «تروخيلو» در اندلس) فراگرفت. در فقه بيشتر به «درايت» دلبستگى داشت تا «روايت» و در آن زمينه کتاب «بداية المجتهد و نهاية المقتصد» را تأليف كرد. | ||
استادان وى در فلسفه شناخته نيستند و ما تنها مىدانيم كه وى طى مدتى كه نزد ابوجعفر بن هارون الترجالى مىگذرانده، از وى رياضيات و نيز بسيارى از «علوم حكميه» را آموخته بوده است. ابن رشد بر علم كلام و بهويژه كلام اشعرى نيز تسلط داشته، هرچند بعداً در نوشتههايش از متكلمان انتقاد كرده است. در برخى گزارشها آمده است كه استاد ابن رشد در فلسفه، فيلسوف مشهور، ابن باجه بوده است؛ اما اين گزارش از لحاظ تاريخى نمىتواند درست باشد؛ زيرا درگذشت ابن باجه در 533ق، روى داده بوده؛ يعنى هنگامى كه ابن رشد نوجوانى 12 يا 13 ساله بوده است؛ ولى به گفته ارنست رنان، «همانندى عقايد و احترام ژرفى كه ابن رشد با آن درباره آن مرد بزرگ (ابن باجه) سخن مىگويد، حق مىدهد كه به معنايى كلى، ابن رشد را شاگرد وى تلقى كنند». | استادان وى در فلسفه شناخته نيستند و ما تنها مىدانيم كه وى طى مدتى كه نزد ابوجعفر بن هارون الترجالى مىگذرانده، از وى رياضيات و نيز بسيارى از «علوم حكميه» را آموخته بوده است. ابن رشد بر علم كلام و بهويژه كلام اشعرى نيز تسلط داشته، هرچند بعداً در نوشتههايش از متكلمان انتقاد كرده است. در برخى گزارشها آمده است كه استاد ابن رشد در فلسفه، فيلسوف مشهور، ابن باجه بوده است؛ اما اين گزارش از لحاظ تاريخى نمىتواند درست باشد؛ زيرا درگذشت ابن باجه در 533ق، روى داده بوده؛ يعنى هنگامى كه ابن رشد نوجوانى 12 يا 13 ساله بوده است؛ ولى به گفته ارنست رنان، «همانندى عقايد و احترام ژرفى كه ابن رشد با آن درباره آن مرد بزرگ (ابن باجه) سخن مىگويد، حق مىدهد كه به معنايى كلى، ابن رشد را شاگرد وى تلقى كنند». | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در 548ق، ابن رشد در مراكش بوده و احتمالاً براى يارى كردن به مقاصد عبدالمؤمن در برپا ساختن مدارسى در آنجا اشتغال داشته است. از سوى ديگر نشانهاى در دست است كه ابن رشد، احتمالاً در طى همين مدت اقامت در مراكش، به پژوهشهاى تازهاى در زمينه ستارهشناسى اشتغال داشته و مىكوشيده است كه دانش ستارهشناسى را، كه در دوران وى بر پايه هيئت بطلميوسى استوار بوده كه خود آن بر رياضيات تكيه داشته است، بار ديگر به ستارهشناسى دوران باستان بازگرداند كه برپايه «اصول طبيعى» قرار داشته است. | در 548ق، ابن رشد در مراكش بوده و احتمالاً براى يارى كردن به مقاصد عبدالمؤمن در برپا ساختن مدارسى در آنجا اشتغال داشته است. از سوى ديگر نشانهاى در دست است كه ابن رشد، احتمالاً در طى همين مدت اقامت در مراكش، به پژوهشهاى تازهاى در زمينه ستارهشناسى اشتغال داشته و مىكوشيده است كه دانش ستارهشناسى را، كه در دوران وى بر پايه هيئت بطلميوسى استوار بوده كه خود آن بر رياضيات تكيه داشته است، بار ديگر به ستارهشناسى دوران باستان بازگرداند كه برپايه «اصول طبيعى» قرار داشته است. | ||
