کاشانی، حبیبالله بن علیمدد: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
پس از آن به کاشان مراجعت فرموده به تدریس علوم و تألیف کتب و رسائل و ارشاد مردم اشتغال یافت و ریاست روحانیت و مرجعیت تامه و تقلید شهرستان کاشان و حوالى آن و بعضى از شهرستانهاى دیگر را حائز گشت. رجال علمى و دانشمندان از هر طرف براى استفاده و استفاضه از محضرش به جانبش رهسپار شدند. هر یک به اندازه استعداد خود از انواع و اقسام علوم حتى علوم غریبه و ریاضیات از آن بحر ذخّار بهرهمند شدند و به مدارج عالیه کمال و اجتهاد نائل گردیدند و علما و مجتهدین بزرگ از اطراف بلاد حتى نجف اشرف از جنابش استجازه کردند. | پس از آن به کاشان مراجعت فرموده به تدریس علوم و تألیف کتب و رسائل و ارشاد مردم اشتغال یافت و ریاست روحانیت و مرجعیت تامه و تقلید شهرستان کاشان و حوالى آن و بعضى از شهرستانهاى دیگر را حائز گشت. رجال علمى و دانشمندان از هر طرف براى استفاده و استفاضه از محضرش به جانبش رهسپار شدند. هر یک به اندازه استعداد خود از انواع و اقسام علوم حتى علوم غریبه و ریاضیات از آن بحر ذخّار بهرهمند شدند و به مدارج عالیه کمال و اجتهاد نائل گردیدند و علما و مجتهدین بزرگ از اطراف بلاد حتى نجف اشرف از جنابش استجازه کردند. | ||
==شعر و ادب او== | ==شعر و ادب او== | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۴۱: | ||
{{ب|''فيا ربّ اكرمنى بنور هداية''|2=''فانت رجائي فى معادى و مرمسى''}} | {{ب|''فيا ربّ اكرمنى بنور هداية''|2=''فانت رجائي فى معادى و مرمسى''}} | ||
{{ب|''و أنت معينى فى النّوائب كلّها''|2=''و أنت مغيثى من وساوس مهجسى''}} | {{ب|''و أنت معينى فى النّوائب كلّها''|2=''و أنت مغيثى من وساوس مهجسى''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۲۱۰: | خط ۱۵۹: | ||
{{ب|''يعنى كه على كاشف اسرار نهان شد''|2=''از صورت او سرّ خداوند عيان شد''}} | {{ب|''يعنى كه على كاشف اسرار نهان شد''|2=''از صورت او سرّ خداوند عيان شد''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==وفات== | |||
اما تاریخ وفات و مدفن آن جناب صبح روز سه شنبه بیست و سوم شهر جمادى الاخر سال 1340 ه در حدود سن هشتاد سالگى داعى حق را لبیک گفت. | |||
در آن روز تعطیل عمومى اعلام شد و تمام اهالى کاشان بلکه نواحى آن تا آنجا که خبر رسید اجتماع و ازدحام کردند و در بقعه مخصوصه مرحوم آقا سید محمد بن علامة حاج میر محمد على کاشانى واقع در دشت افروز کاشان حسب وصیتش مدفون ساختند. مقبرهاش فعلا معروف و مشهور، زیارتگاه عمومى، کرامات و خوارق عادات از آن مزار با برکات نقل مىنمایند هم چنان که از زمانى حیات آن بزرگوار نیز کرامات زیاد متواتر است. | |||
شعرا و ادبا در وفات وى مراثى و قصائد مشجیه بسیارى سرودند که از آن جمله آنچه داماد او آیتاللّٰه سید فخرالدین حسینى ملقب به امامت قدس اللّٰه نفسه درباره او سروده است: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''آمدم شرحى دگر از غم كنم''|2=''شرح غم در عالم از ماتم كنم''}} | |||
{{ب|''ماتم آن كس كه خون گشتى روان''|2=''در غم او از زمين و آسمان''}} | |||
{{ب|''آن كه آيت آمد و آيت برفت''|2=''و از مماتش رونق از ملت برفت''}} | |||
{{ب|''آن كه او عالم بعلم راز بود''|2=''آن كه با علمش عمل دمساز بود''}} | |||
{{ب|''آن كه از تصنيف خود معمور كرد''|2=''عالمى را زين عمل پر نور كرد''}} | |||
{{ب|''آن كه او آب حيات آمد مرا''|2=''آن كه او راه نجات آمد مرا''}} | |||
{{ب|''من نجات خود به او دانم همى''|2=''و مرا شد كاشف هر مبهمى''}} | |||
{{ب|''و مرا از لطف خود دانا نمود''|2=''و ز شعاع نور خود بينا نمود''}} | |||
{{ب|''من به بوى علم او دانا شدم''|2=''و ز صفاى نطق او گويا شدم''}} | |||
{{ب|''در طريقت مرشد كامل بد او''|2=''در شريعت عالم و عامل بد او''}} | |||
{{ب|''او بهر علمى بسى دمساز بود''|2=''راز دار دين و اهل راز بود''}} | |||
{{ب|''ثانى سلمان و بوذر آمد او''|2=''ناصر دين پيمبر آمد او''}} | |||
{{ب|''در حقيقت او حبيب اللّٰه بود''|2=''حافظ شرع رسول اللّٰه بود''}} | |||
{{ب|''گر بخواهم طى اوصافش كنم''|2=''ذكر يك عشرى ز اعشارش كنم''}} | |||
{{ب|''اين لسان ظاهرى فاتر شود''|2=''از اداى وصف او قاصر شود''}} | |||
{{ب|''ليك مىخواهم من از بهر فلاح''|2=''در دعا كوشم بهر شام و صباح''}} | |||
{{ب|''بارالها مرقدش پر نور كن''|2=''با سميش مصطفى محشور كن''}} | |||
{{ب|''در بر حور و قصورش شاد كن''|2=''و از نعيم جنتش آباد كن''}} | |||
{{ب|''تو بده انعام بىپايان خود''|2=''بر همه احباب و بر ياران خود''}} | |||
{{ب|''صهر سالك كن دعا و دم مزن''|2=''جملهى اوراق را بر هم مزن''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
نظر به این که تخلّص مرحوم آیتاللّٰه آقاى ملا حبیب اللّٰه سالک است لذا تخلص داماد ایشان صهر سالک است. | |||
==آثار == | |||
آن جناب داراى تألیفات و تصنیفات رشیقه در علوم مختلفه و فنون متنوعه مىباشد که بالغ بر دویست جلد مىشود که اسامى 134 جلد آن را در آخر کتاب لباب الالقاب ذکر فرموده. | |||
و چون تاریخ تألیف کتاب لباب القاب 1319 قمرى است که بیست و یک سال قبل از وفات آن جناب مىشود تألیفات دیگرى پس از آن تاریخ هم داشته که تا حدود 200 جلد مى رسد. | |||
پارهاى از تألیفاتش قبل از بلوغ مىباشد مانند شرح قسمتى از مفاتیح مولانا [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|فیض کاشانى]] و تفسیر سوره حمد و رسالهاى در جفر و العشرة الکاملة فى التجوید و منظومهاى در اصول مشتمل بر بیشتر از یک هزار و دویست بیت و مصابیح الظلام و مصابیح الدجى و التذکرة و حدیقة الجمل و حقائق النحو و الوجیزة و المنظومة این هفت جلد هر یک کتاب مستقلى است در نحو و ادبیات عرب. | |||
و همچنین منظومة منیة الوصول فى الاصول. اینها تألیفاتى است که قبل از بلوغ تألیف فرموده است. | |||
== وابستهها == | == وابستهها == |
نسخهٔ ۱۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۵۹
نام | کاشانی، حبیبالله بن علیمدد |
---|---|
نامهای دیگر | حبیب کاشانی
سالک کاشانی، حبیبالله ساوجی کاشانی، حبیبالله بن علیمدد شریف ساوجی کاشانی، حبیبالله بن علیمدد شریف کاشانی، حبیب الله بن علیمدد کاشانی، حاج میرزا حبیبالله طبیب بن علیاکبر |
نام پدر | ملا على مدد ساوجى |
متولد | 1260ق |
محل تولد | کاشان |
رحلت | 1340 ق |
اساتید | حاج مولى ابوالقاسم معروف به کلانتر
شیخ محمد اصفهانى سیّدعلى شرفالدین حسینى مرعشى |
برخی آثار | تسهیل المسالک الی مدارک فی رووس القواعد الفقهیه |
کد مؤلف | AUTHORCODE00050AUTHORCODE |
ملا حبیبالله شریف کاشانی (1260-1340ق)، فقیه، اصولی، مجتهد، شاعر، متخلص به «سالک»، از کتابهای او میتوان به ایضاح الریاض (تعلیقات بر ریاض المسائل) و دیوان سالک کاشانی نام برد.
ولادت
حبیبالله شریف کاشانی در سال 1262 ق در شهر کاشان دیده به جهان گشود. والد ماجدش علامه کبیر فقیه بلا نظیر آیتاللّٰه مرحوم ملا على مدد ساوجى متوفى سنه 1270 هجرى در ساوه و مدفون در قم در جوار ابن بابویه ره و ملا مهدى نراقى ره است. والده ماجدهاش علویه شریفه کریمه جلیله بنت علامه جلیل القدر مرحوم آقاى سید حسین کاشانى است.
تحصیلات
چون به سن پنج سالگى رسید، والد بزرگوارش به اصرار بزرگان اهل ساوه بدان بلد عزیمت جست لذا به سرپرستى مادرش و به تشویق مرحوم خلد مقام علامه کبیر آیتاللّٰه آقاى حاج سید حسین مجتهد کاشانى متوفى 1296 قمرى(جد امجد مرحوم علامه مجاهد و زعیم اعظم آیتاللّٰه آقاى حاج سید ابوالقاسم کاشانى متوفى شهر شوال 1381 قمرى) که از اکابر تلامذه مرحوم ملا على مدد مذکور بود به تحصیل علوم دینیه اشتغال یافت.
چون داراى هوش و ذوقى سرشار و فطانت و ذهنى حدید و همتى عالى بود در اندک زمانى فارغ التحصیل از نحو و صرف و لغت و منطق و معانى و بیان و غیره شد.
در نه سالگى والدش در ساوه به مرض وبا وفات یافت جنازه او را به شهر قم بردند و به طورى که ذکر شد در صحن مقبره ابن بابویه به خاک سپردند.
در سن چهارده سالگى از علما و مدرسین نامى کاشان بشمار رفته با این که فقها و مجتهدین بسیار در آن عصر در کاشان وجود داشتند آن جناب مشارا بالبنان بین الاقران گردید، تألیفات و تصنیفات ارزندهیى در آن وقت از خود نشان داد که موجب حیرت گردید.
براى تکمیل فقه و اصول و حلّ غوامض آنها نزد آیتاللّٰه آقاى حاج سید حسین سابق الذکر و آیتالله آقاى حاج میر سید محمد على کاشانى ابوالزوجهاش متوفى سنه 1294 قمرى که او نیز جامع بین معقول و منقول بود و از نوابغ عصر خود بشمار مىآمد تردّد فرمود تا این که مورد تصدیق اجتهاد و اجازه روایت از آنها شد. به اینها اکتفا نکرد بلکه براى ملاقات و ادراک محاضر دروس سایر اعلام و مراجع آن عصر به برخى از بلاد ایران بلکه به عتبات عالیات مسافرت فرمود و از ابحاث و دروس آنها استفاده نمود.
اساتید او
اسامى جمعى از آنها را در این وجیزه ذکر مىنماییم:
- علامه محقق کبیر متخصص در بیشتر علوم حاج مولى محمد اندرمانى تهرانى
- علامه فقیه اصولى حاج مولى ابوالقاسم معروف به کلانتر شاگرد شیخ انصارى
- علامه بزرگ و فقیه متبحر شیخ محمد اصفهانى خواهر زاده صاحب فصول
- علامه حکیم ریاضیدان سیّدعلى شرفالدین حسینى مرعشى معروف به سید اطباء متوفاى سال 1316. وى جد مرجع دینى جهان تشیع حضرت آیتاللّٰه سید شهابالدین مرعشى نجفى قدسسره میباشد.
- علامة محقق مولى عبدالهادى مدرس تهرانى صاحب «التعلیقة على القوانین»
- حکیم متأله ربانى حاج مولى هادى سبزوارى
و چون اراده داشت در مسافرت به عتبات عالیات علاوه بر زیارات مشاهد مقدسه ادراک دروس و ابحاث اعلم و ازهد زمان یعنى آیتاللّٰه شیخ انصارى علیه رحمة البارى را فرموده باشد چون به کربلا رسید خبر فوت شیخ را شنید مدتى در کربلا اقامت جسته شبها به مجلس درس علاّمه کبیر محقق بلا نظیر مولى محمدحسین معروف به فاضل اردکانى حاضر شد سپس به نجف اشرف حرکت کرد با علما و فقهاى آنجا ملاقات کرده به کاشان مراجعت فرمود.
باز براى مرتبه دیگر به خیال تشرف محضر مقدّس مولاى جلیل سترگ عارف ربانى فقیه صمدانى مرحوم ملا زینالعابدین گلپایگانى ملقب به حجتالاسلام به گلپایگان رهسپار شد و به ملاقات آن بزرگوار موفّق گردید به طورى که خود در کتاب لباب الالقاب مرقوم داشتهاند مرحوم مولانا زینالعابدین گلپایگانى اعلم و ازهد و اورع علماى عصر خویش بوده.
«و کان فقیرا قلیل المال مجتنبا عن معاشرة ارباب القیل و القال.و قد کتب الیه بعد وفاة الشیخ المرتضى جماعة من اکابر تلامذته منهم الحاج المیرزا حسن الشیرازی و الحاج السید حسن الترک یلتمسون منه الذهاب من گلپایگان إلى النجف الرفیع الشأن لیستفیدوا من افاداته فلم ینجح سؤلهم معتذرا بانه شیخ کبیر لا یساعده الحال على القیل و القال و انه یحبّ فى آخر العمر الاعتزال».
خلاصه مرحوم آقاى ملا حبیب اللّٰه مدتى نزد آن بزرگوار در گلپایگان توقف فرموده و از او استفاده کرده و فوائد بىشمارى از علم و دانش و معارف ربانیه را از آن بحر موّاج فرا گرفت.
پس از آن به کاشان مراجعت فرموده به تدریس علوم و تألیف کتب و رسائل و ارشاد مردم اشتغال یافت و ریاست روحانیت و مرجعیت تامه و تقلید شهرستان کاشان و حوالى آن و بعضى از شهرستانهاى دیگر را حائز گشت. رجال علمى و دانشمندان از هر طرف براى استفاده و استفاضه از محضرش به جانبش رهسپار شدند. هر یک به اندازه استعداد خود از انواع و اقسام علوم حتى علوم غریبه و ریاضیات از آن بحر ذخّار بهرهمند شدند و به مدارج عالیه کمال و اجتهاد نائل گردیدند و علما و مجتهدین بزرگ از اطراف بلاد حتى نجف اشرف از جنابش استجازه کردند.
شعر و ادب او
ایشان داراى قریحه نقاده بوده در نظم عربى و فارسى اشعار بسیارى در سنین دوازده سیزده سالگى سروده داراى دیوان اشعاریست که مکرر به طبع رسیده براى نمونه مقدارى از آن را نقل مىکنیم:
يك شب در حق مرا گشودند | يك نور چه آفتاب ديدم | |
نورى كه دلم حيات بخشيد | پس پاک شدم ز بد رهيدم | |
آن نور كه در درخت توحيد | ظاهر شد و گفت من وحيدم | |
آن نور كه جلوه خدا بود | نورى كه به آن نهان پديدم | |
نورى كه محبت على بود | در سينه خويشتن بديدم | |
گفتم كه شناختم خدا را | بىشك به وصال حق رسيدم | |
ناگاه ز عالم مجرّد | اين بانگ ز هاتفى شنيدم | |
چندان كه خرابها دويدم | آن خانه خراب را نديدم |
و همچنین:
اى يار ز من چرا بريدى | آخر تو بگو ز من چه ديدى | |
آن عهد كه دى مرا نمودى | امروز بگو چرا بريدى(آيا تو ز من بدى شنيدى) |
و نیز:
من اين عمر گرانمايه تلف كردم به نادانى | ندانستم من از اول كه روحانیست اين عنقا | |
دلم تاريك چون شب شد ز قيل و قال بىحاصل | الا يا أيها الساقى ادر كأسا و ناولها | |
چه راه عشق مىپويى مقام امن كى جوئى | كه سالك اندرين وادى چه پروانه است بىپروا | |
بسى اين راه پيمودم ولى ز اول ندانستم | كه عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشكلها | |
اگر آن مرشد كامل كه باشد حل هر مشكل | دليل ره شود ما را شود دل آگه و بينا | |
اگر خواهى برایمان ببر اميد از اين و آن | فنا شو در ره جانان فناى قطره در دريا | |
تو را گر دامن مردى بدست افتد ز هر دردى | شفا يابى و هم بردى غنيمت در ره عقبى | |
اگر چه نيست در دنيا مجال عافيت اما | اگر آسودگى خواهى برو تنها شو از تنها | |
نديدم حاصلى هر گز ز صحبتهاى اين مردم | مرا حاصل كجا باشد در اين الفاظ بىمعنى | |
لباس فقر و درويشى ز تاج سلطنت بهتر | اگر روزى رسد سالك به آن سر منزل سلمى |
و همچنین:
فقد غاب عنّا شمس آل محمّد | فبنا حيارى فى غياهب حندس | |
فكم من اصول اعضلت و فروعها | و كم من حدود عطّلت بتدلّس | |
فيا ربّ عجّل نصرنا بظهوره | ظهور نجوم فى السماء و اشمس | |
لقد ضلّ اقوام عن الدّين و الهدى | و ابدع قوم آخرون كهطلس | |
و هزّت قلوب فى هزاهز فتنة | يشيب بها شبّان كلّ معرس | |
فيا ربّ اكرمنى بنور هداية | فانت رجائي فى معادى و مرمسى | |
و أنت معينى فى النّوائب كلّها | و أنت مغيثى من وساوس مهجسى |
و نیز:
ساقى بده آن جام مى لم يزلى را | آن جام مصفّاى شراب ازلى را | |
آن مى كه ز معشوق مرا جذبه روح است | يعنى دل مجروح مرا روح و فتوح است | |
آن مى كه ز ميخانه لاهوت عيان شد | پس در صدف طينت ناسوت نهان شد | |
ابليس ندانست كه اين مرحله چون شد | از جهل مركب ز سماوات برون شد | |
آن نور على بود كه در خاک عيان شد | اين سجده كه كردند ملايك ز همان شد | |
ساقى بده آن جام كه لبريز مدام است | عيشم همه ايام ز لطف تو به كام است | |
شبهاى من از شعشعه جام تو روز است | اسرار تو اندر فيضانست و بروز است | |
نامم به جهان گشته به سوداى تو مشهور | چشمم به تجلى جمالت شده پر نور | |
نوشيدن مى از كف تو واجب عين است | بى باده تو جان مرا شيون و شين است | |
مدح على و آل مرا ورد زبانست | زيرا كه على قاسم نيران و جنان است | |
يعنى كه على كاشف اسرار نهان شد | از صورت او سرّ خداوند عيان شد |
وفات
اما تاریخ وفات و مدفن آن جناب صبح روز سه شنبه بیست و سوم شهر جمادى الاخر سال 1340 ه در حدود سن هشتاد سالگى داعى حق را لبیک گفت.
در آن روز تعطیل عمومى اعلام شد و تمام اهالى کاشان بلکه نواحى آن تا آنجا که خبر رسید اجتماع و ازدحام کردند و در بقعه مخصوصه مرحوم آقا سید محمد بن علامة حاج میر محمد على کاشانى واقع در دشت افروز کاشان حسب وصیتش مدفون ساختند. مقبرهاش فعلا معروف و مشهور، زیارتگاه عمومى، کرامات و خوارق عادات از آن مزار با برکات نقل مىنمایند هم چنان که از زمانى حیات آن بزرگوار نیز کرامات زیاد متواتر است.
شعرا و ادبا در وفات وى مراثى و قصائد مشجیه بسیارى سرودند که از آن جمله آنچه داماد او آیتاللّٰه سید فخرالدین حسینى ملقب به امامت قدس اللّٰه نفسه درباره او سروده است:
آمدم شرحى دگر از غم كنم | شرح غم در عالم از ماتم كنم | |
ماتم آن كس كه خون گشتى روان | در غم او از زمين و آسمان | |
آن كه آيت آمد و آيت برفت | و از مماتش رونق از ملت برفت | |
آن كه او عالم بعلم راز بود | آن كه با علمش عمل دمساز بود | |
آن كه از تصنيف خود معمور كرد | عالمى را زين عمل پر نور كرد | |
آن كه او آب حيات آمد مرا | آن كه او راه نجات آمد مرا | |
من نجات خود به او دانم همى | و مرا شد كاشف هر مبهمى | |
و مرا از لطف خود دانا نمود | و ز شعاع نور خود بينا نمود | |
من به بوى علم او دانا شدم | و ز صفاى نطق او گويا شدم | |
در طريقت مرشد كامل بد او | در شريعت عالم و عامل بد او | |
او بهر علمى بسى دمساز بود | راز دار دين و اهل راز بود | |
ثانى سلمان و بوذر آمد او | ناصر دين پيمبر آمد او | |
در حقيقت او حبيب اللّٰه بود | حافظ شرع رسول اللّٰه بود | |
گر بخواهم طى اوصافش كنم | ذكر يك عشرى ز اعشارش كنم | |
اين لسان ظاهرى فاتر شود | از اداى وصف او قاصر شود | |
ليك مىخواهم من از بهر فلاح | در دعا كوشم بهر شام و صباح | |
بارالها مرقدش پر نور كن | با سميش مصطفى محشور كن | |
در بر حور و قصورش شاد كن | و از نعيم جنتش آباد كن | |
تو بده انعام بىپايان خود | بر همه احباب و بر ياران خود | |
صهر سالك كن دعا و دم مزن | جملهى اوراق را بر هم مزن |
نظر به این که تخلّص مرحوم آیتاللّٰه آقاى ملا حبیب اللّٰه سالک است لذا تخلص داماد ایشان صهر سالک است.
آثار
آن جناب داراى تألیفات و تصنیفات رشیقه در علوم مختلفه و فنون متنوعه مىباشد که بالغ بر دویست جلد مىشود که اسامى 134 جلد آن را در آخر کتاب لباب الالقاب ذکر فرموده.
و چون تاریخ تألیف کتاب لباب القاب 1319 قمرى است که بیست و یک سال قبل از وفات آن جناب مىشود تألیفات دیگرى پس از آن تاریخ هم داشته که تا حدود 200 جلد مى رسد.
پارهاى از تألیفاتش قبل از بلوغ مىباشد مانند شرح قسمتى از مفاتیح مولانا فیض کاشانى و تفسیر سوره حمد و رسالهاى در جفر و العشرة الکاملة فى التجوید و منظومهاى در اصول مشتمل بر بیشتر از یک هزار و دویست بیت و مصابیح الظلام و مصابیح الدجى و التذکرة و حدیقة الجمل و حقائق النحو و الوجیزة و المنظومة این هفت جلد هر یک کتاب مستقلى است در نحو و ادبیات عرب.
و همچنین منظومة منیة الوصول فى الاصول. اینها تألیفاتى است که قبل از بلوغ تألیف فرموده است.