عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‌الدین: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱۷: خط ۱۷:
    |-
    |-
    |نام پدر  
    |نام پدر  
    | data-type="authorfatherName" |احمد
    | data-type="authorfatherName" |جمال‌الدین
    |-
    |-
    |متولد  
    |متولد  
    | data-type="authorbirthDate" |
    | data-type="authorbirthDate" |حدود ۶۵۰ تا ۶۶۰ ق
    |-
    |-
    |محل تولد
    |محل تولد
    | data-type="authorBirthPlace" |
    | data-type="authorBirthPlace" |کاشان
    |-
    |-
    |رحلت  
    |رحلت  
    خط ۲۹: خط ۲۹:
    |-
    |-
    |اساتید
    |اساتید
    | data-type="authorTeachers" |
    | data-type="authorTeachers" |[[نورالدین عبدالصمد نطنزی]]
     
    [[شمس‌الدین کیشی]]
     
    [[شیخ اصیل الدین عبدالله|اصیل‌الدین عبدالله]]
    |-
    |-
    |برخی آثار
    |برخی آثار
    خط ۴۷: خط ۵۱:
    </div>
    </div>


    '''كمال‌الدّين عبدالرزّاق بن احمد ابى الغنائم محمّد كاشانى(قاشانى يا كاشى)'''، عارف ايرانى تازى نويس(م 736 ه‍.) وى شاگرد و مريد نور الدّين عبدالصمد اصفهانى نطنزى و همدرس [[عزالدین كاشانی، محمود بن علی|عزّالدين محمود كاشانى]] صاحب مصباح الهدايه است.  
    '''کمال‌الدّین ابوالفضل عبدالرزّاق بن جمال‌الدین ابى الغنائم کاشانى''' (متوفای 736ق)، عارف مشهور که علاوه بر علوم باطنی در علوم ظاهری و عقلی مانند شرعیات (فقه و حدیث و تفسیر و علوم مرتبط)، اصول فقه، کلام، معقولات (منطق و علوم طبیعی) و علوم الهی (فلسفه)، وى شاگرد و مرید نور الدّین عبدالصمد اصفهانى نطنزى و همدرس [[عزالدین كاشانی، محمود بن علی|عزّالدین محمود کاشانى]] صاحب مصباح الهدایه است.  


    == ولادت ==
    == ولادت ==
    از زندگانى وى اطّلاع زيادى در دست نيست، همين اندازه مى‌توان گفت كه معاصر سلطان ابوسعيد بهادر خان بوده است.
    از زندگانى وى اطّلاع زیادى در دست نیست، همین اندازه مى‌توان گفت که معاصر سلطان ابوسعید بهادر خان بوده است. به احتمال قویّ کاشانی در سال‌های ۶۵۰ تا ۶۶۰ ق پا به عرصه گیتی نهاده است.
     
    در ارتباط با محلّ ولادت او، همه مصادر اتفاق سخن دارند و او را «قاشی»، «قاسانی»، «کاشی»، و «کاشانی» ذکر کرده اند.
     
    عبدالرزّاق با صوفیان معاصر خویش مکاتبه و مصاحبه و مناظره داشته، از جمله [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابی‌نصر|روزبهان بقلى]] را دیده و با او گفتار داشته است.


    عبدالرزّاق با صوفيان معاصر خويش مكاتبه و مصاحبه و مناظره داشته، از جمله [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابی‌نصر|روزبهان بقلى]] را ديده و با او گفتار داشته است.
    ==مکاتبه با علاء‌الدوله سمنانى ==


    ==مكاتبه با علاء‌الدوله سمنانى ==
    از جملۀ رویدادهاى علمى زندگانى عبدالرزّاق کاشانى این است که با رکن‌الدوله علاء الدّوله سمنانى(وفات،736 ه‍.ق‍.) عارف، معاصر بوده و میان آن دو در مبحث وحدت وجود مکتوب‌هایى مبادله شده است، که [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] آنها را ثبت کرده است.خلاصۀ کلام این است که عبدالرزّاق طرفدار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بود.هر چند که یکسره نیز تابع او نبود، و در تقسیمى که معمولا از متکلّمان اسلامى مى‌کنند و آنها را به «اهل نقل» و «اهل عقل» و «اهل کشف» قسمت مى‌کنند، او جانب اهل کشف را مى‌گرفت.


    از جملۀ رويدادهاى علمى زندگانى عبدالرزّاق كاشانى اين است كه با ركن‌الدوله علاء الدّوله سمنانى(وفات،736 ه‍.ق‍.) ع ارف، معاصر بوده و ميان آن دو در مبحث وحدت وجود مكتوب‌هايى مبادله شده است، كه [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] آنها را ثبت كرده است.خلاصۀ كلام اين است كه عبدالرزّاق طرفدار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بود.هر چند كه يكسره نيز تابع او نبود، و در تقسيمى كه معمولا از متكلّمان اسلامى مى‌كنند و آنها را به «اهل نقل» و «اهل عقل» و «اهل كشف» قسمت مى‌كنند، او جانب اهل كشف را مى‌گرفت.امير اقبال سيستانى، ظاهرا از مريدان شيخ سمنانى، در راه سلطانيّه با شيخ كمال‌الدّين همراه شده بود، كمال‌الدّين از امير اقبال پرسيد كه «شيخ تو در شأن محيى الدّين عربى و سخن او چه اعتقاد دارد؟» و او در جواب گفت «او را مردى عظيم الشأن مى‌داند در معارف، امّا مى‌فرمايد كه اين سخن كه حق را وجود مطلق گفته، غلط كرده!» عبدالرزّاق گفت «اصل همۀ معارف، خود اين سخن است و از اين بهتر سخنى نيست، عجب كه شيخ تو اين را انكار مى‌كند و[حال آنكه]جملۀ انبيا و اوليا و ائمّه بر اين مذهب بوده‌اند».امير اقبال اين سخن را به شيخ خود عرض كرد، و شيخ در جواب گفت «در جميع ملل و نحل بدين رسوايى سخن كس نگفته است، و چون نيك باز شكافى مذهب طبیعیّه و دهريّه بهتر... از اين عقيده است».
    امیر اقبال سیستانى، ظاهرا از مریدان شیخ سمنانى، در راه سلطانیّه با شیخ کمال‌الدّین همراه شده بود، کمال‌الدّین از امیر اقبال پرسید که «شیخ تو در شأن محیى الدّین عربى و سخن او چه اعتقاد دارد؟» و او در جواب گفت «او را مردى عظیم الشأن مى‌داند در معارف، امّا مى‌فرماید که این سخن که حق را وجود مطلق گفته، غلط کرده!» عبدالرزّاق گفت «اصل همۀ معارف، خود این سخن است و از این بهتر سخنى نیست، عجب که شیخ تو این را انکار مى‌کند و[حال آنکه]جملۀ انبیا و اولیا و ائمّه بر این مذهب بوده‌اند».امیر اقبال این سخن را به شیخ خود عرض کرد، و شیخ در جواب گفت «در جمیع ملل و نحل بدین رسوایى سخن کس نگفته است، و چون نیک باز شکافى مذهب طبیعیّه و دهریّه بهتر... از این عقیده است».


    چنانكه گفتيم [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] هر دو نامه را نقل كرده، و در اين دو نامه مطالب زيادى هست كه هم روشنگر فرق ميان دو جهان بينى عرفانى است و هم اشارات زيادى دارد به رجالى كه كمال‌الدّين ديده، و هم ميزان استفادۀ او را از اهل‌بيت-عليهم‌السلام-روشن مى‌سازد.
    چنانکه گفتیم [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] هر دو نامه را نقل کرده، و در این دو نامه مطالب زیادى هست که هم روشنگر فرق میان دو جهان بینى عرفانى است و هم اشارات زیادى دارد به رجالى که کمال‌الدّین دیده، و هم میزان استفادۀ او را از اهل‌بیت-علیهم‌السلام-روشن مى‌سازد.


    كمال‌الدّين از جمله در اثبات وحدت مى‌گويد«از امام محقّق جعفر صادق-رضى اللّه تعالى عنه-آمده است كه:انّى اكرّر آية حتّى اسمع من قائلها» من آيتى را كه مى‌خوانم چندانش باز مى‌گردانم تا آن را از گوينده‌اش بشنوم و او زبان خويش در اين معنى چون شجرۀ موسى يافت كه گفت إنّى انا اللّه(طه،/20آيۀ 14) و اگر متعيّن بودى در دو صورت چگونه ظهور يافتى؟و اينكه در قرآن مجيد مى‌گويد '''و هو الّذى فى السّماء اله و فى الارض اله'''(زخرف،/43آيۀ 84)چگونه صادق بودى؟و يا اينكه مى‌گويد'''ما يكون من نجوى ثلاثة الاّ هو رابعهم'''(مجادله،/58آيۀ 8).و آنگاه در تأييد بيشتر عقيدۀ خود به اين سخن از امير مومنان(ع) استناد مى‌جويد كه:هو مع كلّ شىء لا بمقارنة و غير كلّ شىء لا بمزايلة.اين نامه، اگر اصل باشد، و انشاى [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] و پرداخت او در كار نيامده باشد، نشان مى‌دهد كه كمال‌الدّين در انشاى پارسى بسيار چيره دست بوده است.در اين نامه، سه بيت از حديقۀ سنائى بمناسبت ياد كرده، و يك رباعى از نور الدّين عبدالصمد اصفهانى نطنزى آورده كه همه در وحدت است و بسيار بجا و نيك افتاده است.آن ابيات را كه براى اثبات مقصود خود ياد كرده، و عقيدۀ خود كمال‌الدّين را باز مى‌گويد در زير مى‌آورم:
    کمال‌الدّین از جمله در اثبات وحدت مى‌گوید«از امام محقّق جعفر صادق-رضى اللّه تعالى عنه-آمده است که:انّى اکرّر آیة حتّى اسمع من قائلها» من آیتى را که مى‌خوانم چندانش باز مى‌گردانم تا آن را از گوینده‌اش بشنوم و او زبان خویش در این معنى چون شجرۀ موسى یافت که گفت إنّى انا اللّه(طه،/20آیۀ 14) و اگر متعیّن بودى در دو صورت چگونه ظهور یافتى؟و اینکه در قرآن مجید مى‌گوید '''و هو الّذى فى السّماء اله و فى الارض اله'''(زخرف،/43آیۀ 84)چگونه صادق بودى؟و یا اینکه مى‌گوید'''ما یکون من نجوى ثلاثة الاّ هو رابعهم'''(مجادله،/58آیۀ 8).و آنگاه در تأیید بیشتر عقیدۀ خود به این سخن از امیر مومنان(ع) استناد مى‌جوید که:هو مع کلّ شىء لا بمقارنة و غیر کلّ شىء لا بمزایلة.این نامه، اگر اصل باشد، و انشاى [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] و پرداخت او در کار نیامده باشد، نشان مى‌دهد که کمال‌الدّین در انشاى پارسى بسیار چیره دست بوده است.در این نامه، سه بیت از حدیقۀ سنائى بمناسبت یاد کرده، و یک رباعى از نور الدّین عبدالصمد اصفهانى نطنزى آورده که همه در وحدت است و بسیار بجا و نیک افتاده است.آن ابیات را که براى اثبات مقصود خود یاد کرده، و عقیدۀ خود کمال‌الدّین را باز مى‌گوید در زیر مى‌آورم:


    {{شعر}}
    {{شعر}}
    خط ۷۰: خط ۷۸:
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}


    از عالمان شيعه، علامۀ شهيد شوشترى از عبدالرزّاق كاشانى دفاع كرده و در جواب علاء الدولۀ سمنانى گفته است «امثال اين سخنان از فقهاى جامد سر مى‌زند، و شيخ علاء‌الدوله به حسب ظاهر در اين مطلب به غير از تعرّض بارد و تحكّم غير وارد كارى نكرده، و مثال آن اين است كه برخى علم منطق را بمجرّد انتساب به حكيمان مخالف شريعت مى‌دانند و نظر در آن را حرام مى‌شمارند؛و چنانكه سهروردى در تاريخ الحكماء از حكيم ابوزرعه نقل كرده امثال اين سخن صادر نمى‌شود الاّ از كسى كه در مقام قدح و طعن بر شريعت باشد زيرا كه مآل انكار منطق و اعمال قواعد آن در بحث و استدلال راجع به اين مى‌شود كه شريعت به طريقۀ بحث و تحقيق ثابت نمى‌شود، و يا آنكه كسى كه حامل شريعت است به منزلۀ آنكس باشد كه به گمان اينكه دراهمى كه در[دست]او هست ناسره است از نقّادان روزگار و صرافان بازار اعتبار مى‌گريخته باشد، و آن دراهم را به كسى نموده باشد كه او را معرفتى از جيّد و ردئ و صحيح و سقيم نباشد!»
    از عالمان شیعه، علامۀ شهید شوشترى از عبدالرزّاق کاشانى دفاع کرده و در جواب علاء الدولۀ سمنانى گفته است «امثال این سخنان از فقهاى جامد سر مى‌زند، و شیخ علاء‌الدوله به حسب ظاهر در این مطلب به غیر از تعرّض بارد و تحکّم غیر وارد کارى نکرده، و مثال آن این است که برخى علم منطق را بمجرّد انتساب به حکیمان مخالف شریعت مى‌دانند و نظر در آن را حرام مى‌شمارند؛و چنانکه سهروردى در تاریخ الحکماء از حکیم ابوزرعه نقل کرده امثال این سخن صادر نمى‌شود الاّ از کسى که در مقام قدح و طعن بر شریعت باشد زیرا که مآل انکار منطق و اعمال قواعد آن در بحث و استدلال راجع به این مى‌شود که شریعت به طریقۀ بحث و تحقیق ثابت نمى‌شود، و یا آنکه کسى که حامل شریعت است به منزلۀ آنکس باشد که به گمان اینکه دراهمى که در[دست]او هست ناسره است از نقّادان روزگار و صرافان بازار اعتبار مى‌گریخته باشد، و آن دراهم را به کسى نموده باشد که او را معرفتى از جیّد و ردئ و صحیح و سقیم نباشد!»


    == مشایخ ==
    == مشایخ ==
    # نورالدین عبدالصمد نطنزی 
    # [[نورالدین عبدالصمد نطنزی]] 
    # شمس‌الدين كيشي
    # [[شمس‌الدین کیشی]]
    # شیخ اصیل الدین عبدالله (متوفای 685 ق)
    # [[شیخ اصیل الدین عبدالله|اصیل‌الدین عبدالله]] (متوفای 685 ق)
    # صدرالدین روزبهان
    # صدرالدین روزبهان
    # ظهیرالدین عبدالرحمن ابن شیخ نجیب الدین بزغش (متوفای 716ق)
    # ظهیرالدین عبدالرحمن ابن شیخ نجیب الدین بزغش (متوفای 716ق)


    == وفات ==
    == وفات ==
    حاجى خليفه وفات او را در سال 730 ه‍. نوشته است، و آن اشتباه است، چه او مسلما پس از اين سال زنده بوده، و كتاب شرح شرح منازل السائرين (عبدالرزاق کاشانی) خواجه عبداللّه انصارى هروى را در سال 731ق. به پايان برده است.
    حاجى خلیفه وفات او را در سال 730ق نوشته است، و آن اشتباه است، چه او مسلما پس از این سال زنده بوده، و کتاب شرح شرح منازل السائرین (عبدالرزاق کاشانی) خواجه عبداللّه انصارى هروى را در سال 731ق. به پایان برده است.


    ظاهرا قول درست در وفات او همان است كه خوافى فصيحى در مجمل آورده يعنى سال 736ق برای مدفن ایشان دو روایت وجود دارد. یکی آنکه پس از وفات، او را در خانقاه مرشدش عبدالصمد اصفهانى نطنزى به خاک سپرده‌اند، و دیگر اینکه قبری ساده در انتهای کوچه مسجد حوضخانه کاشان وجود دارد که منسوب به ایشان می باشد.
    ظاهرا قول درست در وفات او همان است که خوافى فصیحى در مجمل آورده یعنى سال 736ق برای مدفن ایشان دو روایت وجود دارد. یکی آنکه پس از وفات، او را در خانقاه مرشدش عبدالصمد اصفهانى نطنزى به خاک سپرده‌اند، و دیگر اینکه قبری ساده در انتهای کوچه مسجد حوضخانه کاشان وجود دارد که منسوب به ایشان می باشد.
    ==آثار علمى==
    ==آثار علمى==


    اهمّيّت عبدالرزّاق از دو جهت است يكى از جهت تأليفات عديده‌يى كه تاكنون برخى از آنها چاپ شده و برخى نشده؛جهت دوم اين است كه او شارح آثار و عقايد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] است و مذهب وحدت وجود يا همه خدايى او را رواج بخشيده است.
    اهمّیّت عبدالرزّاق از دو جهت است یکى از جهت تألیفات عدیده‌یى که تاکنون برخى از آنها چاپ شده و برخى نشده؛جهت دوم این است که او شارح آثار و عقاید [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] است و مذهب وحدت وجود یا همه خدایى او را رواج بخشیده است.


    از آثار عمدۀ او لطائف الاعلام، تأويلات القرآن، اصطلاحات الصوفيّه، شرح فصوص الحكم محيى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، و شرح شرح منازل السائرين (عبدالرزاق کاشانی)عبداللّه انصارى است، امّا اينكه شرح تأئيّۀ ابن فارض را هم بدو نسبت داده‌اند، و حتى در مقدّمۀ اصطلاحات الصوفيّه، ناشر فاضل آن دكتر محمد كمال ابراهيم جعفر با آب و تاب از آن سخن گفته، چنانكه در شرح حال عزّ الدّين محمود كاشانى آورديم، از او نيست بلكه از همدرس او يعنى صاحب مصباح الهدايه عزّ الدّين محمود است.و اين مطلب را براى نخستين بار استاد مرحوم جلال‌الدّين همايى متوجّه شده و در مقدّمۀ مصباح ثابت كرده است.و دليل بر درستى اين مطلب كه ياد كرديم اين است كه [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در ضمن آثار عبدالرزّاق اشاره‌يى به اين شرح تأئيّه نكرده، ولى آن را در ضمن آثار عزّ الدّين محمود كاشانى آورده است.
    از آثار عمدۀ او لطائف الاعلام، تأویلات القرآن، اصطلاحات الصوفیّه، شرح فصوص الحکم محیى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، و شرح شرح منازل السائرین (عبدالرزاق کاشانی)عبداللّه انصارى است، امّا اینکه شرح تأئیّۀ ابن فارض را هم بدو نسبت داده‌اند، و حتى در مقدّمۀ اصطلاحات الصوفیّه، ناشر فاضل آن دکتر محمد کمال ابراهیم جعفر با آب و تاب از آن سخن گفته، چنانکه در شرح حال عزّ الدّین محمود کاشانى آوردیم، از او نیست بلکه از همدرس او یعنى صاحب مصباح الهدایه عزّ الدّین محمود است.و این مطلب را براى نخستین بار استاد مرحوم جلال‌الدّین همایى متوجّه شده و در مقدّمۀ مصباح ثابت کرده است.و دلیل بر درستى این مطلب که یاد کردیم این است که [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در ضمن آثار عبدالرزّاق اشاره‌یى به این شرح تأئیّه نکرده، ولى آن را در ضمن آثار عزّ الدّین محمود کاشانى آورده است.
    == وابسته‌ها ==
    == وابسته‌ها ==
    {{وابسته‌ها}}
    {{وابسته‌ها}}

    نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۴۱

    عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‎‌الدین
    نام عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‎‌الدین
    نام‌های دیگر ک‍اش‍ان‍ی‌، ع‍ب‍دال‍رزاق‌ ب‍ن‌ ج‍لال‌ال‍دی‍ن

    ک‍اش‍ان‍ی‌، ک‍م‍ال‌ال‍دی‍ن‌ ع‍ب‍دال‍رزاق‌

    ک‍اش‍ی‌، اب‍وال‍غ‍ن‍ائ‍م‌ ع‍ب‍دال‍رزاق‌ ب‍ن‌ ج‍لال‌ال‍دی‍ن‌

    ک‍اش‍ی‌، ع‍ب‍دال‍رزاق‌ ب‍ن‌ ج‍لال‌ال‍دی‍ن

    ک‍اش‍ی‌، ک‍م‍ال‌ال‍دی‍ن‌ ع‍ب‍دال‍رزاق‌ ب‍ن‌ ج‍لال‌ال‍دی‍ن‌

    نام پدر جمال‌الدین
    متولد حدود ۶۵۰ تا ۶۶۰ ق
    محل تولد کاشان
    رحلت 736 ق
    اساتید نورالدین عبدالصمد نطنزی

    شمس‌الدین کیشی

    اصیل‌الدین عبدالله

    برخی آثار ‏آداب الطریقه و اسرار الحقیقه فی رسائل الشیخ عبدالرزاق القامشانی المتوفی 730ه

    ‏اصطلاحات الصوفیه

    ‏تحلیه الارواح بحقائق الانجاح

    ‏لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام

    ‏مجموعه رسائل و مصنفات

    کد مؤلف AUTHORCODE00741AUTHORCODE

    کمال‌الدّین ابوالفضل عبدالرزّاق بن جمال‌الدین ابى الغنائم کاشانى (متوفای 736ق)، عارف مشهور که علاوه بر علوم باطنی در علوم ظاهری و عقلی مانند شرعیات (فقه و حدیث و تفسیر و علوم مرتبط)، اصول فقه، کلام، معقولات (منطق و علوم طبیعی) و علوم الهی (فلسفه)، وى شاگرد و مرید نور الدّین عبدالصمد اصفهانى نطنزى و همدرس عزّالدین محمود کاشانى صاحب مصباح الهدایه است.

    ولادت

    از زندگانى وى اطّلاع زیادى در دست نیست، همین اندازه مى‌توان گفت که معاصر سلطان ابوسعید بهادر خان بوده است. به احتمال قویّ کاشانی در سال‌های ۶۵۰ تا ۶۶۰ ق پا به عرصه گیتی نهاده است.

    در ارتباط با محلّ ولادت او، همه مصادر اتفاق سخن دارند و او را «قاشی»، «قاسانی»، «کاشی»، و «کاشانی» ذکر کرده اند.

    عبدالرزّاق با صوفیان معاصر خویش مکاتبه و مصاحبه و مناظره داشته، از جمله روزبهان بقلى را دیده و با او گفتار داشته است.

    مکاتبه با علاء‌الدوله سمنانى

    از جملۀ رویدادهاى علمى زندگانى عبدالرزّاق کاشانى این است که با رکن‌الدوله علاء الدّوله سمنانى(وفات،736 ه‍.ق‍.) عارف، معاصر بوده و میان آن دو در مبحث وحدت وجود مکتوب‌هایى مبادله شده است، که جامى آنها را ثبت کرده است.خلاصۀ کلام این است که عبدالرزّاق طرفدار ابن عربى بود.هر چند که یکسره نیز تابع او نبود، و در تقسیمى که معمولا از متکلّمان اسلامى مى‌کنند و آنها را به «اهل نقل» و «اهل عقل» و «اهل کشف» قسمت مى‌کنند، او جانب اهل کشف را مى‌گرفت.

    امیر اقبال سیستانى، ظاهرا از مریدان شیخ سمنانى، در راه سلطانیّه با شیخ کمال‌الدّین همراه شده بود، کمال‌الدّین از امیر اقبال پرسید که «شیخ تو در شأن محیى الدّین عربى و سخن او چه اعتقاد دارد؟» و او در جواب گفت «او را مردى عظیم الشأن مى‌داند در معارف، امّا مى‌فرماید که این سخن که حق را وجود مطلق گفته، غلط کرده!» عبدالرزّاق گفت «اصل همۀ معارف، خود این سخن است و از این بهتر سخنى نیست، عجب که شیخ تو این را انکار مى‌کند و[حال آنکه]جملۀ انبیا و اولیا و ائمّه بر این مذهب بوده‌اند».امیر اقبال این سخن را به شیخ خود عرض کرد، و شیخ در جواب گفت «در جمیع ملل و نحل بدین رسوایى سخن کس نگفته است، و چون نیک باز شکافى مذهب طبیعیّه و دهریّه بهتر... از این عقیده است».

    چنانکه گفتیم جامى هر دو نامه را نقل کرده، و در این دو نامه مطالب زیادى هست که هم روشنگر فرق میان دو جهان بینى عرفانى است و هم اشارات زیادى دارد به رجالى که کمال‌الدّین دیده، و هم میزان استفادۀ او را از اهل‌بیت-علیهم‌السلام-روشن مى‌سازد.

    کمال‌الدّین از جمله در اثبات وحدت مى‌گوید«از امام محقّق جعفر صادق-رضى اللّه تعالى عنه-آمده است که:انّى اکرّر آیة حتّى اسمع من قائلها» من آیتى را که مى‌خوانم چندانش باز مى‌گردانم تا آن را از گوینده‌اش بشنوم و او زبان خویش در این معنى چون شجرۀ موسى یافت که گفت إنّى انا اللّه(طه،/20آیۀ 14) و اگر متعیّن بودى در دو صورت چگونه ظهور یافتى؟و اینکه در قرآن مجید مى‌گوید و هو الّذى فى السّماء اله و فى الارض اله(زخرف،/43آیۀ 84)چگونه صادق بودى؟و یا اینکه مى‌گویدما یکون من نجوى ثلاثة الاّ هو رابعهم(مجادله،/58آیۀ 8).و آنگاه در تأیید بیشتر عقیدۀ خود به این سخن از امیر مومنان(ع) استناد مى‌جوید که:هو مع کلّ شىء لا بمقارنة و غیر کلّ شىء لا بمزایلة.این نامه، اگر اصل باشد، و انشاى جامى و پرداخت او در کار نیامده باشد، نشان مى‌دهد که کمال‌الدّین در انشاى پارسى بسیار چیره دست بوده است.در این نامه، سه بیت از حدیقۀ سنائى بمناسبت یاد کرده، و یک رباعى از نور الدّین عبدالصمد اصفهانى نطنزى آورده که همه در وحدت است و بسیار بجا و نیک افتاده است.آن ابیات را که براى اثبات مقصود خود یاد کرده، و عقیدۀ خود کمال‌الدّین را باز مى‌گوید در زیر مى‌آورم:

    گر ز خورشيد بوم بى نيروستاز پى ضعف خود نه از پى اوست
    احد است و شمار از او معزولصمد است و نياز از او فحذول
    آن احد نى كه عقل داند و فهمو آن صمد نى كه حس شناسد و وهم
    هر نقش كه بر تختۀ هستى پيداستآن صورت آنكس است كان نقش آراست
    درياى كهن چو بر زند موجى نوموجش خوانند و در حقيقت درياست

    از عالمان شیعه، علامۀ شهید شوشترى از عبدالرزّاق کاشانى دفاع کرده و در جواب علاء الدولۀ سمنانى گفته است «امثال این سخنان از فقهاى جامد سر مى‌زند، و شیخ علاء‌الدوله به حسب ظاهر در این مطلب به غیر از تعرّض بارد و تحکّم غیر وارد کارى نکرده، و مثال آن این است که برخى علم منطق را بمجرّد انتساب به حکیمان مخالف شریعت مى‌دانند و نظر در آن را حرام مى‌شمارند؛و چنانکه سهروردى در تاریخ الحکماء از حکیم ابوزرعه نقل کرده امثال این سخن صادر نمى‌شود الاّ از کسى که در مقام قدح و طعن بر شریعت باشد زیرا که مآل انکار منطق و اعمال قواعد آن در بحث و استدلال راجع به این مى‌شود که شریعت به طریقۀ بحث و تحقیق ثابت نمى‌شود، و یا آنکه کسى که حامل شریعت است به منزلۀ آنکس باشد که به گمان اینکه دراهمى که در[دست]او هست ناسره است از نقّادان روزگار و صرافان بازار اعتبار مى‌گریخته باشد، و آن دراهم را به کسى نموده باشد که او را معرفتى از جیّد و ردئ و صحیح و سقیم نباشد!»

    مشایخ

    1. نورالدین عبدالصمد نطنزی 
    2. شمس‌الدین کیشی
    3. اصیل‌الدین عبدالله (متوفای 685 ق)
    4. صدرالدین روزبهان
    5. ظهیرالدین عبدالرحمن ابن شیخ نجیب الدین بزغش (متوفای 716ق)

    وفات

    حاجى خلیفه وفات او را در سال 730ق نوشته است، و آن اشتباه است، چه او مسلما پس از این سال زنده بوده، و کتاب شرح شرح منازل السائرین (عبدالرزاق کاشانی) خواجه عبداللّه انصارى هروى را در سال 731ق. به پایان برده است.

    ظاهرا قول درست در وفات او همان است که خوافى فصیحى در مجمل آورده یعنى سال 736ق برای مدفن ایشان دو روایت وجود دارد. یکی آنکه پس از وفات، او را در خانقاه مرشدش عبدالصمد اصفهانى نطنزى به خاک سپرده‌اند، و دیگر اینکه قبری ساده در انتهای کوچه مسجد حوضخانه کاشان وجود دارد که منسوب به ایشان می باشد.

    آثار علمى

    اهمّیّت عبدالرزّاق از دو جهت است یکى از جهت تألیفات عدیده‌یى که تاکنون برخى از آنها چاپ شده و برخى نشده؛جهت دوم این است که او شارح آثار و عقاید ابن عربى است و مذهب وحدت وجود یا همه خدایى او را رواج بخشیده است.

    از آثار عمدۀ او لطائف الاعلام، تأویلات القرآن، اصطلاحات الصوفیّه، شرح فصوص الحکم محیى ابن عربى، و شرح شرح منازل السائرین (عبدالرزاق کاشانی)عبداللّه انصارى است، امّا اینکه شرح تأئیّۀ ابن فارض را هم بدو نسبت داده‌اند، و حتى در مقدّمۀ اصطلاحات الصوفیّه، ناشر فاضل آن دکتر محمد کمال ابراهیم جعفر با آب و تاب از آن سخن گفته، چنانکه در شرح حال عزّ الدّین محمود کاشانى آوردیم، از او نیست بلکه از همدرس او یعنى صاحب مصباح الهدایه عزّ الدّین محمود است.و این مطلب را براى نخستین بار استاد مرحوم جلال‌الدّین همایى متوجّه شده و در مقدّمۀ مصباح ثابت کرده است.و دلیل بر درستى این مطلب که یاد کردیم این است که جامى در ضمن آثار عبدالرزّاق اشاره‌یى به این شرح تأئیّه نکرده، ولى آن را در ضمن آثار عزّ الدّین محمود کاشانى آورده است.

    وابسته‌ها