درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آخوند خراسانى' به 'آخوند خراسانى')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:
«درآمدى بر علم اصول، رجال و درايه»، اثر محمدرضا نكونام، نوشته مختصرى است كه نويسنده در آن، تاريخ علم اصول را به‌صورت گذرا ذكر كرده و شمارى از اصوليان شيعه را شناسانده و بعد از تعريف علم رجال و بيان ادله موافقان و مخالفان ضرورت و فايده آن علم، برخى از كتاب‌هاى مهم رجالى را نام برده و با ذكر راه‌هاى اثبات وثاقت راوى، برخى از اصطلاحات علم الحديث را معنا كرده است.
«درآمدى بر علم اصول، رجال و درايه»، اثر محمدرضا نكونام، نوشته مختصرى است كه نويسنده در آن، تاريخ علم اصول را به‌صورت گذرا ذكر كرده و شمارى از اصوليان شيعه را شناسانده و بعد از تعريف علم رجال و بيان ادله موافقان و مخالفان ضرورت و فايده آن علم، برخى از كتاب‌هاى مهم رجالى را نام برده و با ذكر راه‌هاى اثبات وثاقت راوى، برخى از اصطلاحات علم الحديث را معنا كرده است.


نويسنده، اين اثر را در دوران نوجوانى و در دهه‌ى چهل هجرى شمسى نگاشته است (ر.ك: مقدمه كتاب، ص10).
نويسنده، اين اثر را در دوران نوجوانى و در دهه‌ى چهل هجرى شمسى نگاشته است <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص10</ref>.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۹: خط ۵۹:
برخى از مطالب قابل توجه اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است، به اين صورت است:
برخى از مطالب قابل توجه اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است، به اين صورت است:


1. نوشته‌ى حاضر در بخش نخست، آرا، نظرگاه‌ها و نظام اجتهادى اصوليان نام‌آور را از آغاز تا عصر [[آخوند خراسانى]] ارايه مى‌دهد و چهره‌هايى را كه در روند تطور و رشد و تكامل علم اصول مؤثر بوده‌اند را به‌اختصار مى‌شناساند. «درآمدى بر علم رجال»، ضرورت و بايستگى علم رجال و اصطلاحات علم الحديث را برمى‌كاود (ر.ك: همان، ص9).
1. نوشته‌ى حاضر در بخش نخست، آرا، نظرگاه‌ها و نظام اجتهادى اصوليان نام‌آور را از آغاز تا عصر [[آخوند خراسانى]] ارايه مى‌دهد و چهره‌هايى را كه در روند تطور و رشد و تكامل علم اصول مؤثر بوده‌اند را به‌اختصار مى‌شناساند. «درآمدى بر علم رجال»، ضرورت و بايستگى علم رجال و اصطلاحات علم الحديث را برمى‌كاود <ref>ر.ك: همان، ص9</ref>.


2. در تدوين بحث‌هاى اجتهادى و قواعد اصولى، عالمان اهل سنت بر عالمان شيعى پيشى داشته‌اند و اين بدان جهت بوده است كه آنان معتقد بودند كه با رحلت رسول خدا(ص) عصر نصوص و روايات پايان يافته است و آن‌ها به‌خاطر بهره نجستن از اخبار و نصوصى كه از ائمه‌ى اهل‌بيت(ع) صادر مى‌شد، در مضيقه و تنگناهاى گوناگون قرار گرفتند و به‌ناچار به منابع ظنى روى آورند؛ ازاين‌رو، در تنظيم و تدوين آن كوشيدند؛ ولى اماميه معتقد بود كه پس از وفات رسول خدا(ص) عصر نصوص پايان نيافته است و ائمه‌ى معصومين(ع) امتداد وجود پيامبر مى‌باشند و قول و فعل و تقرير آنان همانند قول، فعل و تقرير رسول خدا(ص) حجت و سنت شمرده مى‌شود؛ بر اين اساس، در آن زمان نياز چندانى به تدوين آن احساس نمى‌شد و به همين سبب، در تنظيم و تدوين بحث‌هاى اجتهادى و قواعد اصولى تأخير افتاد ... (متن كتاب، ص13-14).
2. در تدوين بحث‌هاى اجتهادى و قواعد اصولى، عالمان اهل سنت بر عالمان شيعى پيشى داشته‌اند و اين بدان جهت بوده است كه آنان معتقد بودند كه با رحلت رسول خدا(ص) عصر نصوص و روايات پايان يافته است و آن‌ها به‌خاطر بهره نجستن از اخبار و نصوصى كه از ائمه‌ى اهل‌بيت(ع) صادر مى‌شد، در مضيقه و تنگناهاى گوناگون قرار گرفتند و به‌ناچار به منابع ظنى روى آورند؛ ازاين‌رو، در تنظيم و تدوين آن كوشيدند؛ ولى اماميه معتقد بود كه پس از وفات رسول خدا(ص) عصر نصوص پايان نيافته است و ائمه‌ى معصومين(ع) امتداد وجود پيامبر مى‌باشند و قول و فعل و تقرير آنان همانند قول، فعل و تقرير رسول خدا(ص) حجت و سنت شمرده مى‌شود؛ بر اين اساس، در آن زمان نياز چندانى به تدوين آن احساس نمى‌شد و به همين سبب، در تنظيم و تدوين بحث‌هاى اجتهادى و قواعد اصولى تأخير افتاد ... <ref>متن كتاب، ص13-14</ref>.


3. دوره‌ى وحيد بهبهانى به دوره تكامل اجتهاد معروف است. در اين دوره، حوزه‌هاى علميه شاهد جنبش و تكامل بحث‌هاى اجتهادى بود و از آنجا كه اصوليان و مجتهدان اين دوره به تحقيقات كاملى دست يافته بودند، فقه اجتهادى به اوج شكوفايى خود رسيد. استاد كل، وحيد بهبهانى، طلايه‌دار اين عصر مى‌باشد. وحيد بهبهانى با تلاش فراوان و ارايه‌ى نظريه‌هاى جالب و پوياى اجتهادى توانست سهم مؤثرى در دگرگونى، رشد و تكامل مسائل اجتهادى داشته باشد... از مهم‌ترين پيامدهاى نهضت اجتهادى وحيد بهبهانى، بايد امور زير را نام برد: 1. بررسى كامل راويان اخبار و احاديث كه بدين وسيله بسيارى از احاديثى كه اساس مسائل فقه اجتهادى در ابواب گوناگون بود تصحيح شد و در نتيجه تحول آشكارى در مقام استنباط پديد آمد؛ 2. حاكم شدن اجتهاد و انسداد باب اخبارى‌گرى و ظاهرگرايى كه در آن عصر رايج بود. بسيارى از عالمان آن عصر در مقام استنباط به تحول ملاك‌هاى احكام و تغيير ويژگى‌هاى درونى يا بيرونى موضوعات عصر و زمان توجهى نداشتند و بيش از اندازه در مقام بيان احكام بر ظاهر احاديث بسنده مى‌كردند. در اين هنگام، وحيد بهبهانى ظاهرگرايى را در مقام استنباط كه ساليان دراز بر بسيارى از حوزه‌هاى علميه حاكم بود محكوم كرد و طرف‌داران آن را از تسلط بر حوزه‌هاى علمى بركنار ساخت و ميدان را براى مجتهدان خالى نمود؛ 3. در مسير تكامل قرار گرفتن فقه اجتهادى كه در نتيجه‌ى ارايه‌ى شيوه‌ى اجتهادى متكامل با نتايج يادشده صورت گرفت و فقه اجتهادى با سعى و تلاش وحيد بهبهانى پا به مرحله‌ى جديدى گذارد (همان، ص41-42).
3. دوره‌ى وحيد بهبهانى به دوره تكامل اجتهاد معروف است. در اين دوره، حوزه‌هاى علميه شاهد جنبش و تكامل بحث‌هاى اجتهادى بود و از آنجا كه اصوليان و مجتهدان اين دوره به تحقيقات كاملى دست يافته بودند، فقه اجتهادى به اوج شكوفايى خود رسيد. استاد كل، وحيد بهبهانى، طلايه‌دار اين عصر مى‌باشد. وحيد بهبهانى با تلاش فراوان و ارايه‌ى نظريه‌هاى جالب و پوياى اجتهادى توانست سهم مؤثرى در دگرگونى، رشد و تكامل مسائل اجتهادى داشته باشد... از مهم‌ترين پيامدهاى نهضت اجتهادى وحيد بهبهانى، بايد امور زير را نام برد: 1. بررسى كامل راويان اخبار و احاديث كه بدين وسيله بسيارى از احاديثى كه اساس مسائل فقه اجتهادى در ابواب گوناگون بود تصحيح شد و در نتيجه تحول آشكارى در مقام استنباط پديد آمد؛ 2. حاكم شدن اجتهاد و انسداد باب اخبارى‌گرى و ظاهرگرايى كه در آن عصر رايج بود. بسيارى از عالمان آن عصر در مقام استنباط به تحول ملاك‌هاى احكام و تغيير ويژگى‌هاى درونى يا بيرونى موضوعات عصر و زمان توجهى نداشتند و بيش از اندازه در مقام بيان احكام بر ظاهر احاديث بسنده مى‌كردند. در اين هنگام، وحيد بهبهانى ظاهرگرايى را در مقام استنباط كه ساليان دراز بر بسيارى از حوزه‌هاى علميه حاكم بود محكوم كرد و طرف‌داران آن را از تسلط بر حوزه‌هاى علمى بركنار ساخت و ميدان را براى مجتهدان خالى نمود؛ 3. در مسير تكامل قرار گرفتن فقه اجتهادى كه در نتيجه‌ى ارايه‌ى شيوه‌ى اجتهادى متكامل با نتايج يادشده صورت گرفت و فقه اجتهادى با سعى و تلاش وحيد بهبهانى پا به مرحله‌ى جديدى گذارد <ref>همان، ص41-42</ref>.


4. اصل: مجموعه‌اى از روايات كه راوى بدون واسطه از زبان امام شنيده است و آن را ضبط نموده باشد، ولى چنانچه به‌واسطه‌ى كتاب ديگر (كه از امام اخذ شده) مجموعه‌اى گرد آورده شده باشد، به آن «فرع» مى‌گويند.
4. اصل: مجموعه‌اى از روايات كه راوى بدون واسطه از زبان امام شنيده است و آن را ضبط نموده باشد، ولى چنانچه به‌واسطه‌ى كتاب ديگر (كه از امام اخذ شده) مجموعه‌اى گرد آورده شده باشد، به آن «فرع» مى‌گويند.
خط ۷۳: خط ۷۳:
آحاد: خبرى كه فقط يك يا چند نفر كه به‌خودى‌خود و بدون توجه به قراين، علم به صدور آن خبر حاصل نمى‌شود، آن را نقل كرده باشند...
آحاد: خبرى كه فقط يك يا چند نفر كه به‌خودى‌خود و بدون توجه به قراين، علم به صدور آن خبر حاصل نمى‌شود، آن را نقل كرده باشند...


مُدَرَّج: حديثى كه راوى، كلام خود يا بعضى از راويان را در متن داخل نمايد؛ به‌طورى كه موجب مشتبه شدن كلام وى با سخن معصوم شود؛ خواه به‌عنوان شرح و توضيح حديث باشد و يا به‌عنوان استشهاد به آن.
مُدَرَّج: حديثى كه راوى، كلام خود يا بعضى از راويان را در متن داخل نمايد؛ به‌طورى كه موجب مشتبه شدن كلام وى با سخن معصوم شود؛ خواه به‌عنوان شرح و توضيح حديث باشد و يا به‌عنوان استشهاد به آن.


مشهور: حديثى كه نزد محدثان، شايع و مشهور باشد.
مشهور: حديثى كه نزد محدثان، شايع و مشهور باشد.


شاذ و نادر: خبر مخالف مشهور را شاذ و نادر گويند... (همان، ص61-64).
شاذ و نادر: خبر مخالف مشهور را شاذ و نادر گويند... <ref>همان، ص61-64</ref>.


5. برخى از الفاظ مدح عبارت است از: ثقه، ثبت، عين، عين من عيون أصحابنا، وجه، وجه من وجوه أصحابنا، من أولياء أميرالمؤمنين، من مشايخ الإجازه، حافظ، ضابط، شيخ الطائفه، صدوق، نقي الحديث، يروي عنه جماعة من الأصحاب... برخى از الفاظ جرح عبارت است از: ضعيف، كذّاب، كذوب، وضّاع الحديث، غال، مضطرب الحديث، منكر الحديث، عامّى، مجهول، متروك الحديث و... (ر.ك: همان، ص71-72).
5. برخى از الفاظ مدح عبارت است از: ثقه، ثبت، عين، عين من عيون أصحابنا، وجه، وجه من وجوه أصحابنا، من أولياء أميرالمؤمنين، من مشايخ الإجازه، حافظ، ضابط، شيخ الطائفه، صدوق، نقي الحديث، يروي عنه جماعة من الأصحاب... برخى از الفاظ جرح عبارت است از: ضعيف، كذّاب، كذوب، وضّاع الحديث، غال، مضطرب الحديث، منكر الحديث، عامّى، مجهول، متروك الحديث و... <ref>ر.ك: همان، ص71-72</ref>.


6. علمى كه از مفاد الفاظ متن حديث و شرح الفاظ حديث و بيان حال حديث از لحاظ اطلاق و تغيير، عموم و خصوص، داشتن معارض و... بحث مى‌كند، دانش دراية الحديث ناميده مى‌شود. مؤسس دانش درايه، قاضى ابومحمد حسن بن عبدالرحمن رامهرمزى (م 360ق) است كه كتاب «المحدث الفاضل بين الراوي و الواعي» را در اين موضوع تأليف نمود (همان، ص72).
6. علمى كه از مفاد الفاظ متن حديث و شرح الفاظ حديث و بيان حال حديث از لحاظ اطلاق و تغيير، عموم و خصوص، داشتن معارض و... بحث مى‌كند، دانش دراية الحديث ناميده مى‌شود. مؤسس دانش درايه، قاضى ابومحمد حسن بن عبدالرحمن رامهرمزى (م 360ق) است كه كتاب «المحدث الفاضل بين الراوي و الواعي» را در اين موضوع تأليف نمود <ref>همان، ص72</ref>.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==




براى اثر حاضر فقط فهرست تفصيلى مطالب در آغاز آن فراهم شده، ولى از فهارس فنى و حتى فهرست منابع خبرى نيست. متأسفانه كتاب حاضر، مستند نيست و نويسنده هيچ ارجاع و استناد و توضيحى به‌صورت درون‌متنى، پاورقى و يا پى‌نوشت نياورده است جز يك مورد (ر.ك: همان، ص16، پاورقى 1. با تأسف اين يك پاورقى هم بدون ذكر شماره جلد و صفحه كتاب مورد نظر آمده و به ذكر نام نويسنده و كتاب بسنده شده است).
براى اثر حاضر فقط فهرست تفصيلى مطالب در آغاز آن فراهم شده، ولى از فهارس فنى و حتى فهرست منابع خبرى نيست. متأسفانه كتاب حاضر، مستند نيست و نويسنده هيچ ارجاع و استناد و توضيحى به‌صورت درون‌متنى، پاورقى و يا پى‌نوشت نياورده است جز يك مورد <ref>ر.ك: همان، ص16، پاورقى 1. با تأسف اين يك پاورقى هم بدون ذكر شماره جلد و صفحه كتاب مورد نظر آمده و به ذكر نام نويسنده و كتاب بسنده شده است</ref>.


==پانويس ==
<references />
== منابع مقاله ==
== منابع مقاله ==


مقدمه و متن كتاب.
مقدمه و متن كتاب.
۵۳٬۳۲۷

ویرایش