أصول الإيمان: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ اکتبر ۲۰۱۶
جز
جایگزینی متن - 'سلمى' به 'سلمى'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سلمى' به 'سلمى')
خط ۸۸: خط ۸۸:
ويژگى‌هاى كتاب عبارتند از: 1- اولين متكلم اهل سنت: بغدادى اميرالمومنين(ع)را اولين متكلم اهل سنت از صحابه مى‌داند، زيرا قائل است كه آن حضرت اولين كسى است كه در مسائل وعد و وعيد با خوارج و در مسائل مربوط به قضا و قدر و مشيت و استطاعت با قدريه به مناظره پرداخت. عبدالقاهر، عمر بن عبدالعزيز را اولين متكلم از تابعين برمى‌شمارد و پس از او زيد بن على، حسن بصرى و ديگران را نام مى‌برد. او در طبقه بعد از تابعين اولين متكلم اهل سنت را امام صادق(ع) مى‌داند كه در رد قدريه، خوارج و غلات رافضى كتاب نگاشته است.
ويژگى‌هاى كتاب عبارتند از: 1- اولين متكلم اهل سنت: بغدادى اميرالمومنين(ع)را اولين متكلم اهل سنت از صحابه مى‌داند، زيرا قائل است كه آن حضرت اولين كسى است كه در مسائل وعد و وعيد با خوارج و در مسائل مربوط به قضا و قدر و مشيت و استطاعت با قدريه به مناظره پرداخت. عبدالقاهر، عمر بن عبدالعزيز را اولين متكلم از تابعين برمى‌شمارد و پس از او زيد بن على، حسن بصرى و ديگران را نام مى‌برد. او در طبقه بعد از تابعين اولين متكلم اهل سنت را امام صادق(ع) مى‌داند كه در رد قدريه، خوارج و غلات رافضى كتاب نگاشته است.


2- جايگاه اهل تصوف: مولف در دسته‌بندى و اصناف اهل سنت و جماعت، به صوفيان و بزرگان آنها اشاره كرده و طريقۀ آنها را توكل، قناعت و نفى تشبيه تعريف مى‌كند و كرامات آنها را قبول مى‌كند، او با اشاره به كتاب تاريخ الصوفيه عبدالرحمن سلمى مى‌گويد، هزار عارفى كه در مورد آنها بحث شده، همگى از اهل سنت و جماعت هستند، مگر سه نفر از آنها.
2- جايگاه اهل تصوف: مولف در دسته‌بندى و اصناف اهل سنت و جماعت، به صوفيان و بزرگان آنها اشاره كرده و طريقۀ آنها را توكل، قناعت و نفى تشبيه تعريف مى‌كند و كرامات آنها را قبول مى‌كند، او با اشاره به كتاب تاريخ الصوفيه عبدالرحمن [[سلمی، محمد بن حسین |سلمى]] مى‌گويد، هزار عارفى كه در مورد آنها بحث شده، همگى از اهل سنت و جماعت هستند، مگر سه نفر از آنها.


3- شناخت شناسى: اشعرى‌ها در جدال عقل و نقل كه ميان معتزله، اهل سنت و جماعت درگرفته بود، ابتدا عقل گريز شدند؛ اما بعدها به عقل گرائى بازگشتند.بغدادى علوم را به سه دسته تقسيم مى‌كند و تصريح مى‌نمايد كه علوم بديهى و حسى، از راه حواس و علوم استدلالى از راه عقل حاصل مى‌شوند. بغدادى با تأكيد بر امكان حصول علم سوفسطايى‌گرى را رد مى‌كند.
3- شناخت شناسى: اشعرى‌ها در جدال عقل و نقل كه ميان معتزله، اهل سنت و جماعت درگرفته بود، ابتدا عقل گريز شدند؛ اما بعدها به عقل گرائى بازگشتند.بغدادى علوم را به سه دسته تقسيم مى‌كند و تصريح مى‌نمايد كه علوم بديهى و حسى، از راه حواس و علوم استدلالى از راه عقل حاصل مى‌شوند. بغدادى با تأكيد بر امكان حصول علم سوفسطايى‌گرى را رد مى‌كند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش