خسی در میقات: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
'''خسى در ميقات'''، اثر [[آلاحمد، جلال|جلال آل احمد]]، گزارشى است از سفر حج نويسنده. اين اثر هم از لحاظ ادبى درخور توجه است و هم از لحاظ جهانشناسى و سير در آفاق. | |||
كتاب به زبان فارسى و در سال 1343ش، نوشته شده است. | كتاب به زبان فارسى و در سال 1343ش، نوشته شده است. |
نسخهٔ ۱۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۶
نام کتاب | خسی در میقات |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | آلاحمد، جلال (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | مؤلف |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE3803AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
خسى در ميقات، اثر جلال آل احمد، گزارشى است از سفر حج نويسنده. اين اثر هم از لحاظ ادبى درخور توجه است و هم از لحاظ جهانشناسى و سير در آفاق.
كتاب به زبان فارسى و در سال 1343ش، نوشته شده است.
ساختار
مطالب كتاب، بهصورت روزشمار، از جمعه 21 فروردين 1343، آغاز و تا يكشنبه 13 ارديبهشت 1343 ادامه يافته است.
در اين كتاب، مسائل بسيارى طرح شده است. هم حسب حال نويسنده است و هم حسب حال زائران و نيز حاوى اوصافى است درباره تمدن امروز و وضع مسلمانان، انتقاد از وضع اداره كاروانها، كردار حاجىها، سازمان ادارى، حمله به شركتهاى خارجى، وصف شاعرانه از رويدادها و مناظر [۱].
گزارش محتوا
سفرنامه حج آل احمد، در زمينه كارهاى او از لحاظ سبك نگارش و درونمايه هر دو، مهمتر از سفرنامههاى ديگر اوست. كتاب فقط دربردارنده ديدنىهاى عادى زائر خانه خدا نيست. مسائل ديگر نيز در آن جلوهگر مىشود و طرح همين مسائل است كه «خسى در ميقات» را از سفرنامههاى ديگر او ممتاز مىسازد [۲].
او در اين سفر، چشماندازهاى تازهاى در برابر چشم خواننده مىگشايد، اشياء و رويدادها را با نگاهى تازه مىنگرد و خواننده را در سفر درونى و برونى با خود همراه مىسازد. او در سفر بيست و سه روزه خود به مكه و مدينه، چيزهاى تازهاى مىبيند و با زبانى گويا و وصفى رسا هم به مسائل عبادى مىپردازد و هم مسائل سياسى را مىشكافد و حلاجى مىكند. او افزوده بر گزاردن مراسم عبادى، همچون كاشفى جستجوگر به اينسووآنسو مىرود، غالب رنگها را مىبيند، اشخاص را زير ذرهبين مىگذارد و نمودهاى زشت و زيبا را نظاره مىكند [۳].
اين كتاب، سفرنامه سادهاى نيست كه فقط از مناسك حج سخن گويد، بلكه تأملاتى است درباره زائران و درباره سرنوشت مسلمانان و جهان اسلام، مقابله شرق و غرب و اسلام و مسيحيت و جهان صنعتى و مولد و جهان سوم و غير مولد. او درباره خود نيز تأمل مىكند؛ مدتى از آئين پدرى دور مانده و از گزاردن آئينهاى دينى بازمانده، اما اكنون بهسوى آنها بازگشته است...
بهراستى نويسنده همه چيز را بهدقت مىبيند؛ هم رفتار و گفتار زائران و هم ابزار سفر و هم شهر و كوه و صحرا و باغهاى خرما را.
جلال در خسى در ميقات، چشماندازهاى تازهاى در برابر چشم خواننده مىگشايد. با نگاهى تازه مىنگرد و خواننده را در سفر درونى و برونى با خود همراه مىسازد. در جاىجاى سفرنامه، انتقادهايى به وضع كاروان، رفتار همراهان و بىدقتى سازمانهاى سعودى به چشم مىخورد. نويسنده مىخواهد همه كارها بهسامان باشد و نيست و همچنين بهدشوارى در چهارچوب مناسك جا مىافتد. او پس از سالها مبارزه در جناحهاى متفاوت سياسى، اكنون بهسوى باور دينى آمده، اما نه بهسوى باور عوام، بلكه بازگشت به باور عقلانى و بيدادستيز. در مثل در نماز تحولى مىبيند از تاريكى به روشنايى، از خواب به بيدارى و از سكون به حركت. دو روز پيش از اين حتى باورش نمىشده كه مانند ديگران مناسك دينى را بهجاى مىآورد و امروز نيايشهايى مىخواند كه معانى آنها بار سنگينى بر دوش وجدان آدمى مىنهند. سپس به بقيع مىرود تا نشانههايى از رفتگان خاك، بهويژه نشانى از برادر ساليانپيش درگذشتهاش پيدا كند.
در بين راه مكه و مدينه، در اتوبوسى بدون سقف مىنشيند و با نمودهاى طبيعت و آسمان پرستاره، مانند كودك يا شاعرى درگير مىشود... «مراسم مسجد و بعد سوار شدن و آمدن و آمدن. سقف آسمان بر سر و ستارهها چه پايين و آسمان عجب نزديك... و من هيچ شبى چنان بيدار نبودهام و چنان هشيار به هيچى. زير سقف آن آسمان و ابديت، هرچه شعر از بر داشتم، خواندم - بهزمزمهاى براى خويش - و... ديدم تنها «خسى» است كه به ميقات آمده است نه «كسى» و نه ميعادى و ديدم وقت ابديت است؛ يعنى اقيانوس زمان و «ميقات» در هر لحظهاى و هر جا، زمان همان ديدار است و تنها با خويش؛ چراكه «ميعاد» جاى ديدار توست با ديگرى، اما ميقات زمان همان ديدار است و تنها با خويشتن» [۴].
در حوزه «بازگشت به خود»؛ يعنى به باورهاى دينى و به اصالت خود بازگشتن، كه از موضوعهاى عمده دوره دوم نويسندگى آل احمد است، گرايشى دينى - عرفانى مىبينيم. اين بازگشت، ناچار او را در برابر استعمار و نيز در برابر تمدن جديد و فن بنيادى قرار مىدهد كه وجه نظرى آن را او در «غربزدگى» و «روشنفكران» به بحث گذاشته است، اما در اين كتاب، موضوع «بازگشت به خود»، بهطور هنرى و تجسمى بيان مىشود [۵].
تصويرهايى كه او از لحظههاى شهود و مشاهدههاى خود به دست مىدهد، رسا و موجز و جذاب است. آل احمد در سفر حج افزون بر ثبت تأملات خود، به جهان بيرون و روابط آدميان نيز مىپردازد و در وصف مناسك ميان «صفا» و «مروه»، انبوه شدن زائران را نشان مىدهد... كه نويسنده را به اهداف اجتماعى سفر حج، متوجه مىسازد.
از سوى ديگر او هرگاه فرصتى به دست مىآورد، از غربى كردن ساختمانها كه حتى به نوسازى شبستان دور «خانه» نيز كشيده شده است، انتقاد مىكند و افسوس مىخورد كه دارند شبستان دوره عثمانى را خراب مىكنند و بهطنز مىگويد: «اين طور كه پيداست تا سال ديگر خود كعبه را هم از بتون خواهند ريخت» و نيز از انبوه مردم سخن مىگويد كه براى هدفى يگانه زير آسمان مكه در يك جا گرد مىآيند. سپس وصف عرفات با بيانى شاعرانه آورده مىشود كه جلگهمانندى است در سر راه طائف، پوشيده از شن نرمى شبيه ماسههاى كنار دريا، با خردههاى صدف يا چيزى درخشان و برقزنان و خامهاىرنگ و در اينجا نيز از انتقاد كردن خوددارى نمىكند: «و اصلا اين به عرفات آمدن جماعت را در اصل، نوعى سيزدهبهدر ديدم؛ پيكنيكمانند [۶].
سپس از وضع مستراحها (براى هر چادر صد نفره، يك حفاظ كوچك پارچهاى بالاى چالهاى) خردهگيرى مىكند. سپس وضع ذبح گوسفندان مىآيد و بيتوته در «منى» و باز غرق شدن كلام در اوصاف شاعرانه و پيشنهادى براى «بينالمللى كردن شهرهاى زيارتى»؛ تا نابسامانىهاى كار از بين برود. در مثل از لاشه گوسفندان مىگويد كه هدر مىرود و هوا را آلوده مىكند و بايد از آنها بهرهگيرى سودمند بشود و اين نكته كه اگر قرار است رسم حج دوام بياورد و نه همچون ادب بردهفروشى به طاق نسيان سپردهشده عهد جاهليت، بايد به دادش رسيد و اشاره به مسئله سنگباران شيطان و استفاده از لنگههاى نعلين لاستيكى ساخت جاوه براى رجم شيطان و وصف فقر عربها در پاى گنج بيكران نفت و ثروت شيوخ و كارتلهاى نفتى... سپس راوى، گرد راه و گرد خستگى و بوى عفونت لاشهها را در «جده» در آب دريا مىشويد: «و من پريدم توى آب؛ آب تميز و عميق و سبز و عين بلور. بايد از چنان ريگزارى درآمده باشى تا بفهمى معنى آب دريا چيست؟»[۷].
در پايان بايد گفت كه «خسى در ميقات» خيلى خوب نوشته شده و در آن چهره نويسنده بارزتر است. آل احمد نويسندهاى است جستجوگر كه در سلوك خود مىخواهد به نقطهاى پابرجا و استوار برسد و گاهى مىرسد. آن نقطه پابرجا در دنياى آشفته و سرگردان امروز، رسيدن كل و جزء، جامعه و فرد به يكديگر است در كليتى دينى. او انديشه وحدت اسلامى سيد جمالالدين اسدآبادى و ديگران را به شيوهاى نوآئين عرضه مىكند و مىنويسد: «سالى يك ميليون نفر آدم در اين مراسم شركت مىكنند. اگر نظمى مىداشت و تسهيلاتى و آداب و نوجويىها، چه قدرتى مىتوانست باشد» [۸].
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، در ابتداى كتاب آمده است.
پاورقىها بسيار اندك بوده و در آنها به توضيح برخى از مطالب متن [۹] و نيز ترجمه آيات، پرداخته شده است [۱۰].
پانويس
منابع مقاله
1. مقدمه و متن كتاب.
2. دستغيب، سيد عبدالعلى، «نگاهى به سفرنامههاى آل احمد»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: كيهان فرهنگى، شماره 180، مهر 1380.