نراقی، احمد بن محمدمهدی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده: آبان (98)' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'مرعشی، شهابالدین' به 'مرعشی، سید شهابالدین') |
||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
نقل میكنند كه درسال 1240ق، شيخمرتضى انصارى به قصد زيارت حرم [[امام رضا(ع)]] رحل سفر را بست و سفر علمى و سياحتى خود را براى درك محضر بسيارى از علما و فقهاى مشهور ايران آغاز كرد: در اصفهان به حضور سيدمحمدباقر شفتى رسيد، دربروجرد با شيخ اسدالله بروجردى ديدار كرد، ولى بيش از يك ماه توقف ننمود. اما «زمانى كه [[شيخ انصارى]] آوازه ملااحمد نراقى را در كاشان شنيد به همراه برادرش به سوى كاشان شتافت كه مورد استقبال و احترام ملااحمد قرار گرفتند و در يكى از مدارس آن ديار رحل اقامت افكندند. وقتى كه شيخ انصارى، چهره ملااحمد را بر بلنداى مدرسه علميه كاشان مشاهده نمود و او را همانند دريايى از علم و حكمت و عرفان و اخلاق يافت، تصميم بر ماندن گرفت. گويى شيخ گمشده خود را دريافته بود و لذا قريب به چهار سال از محضر علمى و اخلاقى او بهره جست و در حلقه درس او از سال 1241 تا سال 1244ق قرار گرفت». | نقل میكنند كه درسال 1240ق، شيخمرتضى انصارى به قصد زيارت حرم [[امام رضا(ع)]] رحل سفر را بست و سفر علمى و سياحتى خود را براى درك محضر بسيارى از علما و فقهاى مشهور ايران آغاز كرد: در اصفهان به حضور سيدمحمدباقر شفتى رسيد، دربروجرد با شيخ اسدالله بروجردى ديدار كرد، ولى بيش از يك ماه توقف ننمود. اما «زمانى كه [[شيخ انصارى]] آوازه ملااحمد نراقى را در كاشان شنيد به همراه برادرش به سوى كاشان شتافت كه مورد استقبال و احترام ملااحمد قرار گرفتند و در يكى از مدارس آن ديار رحل اقامت افكندند. وقتى كه شيخ انصارى، چهره ملااحمد را بر بلنداى مدرسه علميه كاشان مشاهده نمود و او را همانند دريايى از علم و حكمت و عرفان و اخلاق يافت، تصميم بر ماندن گرفت. گويى شيخ گمشده خود را دريافته بود و لذا قريب به چهار سال از محضر علمى و اخلاقى او بهره جست و در حلقه درس او از سال 1241 تا سال 1244ق قرار گرفت». | ||
وى در سلسله مشايخ بسيارى از متأخرين از طريق شاگردانش بخصوص [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] مىباشد كه مىتوان از [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك الوسائل]]، [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) و مرحوم [[مرعشی، شهابالدین|آیتالله نجفى مرعشى]] نام برد. | وى در سلسله مشايخ بسيارى از متأخرين از طريق شاگردانش بخصوص [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] مىباشد كه مىتوان از [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك الوسائل]]، [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) و مرحوم [[مرعشی، سید شهابالدین|آیتالله نجفى مرعشى]] نام برد. | ||
==ملا احمد نراقى و مقتضيات زمان== | ==ملا احمد نراقى و مقتضيات زمان== |
نسخهٔ ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۳:۲۴
نام | نراقی، احمد بن محمدمهدی |
---|---|
نامهای دیگر | فاضل نراقی |
نام پدر | ملا مهدی نراقی |
متولد | چهاردهم جمادى الثانى سال 1185ق |
محل تولد | نراق از توابع كاشان |
رحلت | 1245 ق |
اساتید | ملاّ مهدی نراقی • سید مهدی بحر العلوم • میرزا محمد مهدی موسوی شهرستانی • شیخ جعفر کاشف الغطا • سید علی طباطبایی و... |
برخی آثار | عوائد الأیام من مهمات الأحکام، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، معراج السعادة، عین الأصول، تنقیح الفصول فی شرح التجرید و... |
کد مؤلف | AUTHORCODE01629AUTHORCODE |
احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (1185-1245ق)، دانشمند و مجتهد شیعه، نویسنده و شاعر قرن 13 هجری، پدرش علامه «ملا محمد مهدى نراقى» ازمفاخر علماء شيعه است. او فقيهى بزرگ، فيلسوفى توانا، رياضىدانى ماهر، منجم و هيوى سترگ، اديبى شاعر، صاحب اخلاق كريمه و صاحب تأليفات بىشمار در علوم و فنون مختلف مىباشد. مهمترین اثر او معراج السعادة نام دارد که ترجمه خلاصه فارسی کتاب جامع السعادات نوشته پدر ایشان ملا مهدی نراقی است که در علم اخلاق است.
ولادت
در چهاردهم جمادى الثانى سال 1185ق در روستاى نراق از توابع شهرستان كاشان در عهد سلطنت كريمخان زند در خاندان علم و فضيلت ديده به جهان گشود.
مقام علمى
ملا احمد نراقى با توجه به استعداد شگرف و نبو غ ذاتى خويش و همچنين مطالعات عميق و تحقيقات علمى و بهرهگيرى از اساتيد بزرگ، توانست بسيارى از علوم را فراگيرد و از عالمان برجسته عصر خويش همچون: علامه بحرالعلوم، ميرزا مهدى موسوى شهرستانى و شيخ جعفر نجفى اجازه اجتهاد دريافت كند.
بدين جهت، وقتى ايشان در اوايل سلطنت فتحعلى شاه قاجار به كاشان برمىگردد، به عنوان يك مجتهد و فاضل شناخته مىشود.
ايشان در بين علماى قرون اخير از جايگاه خاصى برخوردار است، وى در علوم مختلف اصول فقه، فقه، حديث، رجال، درايه، رياضيات، نجوم، حكمت، كلام، اخلاق، ادبيات و شعر سرآمد علماى زمان خود بوده است.
وى از همان دوران جوانى مسئوليت مرجعيت و رياست و زعامت دين و دنياى مردم كاشان و قسمتهاى وسيعى از ايران را برعهده داشت و كلمات معاصرين و علماى پس از وى شاهد بر اين مطلب مىباشد.
اساتيد
پدر وى «ملا محمد مهدى نراقى» كه از فقيهان برجسته و ذىفنون عصر خود بود، از همان ابتدا احمد را در دامان خود تربيت كرد و بسيارى از دروس علوم اسلامى را به فرزند خود آموخت.
وى دوران نوجوانى و جوانى را در شهر كاشان و در محضر پدر بزرگوارش محقق نراقى (م 1209ق) حدود سالهاى 1190 تا 1205 در پانزده سال اواخر عمر پدر بزرگوارش به تحصيل دورههاى مقدمات، سطح و خارج گذراند و عمده تحصيل وى در اين ايام مىباشد. وى درباره پدرش غالباً ً عبارت (من اليه فى جميع العلوم استنادى) را بكار برده است.
از همان ابتدا وى با استعداد قوى و همت عالى و ذهن توانايى كه داشت به سرعت مدارج علمى را طى نموده و خود شروع به تدريس معالم و مطول نمود.
وى در حاليكه در سال 1205ق به درجه اجتهاد نائل شده بود همراه پدر بزرگوارش به عتبات عاليات مشرف و مراتب عالى تحصيلات حوزوى را در آنجا مىگذراند.
در كربلا، ملا احمد در حلقه درس آقا باقر بهبهانى (متوفى 1208ق) در آخرين سالهاى تدريسش حاضر شد. آقا باقر بهبهانى، كه در ميان دانشمندان شيعه به نام مؤسس يا مجدد بهبهانى معروف است، بنيانگذار عصر جديدى از تبلور اصول فقه و تسلط مجتهدين در عالم تشيع است. قبل از بهبهانى علماى اخبارى از زمان ملا امين استرآبادى (متوفى 1033ق) بر جوامع شيعه تسلط داشتند.
ملا احمد در كربلا تحصيل فقه را در مكتب ميرزا مهدى شهرستانى، كه خود از شاگردان بهبهانى بود آغاز كرد. مدت اين تحصيل چندان طولانى نبود زيرا در سال 1209ق به مناسبت درگذشت پدرش به كاشان برگشت.
سال بعد باز به عتبات مسافرت نمود و اين بار در نجف در حوزه درسى سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر نجفى، كه هر دو از شاگردان آقا باقر بهبهانى بودند، به تحصيل پرداخت.
مؤلف قصص العلماء مىنويسد: «معروف است حاجى ملا احمد استاد كم ديده است و درس كم خوانده است و به فطانت و ذكاوت خويش اين تحقيقات و تدقيقات را نموده است.»
مؤلف لباب الالباب، ظاهراً در پاسخ به اين سخن، مىگويد: «ملا احمد در مدت كوتاهى موفق به اخذ اجازه اجتهاد از استادان خود شد. كسانى كه گمان مىكنند او استاد كم ديده است، بايد بدانند استاد واقعى، هوش، ذوق و قريحه توأم با پشتكار و پژوهش مدام است.»
شاگردان
اگر چه شاگردان ملا احمد زياد بودهاند و آنچنانكه در مقدمه كتاب خزائن وى، استاد علىاكبر غفارى نقل نموده كه: بيش از 20 اجازه از وى موجود است كه در نزد فاضل معاصر حسن نراقى موجود است، اما نام بعضى از آنان كه در دسترس مىباشند عبارتند از:
- شيخ مرتضى انصارى (م 1281ق): وى بين سالهاى 1241 تا 1244ق در اواخر عمر شريف مولى احمد از محضر وى استفاده نموده است.
- برادر فاضل و دانشمندش محمد مهدى بن محمد مهدى نراقى (م 1286ق) معروف به آقا بزرگ
- سيد شفيع چابلقى (م 1280ق)
- محمدحسن جاسبى
- فرزندش محمد بن احمد (م 1297ق) ملقب به عبدالصاحب و معروف به حجتالاسلام، داماد محقق قمى
- برادرش ميرزا ابوالقاسم كاشانى (م 1256ق)
نقل میكنند كه درسال 1240ق، شيخمرتضى انصارى به قصد زيارت حرم امام رضا(ع) رحل سفر را بست و سفر علمى و سياحتى خود را براى درك محضر بسيارى از علما و فقهاى مشهور ايران آغاز كرد: در اصفهان به حضور سيدمحمدباقر شفتى رسيد، دربروجرد با شيخ اسدالله بروجردى ديدار كرد، ولى بيش از يك ماه توقف ننمود. اما «زمانى كه شيخ انصارى آوازه ملااحمد نراقى را در كاشان شنيد به همراه برادرش به سوى كاشان شتافت كه مورد استقبال و احترام ملااحمد قرار گرفتند و در يكى از مدارس آن ديار رحل اقامت افكندند. وقتى كه شيخ انصارى، چهره ملااحمد را بر بلنداى مدرسه علميه كاشان مشاهده نمود و او را همانند دريايى از علم و حكمت و عرفان و اخلاق يافت، تصميم بر ماندن گرفت. گويى شيخ گمشده خود را دريافته بود و لذا قريب به چهار سال از محضر علمى و اخلاقى او بهره جست و در حلقه درس او از سال 1241 تا سال 1244ق قرار گرفت».
وى در سلسله مشايخ بسيارى از متأخرين از طريق شاگردانش بخصوص شيخ مرتضى انصارى مىباشد كه مىتوان از محدث نورى صاحب مستدرك الوسائل، امام خمينى(ره) و مرحوم آیتالله نجفى مرعشى نام برد.
ملا احمد نراقى و مقتضيات زمان
ملااحمد نراقى، عالمى زمانشناس بود كه اندوختهها و يافتههاى خود را از حوزههاى اصفهان، كربلا و نجف در عرصههاى فقه و اصول، كلام، اخلاق، عرفان، هيئت، ادبيات و شعر با زمان همآهنگ ساخت و آنچه را كه آموخته بود به رشته تحرير در آورد. او به دليل آن كه با نگاهى ژرف به مسائل و موضوعها نگريست، آثارش ماندگار شد و همگان از آن بهره مىجويند و اگر چه بسيارى از انديشههاى ملااحمد نراقى در مبارزه با اخبارىگرى، صوفىگرى و طرح مباحث نو فقهى و اصولى و نيز حضور و نقش وى در جنگ دوم ايران و روس نشان از توجه او به اقتضائات زمان است اما در اين مجال كوتاه فقط به يك اثر او كه بر اساس نياز روز و مقتضيات زمان تألیف شدهاست، اشاره مىكنيم:
هنگامى كه مبلغ مسيحى و جاسوس انگليسى «هنرى مارتين» كتاب ميزان الحق را در رد اسلام نگاشت، وى در پاسخى علمى و محكم به او كتاب سيف الامه را به رشته تحرير درآورد. ملااحمد نراقى نيك مىدانست كه پا دريان همگى در خدمت استعمارگران اروپا خصوصاً انگليس هستند و با هدف نفوذ و دستيازيدن استعمارگران بر منابع مسلمين و ترويج و تبليغ مسيحيت در ميان مسلمين، وارد سرزمينهاى مسلمانان شدند. «اين گروه [كه ] از قرن شانزدهم ميلادى در پى بازشدن پاى استعمار اروپائيان در سرزمينهاى اسلامى در جهان اسلام شناخته شدهاست»، از اوائل دوره صفوى وارد ايران شدند. آنها در بعضى از كشورها توانستند به اهداف خود برسند؛ اما در بعضى كشورها، به خاطر حضور هوشيارانه عالمان اسلامى نه تنها نتوانستند نفوذ كنند، بلكه برخى از آنان به دين مقدس اسلام گرويدند؛ از آن جمله «عليقلى جديد اسلام» كه ملااحمد نراقى در چند جاى كتاب سيف الامه از او ياد مىكند. اين شخص پس از مستبصر شدن، كتابى به نام سيف المؤمنين فى قتال المشركين در رد يهوديان و مسيحيان به رشته تحرير در مىآورد.
از جمله پادريان، «هنرى مارتين» جوان بود كه در زمان فتحعلىشاه وارد ايران شد و حدود شانزده ماه در ايران اقامت داشت. وى در اين مدت، فعالیتهای گستردهاى در راستاى اهداف استعمارگران داشت و سرانجام كتابى به نام ميزان الحق در اثبات و حقانيت مسيحيت و رد اسلام نگاشت. عالمان دين به مقابله با آن برخاستند و به شبهات آن پاسخ گفتند. از جمله آنها، كتاب سيف الامه و برهان الملة ملااحمد نراقى بود.
ملااحمد نراقى كه مجتهد پر آوازه آن عصر بود، با تألیف اين كتاب، مانع نفوذ استعمار و مسيحيت به ايران شد. وى هنگام نگارش سيف الامه چند نفر از علماى يهود را خواست و كتاب ميزان الحق را با آنان به بحث گذاشت و با استفاده از كتابخانه ملا موشه يهودى، پاسخى محكم و پر مغز داد. وى خود چنين مىگويد:
«حقير در حين تألیف اين كتاب در صدد تفحص و تحصيل آن صحيفه برآمده و در كتابخانه ملا موشه يهودى، كه در اين عصر در ميان يهود در حالت اشتهار و مرجع اكثر بود، آن را يافتم و به اتفاق جمعى از علماى يهود، كتب معتبر لغت عبرى را جمعآورى نموده و در آن تأمل شد».
وى در اين كتاب علاوه بر اينكه با براهين عقلى شبهات «هنرى مارتين» را پاسخ مىدهد و به اثبات رسالت نبى اكرم(ص) مىپردازد، خلق و خوى و شيوه زندگى جامعه مدنى غرب را تقبيح مىكند و زشتى و نادرستى آن را به رخ «هنرى مارتين» و صاحبان آن تفكر و غربپرستان مىكشد.
نراقى و ولايت فقيه
ملااحمد نراقى كه در دوران حساس و حوادث سازى مىزيست، با درك درست حوادث و مسائل عصر خويش، به ضرورت طرح مسئله «ولايت فقيه» رسيد و آن را به عنوان بهترين انديشه و كارآمدترين روش در اداره امور جامعه اسلامى و اجراى صحيح احكام الهى معرفى كرد و به صورت شفاف و با نگاهى ژرف به تبيين آن پرداخت.
اگر چه پيش از او عالمان و فقيهانى، همچون شيخ مفيد، محقق كركى (م 940ق)، علامه حلى (م 675ق) و محقق اردبيلى (م 993ق) در لابهلاى مباحث متنوع فقهى مانند، خمس، قضاء، جهاد، نماز جمعه، حدود و امر به معروف و نهى از منكر و... به اثبات آن پرداختهاند، اما ملااحمد نراقى بهطور مستقل و گسترده به بحث «ولايت فقيه» پرداخت و در عائده 54 از كتاب ارزشمند عوائد الايام، فصلى ويژه را به اثبات آن و بيان وظائف و شئون ولى فقيه اختصاص داد. وى اولين فقيه و براى اولين بار، بحث «ولايت فقيه» را به صورت منظم و بهشكلى بديع و با نگرشى نو پرداخت و افق جديدى را فرار وى فقيهان عصر خود و آيندگان گشود.
پس از ملااحمد نراقى، فقيهانى چون: مير عبدالفتاح حسينى مراغى (م 1250ق) در العناوين، سيدمحمدآل بحرالعلوم در بلغة الفقيه و شيخ مرتضى انصارى (م 1281ق) در كتاب مكاسب، به صورت مستقل به طرح بحث «ولايت فقيه» پرداختند.
ملااحمد نراقى پس از اثبات «ولايت فقيه» از طريق ادله عقلى و نقلى، به بيان وظائف، اختيارات و شئون ولىفقيه مىپردازد و دوازده مورد از وظائف كلان ولىفقيه را بيان مىكند كه عبارتند از: 1. فتوا دادن در امور دينى؛ 2. قضاوت؛ 3. اجراى حدود و تعزيرات؛ 4. ولايت بر اموال يتيمان؛ 5. ولايتبر اموال مجانين و سفيهان؛ 6. ولايت بر امور غايبان؛ 7. ولايتبر نكاح؛ 8. ولايت بر اجازه دادن اموال ايتام و سفيهان و گرفتن اجرت آن؛ 9. ولايت بر استيفاى حقوق مالى و غير مالى؛ 10. تصرف در اموال امام؛ 11. تمام كارهاى مربوط به رعيت كه امام معصوم بايد انجام دهد؛ 12. هر كارى كه به دليل عقلى و شرعى بايد انجام پذيرد.
مبارزه با اخبارىگرى
چون ملا احمد نراقى چند سال در حوزه درس علامه وحيد بهبهانى شركت جسته و استادش «اصولى» بود، ملااحمد نيز به مبارزه جدى با اخبارىگرى عصر خود پرداخت و دلايل بىاساس و سست آنان را درهم ريخت. ملااحمد نراقى همانند استاد و پدرش، با اخبارىگرى و ظاهرنگرى مخالف بود؛ زيرا اخبارىها معتقد بودند كه تمام اخبار كتابهاى مورد اعتماد - با همه اختلافى كه در آنها وجود دارد - قطعاً از سوى ائمه معصومين(ع) صادر شدهاست و ظواهر قرآن را نبايد به تنهايى و بدون رجوع به اخبار اخذ كرد. آنها، علم اصول را با اين ادعا كه همه مبانى آن عقلى است و مستند به اخبار نيست، به كلى رد و انكار مىكنند. ملااحمد نراقى كه از آثار سوء اخبارىگرى كاملاً آگاه بود و عواقب شوم اين انديشه را در حوزههاى علميه و محصلان علوم دينى مىدانست، با تبعيت از استادش، به مبارزه حكيمانه و علمى با آن پرداخت.
ملا احمد نراقى و حكم جهاد عليه روس ها
تاريخ سراسر افتخار روحانیت شيعه از صدر اسلام تاكنون، نشان مىدهد كه عالمان دين و فقيهان اهلبيت(ع) همواره با حاكمان و زمامداران ظالم و با فساد و تجاوز، مبارزه بىامانى داشته و يار و ياور مظلومان و ستمديدگان و مستمندان بودهاند و بر اساس شرايط زمان و مكان، اين وظيفه مهم را به انجام مىرساندهاند.
بر همين اساس، ملااحمد نراقى علاوه بر تدريس معارف دينى و علوم حوزوى در كاشان، مىكوشيد تا بر مسائل سياسى، اجتماعى و امور حكومت و وظايف سلطان وقت نظارت مستقيم داشته باشد. وى از توجه ظاهرى فتحعلى شاه به نظريات و آراى راهگشا و كارآمد او بهره گرفت و از اين طريق سعى در حل و فصل مشكلات معيشتى مردم داشت.
اما شايد مهمترين فعاليت سياسى ملااحمد نراقى اين باشد كه هنگام تجاوز روسها و تصرف بخشى از اراضى ايران و ظلم و ستم بر مردم مسلمان، با پوشيدن كفن به ميدان نبرد رفت و فتواى ضرورت شركت مردم در جهاد عليه روس تزار را صادر كرد.روسها در جنگ اول، كه از سال 1218ق به مدت 10 سال به طول انجاميد، شركت جسته بودند. در 29 شوال 1228 با امضاى عهدنامه ذلت بار گلستان بخش زيادى از اراضى ايران را تصرف كردند و به ظلم و تعدى و اذيت و آزار مردم آذربايجان پرداختند. فتحعلى شاه در سال 1241ق با جلب نظر مردم و حمايت علما و گرفتن فتاواى جهاد، جنگ دوم ايران و روس را با فرماندهى عباس ميرزا آغاز كرد.
علت توجه فتحعلى شاه به نظر علما اين بود كه سپاه ايران با شبهاتى از قبيل مشروعيت جنگ و... مواجه بود. لذا شاه بر آن شد تا فتواى علما را پيرامون جهاد عليه روسها جمعآورى كند و براى جذب نيروى جنگ و بسيج مردم بهكار گيرد. علما هم نامههاى جهاديه و فتواى ضرورت شركت در جنگ به دفاع از حريم مسلمين را صادر كردند كه نشانگر حضور آنان در عرصههاى سياسى و اجتماعى آن عصر بود. «جناب حاجى ملااحمد نراقى كه فحل فضلاى ايران بود و ديگر علما و فقهاى ممالك محروسه، هر يك رساله نگاشته و خاتم گذاشتند كه مجادله و مقابله با روسيه جهاد فى سبيلالله است و خرد و بزرگ را واجب افتاده است كه براى رواج دين مبين و حفظ ثغور مسلمين خويشتندارى نكنند». و عالمان دين علاوه بر فتوا، خود نيز در جبههها حضور يافتند.
«روز جمعه هفدهم ذىالقعده 1341ق چند روز پس از جنگ جناب آقاى سيد محمد مجاهد و حاجى ملاجعفر استرآبادى و آقاى سيدنصرالله استرآبادى و حاجى سيد محمدتقى قزوينى و سيدعزيز تالشى و ديگر علما و فضلا وارد لشگرگاه شدند و شاهزادگان و امرا، ايشان را پذيره شدند. روز شنبه هجدهم ذىالقعده جناب ملااحمد نراقى كاشانى كه از تمامت علماى اثناعشريه فضيلتش بر زيادت بود، به اتفاق حاجى ملاعبدالوهاب قزوينى و جماعتى ديگر از علما و حاجى ملا محمد پسر ملااحمد (معروف به عبدالصاحب) كه او نيز از قدوه مجتهدين بود از راه برسيد...».
حضور فقيهان و عالمان دين در جبههها و فتاواى جهاديه آنان موجب شد تا مردم بهطور گسترده در جبههها شركت جويند و لشگر روس تزارى را وادار به عقبنشينى كنند. همت و مبارزه مردم و علما باعث شد كه بسيارى از نواحى و مناطق كه مطابق عهدنامه ننگين گلستان از ايران جدا شده بود، بار ديگر به خاک ايران ملحق شود و «سپاه ايران به رهبرى عباس ميرزا، با فتواى جهادى كه از علما گرفته بود ند، توانستند بعضى از سرزمينهاى از دست رفته ايرانى را تصرف نمايند».
اما افسوس كه خشم پاک و مقدس مردم مسلمان ايران به دليل بىلياقتى دولتمردان و كارگزاران نظام و نيز ضعف بنيه نظامى قشون و خيانت برخى از رجال سياسى حاكم، خيانت و عدم پاىبندى انگليس و فرانسه در انجام تعهد خود، نتوانست ريشه ظلم و تعدى استعمار روسيه را بسوزاند و روسها موفق شدند سرزمينهاى اشغالى را مجدداً به تصرف خود در آورند. لذا فتحعلى شاه مجبور به قبول شرايط تحميلى روسها شد و در پنجم شعبان 1243ق با واگذارى بخشهاى ايروان، نخجوان، قسمتى از موقان تالش به روسها، صلحنامه ذلت بار تركمانچاى منعقد شد و جنگ پايان پذيرفت.
وفات
او در شهر کاشان به دلیل بیماری وبای عمومی گسترده در کاشان و اطراف آن (از جمله نراق) در اول شب یکشنبه ۲۳ ربیعالثانی ۱۲۴۵ در نراق وفات کرد و در نجف، در صحن امام علی بن ابیطالب(ع)، در کنار مرقد پدرش تدفین شد.
آثار
ملااحمد نراقى در كنار تدريس و انجام امور مردم، به تحقيق و تألیف بسيار اهميت مىداد و آثار زيادى در حوزه فقه، اصول، كلام، هيئت، ادبيات، اخلاق و شعر از خود به يادگار گذارد.
مجموع آثار ملااحمد نراقى بالغ بر شصت عنوان مىباشد. اين آثار، كه در حوزههاى فقه، اصول، كلام، هيئت، رياضيات، اخلاق، عرفان، ادبيات و شعر مىباشد، برخى به صورت چاپ سنگى و برخى چاپ حروفى در اختيار دانش دوستان قرار گرفته و بسيارى به صورت نسخ خطى در كتابخانههاى عمومى و شخصى موجود است. نام برخى از آثار ايشان از اين قرار است:
فهرست کتابهاى فقهى:
- الاطعمة و الاشربة
- اسرار الحج
- الرسالة العملية
- الرسائل و المسائل
- حاشيه الروضة البهية
- رسالة الرضاع
- رسالة فى منجزات المريض
- عوائد الايام من مهمات الاحكام
- القضاء و الشهادات
- مستند الشيعه فى احكام الشريعة
- مناسك حج
- وسيلة النجاة
- هداية الشيعه
- تذكرة الاحباب
فهرست کتابهاى اصول فقه:
- اجتماع امر و نهى
- اساس الاحكام فى تنقيح عمدة المسائل الاصول بالاحكام
- تنقيح الفصول فى شرح التجريد
- حجية المظنة
- عين الاصول
- عين اليقين
- مفتاح الاحكام فى اصول الفقه يا مفتاح الاصول
- مناهج الاحكام فى اصول الفقه
فهرست کتابهاى رياضى و هيئت:
- شرح محصل الهيئة
- شرح رسالة الحساب
- حاشية اكرنا ذوسيوس (حاشيه بر تحرير اكرمولى مهدى نراقى)
فهرست کتابهاى كلامى:
1- سيف الامة و برهان الملة
فهرست کتابهاى اخلاقى:
1- معراج السعادة
فهرست کتابهاى متفرقه:
- ديوان صفائى نراقى
- خزائن
- طاقديس يا مثنوى لسان الغيب يا مثنوى شفائى
- مشكلات العلوم
- شرح حديث جسد الميت
ويژگىهاى آثار
آثار ملااحمد نراقى از ويژگىهاى مهمى برخوردار است:
- اتقان علمى و دقت نظر بسيار؛
- پرداختن به همه زوايا و فروعات بحث؛
- دستهبندى و تنظيم مباحث؛
- پرهيز از زيادهگويى و توضيح بيش از حد نياز و يا ناقص گويى؛
- طرح مباحث نو و ضرورى و بايستههاى عصر. لذا در اكثر حوزهها داراى انديشه نو و كار آمد بود؛
- رواننويسى و آساننويسى و پرهيز از مغلقنويسى؛
- نگارش مباحثى كه براى عموم مردم مفيد بود، به زبان فارسى.
ملااحمد نراقى در نگاه عالمان:
بسيارى از بزرگان، مقامات علمى و معنوى ملااحمد را ستوده و او را جامع علوم دانستهاند. كلمات برخى از آنان از اين قرار است:
ملا حبيبالله كاشانى: «فاضل حاج احمد نراقى فرزند محقق نراقى بودند و همانند پدرش از مشاهير علماى اسلام و فقهاى اعلام بود؛ بلكه اعلم، افقه، افضل و اتقن و مشهورترين آنها در زمان خود بود».
جاپلقى بروجردى: «فاضل عالم، محقق، مدقق، ماهر، درياى مواج، جامع علوم معقول و منقول، داراى يد طولا در علوم كثيره، شيخ و استاد ما، حاج ملااحمد فرزند ملامحمدمهدى، نراقى الاصل و كاشانى مسكن بوده. ايشان اساس دين و دنيا و محل رجوع در فتاوا و احكام بودند».
شيخ عباس قمى: «ملا احمد فرزند ملا محمدمهدى نراقى، عالم عابد، فقيه، شاعر، اديب سراج وهاج، درياى خروشان، فحل الفحول و افتخار اهل منقول و معقول، عالم ربانى و همان كسى كه سزاوار است كه در مورد ايشان گفته شود كه استاد شيخ انصارى بودند. كتب ارزشمند متعددى نوشتهاند».
ميرزا محمدعلى مدرسى: «حاج ملااحمد نراقى فرزند ملامهدى، نراقى الاصل كاشانى المسكن از فحول علماى دين و اكابر مجتهدين شيعه است. فقيه، اصولى، محدث رجالى، نجومى، رياضيدان، معقولى، منقولى، استاد ماهر، شاعر زاهد، متقى، در اوصاف حميد و اخلاق فاضله طاق و مشهور، با مجمع كمالات صورى و معنوى بود و علاوه بر علوم متداوله نقليه، در بسيارى از علوم ديگر نيز مهارتى به سزا داشت».
علامه محمدباقر خوانسارى: «او درياى مواج، استاد ماهر، استوانه اكابر، اديبى شاعر و فقيهى برازنده از بزرگان دين و عظماى مجتهدين به شمار مىرفت. از دانش پر و از كودكى صدفى مملو از در بود. نراقى مجتهدى جامع بودند و از اكثر علوم، بهويژه اصول، فقه، رياضى و نجوم بهره كامل و كافى داشت. نراقى مردى بزرگ جثه، متين و باوقار و غيور بود».
محسن امين: «او عالم فاضل، جامع اكثر علوم، مخصوصاًً در اصول فقه و رياضيات، بود و شاعر بليغ در فارسى بودند».
آقا بزرگ تهرانى: «شيخ ملااحمد بن ملامهدى بن ابى ذر نراقى كاشانى، عالم كبير و فقيه نامى، مصنف جليل القدر و جامع علوم و از ابرار و اخيار بودند. بر فقرا عطوف و شفيع ضعفا بودند و در حل مشكلات مردم و رفع آنها تلاش زيادى مىنمودند».
استاد شهيد آيتالله مطهرى: «حاج ملااحمد نراقى مانند پدر خود جامع الفنون بوده و مانند پدر خود، مفتى، مجتهد و مرجع فتوا بوده است و معقول را از پدر خود فراگرفته است».
فرزندان
در مقدمه معراج السعاده چاپ امير كبير، فرزندان مولى احمد را دو پسر ذكر نمودهاند به نامهاى حاج ملا محمد معروف به حجتالاسلام و ملقب به خاتم المجتهدين كه داماد ميرزاى قمى صاحب قوانين بوده است.
و پسر ديگر وى نصيرالدين نام داشته كه فردى فاضل و دانشمند و اديب بوده و داراى تأليفات زيادى است. اما در كتاب مشاهير كاشان و تاريخ اجتماعى كاشان، تعداد فرزندان ملا احمد را هشت نفر ذكر شده كه همگى پسر و از فضلا بودهاند و نامهاى آنان را حاج ملا احمد، ميرزا محمد نصير، ملا محمدتقى، ميرزا ابراهيم، حاج ملا محمد جواد، ملاهاشم، ملا محمد على، ميرزا نصرالله و مهمترين آنها را حاج ملا محمد و حاج ملا محمد جواد ذكر نموده است.
اما آنچه در كتب تراجم دانشمندان و فقهاى شيعه ذكر شده چهار پسر فاضل و دانشمند وى بدين شرح است: ملا محمد (1215- 1297ق) معروف به عبدالصاحب، محمد نصير (1219- 1273ق) ابوتراب (1221- 1262ق)، محمد جواد (1222- 1278ق) كه تفصيل آثار و تأليفات آنان خواهد آمد.
غروب خورشيد:
مژدهاى دل خيمه بيرون از جهان خواهم زدن | خيمه بر بالاى هفتم آسمان خواهم زدن |
ملااحمد نراقى آن عارف بزرگ و فقيه اهلبيت كه عمر خويش را در راه نشر فرهنگ اسلام، مبارزه بىامان با بيگانگان در جهاد اصغر و مبارزه با نفس اماره در جهاد اكبر و تحقيق و ژرفانديشى و نگارش يافتههايى در حوزه علوم اسلامى و تدريس و تربيت عالمانى در فقه، اصول، كلام و... سپرى كرد، سرانجام روح بزرگش در شب يكشنبه بيست و سوم ربيع الثانى سال 1245ق مطابق با 1208ش در كاشان به نداى حق لبيك گفت و به ملكوت اعلى پيوست. بدن مطهرش را به نجف اشرف منتقل كردند و در جوار قبر اميرالمؤمنين(ع) در سمت پشت سر مبارک امام همام كنار پدرش به خاک سپرده شد.
اى خدا خواهم برون از هر دو عالم عالمى | تا ز رنج جسم و جان آن جا برآسايم دمى |
منابع مقاله
- زندگینامه ملا احمد نراقى؛ محمدحسین رسولى.
- زندگى و نقش فقاهتى ملا احمد نراقى؛ سيد احمد كاظمى موسوى.
- ملا احمد نراقى بر بلنداى قله دانش؛ سيد محمدرضا حسينى.
- کتابهاى موجود در نرم افزار و مقدمه آنها.