رسالة في التجري: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۲: خط ۲۲:
    | شابک =
    | شابک =
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =15993
    | کتابخوان همراه نور =
    | کتابخوان همراه نور =13307
    | کد پدیدآور =04809
    | کد پدیدآور =04809
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۶۳: خط ۶۳:


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:مقالات جدید]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده: فقه و اصول]]
    [[رده:اصول فقه (آثارکلی)]]
    [[رده:اصول فقه شیعه]]
    [[رده:خرداد (1400)]]

    نسخهٔ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۱۳

    رسالة في التجري
    رسالة في التجري
    پدیدآورانحسینی کاشانی، مصطفی بن حسین (نویسنده)
    چاپچاپ اول
    موضوعاصول فقه جعفري - قرن 14 تجري (فقه)
    زبانعربي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏/‎‏ح‎‏5‎‏ر‎‏5‎‏* / 159/8 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    رسالة في التجري، عنوان کتابی است از سید مصطفی بن حسین حسینی کاشانی، در یک جلد به زبان عربی با موضوع اصول فقه. نویسنده در این کتاب، به بیان احکام تجری در اصول فقه شیعه پرداخته است.

    ساختار

    کتاب یک جلد دارد و چاپ آن به‌صورت سنگی قدیمی و خطی به خط مهدی تبریزی نجفی است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در مقدمه کتابش پس از حمد الهی و درود بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاکش و لعنت بر دشمنان آنان، می‌نویسد: این رساله‌ای است که آن را هنگام اقامت در نجف با استمداد از خداوند متعال، در قاعده تجری نوشتم... از خدا می‌خواهم که آن را تذکره‌ای برای نفسم و ذخیره‌ای برای روز احتیاج و بدبختی‌ام قرار دهد. مشهور در میان اصحاب، حرمت تجری است؛ خواه تجری به فعل باشد یا ترک، بلکه گروهی آن را در زمره مسلمات می‌شمارند و در این مورد هیچ بحثی نکرده‌اند. گروهی نیز مدعی اجماع یا اتفاق در برخی از مصادیق این مسئله هستند، ولی از عبارات برخی از علما اشکالاتی در این ارتباط ظاهر می‌شود؛ مانند آنچه از علامه در «المنتهی» و از شهید در «الذكری» و «القواعد» و از محقق بهایی نقل شده است. سید محقق در «مفاتیح»، عدم حرمت را نزدیک‌تر به واقع دانسته و محقق علامه انصاری به این نظر متمایل شده است؛ گرچه در پایان سخنش ظاهرا اظهار توقف و تردّد نموده است. از عبارات صاحب فصول، تفصیل در این مسئله برداشت می‌شود؛ به این صورت که: اگر متجری‌به با واجب واقعی توصلی‌‌ای که مصلحت آن بر مفسده تجری غالب یا هم‌اندازه آن است مصادف شود، تجری در آن مورد حرام نیست و شخص متجرّی عقاب ندارد، ولی در غیر این صورت، تجری حرام است و متجری مستحق عقاب خواهد بود. درهرحال، برخی از قائلان به عدم تحریم تجری یا متوقفان در آن، در مورد قصد معصیت، قائل به تحریم و استحقاق عقاب بر آن و عدم عفو از آن شده‌اند؛ محقق بهایی از جمله این افراد است. برخی از محققان معاصر نیز به نظر محقق بهایی متمایل شده، بلکه آن را اختیار کرده‌اند.

    از میان دیدگاه‌های مزبور، از نگاه نویسنده، نظر مشهور قوی‌تر است؛ چون همان طور که افعال به‌لحاظ حسن و قبح و طاعت و معصیت بودنشان، با اختلاف قصدها و نیت‌ها مختلف می‌شوند، به دلیل اختلاف عناوین آنها (مانند کتک زدن یتیم به نیت ادب کردن وی یا اذیت کردن وی یا نماز به قصد قربت یا ریا و...)، با اختلاف اعتقاد فرد نیز مختلف می‌گردند، به دلیل اختلاف عناوین آنها؛ البته نه به این معنی که اعتقاد مکلّف به واجب یا حرام بودن یک شیء، دخیل در وجوب و حرمت آن خواهد بود؛ چراکه فساد این امر واضح است؛ زیرا اعتقاد افراد، احکام شرعی را تغییر نمی‌دهد؛ بلکه به این معنا که اعتقاد مکلّف به وجوب یا تحریم با صدور فعل یا ترک از وی، باعث پیدایش عنوانی می‌شود که آن عنوان قبیح و حرام است. در توضیح بیشتر این مطلب باید گفت: جرئت بر مولی، صفت رذیله‌ای است که مبغوض است، ولی این امر از صفات نفسانیه است و فعل صادره از جوارح و اعضا نیست تا اختیاری باشد. در مقابل صفت جرئت، صفت خشیت و خوف از مولی قرار دارد که صفتی ممدوح از عبد نسبت به مولی است. درهرحال شکی در این نیست که «اظهار جرئت» از بنده نسبت به مولی، فعلی اختیاری و صادر از جوارح او است که به‌لحاظ عقلی متصف به صفت قبح می‌شود و عَقلاً شخصی که چنین کاری را بکند، مستحق عقاب بر آن است؛ چراکه این کار اهانت بر مولی و هتک حرمت اوست و با تعظیم و شکر مولی منافات دارد. در قبح اظهار جرئت بر مولی میان دو صورت زیر تفاوتی نیست:

    1. این امر با «گفتار» باشد؛ مثل جایی که بنده با زبان بگوید: من چیزی را که مولایم واجب کرده یا فکر می‌کنم واجب کرده را انجام نخواهم داد یا مثلا بگوید: من کاری را که مولا حرام کرده یا معتقدم حرام کرده را انجام خواهد داد.

    عُقلا در قبح چنین گفتاری تردید ندارند؛ هرچند که بنده، بعد از آن، واجب مولی را اتیان یا حرامش را ترک کند؛ بنابراین اگر مولا، بنده را بر گفتار مزبور عقوبت کند، مستحق سرزنش نیست، بلکه عُقلا حکم به استحقاق عقاب این بنده به صِرف گفتن آن سخنان می‌کنند؛ زیراکه صِرف گفتن این سخنان، هتک حرمت مولا و اهانت به اوست.

    1. این امر با «کردار» باشد؛ مانند جایی که عبد کاری را انجام دهد که فکر می‌کند مولایش آن را حرام و از آن منع کرده، یا کاری را ترک کند که فکر کند مولایش آن را واجب کرده است.

    عُقلای مطّلع از قصد وی، او را به‌خاطر این کار سرزنش می‌کنند؛ هرچند که بدانند کاری که در واقع ترک کرده حرام یا کاری که انجامش داده در واقع، واجب نبوده است[۱].

    وضعیت کتاب

    طبعا چون کتاب، چاپ سنگی و خطی است، فهرست مطالب و فهارس فنی ندارد. در انتهای کتاب، پس از پایان متن، درباره تاریخ چاپ و خطاط این نسخه چنین می‌خوانیم: «قد فرغت من تسويد هذه النسخة الشّريفة في العشر الأخير من شهر ربيع‌الثّاني من شهور سنة تسع‌وخمسين‌وثلاث‌مائة بعد الألف من الهجرة النّبوية على مهاجرها آلاف الثّناء والتّحية وأنا الأقل محمود بن المرحوم الحاج مهدي التّبريزي النّجفي عفي عنهما و در مطبعه اسلامیه به دستیارى جناب حاج عبدالرّحیم و آقاى مشهدى اسماعیل معارف‌خواه به زیور طبع آراسته گردید، سنه 1359». در زیر عبارت مزبور، این بیت، آمده است: يا ناظرا فيه سل باللّه مرحمة على المصنّف واستغفر لكاتبه[۲].

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص2-4
    2. ر.ک: همان، ص59

    منابع مقاله

    متن کتاب.

    وابسته‌ها