پس از مرگ عبدالمؤمن (558ق)، پسرش ابويعقوب يوسف جانشين وى شد. در دوران فرمانروايى او كه آكنده از حوادث، درگيرىها، جنگها، پيروزىها و شكستها بود، حاكميت موحدون كاملاً استوار شد و اندلس از شكوفايى زندگى اجتماعى و نيز فرهنگى برخوردار گرديد. خود ابويعقوب نيز مردى دانشمند و در تاريخ عرب و لغت و نحو عربى بسيار چيرهدست بوده است و از دانشهاى ديگر، مانند فقه و حديث نيز بهرهاى فراوان داشته و سرانجام به آموختن فلسفه روى آورده بود و در اين رهگذر از آموختن پزشكى نظرى آغاز كرده و با مهمترين رشتههاى فلسفه آشنا شده بود. وى همچنين فرمان داده بود كه | پس از مرگ عبدالمؤمن (558ق)، پسرش ابويعقوب يوسف جانشين وى شد. در دوران فرمانروايى او كه آكنده از حوادث، درگيرىها، جنگها، پيروزىها و شكستها بود، حاكميت موحدون كاملاً استوار شد و اندلس از شكوفايى زندگى اجتماعى و نيز فرهنگى برخوردار گرديد. خود ابويعقوب نيز مردى دانشمند و در تاريخ عرب و لغت و نحو عربى بسيار چيرهدست بوده است و از دانشهاى ديگر، مانند فقه و حديث نيز بهرهاى فراوان داشته و سرانجام به آموختن فلسفه روى آورده بود و در اين رهگذر از آموختن پزشكى نظرى آغاز كرده و با مهمترين رشتههاى فلسفه آشنا شده بود. وى همچنين فرمان داده بود كه کتابهاى فلسفى و ديگر دانشهاى نظرى را از اقطار اندلس و مغرب، گرد آورند و نيز در هر جا در جستجوى دانشمندان و بهويژه اهل دانشهاى نظرى بود، چنانكه شمار بسيارى از ايشان بر وى گرد آمدند. | ||
يكى از برجستهترين اين دانشمندان، فيلسوف نامدار ابن طفيل (د 581ق) بود، كه وزير و پزشك ابويعقوب گرديد و نزد او از اعزاز و احترام فراوان برخوردار بود. ابن طفيل نيز، به نوبه خود، دانشمندان را از اقطار مختلف به دربار ابويعقوب دعوت و وى را به بزرگداشت ايشان تشويق مىكرد. ابن طفيل، كه پيش از آن با ابن رشد آشنا شده بود، وى را به ابويعقوب معرفى كرد. | يكى از برجستهترين اين دانشمندان، فيلسوف نامدار ابن طفيل (د 581ق) بود، كه وزير و پزشك ابويعقوب گرديد و نزد او از اعزاز و احترام فراوان برخوردار بود. ابن طفيل نيز، به نوبه خود، دانشمندان را از اقطار مختلف به دربار ابويعقوب دعوت و وى را به بزرگداشت ايشان تشويق مىكرد. ابن طفيل، كه پيش از آن با ابن رشد آشنا شده بود، وى را به ابويعقوب معرفى كرد. | ||
اما گويا ابن رشد در آن هنگام، ديرى نزد ابويعقوب نماند؛ زيرا در 565ق وى را در منصب قضا در شهر اشبيليه مىيابيم و در آنجا بود كه وى خلاصههايى (جوامع) از | اما گويا ابن رشد در آن هنگام، ديرى نزد ابويعقوب نماند؛ زيرا در 565ق وى را در منصب قضا در شهر اشبيليه مىيابيم و در آنجا بود كه وى خلاصههايى (جوامع) از کتابهاى ارسطو «درباره پيدايش جانوران» و «درباره اعضاى جانوران» را نوشته، يا به پايان رسانده بوده است. | ||
در حدود 567ق ابن رشد، با همان عنوان قاضى، به قرطبه بازگشت. | در حدود 567ق ابن رشد، با همان عنوان قاضى، به قرطبه بازگشت. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
1. تفسير مابعدالطبيعة؛ | 1. تفسير مابعدالطبيعة؛ | ||
2. شرح | 2. شرح کتاب البرهان ( تفسير بزرگ بر کتاب «تحليلهاى پسين يا دومين» ارسطو)؛ | ||
3. شرح | 3. شرح کتاب النفس ( تفسير بزرگ بر کتاب «درباره روان» ارسطو)؛ | ||
4. شرح السمّاء و العالَم ( تفسير بزرگ بر | 4. شرح السمّاء و العالَم ( تفسير بزرگ بر کتاب «درباره آسمان» ارسطو)؛ | ||
5. تلخيص الخطابة؛ | 5. تلخيص الخطابة؛ | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
6. تلخيص مدخل فرفوريوس؛ | 6. تلخيص مدخل فرفوريوس؛ | ||
7. تلخيص | 7. تلخيص کتاب المقولات (ارسطو)؛ | ||
8. تلخيص | 8. تلخيص کتاب العبارة ( پرى هرمه نياس، ارسطو)؛ | ||
9. تلخيص | 9. تلخيص کتاب القياس (شرح متوسط بر «تحليلهاى نخستين» ارسطو)؛ | ||
10. تلخيص | 10. تلخيص کتاب البرهان (شرح متوسط بر «تحليلهاى پسين يا دومين» ارسطو)؛ | ||
11. تلخيص | 11. تلخيص کتاب الجدل (شرح متوسط بر «توپيكا»ى ارسطو)؛ | ||
12. تلخيص | 12. تلخيص کتاب السفسطة؛ | ||
13. تلخيص | 13. تلخيص کتاب الشّعر (شرح متوسط بر «درباره شعر» ارسطو)؛ | ||
14. تلخيص السّماع الطبيعي (شرح متوسط بر «درباره طبيعت» ارسطو)؛ | 14. تلخيص السّماع الطبيعي (شرح متوسط بر «درباره طبيعت» ارسطو)؛ | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
17. تلخيص الآثار العلوية (شرح متوسط بر «متئورولوگيكا يا پديدههاى جوّى» ارسطو)؛ | 17. تلخيص الآثار العلوية (شرح متوسط بر «متئورولوگيكا يا پديدههاى جوّى» ارسطو)؛ | ||
18. تلخيص | 18. تلخيص کتاب النفس (شرح متوسط بر «درباره روان» ارسطو)؛ | ||
19. تلخيص مابعدالطبيعة (شرح متوسط بر « متافيزيك يا مابعدالطبيعة» ارسطو)؛ | 19. تلخيص مابعدالطبيعة (شرح متوسط بر « متافيزيك يا مابعدالطبيعة» ارسطو)؛ | ||
20. تلخيص | 20. تلخيص کتاب الأخلاق (شرح متوسط بر «اِتيكانيكوماخيا يا اخلاق نيكوماخوس» ارسطو)؛ | ||
21. تلخيص | 21. تلخيص کتاب الحس و المحسوس (شرح متوسط بر درباره احساس و محسوس و چند نوشته كوتاه ديگر ارسطو به نام «طبيعيات كوچك يا پاروا ناتوراليا»؛ | ||
22. جوامع كتب ارسطوطاليس في الطبيعيات و الإلهيات (خلاصههايى از | 22. جوامع كتب ارسطوطاليس في الطبيعيات و الإلهيات (خلاصههايى از کتاب «درباره طبيعت» و متافيزيك ارسطو)؛ | ||
23. الضّروري في المنطق؛ | 23. الضّروري في المنطق؛ | ||
24. | 24. کتاب الحيوان؛ | ||
و... (خراسانى شرفالدين، ج3، ص556-564). | و... (خراسانى شرفالدين، ج3، ص556-564). |
ویرایش