منهج التربیة الإسلامیة، أصوله و تطبیقاته: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURمنهج التربیة الإسلامیة، أصوله و تطبیقاتهJ1.jpg | ع...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی (ابهام زدایی)}} | |||
'''منهج التربیة الإسلامیة، أصوله و تطبیقاته'''، تألیف [[علی احمد مدکور]]، اثری برای شناخت نظام تربیتی اسلام بر اساس کتاب و سنت. | '''منهج التربیة الإسلامیة، أصوله و تطبیقاته'''، تألیف [[علی احمد مدکور]]، اثری برای شناخت نظام تربیتی اسلام بر اساس کتاب و سنت. |
نسخهٔ ۹ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۳۳
منهج التربیة الإسلامیة، أصوله و تطبیقاته | |
---|---|
پدیدآوران | مدکور، علی احمد (نویسنده) |
ناشر | مکتبة الفلاح |
مکان نشر | کویت |
سال نشر | 1987م /1407ق |
چاپ | دوم |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
منهج التربیة الإسلامیة، أصوله و تطبیقاته، تألیف علی احمد مدکور، اثری برای شناخت نظام تربیتی اسلام بر اساس کتاب و سنت.
اسلام دارای برترین نظام تربیتی در جهان است. این دستگاه تربیتی متکامل، در پارهای از امور فرعی و جزوی به دیگر دستگاههای تربیتی میماند؛ اما در اصول و مبانی جز آنهاست. تنها این سازوارۀ تربیتی بود که توانست امتی نمونه بارآورد و این امت از زمانی که اسلام و بویژه نظام تربیتی آن را وانهاد از بلندی به پستی رسید. آنگاه برای ر هایی خود به دامن شرق و غرب پناه آورد، غافل از آنکه ر هایش او در بازگشت به اسلام و نظام تربیتی آن است(ص 16-17). این اثر کوششی است برای بازشناخت نظام تربیتی اسلام، براساس کتاب و سنت که در دوازده فصل به سامان شده است.
در فصل یکم، به مفهوم دین از نگاه اسلام مینگرد و در شرح ویژگیهای نظام اسلامی از الهی بودن، توحیدی بودن، ثبات، فراگیری، توازن، فعالیت و پویایی، واقعی بودن و قابلیت تحقق آن میگوید و هریک را توضیح میدهد. در فصل دوم، به چهارچوب عام نظام تربیتی اسلام میپردازد و آن را در قالب نمودار نشان میدهد (ص 75). در فصل سوم به مفهوم نظام تربیتی اسلام میرسد و با بیان معنای نظام (المنهج)، آن را تعریف میکند و مبانی تعریف را برمیشمارد و نظام تربیتی اسلام را یگانه و بیبدیل میخواند. آنگاه به اصول سهگانۀ این نظام(انسان، جامعه و شناخت) میپردازد. در فصل چهارم، طبیعت انسان را بشرح میکاود و میگوید: برخی انسان را در سرشت خویش بد، برخی خوب و برخی جامع خوب و بد دانستهاند. سپس میافزاید در اسلام سرشت انسان توحیدی است و طبیعت او ترکیبی است از خاک و روح که منسوب به خدا است. انسان نسبت به خیر و شر با گرایش(استعداد)برابر زاده میشود.
پس از این به نیازهای انسان اشاره میکند و نیازهای جسمی، روحی و عاطفی او را بازمیشکافد و پس از بازنمودی کوتاه از رشد و آموزش به مهمترین ویژگیهای طبیعت انسان روی میکند و از شمول، تکامل، توازن، فعالیت و پویایی مثبت(الایجابیة السویة)، واقعگرایی و ایدهآلجویی در انسان میگوید. در فصل پنجم، به طبیعت جامعه اسلامی نظر میکند و مهمترین ابزار ساخت جامعهای انسانی را اینگونه میآورد: علم، عدل (عدالت میان فرد و جامعه، زن و مرد، نفی نظام طبقاتی در اسلام، عدالت در حکومت، بحثی در شورا و دموکراسی، عدالت در سیاستهای اقتصادی، عدالت اجتماعی، ابزار تحقق عدالت اجتماعی، مالکیت فردی و طبیعت آن)، عمل.
در فصل پنجم، به شناخت میپردازد. علم را شعار اسلام میخواند. از وجوب آموزش آن میگوید. دانش را فطرت خدادادی مینامد. از رابطۀ رهبری جامعه با علم و دانش(عالم و دانشمند)میگوید. به فرهنگ و تمدن اسلامی اشاره میکند و میافزاید غایت علم پیروی از خداوند و تقواپیشگی است. پس از شرح این فراز، به مفهوم آموزش میپردازد و در پاسخ به این پرسش که فراگیر چگونه میتواند بیاموزد، از استفاده از حواس و آزمایش مستقیم، آزمایش غیرمستقیم(تفکر)و الهام یاد میکند و به فرق علم با تعلم(دانش با فراگیری)اشاره دارد و دو گونه معرفت(ثابت، متغیر)را در اسلام گوشزد میکند و از لزوم بهرهگیری از تجربۀ انسانی میگوید. به اهمیت اخلاق در اسلام اشاره میکند و آن را آبشخور ارزشهای متعالی میخواند و از رابطه اخلاق و معرفت از نگاه اسلام میگوید. در فصل هفتم، میکوشد معلوم دارد که تربیت اسلامی کدام جنبههای انسان را دربر میگیرد و اصول و مبانیی که بر آنها تأکید دارد و در پی تحقق آنهاست، کدام است. از این رهگذر، نخست از تربیت روحی-عاطفی، عقلانی و جسمی انسان میگوید. سپس در پاسخ به پرسش دوم، به موارد زیر اشاره میکند: رساندن انسان به کمالی که خداوند برای او در نظر گرفته است، پرورش مادران آزموده در تربیت کودک، ایجاد توازن میان محبت به کودک و پرورش مهار نفس در او، پرورش نمونههای برتر، پرورش آموزگار مسلمان و متعهد، ایجاد پیوند میان گفتار و کردار(نظریه و عمل)، بهرهگیری از نیروهای فطری متربی و هدایت آنها، راهنمایی دانشآموز به دانشی که درخور اوست، توجه به روش تفکر، توجه به فرد بمثابه کل برآمده از اجزاء(توجه به همه جوانب شخصیتی متربی)، عدالتپیشگی در تأمین فرصتهای آموزشی برای همگان.
در فصل هشتم، به هدفهای نظام تربیتی اسلام نظر دارد و از پرورش انسان صالح که بتواند زمین را آباد کند میگوید و به ایمان به پرستش خداوند اشاره دارد. از شناخت خدا و پرهیزگاری میگوید و گریزی میزند به پرورش روحی، عقلی و جسمی انسان و پس از آن از تحقق خدامحوری در زندگی یاد میکند و با اشاره به اینکه هدفهای یاد شده، از هدفهای عام تربیت اسلامی است، میافزاید هدفهای تربیت اسلامی باید متکامل باشد و شامل حیطههای شناختی، وجدانی و حرکتی شود. نکته پایانبخش این فصل بحث فراگیری هدفهاست. در فصل نهم، محتوا و مواد آموزشی را در نظام تربیتی اسلام پیش میکشد و میگوید: در اسلام میان علوم دینی و دنیایی فرقی نیست؛ یعنی، پارهای از علوم ویژۀ دنیا و پارهای دیگر خاص دین نیست. دیگر اینکه اسلام اجازه نمیدهد علومی را که خاص دین است چون عقاید، تفسیر، قرآن و جز اینها از غیر مسلمان بیاموزیم. علوم دینی را باید از اهل دین و منابع چهارگانۀ قرآن، سنت، اجماع و اجتهاد برگرفت؛ اما علوم غیردینی و علم محض چون: فیزیک، شیمی، نجوم، کشاورزی، مدیریت و غیره را اگر بتوان از مسلمانان آموخت نباید جز این کرد و اگر نتوان در رویکرد به دیگران باکی نیست. پس از این به پارهای از مواد آموزشی اشاره میکند و از محورهای آموزشی دختران و پسران میگوید و یادآور میشود که باید در آموزش علوم به اندازۀ ضرورت بسنده کرد. آنگاه از تنظیم برنامه درسی و تقدم و تأخر مواد آموزشی میگوید و به باز بودن محتوای نظام آموزشی اسلام و امکان گسترش و دگرگونی آن براساس تحول زمان اشاره میکند.
در فصل دهم از روشها و شیوههای تدریس یاد میکند و روشهای زیر را بشرح میکاود: الگویی، القا و تلقین، (راهنمایی و ارشاد، سخنرانی، مباحثه)، داستانسرایی، تربیت از راه حوادث، ایجاد عادت، تشویق و تنبیه، بهرهگیری از نیروهای سرشتی متربی و استفاده از اوقات فراغت، روش حل مشکل(مسئله)، خودسازی و خودآموزی، آموزش فردی، آموزش گروهی. در فصل یازدهم، ابزار آموزشی را بررسی میکند و نخست اشارهای دارد به تاریخ استفاده از ابزار آموزشی، آنگاه برخی از ابزار امروزین آموزشی را برمیشمارد و به ابزار قرآنی مانند: استفاده از امور حسی برای فهم امور عقلی، تخیل و تجسم امور معنوی و ذهنی در قالب امور محسوس، عطش هنری و داستان اشاره میکند.
فصل دوازدهم، کندوکاوی است در روشها و شیوههای آزمون در تعلیم و تربیت.
نخست مفهوم آزمون را میآورد و به اصول آن اشاره میکند. آنگاه گونههای آن را شرح و شماره میکند و به سطح آزمون میپردازد[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص349-352
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بین المللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش