۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
اين باور مفسر باعث شده است تا وى بهصورت گسترده به نقد و رد روايات نسخ و همچنين روايات معارض با عموم يا خصوص قرآن بپردازد و در اين راستا از نص بودن روايات نيز باكى نداشته باشد. | اين باور مفسر باعث شده است تا وى بهصورت گسترده به نقد و رد روايات نسخ و همچنين روايات معارض با عموم يا خصوص قرآن بپردازد و در اين راستا از نص بودن روايات نيز باكى نداشته باشد. | ||
#ظهر و بطن قرآن: مفسر الفرقان همانند ساير مفسران، به اين حقيقت قرآنى اعتراف دارد كه قرآن داراى ظهر و بطن است؛ زيرا رواياتى كه در اين زمينه رسيده در حد تواتر است؛ علاوه بر اينكه از نظر ايشان، جاودانگى قرآن ايجاب مىكند كه داراى بطون باشد؛ اما تصورى كه مفسر از اين مسئله دارد، تعريف نسبتا تازهاى از ظهر و بطن ارائه مىدهد. | #ظهر و بطن قرآن: مفسر الفرقان همانند ساير مفسران، به اين حقيقت قرآنى اعتراف دارد كه قرآن داراى ظهر و بطن است؛ زيرا رواياتى كه در اين زمينه رسيده در حد تواتر است؛ علاوه بر اينكه از نظر ايشان، جاودانگى قرآن ايجاب مىكند كه داراى بطون باشد؛ اما تصورى كه مفسر از اين مسئله دارد، تعريف نسبتا تازهاى از ظهر و بطن ارائه مىدهد. | ||
وى طبق روايتى از امام على(ع)، معتقد است كه درجات بيان قرآن، داراى چهار سطح است؛ يك سطح آن ظاهر و سه سطح ديگر جزء بطون قرآن شمرده مىشود. از اين سه سطح باطنى كه عبارت هستند از اشارات، لطائف و حقائق، سطح اخير آن همان تأويل آيات است كه اختصاص به اهل وحى دارد <ref>همان، ج1، ص51</ref>. | #:وى طبق روايتى از امام على(ع)، معتقد است كه درجات بيان قرآن، داراى چهار سطح است؛ يك سطح آن ظاهر و سه سطح ديگر جزء بطون قرآن شمرده مىشود. از اين سه سطح باطنى كه عبارت هستند از اشارات، لطائف و حقائق، سطح اخير آن همان تأويل آيات است كه اختصاص به اهل وحى دارد <ref>همان، ج1، ص51</ref>. | ||
اما دو سطح ديگر، خود داراى لايههاى مختلف معنايى است كه مجموع آنها همان بطون چندگانهاى است كه در احاديث مطرح شده و هدف تفسير نيز در حقيقت ابهامزدايى از همين درجات مفهومى آيات است. | #:اما دو سطح ديگر، خود داراى لايههاى مختلف معنايى است كه مجموع آنها همان بطون چندگانهاى است كه در احاديث مطرح شده و هدف تفسير نيز در حقيقت ابهامزدايى از همين درجات مفهومى آيات است. | ||
نويسنده الفرقان مىنويسد: «رها ساختن آيه از تنگناى شأن نزول، بطن نخستين بشمار مىآيد. آزاد كردن آن از قيد مفهوم يادآشناى عامه، بطن دوم است و توسعه و تعميق و توضيح آن با آيههاى همانند، بطن سوم مىباشد. برهنهسازى آن از قبل و بعد و آويزههاى غير اصلى، بطن چهارم بشمار مىآيد و همين گونه تا بطون ديگر، با رعايت دلالت لفظى - بهعنوان سرآغاز - و حجتها و دلالتهاى قرآنى - بهعنوان وسايل و ابزارهاى تجريد و توسعه» <ref>همان، ج1، ص54</ref>. | نويسنده الفرقان مىنويسد: «رها ساختن آيه از تنگناى شأن نزول، بطن نخستين بشمار مىآيد. آزاد كردن آن از قيد مفهوم يادآشناى عامه، بطن دوم است و توسعه و تعميق و توضيح آن با آيههاى همانند، بطن سوم مىباشد. برهنهسازى آن از قبل و بعد و آويزههاى غير اصلى، بطن چهارم بشمار مىآيد و همين گونه تا بطون ديگر، با رعايت دلالت لفظى - بهعنوان سرآغاز - و حجتها و دلالتهاى قرآنى - بهعنوان وسايل و ابزارهاى تجريد و توسعه» <ref>همان، ج1، ص54</ref>. | ||
#محكم و متشابه قرآن: مفسر بر اساس روايتى از امام رضا(ع) كه فرمود: المتشابه ما اشتبه علمه على جاهله»، بر اين باور است كه محكم بودن يا متشابه بودن از مقوله دلالت نيست؛ بنابراين، واژههاى آيه از نظر دلالت، كوتاهى يا ابهام ندارند؛ چه اينكه قرآن فصيحترين بيان و رساترين تبيان است، بلكه از مقوله معناست؛ يعنى والايى معانى در برخى آيات چنان است كه فهم خواننده به حقيقت آن نمىرسد و در نتيجه مراد واقعى آيات بر او مشتبه مىشود، كه البته در برخى آيات، تشابه لفظى نيز بدان افزوده مىشود، مانند تشابه واژه علم در مورد انسان و خدا. بر اين اساس محكم و متشابه از نظر مفسر، امرى نسبى است <ref>همان، ج1، ص32-33</ref>. | #محكم و متشابه قرآن: مفسر بر اساس روايتى از امام رضا(ع) كه فرمود: المتشابه ما اشتبه علمه على جاهله»، بر اين باور است كه محكم بودن يا متشابه بودن از مقوله دلالت نيست؛ بنابراين، واژههاى آيه از نظر دلالت، كوتاهى يا ابهام ندارند؛ چه اينكه قرآن فصيحترين بيان و رساترين تبيان است، بلكه از مقوله معناست؛ يعنى والايى معانى در برخى آيات چنان است كه فهم خواننده به حقيقت آن نمىرسد و در نتيجه مراد واقعى آيات بر او مشتبه مىشود، كه البته در برخى آيات، تشابه لفظى نيز بدان افزوده مىشود، مانند تشابه واژه علم در مورد انسان و خدا. بر اين اساس محكم و متشابه از نظر مفسر، امرى نسبى است <ref>همان، ج1، ص32-33</ref>. | ||
با اين بينش، نويسنده الفرقان، وجود تشابه در قرآن را يك ضرورت مىداند كه جاودانگى، جامعيت و فراگيرى قرآن، نسبت به همه نيازها و براى همه نسلها و عصرها با توانايىهاى فكرى مختلف، آن را ايجاب كرده است و اين بشر است كه با پيشرفت دانش و رشد انديشه خود به درك اسرار فزونترى از كلام وحى پى مىبرد <ref>همان، ج1، ص32</ref>. | با اين بينش، نويسنده الفرقان، وجود تشابه در قرآن را يك ضرورت مىداند كه جاودانگى، جامعيت و فراگيرى قرآن، نسبت به همه نيازها و براى همه نسلها و عصرها با توانايىهاى فكرى مختلف، آن را ايجاب كرده است و اين بشر است كه با پيشرفت دانش و رشد انديشه خود به درك اسرار فزونترى از كلام وحى پى مىبرد <ref>همان، ج1، ص32</ref>. | ||
#شأن نزول آيات: تفسير الفرقان در مقدمه، ديدگاه روشنى نسبت به نقش و اهميت شأن نزول ارائه كرده است: «شأن نزول اگرچه گاه در فهم آيات كمك و مساعدت مىكند، اما هيچگاه بهعنوان معيار و ملاك تفسير و شرط فهم و دريافت مفاهيم آيات، مطرح نيست و نبايد حدود معانى بر اساس آن تعيين شود. آيات در دلالت و گستردگى مفهومى خود مستقل هستند، چه شأن نزول فهميده شود يا نه» <ref>همان، ج1، ص50</ref>. | #شأن نزول آيات: تفسير الفرقان در مقدمه، ديدگاه روشنى نسبت به نقش و اهميت شأن نزول ارائه كرده است: «شأن نزول اگرچه گاه در فهم آيات كمك و مساعدت مىكند، اما هيچگاه بهعنوان معيار و ملاك تفسير و شرط فهم و دريافت مفاهيم آيات، مطرح نيست و نبايد حدود معانى بر اساس آن تعيين شود. آيات در دلالت و گستردگى مفهومى خود مستقل هستند، چه شأن نزول فهميده شود يا نه» <ref>همان، ج1، ص50</ref>. | ||
اين باور مفسر درباره شأن نزول، علاوه بر اينكه بر ديدگاه وى نسبت به محوريت آيات در تفسير استوار است، به دو عنصر ديگر نيز مستند شده است: يكى تعارض روايات شأن نزول و ديگرى تطبيقى بودن آنها؛ دو عنصرى كه نقش شأن نزول را در مورد فهم آيات بهشدت سست مىسازد <ref>همان، ج9، ص27</ref>. | #:اين باور مفسر درباره شأن نزول، علاوه بر اينكه بر ديدگاه وى نسبت به محوريت آيات در تفسير استوار است، به دو عنصر ديگر نيز مستند شده است: يكى تعارض روايات شأن نزول و ديگرى تطبيقى بودن آنها؛ دو عنصرى كه نقش شأن نزول را در مورد فهم آيات بهشدت سست مىسازد <ref>همان، ج9، ص27</ref>. | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش