المعجم المفصل في الإعراب: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱۹: خط ۱۹:
    | چاپ =4
    | چاپ =4
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =20640
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =15407
    | کتابخوان همراه نور =15407
    | کتابخوان همراه نور =15407
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    خط ۲۷: خط ۲۷:




    '''المعجم المفصل في الإعراب''' دائرةالمعارف قواعد و زبان عربى مى‌باشد كه به قلمى شيوا و بيانى رسا، توسط طاهر يوسف الخطیب به رشته تحرير درآمده و تصحيح و ويرايش آن نيز برعهده إميل يعقوب بوده است.
    '''المعجم المفصل فی الإعراب''' دائرةالمعارف قواعد و زبان عربى مى‌باشد که به قلمى شیوا و بیانى رسا، توسط [[خطیب، طاهر یوسف|طاهر یوسف الخطیب]] به رشته تحریر درآمده و تصحیح و ویرایش آن نیز برعهده [[یعقوب، امیل|إمیل یعقوب]] بوده است.
    اين كتاب به زبان عربى و در يك جلد نگاشته شده و بوسيله انتشارات دارالكتب العلميه بيروت در سال(2007م) به چاپ رسيده است.
     
    این کتاب به زبان عربى و در یک جلد نگاشته شده و بوسیله انتشارات دارالکتب العلمیه بیروت در سال(2007م) به چاپ رسیده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    روش نویسنده در تأليف كتاب، روشى است الفبايى. بدين معنى كه وى در ابتدا، اولین حرف الفبايى هر باب را آورده و سپس حروف ديگرى را كه بعد از اين حرف آمده و يك كلمه مجزا و مستقل تشكيل داده‌اند، نوشته است. از اين‌رو، مى‌توان ادعا نمود كه در كتاب حاضر، بسيارى از معانى واژان سخت و دشوار زبان عربى كه از لحاظ إعرابى داراى وجوه مختلفى هستند، گنجانده شده است كه براى دانش‌پژوهان و فعالان عرصه ادبيات و زبان عربى سودمند و آموزنده مى‌باشد.
    روش نویسنده در تألیف کتاب، روشى است الفبایى. بدین معنى که وى در ابتدا، اولین حرف الفبایى هر باب را آورده و سپس حروف دیگرى را که بعد از این حرف آمده و یک کلمه مجزا و مستقل تشکیل داده‌اند، نوشته است. از این‌رو، مى‌توان ادعا نمود که در کتاب حاضر، بسیارى از معانى واژان سخت و دشوار زبان عربى که از لحاظ إعرابى داراى وجوه مختلفى هستند، گنجانده شده است که براى دانش‌پژوهان و فعالان عرصه ادبیات و زبان عربى سودمند و آموزنده مى‌باشد.


    تجزيه و تركيب بسيارى از جملاتى كه نویسنده از آن‌ها به عنوان شاهد مثال استفاده كرده و همچنين تجزيه و تركيب سوره مبارکه (حمد) و بيست و پنج آيه از آيات سوره بقره، از ويژگى‌هاى كتاب به‌شمار مى‌آيد كه براى كاربردى نمودن قواعد زبان و ادبيات عربى و همچنين تقويت بنيه علمى دانش‌پژوهان، مفيد مى‌باشد.
    تجزیه و ترکیب بسیارى از جملاتى که نویسنده از آن‌ها به عنوان شاهد مثال استفاده کرده و همچنین تجزیه و ترکیب سوره مبارکه (حمد) و بیست و پنج آیه از آیات سوره بقره، از ویژگى‌هاى کتاب به‌شمار مى‌آید که براى کاربردى نمودن قواعد زبان و ادبیات عربى و همچنین تقویت بنیه علمى دانش‌پژوهان، مفید مى‌باشد.


    == گزارش محتوا==
    == گزارش محتوا==
    نویسنده مطالب را با حرف همزه آغاز كرده و آن را داراى معانى متعددى معرفى نموده است كه به ترتيب عبارتند از:
    نویسنده مطالب را با حرف همزه آغاز کرده و آن را داراى معانى متعددى معرفى نموده است که به ترتیب عبارتند از:


    #همزه تسويه: كه بعد از كلمه (سواء) در جمله مى‌آيد و لازم است كه بعد از آن حرف (أم) آورده شود تا در جمله، تعادل (بين حالت قبل و بعد از همزه) ايجاد گردد. جمله‌اى كه در آن همزه تسويه آمده است نيز قابل تأويل به مصدر مى‌باشد، همانند آيه شريفه: '''(سواء علينا أجزعنا أم صَبَرنا ما لنا من محيصٍ)''' كه تأويل مصدر آن، جمله: سواء علينا جزُعُنا أو صَبرُنا است.
    #همزه تسویه: که بعد از کلمه (سواء) در جمله مى‌آید و لازم است که بعد از آن حرف (أم) آورده شود تا در جمله، تعادل (بین حالت قبل و بعد از همزه) ایجاد گردد. جمله‌اى که در آن همزه تسویه آمده است نیز قابل تأویل به مصدر مى‌باشد، همانند آیه شریفه: '''(سواء علینا أجزعنا أم صَبَرنا ما لنا من محیصٍ)''' که تأویل مصدر آن، جمله: سواء علینا جزُعُنا أو صَبرُنا است.
    #همزه استفهام.
    #همزه استفهام.
    #همزه نداء.
    #همزه نداء.
    #همزه أصل و آن همزه‌اى است كه جزو اصل كلمه است همانند: (أخ، أب).
    #همزه أصل و آن همزه‌اى است که جزو اصل کلمه است همانند: (أخ، أب).
    #همزه قطع.
    #همزه قطع.
    #همزه وصل.
    #همزه وصل.


    حرف(الف): اين حرف نيز داراى چند معنى مى‌باشد:
    حرف(الف): این حرف نیز داراى چند معنى مى‌باشد:


    #ضمير رفع، همانند: ((المعلمانِ يُدربانِ التلاميذَ)).
    #ضمیر رفع، همانند: ((المعلمانِ یُدربانِ التلامیذَ)).
    #علامت رفع در اسم مثنى.
    #علامت رفع در اسم مثنى.
    #علامت نصب در اسماء ستة.
    #علامت نصب در اسماء ستة.
    #حرفى كه محلى از اعراب ندارد، كه در چند مورد است:
    #حرفى که محلى از اعراب ندارد، که در چند مورد است:


    أ: در اسمى كه تنوين نصب دارد، همانند: (شاهدتُ سميرا).
    أ: در اسمى که تنوین نصب دارد، همانند: (شاهدتُ سمیرا).


    ب: در اسمى كه الف آن بايد اشباع گردد.
    ب: در اسمى که الف آن باید اشباع گردد.


    ج: بدل از نون تاكيد، همانند: (و ليكونا من الصاغرين).
    ج: بدل از نون تاکید، همانند: (و لیکونا من الصاغرین).


    د: ندبه، همانند: (وا محمداه صلى عليك مليكُ السماء..).
    د: ندبه، همانند: (وا محمداه صلى علیک ملیکُ السماء..).


    : نداء، همانند: (يا أبتا).
    : نداء، همانند: (یا أبتا).


    -آبَ: فعلى است ماضى به معنى (عادَ: برگشتن)، همانند: آبَ المهاجرُ من الغُربة.
    -آبَ: فعلى است ماضى به معنى (عادَ: برگشتن)، همانند: آبَ المهاجرُ من الغُربة.


    -آخِر: كه بر سه حالت مى‌آيد:
    -آخِر: که بر سه حالت مى‌آید:


    #حال و منصوب به فتحه، همانند: جاء زيد في الترتيبِ آخِرا.
    #حال و منصوب به فتحه، همانند: جاء زید فی الترتیبِ آخِرا.
    #ظرف زمان و منصوب به فتحه، همانند: زُرتُ المعلمَ آخِرَ النهارِ.
    #ظرف زمان و منصوب به فتحه، همانند: زُرتُ المعلمَ آخِرَ النهارِ.
    #با توجه به موقعيت آن در جمله، معرب مى‌شود. همانند: انطلقَ الآخِرُ.
    #با توجه به موقعیت آن در جمله، معرب مى‌شود. همانند: انطلقَ الآخِرُ.


    -آنئذٍ: لفظى است مركب از (آن) و (إذ). همانند: رَن الجرَسُ و كنتُ آنئذٍ في غُرفة المُطالعة.
    -آنئذٍ: لفظى است مرکب از (آن) و (إذ). همانند: رَن الجرَسُ و کنتُ آنئذٍ فی غُرفة المُطالعة.


    -أبابيل: اسم جمعى است كه مفرد ندارد، و اعراب آن همانند اسامى غير منصرف مى‌باشد، و بر وزن صيغه منتهى‌الجموع آمده است همان‌گونه كه در سوره فيل مى‌فرمايد: (و أرسَلَ عليهم طيرا أبابيلَ).
    -أبابیل: اسم جمعى است که مفرد ندارد، و اعراب آن همانند اسامى غیر منصرف مى‌باشد، و بر وزن صیغه منتهى‌الجموع آمده است همان‌گونه که در سوره فیل مى‌فرماید: (و أرسَلَ علیهم طیرا أبابیلَ).


    باب(الباء):
    باب(الباء):


    -ب: دومين حرف از حروف الفبا است كه داراى سه حالت است:
    -ب: دومین حرف از حروف الفبا است که داراى سه حالت است:


    #حرف جر. كه اسم ظاهر و ضمير را مجرور نموده و بر چند معنى مى‌آيد:
    #حرف جر. که اسم ظاهر و ضمیر را مجرور نموده و بر چند معنى مى‌آید:
    #:#تعديه، كه در بيشتر مواقع فعل قاصر را متعدى مى‌كند.
    #:#تعدیه، که در بیشتر مواقع فعل قاصر را متعدى مى‌کند.
    #:#مصاحبه.
    #:#مصاحبه.
    #:#تبعيض. همانند: (عينا يشربُ بها المقربون).
    #:#تبعیض. همانند: (عینا یشربُ بها المقربون).
    #:#استعلاء.
    #:#استعلاء.
    #:#استعانه.
    #:#استعانه.
    #:#بدل يا مقابله، همانند: (اشتريتُ الثوب بمأتى دينار).
    #:#بدل یا مقابله، همانند: (اشتریتُ الثوب بمأتى دینار).
    #:#الصاق. كه خود بر دو نوع است: 1- حقيقى. 2- مجازى.
    #:#الصاق. که خود بر دو نوع است: 1- حقیقى. 2- مجازى.
    #:#سببيت.
    #:#سببیت.
    #:#ظرفيت.
    #:#ظرفیت.
    #:#تفديه. همچون: (بأبى أنت و أمى يا حسین).
    #:#تفدیه. همچون: (بأبى أنت و أمى یا حسین).
    #:#قَسَم.
    #:#قَسَم.
    #حرف جر زائد. كه غالباً  براى تاكيد مورد استعمال قرار مى‌گيرد. از جمله موارد استعمال آن، موارد ذيل است:
    #حرف جر زائد. که غالباً  براى تاکید مورد استعمال قرار مى‌گیرد. از جمله موارد استعمال آن، موارد ذیل است:
    #:#مبتدا. همانند: (بحسبک النجاحُ).
    #:#مبتدا. همانند: (بحسبک النجاحُ).
    #:#فاعل(كفى)، همچون: (و كفى بربك هاديا و نصيرا).  
    #:#فاعل(کفى)، همچون: (و کفى بربک هادیا و نصیرا).  
    #:#مفعول به.
    #:#مفعول به.
    #:#خبر (ليس).
    #:#خبر (لیس).
    #:#خبر (كان) كه مسبوق به نفى بوده است.
    #:#خبر (کان) که مسبوق به نفى بوده است.
    #:#خبر (ما)ى حجازيه عامل، مانند: ما الطقسُ بِمُمطر.
    #:#خبر (ما)ى حجازیه عامل، مانند: ما الطقسُ بِمُمطر.
    #:#فاعل صيغه تعجب.
    #:#فاعل صیغه تعجب.
    #:#بعد از ادوات تأكيد.
    #:#بعد از ادوات تأکید.
    #حرف جر در (قسم). مهمترين خصوصيت حرف(باء) اين است كه براى سوگند و قسم مورد استعمال قرار گيرد، و داراى ویژگی‌هاى ديگرى نيز مى‌باشد كه عبارتند از:
    #حرف جر در (قسم). مهمترین خصوصیت حرف(باء) این است که براى سوگند و قسم مورد استعمال قرار گیرد، و داراى ویژگی‌هاى دیگرى نیز مى‌باشد که عبارتند از:
    #:#وارد شدن بر ضمير، همانند: (بِكُم لأدرُسن).
    #:#وارد شدن بر ضمیر، همانند: (بِکُم لأدرُسن).
    #:#جواز حذف(باء) و باقى ماندن مقسم به، همچون: (اللهِ لأستقبلنك).
    #:#جواز حذف(باء) و باقى ماندن مقسم به، همچون: (اللهِ لأستقبلنک).
    #:#جواز ورود مقسم به همراه آن به هنگام ترحم و جلب عطوفت ديگران، همانند: (بالله أنقذنى).
    #:#جواز ورود مقسم به همراه آن به هنگام ترحم و جلب عطوفت دیگران، همانند: (بالله أنقذنى).


    روش نویسنده در ساير بخشهاى كتاب نيز بر همين منوال بوده و با دقت خاصى، موضوع كتاب را ادامه داده است.
    روش نویسنده در سایر بخشهاى کتاب نیز بر همین منوال بوده و با دقت خاصى، موضوع کتاب را ادامه داده است.


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    مقدمه و متن كتاب.
    مقدمه و متن کتاب.


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==

    نسخهٔ ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۵

    المعجم المفصل في الإعراب
    المعجم المفصل في الإعراب
    پدیدآورانیعقوب، امیل (محقق) خطیب، طاهر یوسف (نویسنده)
    ناشردار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1428 ق
    چاپ4
    موضوعقرآن - اعراب
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏82‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏6‎‏م‎‏6
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    المعجم المفصل فی الإعراب دائرةالمعارف قواعد و زبان عربى مى‌باشد که به قلمى شیوا و بیانى رسا، توسط طاهر یوسف الخطیب به رشته تحریر درآمده و تصحیح و ویرایش آن نیز برعهده إمیل یعقوب بوده است.

    این کتاب به زبان عربى و در یک جلد نگاشته شده و بوسیله انتشارات دارالکتب العلمیه بیروت در سال(2007م) به چاپ رسیده است.

    ساختار

    روش نویسنده در تألیف کتاب، روشى است الفبایى. بدین معنى که وى در ابتدا، اولین حرف الفبایى هر باب را آورده و سپس حروف دیگرى را که بعد از این حرف آمده و یک کلمه مجزا و مستقل تشکیل داده‌اند، نوشته است. از این‌رو، مى‌توان ادعا نمود که در کتاب حاضر، بسیارى از معانى واژان سخت و دشوار زبان عربى که از لحاظ إعرابى داراى وجوه مختلفى هستند، گنجانده شده است که براى دانش‌پژوهان و فعالان عرصه ادبیات و زبان عربى سودمند و آموزنده مى‌باشد.

    تجزیه و ترکیب بسیارى از جملاتى که نویسنده از آن‌ها به عنوان شاهد مثال استفاده کرده و همچنین تجزیه و ترکیب سوره مبارکه (حمد) و بیست و پنج آیه از آیات سوره بقره، از ویژگى‌هاى کتاب به‌شمار مى‌آید که براى کاربردى نمودن قواعد زبان و ادبیات عربى و همچنین تقویت بنیه علمى دانش‌پژوهان، مفید مى‌باشد.

    گزارش محتوا

    نویسنده مطالب را با حرف همزه آغاز کرده و آن را داراى معانى متعددى معرفى نموده است که به ترتیب عبارتند از:

    1. همزه تسویه: که بعد از کلمه (سواء) در جمله مى‌آید و لازم است که بعد از آن حرف (أم) آورده شود تا در جمله، تعادل (بین حالت قبل و بعد از همزه) ایجاد گردد. جمله‌اى که در آن همزه تسویه آمده است نیز قابل تأویل به مصدر مى‌باشد، همانند آیه شریفه: (سواء علینا أجزعنا أم صَبَرنا ما لنا من محیصٍ) که تأویل مصدر آن، جمله: سواء علینا جزُعُنا أو صَبرُنا است.
    2. همزه استفهام.
    3. همزه نداء.
    4. همزه أصل و آن همزه‌اى است که جزو اصل کلمه است همانند: (أخ، أب).
    5. همزه قطع.
    6. همزه وصل.

    حرف(الف): این حرف نیز داراى چند معنى مى‌باشد:

    1. ضمیر رفع، همانند: ((المعلمانِ یُدربانِ التلامیذَ)).
    2. علامت رفع در اسم مثنى.
    3. علامت نصب در اسماء ستة.
    4. حرفى که محلى از اعراب ندارد، که در چند مورد است:

    أ: در اسمى که تنوین نصب دارد، همانند: (شاهدتُ سمیرا).

    ب: در اسمى که الف آن باید اشباع گردد.

    ج: بدل از نون تاکید، همانند: (و لیکونا من الصاغرین).

    د: ندبه، همانند: (وا محمداه صلى علیک ملیکُ السماء..).

    نداء، همانند: (یا أبتا).

    -آبَ: فعلى است ماضى به معنى (عادَ: برگشتن)، همانند: آبَ المهاجرُ من الغُربة.

    -آخِر: که بر سه حالت مى‌آید:

    1. حال و منصوب به فتحه، همانند: جاء زید فی الترتیبِ آخِرا.
    2. ظرف زمان و منصوب به فتحه، همانند: زُرتُ المعلمَ آخِرَ النهارِ.
    3. با توجه به موقعیت آن در جمله، معرب مى‌شود. همانند: انطلقَ الآخِرُ.

    -آنئذٍ: لفظى است مرکب از (آن) و (إذ). همانند: رَن الجرَسُ و کنتُ آنئذٍ فی غُرفة المُطالعة.

    -أبابیل: اسم جمعى است که مفرد ندارد، و اعراب آن همانند اسامى غیر منصرف مى‌باشد، و بر وزن صیغه منتهى‌الجموع آمده است همان‌گونه که در سوره فیل مى‌فرماید: (و أرسَلَ علیهم طیرا أبابیلَ).

    باب(الباء):

    -ب: دومین حرف از حروف الفبا است که داراى سه حالت است:

    1. حرف جر. که اسم ظاهر و ضمیر را مجرور نموده و بر چند معنى مى‌آید:
      1. تعدیه، که در بیشتر مواقع فعل قاصر را متعدى مى‌کند.
      2. مصاحبه.
      3. تبعیض. همانند: (عینا یشربُ بها المقربون).
      4. استعلاء.
      5. استعانه.
      6. بدل یا مقابله، همانند: (اشتریتُ الثوب بمأتى دینار).
      7. الصاق. که خود بر دو نوع است: 1- حقیقى. 2- مجازى.
      8. سببیت.
      9. ظرفیت.
      10. تفدیه. همچون: (بأبى أنت و أمى یا حسین).
      11. قَسَم.
    2. حرف جر زائد. که غالباً براى تاکید مورد استعمال قرار مى‌گیرد. از جمله موارد استعمال آن، موارد ذیل است:
      1. مبتدا. همانند: (بحسبک النجاحُ).
      2. فاعل(کفى)، همچون: (و کفى بربک هادیا و نصیرا).
      3. مفعول به.
      4. خبر (لیس).
      5. خبر (کان) که مسبوق به نفى بوده است.
      6. خبر (ما)ى حجازیه عامل، مانند: ما الطقسُ بِمُمطر.
      7. فاعل صیغه تعجب.
      8. بعد از ادوات تأکید.
    3. حرف جر در (قسم). مهمترین خصوصیت حرف(باء) این است که براى سوگند و قسم مورد استعمال قرار گیرد، و داراى ویژگی‌هاى دیگرى نیز مى‌باشد که عبارتند از:
      1. وارد شدن بر ضمیر، همانند: (بِکُم لأدرُسن).
      2. جواز حذف(باء) و باقى ماندن مقسم به، همچون: (اللهِ لأستقبلنک).
      3. جواز ورود مقسم به همراه آن به هنگام ترحم و جلب عطوفت دیگران، همانند: (بالله أنقذنى).

    روش نویسنده در سایر بخشهاى کتاب نیز بر همین منوال بوده و با دقت خاصى، موضوع کتاب را ادامه داده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها