۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== معرفى اجمالى == «(.*)»' به '== معرفى اجمالى == '''$1'''') |
جز (جایگزینی متن - 'شيخ الرئيس' به 'شيخ الرئيس') |
||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''حى بن يقظان''' يكى از آثار تمثيلى - عرفانى شيخ الرئيس است كه در پاسخ به درخواست دوستان خود، به زبان عربى تأليف نموده است. طبق آنچه مشهور است، اين داستان عرفانى را بو على در قلعه فردجان نوشت و در آن شرح حال پيرى از اهالى«بيت المقدس»، به نام حى پسر يقظان آمده است. | '''حى بن يقظان''' يكى از آثار تمثيلى - عرفانى [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] است كه در پاسخ به درخواست دوستان خود، به زبان عربى تأليف نموده است. طبق آنچه مشهور است، اين داستان عرفانى را بو على در قلعه فردجان نوشت و در آن شرح حال پيرى از اهالى«بيت المقدس»، به نام حى پسر يقظان آمده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
فصل پنجم، در مورد قواي حيوانى و ذكر نياز به هر يك از آنهاست. بو علي، هر حيوان حساسى را متحرك بالاراده و هر حيوان متحرك بالارادهاى را حساس مىداند. | فصل پنجم، در مورد قواي حيوانى و ذكر نياز به هر يك از آنهاست. بو علي، هر حيوان حساسى را متحرك بالاراده و هر حيوان متحرك بالارادهاى را حساس مىداند. | ||
اينكه حواس پنجگانه حيواني در چه مراحلي از حياتشان مفيد و مؤثر است، بخش ديگر مباحث شيخ الرئيس را در باب قواي حيواني در بر ميگيرد؛ براي مثال قوهي لامسهي حيوان، از قرار گرفتن او در مكان غير ملايم جلوگيري ميكند و قوهي شامه، او را به سمت غذاي مناسب طبعش هدايت مينمايد. همآهنگي قوا با يكديگر، تأثير غضب و شهوت در آنها در كنار وهم و خيال و درك و ذكر، اهم مسائلي هستند كه در ادامهي فصل پنجم مطرح گرديدهاند. | اينكه حواس پنجگانه حيواني در چه مراحلي از حياتشان مفيد و مؤثر است، بخش ديگر مباحث [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] را در باب قواي حيواني در بر ميگيرد؛ براي مثال قوهي لامسهي حيوان، از قرار گرفتن او در مكان غير ملايم جلوگيري ميكند و قوهي شامه، او را به سمت غذاي مناسب طبعش هدايت مينمايد. همآهنگي قوا با يكديگر، تأثير غضب و شهوت در آنها در كنار وهم و خيال و درك و ذكر، اهم مسائلي هستند كه در ادامهي فصل پنجم مطرح گرديدهاند. | ||
فصل ششم، در تفصيل حواس پنجگانه و كيفيت ادراك آنها و بيان اختلافي كه در كيفيت ديدن وجود دارد است. در اولين مسئله، آراى فلاسفه را در مورد قوهي بصر مورد نقد و بررسي قرار داده است. | فصل ششم، در تفصيل حواس پنجگانه و كيفيت ادراك آنها و بيان اختلافي كه در كيفيت ديدن وجود دارد است. در اولين مسئله، آراى فلاسفه را در مورد قوهي بصر مورد نقد و بررسي قرار داده است. | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۹: | ||
مؤلف، در مورد صفات واجب مىگويد: وقتى ثابت شد كه خداوند واجب الوجود و از هر جهتى واحد و منزه از علل است و سببى نداشته و صفاتش زايد بر ذاتش نيست و موصوف به صفات مدح و كمال است، لازم است كه بگوييم پس او عالم، حىّ، مريد، قادر، متكلم، بصير، سميع و دارنده ديگر صفات حسنى مىباشد. سپس صفات مذكور را تك تك مورد شرح و بررسى و اثبات قرار مىدهد. نخست علم واجب به ذات خود و وحدت علم و عالميت و معلوميتش و همينطور علمش به جميع ممكنات ومعلولات را مطرح نموده و به توضيح آن مىپردازد. دومين صفت، حيات است كه عارضى نبودن حيات را براى واجب عنوان كرده و در اين زمينه توضيحاتى را بيان مىنمايد. اراده، قدرت، سمع، بصر، تكلم ديگر صفات مطرح شده در اين رساله هستند. | مؤلف، در مورد صفات واجب مىگويد: وقتى ثابت شد كه خداوند واجب الوجود و از هر جهتى واحد و منزه از علل است و سببى نداشته و صفاتش زايد بر ذاتش نيست و موصوف به صفات مدح و كمال است، لازم است كه بگوييم پس او عالم، حىّ، مريد، قادر، متكلم، بصير، سميع و دارنده ديگر صفات حسنى مىباشد. سپس صفات مذكور را تك تك مورد شرح و بررسى و اثبات قرار مىدهد. نخست علم واجب به ذات خود و وحدت علم و عالميت و معلوميتش و همينطور علمش به جميع ممكنات ومعلولات را مطرح نموده و به توضيح آن مىپردازد. دومين صفت، حيات است كه عارضى نبودن حيات را براى واجب عنوان كرده و در اين زمينه توضيحاتى را بيان مىنمايد. اراده، قدرت، سمع، بصر، تكلم ديگر صفات مطرح شده در اين رساله هستند. | ||
شيخ | [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، فصلى جداگانه را براى صدور افعال از واجب الوجود مطرح مىكند و فعل واجب را از آثار كمال او مىشمارد و اين فعل او را واحد مىداند و مىگويد: اثنينيت فعل دالّ بر اثنينيت فاعل مىباشد، فلذا محال است از واحد، فعلى غير واحد صادر شود. | ||
آخرين فصل رساله در باره قضا و قدر است. بو على اين مسئله مهم كلامى را به طور مختصر در بخش پايانى اين رساله آورده تا مبحث توحيد را با آن تكميل سازد. وى قضاى واجب را، علمش به معلومات، مبدعات و مكوناتش مىداند و قدر را ايجاب اسباب براى مسببات مىشمارد. او معتقد است كه با بيان اين سبب و مسببها و تفصيلشان، اثبات حكمت الهى در موجودات ظاهر مىگردد. | آخرين فصل رساله در باره قضا و قدر است. بو على اين مسئله مهم كلامى را به طور مختصر در بخش پايانى اين رساله آورده تا مبحث توحيد را با آن تكميل سازد. وى قضاى واجب را، علمش به معلومات، مبدعات و مكوناتش مىداند و قدر را ايجاب اسباب براى مسببات مىشمارد. او معتقد است كه با بيان اين سبب و مسببها و تفصيلشان، اثبات حكمت الهى در موجودات ظاهر مىگردد. | ||
خط ۲۷۶: | خط ۲۷۶: | ||
حجت هفتم، هشتم، نهم و دهم را نيز به همين ترتيب بيان مىدارد تا به قوت هر چه تمامتر جوهريت نفس را ثابت نمايد. | حجت هفتم، هشتم، نهم و دهم را نيز به همين ترتيب بيان مىدارد تا به قوت هر چه تمامتر جوهريت نفس را ثابت نمايد. | ||
فسادناپذير بودن نفس، عنوان فصل ديگرى است كه شيخ الرئيس بعد از اقامه حجج دهگانه به آن پرداخته است. | فسادناپذير بودن نفس، عنوان فصل ديگرى است كه [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بعد از اقامه حجج دهگانه به آن پرداخته است. | ||
در فصلى ديگر در باره اجرام علويه و داراى نفس ناطقه بودنشان، سخن گفته، ضمن ارائه تعريفى از حركت قسريه، حركت طبيعيه و حركت نفسيه و ضمن رد دو حركت اول از حركات فلكيه، تنها راه حركت آنها را حركت نفسيه مىداند. | در فصلى ديگر در باره اجرام علويه و داراى نفس ناطقه بودنشان، سخن گفته، ضمن ارائه تعريفى از حركت قسريه، حركت طبيعيه و حركت نفسيه و ضمن رد دو حركت اول از حركات فلكيه، تنها راه حركت آنها را حركت نفسيه مىداند. | ||
شيخ الرئيس در سرفصل بعد، به وضعيت نفس بعد از مفارقت از بدن پرداخته و نظريه دانشمندانى چون اسكندر افروديسى، ارسطاطاليس، اماثامطيوس را مطرح كرده و نهايتاً نظر اماثامطيوس را پذيرفته و با شرح و توضيح آن، اقدام به بيان سرنوشت غايى نفوس مىنمايد. | [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در سرفصل بعد، به وضعيت نفس بعد از مفارقت از بدن پرداخته و نظريه دانشمندانى چون اسكندر افروديسى، ارسطاطاليس، اماثامطيوس را مطرح كرده و نهايتاً نظر اماثامطيوس را پذيرفته و با شرح و توضيح آن، اقدام به بيان سرنوشت غايى نفوس مىنمايد. | ||
آخرين فصل، در مورد راههاى وصول به سعادت اخروى است كه با تقسيم قوا به قوه عرافه و قوه فعّاله و نيز تقسيم به عقليه و مدبره كه غضبيه و شهويّه نيز از آنها ناشى مىگردد، همراه است. ضمن تبيين جايگاه و حدود هر يك از اين قوا و اينكه هر كدام از آنها در چه موضعى به درد مىخورند، بيان مىكند كه چگونه مىتوان با استفاده صحيح و بهجا از آنها، از شقاوت عظمايى كه با مفارقت ملائكه در دنيا و اعراضشان حاصل مىشود، دورى جست و به فوز عظماى سعادت در آخرت نايل گشت. | آخرين فصل، در مورد راههاى وصول به سعادت اخروى است كه با تقسيم قوا به قوه عرافه و قوه فعّاله و نيز تقسيم به عقليه و مدبره كه غضبيه و شهويّه نيز از آنها ناشى مىگردد، همراه است. ضمن تبيين جايگاه و حدود هر يك از اين قوا و اينكه هر كدام از آنها در چه موضعى به درد مىخورند، بيان مىكند كه چگونه مىتوان با استفاده صحيح و بهجا از آنها، از شقاوت عظمايى كه با مفارقت ملائكه در دنيا و اعراضشان حاصل مىشود، دورى جست و به فوز عظماى سعادت در آخرت نايل گشت. | ||
خط ۲۸۷: | خط ۲۸۷: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''رسالة فى الحث على الذكر''' رساله كوتاهى است به زبان عربى، از شيخ الرئيس در موضوع ذكر و اهميت آن. | '''رسالة فى الحث على الذكر''' رساله كوتاهى است به زبان عربى، از [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در موضوع ذكر و اهميت آن. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۳۱۲: | خط ۳۱۲: | ||
شيخ | [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در آغاز اين رساله صناعت موسيقى را مشتمل بر دو جزء مىداند كه يكى از آنها تأليف نام دارد كه موضوعش نغمه بوده و ناظر به حال اتفاق و تنافر مىباشد. جزء دوم نيز ايقاعات است كه موضوعش زمانهاى فاصله شده در بين نغمات و نقراتى كه بعضى به بعض ديگر منتقل مىشود، مىباشد. وى، در ادامه به تعريف نغمه مىپردازد و مىگويد: اصوات، بعضى ثقيله و برخى حاده هستند كه اين در مقايسه بعضى با بعضى ديگر نمايان مىگردد و هر كدام از حدّة و ثقل، اسبابى دارند. | ||
چگونگى پيدايش نغمات گوناگون با توجه به طول وتر آلت موسيقى يا رخوت آن يا گشاد بودن يا تنگ بودن سوراخهاى نى و... از جمله مطالبى است كه در ادامه بررسى شدهاند. | چگونگى پيدايش نغمات گوناگون با توجه به طول وتر آلت موسيقى يا رخوت آن يا گشاد بودن يا تنگ بودن سوراخهاى نى و... از جمله مطالبى است كه در ادامه بررسى شدهاند. | ||
خط ۳۱۹: | خط ۳۱۹: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''الكشف عن ماهية الصلاة''' توسط شيخ | '''الكشف عن ماهية الصلاة''' توسط [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، به زبان عربى و در پاسخ به درخواست يكى از دوستانش كه از وى درخواست تأليف رسالهاى در سر نماز و بيان حقيقت ظاهر و باطن آن نموده است، تأليف شده كه در ضمن رسائل [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] به چاپ رسيده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۳۶۹: | خط ۳۶۹: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''تفسير سورهي فلق''' رسالهاي است كه شيخ الرئيس آن را به زبان عربي نوشته است. | '''تفسير سورهي فلق''' رسالهاي است كه [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] آن را به زبان عربي نوشته است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۴۴۴: | خط ۴۴۴: | ||
شيخ | [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، مدعى است بزرگترين خوفى كه به انسان مىرسد، خوف از مرگ است. اين خوف عموميت قابل توجهى نيز بين همه انسانها دارد و علت آن، جهل نسبت به حقيقت مرگ است؛ به اين معنا كه خيال مىكنند مرگ انحلال ذات و بطلان نفس است كه البته اينها ظنون باطلهاى بيش نيستند و هيچ حقيقتى ندارند. | ||
مرگ چيزى بيشتر از ترك بدن، توسط نفس نيست و نفس نيز خود جوهر غير جسمانى است كه قابل فساد نمىباشد. وقتى اين جوهر از بدن مفارقت كرد، به سعادت تامهاى مىرسد كه راهى براى فنا در آن نخواهد بود، زيرا جوهر، فانى نگرديده و ذاتش باطل نمىشود و آنچه فانى مىشود اعراض، خواص، نسب و اضافات آن مىباشد. تقسيم مرگ، به مرگ ارادى و مرگ طبيعى، توسط حكما و همينطور تقسيم حيات، به حيات ارادى و حيات طبيعى، موضوع ديگر بحث بو على در اين رساله است. او مفهوم مرگ ارادى را كشتن شهوات و ترك تعرض بدانها مىداند و حيات ارادى را سعى و تلاش انسان در زندگى دنيوى، براى خوردن و آشاميدن و شهوترانى مىخواند. وقتى جوهر شريف الهى از جوهر كثيف جسمانى خلاصى يافت، به عالم اعلى صعود كرده و به جوار پروردگار عالميان بار مىيابد. | مرگ چيزى بيشتر از ترك بدن، توسط نفس نيست و نفس نيز خود جوهر غير جسمانى است كه قابل فساد نمىباشد. وقتى اين جوهر از بدن مفارقت كرد، به سعادت تامهاى مىرسد كه راهى براى فنا در آن نخواهد بود، زيرا جوهر، فانى نگرديده و ذاتش باطل نمىشود و آنچه فانى مىشود اعراض، خواص، نسب و اضافات آن مىباشد. تقسيم مرگ، به مرگ ارادى و مرگ طبيعى، توسط حكما و همينطور تقسيم حيات، به حيات ارادى و حيات طبيعى، موضوع ديگر بحث بو على در اين رساله است. او مفهوم مرگ ارادى را كشتن شهوات و ترك تعرض بدانها مىداند و حيات ارادى را سعى و تلاش انسان در زندگى دنيوى، براى خوردن و آشاميدن و شهوترانى مىخواند. وقتى جوهر شريف الهى از جوهر كثيف جسمانى خلاصى يافت، به عالم اعلى صعود كرده و به جوار پروردگار عالميان بار مىيابد. | ||
خط ۴۹۴: | خط ۴۹۴: | ||
فصل پنجم، در عشق ظرفاء و جوانان به صورتهاي زيبا است كه با چهار مقدمه شروع ميشود، بعد علاقه به زيبايي را مطلبي عقلي و عاقلانه ميداند و ميگويد: اگر چنين عشقي شهوي باشد، باعث تنزل انسان گشته و مضر به قوهي نطقيه خواهد بود، اما اگر عقلي باشد، به خاطر تاثيرش از مؤثر اول و معشوق محض، باعث رفعت و زيادي در خيريت خواهد بود... در ادامه اضافه ميكند كه عشق به صورت، سه اثر در پي دارد كه عبارتند از: 1- حب معانقه. 2- حب تقبيل. 3- حب مباضعه كه اين سومي خاص عشق حيواني ميباشد و تنها در همسر و كنيز جايز بوده و در غير آن مستحسن نميباشد. | فصل پنجم، در عشق ظرفاء و جوانان به صورتهاي زيبا است كه با چهار مقدمه شروع ميشود، بعد علاقه به زيبايي را مطلبي عقلي و عاقلانه ميداند و ميگويد: اگر چنين عشقي شهوي باشد، باعث تنزل انسان گشته و مضر به قوهي نطقيه خواهد بود، اما اگر عقلي باشد، به خاطر تاثيرش از مؤثر اول و معشوق محض، باعث رفعت و زيادي در خيريت خواهد بود... در ادامه اضافه ميكند كه عشق به صورت، سه اثر در پي دارد كه عبارتند از: 1- حب معانقه. 2- حب تقبيل. 3- حب مباضعه كه اين سومي خاص عشق حيواني ميباشد و تنها در همسر و كنيز جايز بوده و در غير آن مستحسن نميباشد. | ||
فصل ششم در ذكر عشق نفوس الهيه ميباشد. شيخ الرئيس بعد از يادآوري وجود عشق در تمام موجودات، در پي اثبات بالذات بودن خيريت محض علت اولي ميباشد...در ادامه توضيح ميدهد كه علت اولي في ذاتها خير است و نسبت به ساير موجودات نيز خير مىباشد، چون سبب اول براي قوام و بقايشان است... | فصل ششم در ذكر عشق نفوس الهيه ميباشد. [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بعد از يادآوري وجود عشق در تمام موجودات، در پي اثبات بالذات بودن خيريت محض علت اولي ميباشد...در ادامه توضيح ميدهد كه علت اولي في ذاتها خير است و نسبت به ساير موجودات نيز خير مىباشد، چون سبب اول براي قوام و بقايشان است... | ||
هر كس خير محض را درك كند، بيدريغ عاشقش ميگردد، پس طبيعتاً خير محض، معشوق نفوس متألهه خواهد بود... نفوس بشريه و ملكيه، عاشق علت اولي كه خير مطلق است هستند، زيرا خير مطلق سبب وجود اين جواهر شريفه و كمالاتشان ميباشد... در ادامه، سلسله معشوقات كه خير محض در رأس آن قرار دارد، به طور خلاصه بيان شده است. | هر كس خير محض را درك كند، بيدريغ عاشقش ميگردد، پس طبيعتاً خير محض، معشوق نفوس متألهه خواهد بود... نفوس بشريه و ملكيه، عاشق علت اولي كه خير مطلق است هستند، زيرا خير مطلق سبب وجود اين جواهر شريفه و كمالاتشان ميباشد... در ادامه، سلسله معشوقات كه خير محض در رأس آن قرار دارد، به طور خلاصه بيان شده است. | ||
خط ۵۴۶: | خط ۵۴۶: | ||
رساله«قيام الارض وسط السماء»، پاسخى است از شيخ الرئيس به سؤال ابى حسين احمد سهلى، در مورد علت ماندن كره زمين در وسط آسمان. اين رساله به زبان عربى است. | رساله«قيام الارض وسط السماء»، پاسخى است از [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] به سؤال ابى حسين احمد سهلى، در مورد علت ماندن كره زمين در وسط آسمان. اين رساله به زبان عربى است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۵۷۳: | خط ۵۷۳: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''رسالة بعض الافاضل الى علماء مدينة السلام فى مقولات شيخ الرئيس'''، رسالهاى است منسوب به [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، به زبان عربى و در موضوع وجود كلى طبيعى. مؤلف، در اين رساله به نقد نظريه دانشمندى همدانى در باره وجود خارجى كلى طبيعى و پارهاى از مسائل ديگر پرداخته و آن را براى دانشمندان بغداد ارسال نموده تا در مورد آن اظهار نظر نمايند. | '''رسالة بعض الافاضل الى علماء مدينة السلام فى مقولات [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]'''، رسالهاى است منسوب به [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، به زبان عربى و در موضوع وجود كلى طبيعى. مؤلف، در اين رساله به نقد نظريه دانشمندى همدانى در باره وجود خارجى كلى طبيعى و پارهاى از مسائل ديگر پرداخته و آن را براى دانشمندان بغداد ارسال نموده تا در مورد آن اظهار نظر نمايند. | ||
== ساختار == | == ساختار == |
ویرایش