دیوان ناصرخسرو (ویرایش): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
ناصرخسرو با خطابی عام، همگان را به سیر و سلوک در راه دین و پیروی از پیامبر(ص) تشویق کرده و دین را کیمیا، ضامن عزت و جاودانگی و مایه شفای بیماری نادانی دانسته است: | ناصرخسرو با خطابی عام، همگان را به سیر و سلوک در راه دین و پیروی از پیامبر(ص) تشویق کرده و دین را کیمیا، ضامن عزت و جاودانگی و مایه شفای بیماری نادانی دانسته است: | ||
{{شعر}} | |||
نیک دلیلا که تو را مصطفاست'' | {{ب|'' بر پی و بر راه دلیلت برو''|2='' نیک دلیلا که تو را مصطفاست''}} | ||
{{ب|'' بر ره دین رو که سوی عاقلان''|2='' علت نادانی را دین شفاست''}} | |||
علت نادانی را دین شفاست'' | {{ب|'' جان تو بی علم خری لاغرست''|2='' علم تو را آب و شریعت چراست''}} | ||
{{ب|'' جان تو بی علم چه باشد؟ سرُب''|2='' دین کندت زر که دین کیمیاست''}} | |||
علم تو را آب و شریعت چراست'' | {{ب|'' عز و بقا را به شریعت بخر''|2='' کاین دو بهائی و شریعت بهاست''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
دین کندت زر که دین کیمیاست'' | |||
کاین دو بهائی و شریعت بهاست'' | |||
و در ادامه از انسانهایی که به دین نمیگروند و از پذیرش حقیقت - که امری فطری است - سر برمیتابند، با تعبیری تحقیرآمیز یاد میکند: | و در ادامه از انسانهایی که به دین نمیگروند و از پذیرش حقیقت - که امری فطری است - سر برمیتابند، با تعبیری تحقیرآمیز یاد میکند: | ||
گرچه مر او را چو تو، آدم نیاست'' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' آنکه به دین اندر ناید خرست''|2='' گرچه مر او را چو تو، آدم نیاست''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و ره پیمودن در طریق حق را نشانه خردمندی دانسته، پیروی از مجموعه ارزشمند دین را توصیه میکند: | و ره پیمودن در طریق حق را نشانه خردمندی دانسته، پیروی از مجموعه ارزشمند دین را توصیه میکند: | ||
از پی دین رو که مبارک عصاست | {{شعر}} | ||
{{ب|'' راه سوی دینت نماید خرد''|2='' از پی دین رو که مبارک عصاست''<ref>ر.ک: همان، ص7- 8</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
توجه به دین و اعراض از دلبستگیهای دنیوی در دیوان ناصرخسرو، جلوه و جایگاهی ویژه دارد. وی ضمن توصیه به رویگردانی از تعلقات مادی و دنیوی، توجه به دیبای نگارین دین و شریعت را یادآور میشود: | توجه به دین و اعراض از دلبستگیهای دنیوی در دیوان ناصرخسرو، جلوه و جایگاهی ویژه دارد. وی ضمن توصیه به رویگردانی از تعلقات مادی و دنیوی، توجه به دیبای نگارین دین و شریعت را یادآور میشود: | ||
ز علم و عمل جوی زاد و جهازش'' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' دل از راه دنیا به دین بازگردان''|2='' ز علم و عمل جوی زاد و جهازش''}} | |||
به دین بازگردد بدو اعتزازش'' | {{ب|'' که را جامه عز بر بود دنیا''|2='' به دین بازگردد بدو اعتزازش''}} | ||
{{ب|'' یکی خوب دیبا شمر دین حق را''|2='' که علم است و پرهیز نقش و طرازش''}} | |||
که علم است و پرهیز نقش و طرازش'' | {{پایان شعر}} | ||
در فرازی دیگر گرایش به دین و پاسداشت آن را موجب خشنودی حق و آراستگی به زیور دین را مایه کرامت آدمی در نزد پروردگار دانسته است: | در فرازی دیگر گرایش به دین و پاسداشت آن را موجب خشنودی حق و آراستگی به زیور دین را مایه کرامت آدمی در نزد پروردگار دانسته است: | ||
مراد او تو خود دانی چه چیز است ار خردمندی'' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' خردمندا، مراد ایزد از دنیا به حاصل کن''|2='' مراد او تو خود دانی چه چیز است ار خردمندی''}} | |||
دگر مر خویشتن را در سپنجی جای نپسندی | {{ب|'' مراد ایزدی دین است چون دین یافتی زان پس''|2='' دگر مر خویشتن را در سپنجی جای نپسندی''<ref>ر.ک: همان، ص8</ref>}}. | ||
{{پایان شعر}} | |||
در قصیدهای دیگر توجه همگان را به دین مبین اسلام و پیروی از شریعت محمدی(ص) جلب کرده و پیامدهای ناگوار هر بدعتی را گوشزد نموده است: | در قصیدهای دیگر توجه همگان را به دین مبین اسلام و پیروی از شریعت محمدی(ص) جلب کرده و پیامدهای ناگوار هر بدعتی را گوشزد نموده است: | ||
بر طریق و راه خیرالمرسلین'' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' گر مسلمانی به دین اندر برو''|2='' بر طریق و راه خیرالمرسلین''}} | |||
خود برای خویش دینی مافرین'' | {{ب|'' بر ره آن رو به دین کوت آفرید''|2='' خود برای خویش دینی مافرین''}} | ||
{{ب|'' مافرین دینی به نادانی کزان''|2='' بر تنت نفرین کند جان آفرین''<ref>ر.ک: همان</ref>}}. | |||
بر تنت نفرین کند جان آفرین | {{پایان شعر}} | ||
جنبههای دیگری که در دیوان ناصرخسرو، نمود بارز و آَشکاری دارند، عبارتند از: | جنبههای دیگری که در دیوان ناصرخسرو، نمود بارز و آَشکاری دارند، عبارتند از: | ||
# خردگرایی: | # خردگرایی: | ||
#: ناصرخسرو - که دیوانش از خرد و خردورزی مایه ور است - بارها از این گوهر گرانبها یاد کرده است. از دید وی، خرد هدیه الهی است که بهفرمان خداوند با پدیده شریف جان همراه شده و دلوجان آدمی چون معدنی است که گوهر والای جان را در خود جای داده است. وی عقل و خرد را کیمیای صلاح، نعمتی والا و اساس فضیلتهایی چون خیر و عدل و احسان میداند: | #: ناصرخسرو - که دیوانش از خرد و خردورزی مایه ور است - بارها از این گوهر گرانبها یاد کرده است. از دید وی، خرد هدیه الهی است که بهفرمان خداوند با پدیده شریف جان همراه شده و دلوجان آدمی چون معدنی است که گوهر والای جان را در خود جای داده است. وی عقل و خرد را کیمیای صلاح، نعمتی والا و اساس فضیلتهایی چون خیر و عدل و احسان میداند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' خرد هدیه اوست ما را که در ما''|2='' بهفرمان او شد خرد جفت با جان''}} | |||
{{ب|'' خرد گوهر است و دلوجانش کان است''|2=''بلی مر خرد را دلوجان سزد کان''}} | |||
{{ب|'' خرد کیمیای صلاح است و نعمت''|2='' خرد معدن خیر و عدل است و احسان ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
#: و عقل را راهنمای آدمی بهسوی راه صواب مینامد و پیروی از آن را توصیه میکند: | #: و عقل را راهنمای آدمی بهسوی راه صواب مینامد و پیروی از آن را توصیه میکند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' عقل است بهسوی صواب رهبر''|2='' با راهبرت چون به خار خاری؟''}} | |||
{{ب|'' چون با خرد، ای بی خرد، نسازی''|2='' جز رنج نبینی و سوگواری''<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
#: شاعر خردورز با طرح سؤالاتی تأملبرانگیز، تازیانه بیداری را بر پیکر جان غافلان مینوازد و در پی، به فصل ممیز اشرف مخلوقات با دیگر حیوانات اشاره میکند: | #: شاعر خردورز با طرح سؤالاتی تأملبرانگیز، تازیانه بیداری را بر پیکر جان غافلان مینوازد و در پی، به فصل ممیز اشرف مخلوقات با دیگر حیوانات اشاره میکند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' چراکه گرگ ستمگاره نیست سوی خدای''|2='' به فعل خویش گرفتار و ما گرفتاریم؟''}} | |||
{{ب|'' چرا بر آهو و نخجیر روزه نیست و نماز''|2='' چرا من و تو بدین کارها گران باریم''}} | |||
{{ب|'' چه داد یزدان ما را ز جملگی حیوان''|2='' مگر خرد که بدان بر ستور سالاریم''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
#: سپس با تمثیلی، توانمندی قوه خرد را یادآوری میکند: | #: سپس با تمثیلی، توانمندی قوه خرد را یادآوری میکند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' خرد تواند جستن ز کار چون و چرا''|2='' که بی خرد به مثل ما درخت بیباریم''<ref>ر.ک: همان</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
# طلب دانش: | # طلب دانش: | ||
#: ناصرخسرو در ارج دانش و دانشمندان و ترغیب به فراگیری علم و عمل به آن، توصیههایی ارزشمند دارد. فضیلت دانش را بر متاع پرزرقوبرق دنیوی برتری داده و برخورداری از آن را موجب بلندی مرتبه آدمی دانسته است: | #: ناصرخسرو در ارج دانش و دانشمندان و ترغیب به فراگیری علم و عمل به آن، توصیههایی ارزشمند دارد. فضیلت دانش را بر متاع پرزرقوبرق دنیوی برتری داده و برخورداری از آن را موجب بلندی مرتبه آدمی دانسته است: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' دانش به از ضیاع و به از جاه و مال و ملک''|2='' این خاطر خطیر چنین گفت مر مرا''}} | |||
{{ب|'' با خاطر منور روشنتر از قمر''|2='' ناید به کار هیچ مقر قمر مرا''<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
# عدالت و دادگری: | # عدالت و دادگری: | ||
#: ناصرخسرو همچون دیگر حکیمان، عدالت و دادگری را افضل فضایل و اشرف کمالات دانسته و توجه به این فضیلت، از دغدغهها و توصیههای اوست. وی آفرینش هستی را بر اساس اصل عدل دانسته و از بندگان میخواهد تا پیمان خلیفة اللهی را به سر برده، عدل و داد را پیشه خویش نمایند: | #: ناصرخسرو همچون دیگر حکیمان، عدالت و دادگری را افضل فضایل و اشرف کمالات دانسته و توجه به این فضیلت، از دغدغهها و توصیههای اوست. وی آفرینش هستی را بر اساس اصل عدل دانسته و از بندگان میخواهد تا پیمان خلیفة اللهی را به سر برده، عدل و داد را پیشه خویش نمایند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' به داد و دهش جوی حشمت که مرد''|2='' بدین دو تواند شدن محتشم''}} | |||
{{ب|'' از آغاز بودنش به داد آورید''|2='' خدای این جهان را پدید از عدم''}} | |||
{{ب|'' اگر داد کرده است پس تا ابد''|2='' خدای است و ما بندگان، لاجرم''}} | |||
{{ب|'' اگر دادوبیداد داور شوند''|2='' بود داد تریاک و بیداد سم ''<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
# نیکوکاری: | # نیکوکاری: | ||
#: ناصرخسرو، رسیدن به کمالات معنوی و نیل به عزت حقیقی را در گرو داد و دهش و نیکوکاری میداند و بر این عقیده است که: | #: ناصرخسرو، رسیدن به کمالات معنوی و نیل به عزت حقیقی را در گرو داد و دهش و نیکوکاری میداند و بر این عقیده است که: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' تو را جانت نامه است و کردار خط''|2='' به جان برمکن جز به نیکی رقم''}} | |||
{{ب|'' به نامه درون جمله نیکی نویس''|2='' که در دست تو است ای برادر قلم''}} | |||
{{ب|'' به گفتار خوب و به کردار نیک''|2='' چنان چون شنودی بر این خفته رم''}} | |||
{{ب|'' به فعل نکو جمله عاجز شدند''|2='' فرومایه دیوان ز پرمایه جم''<ref>ر.ک: همان، ص12- 13</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
# ارج سخن و آداب آن: | # ارج سخن و آداب آن: | ||
#: پرداختن به سخن، ارزش، اهمیت و آداب آن، از مضامین فراگیر و پرکاربرد دیوان حکیم قبادیان است. وی در قصیدهای ارائه نکتههای حکیمانه را از شرایط گشودن زبان و سخن گفتن دانسته است: | #: پرداختن به سخن، ارزش، اهمیت و آداب آن، از مضامین فراگیر و پرکاربرد دیوان حکیم قبادیان است. وی در قصیدهای ارائه نکتههای حکیمانه را از شرایط گشودن زبان و سخن گفتن دانسته است: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' درختت گر ز حکمت بار دارد''|2='' به گفتار آی و بار خویش می بار''}} | |||
{{ب|'' چرا خامش نباشی چون ندانی ''|2='' برهنه چون کنی عورت به بازار''<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
ایراد سخن و ارائه مطلب به اقتضای حال و مقام، از جمله دقایق و ظرایف مورد نظر وی در آداب سخن گفتن است: | ایراد سخن و ارائه مطلب به اقتضای حال و مقام، از جمله دقایق و ظرایف مورد نظر وی در آداب سخن گفتن است: | ||
به میدان در، رود خوش اسپ رهوار | {{شعر}} | ||
{{ب|'' سخن را جای باید جست ازیرا''|2='' به میدان در، رود خوش اسپ رهوار''<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
ناصرخسرو بر این عقیده است که سخن شایسته و پسندیده مایه حیات، سرزندگی و رشد جان و شخصیت آدمی است؛ ازاینرو، تلاش در راه بیان نیکو و گفتار پسندیده را ضروری میداند: | ناصرخسرو بر این عقیده است که سخن شایسته و پسندیده مایه حیات، سرزندگی و رشد جان و شخصیت آدمی است؛ ازاینرو، تلاش در راه بیان نیکو و گفتار پسندیده را ضروری میداند: | ||
که بهجز مرد سخن خلق همه خار و گیاست''' | {{شعر}} | ||
همچنان چون تن ما زنده به آب است و هوا | {{ب|'' جهد کن تا به سخن مردم گردی و بدان''|2='' که بهجز مرد سخن خلق همه خار و گیاست''}} | ||
سخن خوب، دل مردم را آبوهواست'' | {{ب|'' همچنان چون تن ما زنده به آب است و هوا''|2='' سخن خوب، دل مردم را آبوهواست''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
نیز میگوید: | نیز میگوید: | ||
ازیرا چون نباشد خوش طعام و پاک، بگزاید'' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' طعام جان سخن باشد سخن جز پاک و خوش مشنو''|2='' ازیرا چون نباشد خوش طعام و پاک، بگزاید''}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
در پایان باید بدین نکته اشاره کرد که دیوان ناصرخسرو، گنجینه پرپیمان نکتههای حکمی و معرفتی است. حکمتها و آموزههایی چون طاعت، شکر و سپاس پروردگار، خردگرایی، دانش جویی، دادگری و نیکوکاری که در کنار دیگر آموزههای تربیتی، میتواند دستمایه جویندگان و رهنمای پویندگان طریق حقیقت و کمال قرار گیرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | در پایان باید بدین نکته اشاره کرد که دیوان ناصرخسرو، گنجینه پرپیمان نکتههای حکمی و معرفتی است. حکمتها و آموزههایی چون طاعت، شکر و سپاس پروردگار، خردگرایی، دانش جویی، دادگری و نیکوکاری که در کنار دیگر آموزههای تربیتی، میتواند دستمایه جویندگان و رهنمای پویندگان طریق حقیقت و کمال قرار گیرد<ref>ر.ک: همان</ref>. |
نسخهٔ ۲۴ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۳۷
ديوان ناصر خسرو | |
---|---|
پدیدآوران | ناصر خسرو , نويسنده |
ناشر | آدينه سبز |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1393ش |
شابک | 978-600-6745-83-1 |
موضوع | شعر فارسي - قرن 5ق. |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
دیوان ناصرخسرو، مجموعه اشعار ابومعین ناصر بن خسرو حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو (394- 481ق) است.
ساختار
مقدمهای از ناشر، آغازگر کتاب بوده و وزن عروضی اشعار، در ابتدای آنها، مشخص شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، زندگینامه مفصلی از ناصرخسرو، ارائه گردیده است[۱].
ناصرخسرو، یکی از شاعران توانا و سخن آور زبان فارسی است. زبان او، قریب به زبان شعرای آخر دوره ساسانی است. خاصیت عمده شعر او، اشتمال آن بر مواعظ و حکم بسیار است. وی بعدازآنکه تغییر حال یافت و به مذهب اسماعیلی درآمد، عهدهدار تبلیغ آن در خراسان شد و برای اشعار خود، مایه جدیدی که عبارت از افکار مذهبی است، به دست آورد. جنبه دعوت ناصرخسرو، باعث شد که او در اشعار خود، جنبه تبلیغ را دور ندارد[۲].
این شاعر، در اشعار خود، بسیاری از مسائل حکمی و اصطلاحات مختلف را آورده است. سخن او، پر از قیاسات و ادله منطقی و استنتاجهای عقلی است. بسیاری از اشعار او، تحت تأثیر بدرفتاریهای معاصران و تعصب و سبکمغزی و توجه نکردن آنان به حق و حقیقت قرار دارد[۳].
دیوان او مشتمل بر پند و اندرز و سخنان حکیمانه و مفاهیم دینی و فلسفی و اجتماعی است[۴]. دین و شریعت از واژههای کلیدی و پرکاربرد دیوان ناصرخسرو بوده و توجه به دین و شریعت، از دغدغههای فکری اوست و نتیجه این رویکرد، موجب ایجاد تحول بنیادین در مضمون قصیده گردید؛ بهطوریکه آن را در خدمت تبیین و تحکیم مبانی اعتقادی و دینی درآورد[۵].
ناصرخسرو با خطابی عام، همگان را به سیر و سلوک در راه دین و پیروی از پیامبر(ص) تشویق کرده و دین را کیمیا، ضامن عزت و جاودانگی و مایه شفای بیماری نادانی دانسته است:
بر پی و بر راه دلیلت برو | نیک دلیلا که تو را مصطفاست | |
بر ره دین رو که سوی عاقلان | علت نادانی را دین شفاست | |
جان تو بی علم خری لاغرست | علم تو را آب و شریعت چراست | |
جان تو بی علم چه باشد؟ سرُب | دین کندت زر که دین کیمیاست | |
عز و بقا را به شریعت بخر | کاین دو بهائی و شریعت بهاست |
و در ادامه از انسانهایی که به دین نمیگروند و از پذیرش حقیقت - که امری فطری است - سر برمیتابند، با تعبیری تحقیرآمیز یاد میکند:
آنکه به دین اندر ناید خرست | گرچه مر او را چو تو، آدم نیاست |
و ره پیمودن در طریق حق را نشانه خردمندی دانسته، پیروی از مجموعه ارزشمند دین را توصیه میکند:
.راه سوی دینت نماید خرد | از پی دین رو که مبارک عصاست[۶] |
توجه به دین و اعراض از دلبستگیهای دنیوی در دیوان ناصرخسرو، جلوه و جایگاهی ویژه دارد. وی ضمن توصیه به رویگردانی از تعلقات مادی و دنیوی، توجه به دیبای نگارین دین و شریعت را یادآور میشود:
دل از راه دنیا به دین بازگردان | ز علم و عمل جوی زاد و جهازش | |
که را جامه عز بر بود دنیا | به دین بازگردد بدو اعتزازش | |
یکی خوب دیبا شمر دین حق را | که علم است و پرهیز نقش و طرازش |
در فرازی دیگر گرایش به دین و پاسداشت آن را موجب خشنودی حق و آراستگی به زیور دین را مایه کرامت آدمی در نزد پروردگار دانسته است:
.خردمندا، مراد ایزد از دنیا به حاصل کن | مراد او تو خود دانی چه چیز است ار خردمندی | |
مراد ایزدی دین است چون دین یافتی زان پس | دگر مر خویشتن را در سپنجی جای نپسندی[۷] |
در قصیدهای دیگر توجه همگان را به دین مبین اسلام و پیروی از شریعت محمدی(ص) جلب کرده و پیامدهای ناگوار هر بدعتی را گوشزد نموده است:
.گر مسلمانی به دین اندر برو | بر طریق و راه خیرالمرسلین | |
بر ره آن رو به دین کوت آفرید | خود برای خویش دینی مافرین | |
مافرین دینی به نادانی کزان | بر تنت نفرین کند جان آفرین[۸] |
جنبههای دیگری که در دیوان ناصرخسرو، نمود بارز و آَشکاری دارند، عبارتند از:
- خردگرایی:
- ناصرخسرو - که دیوانش از خرد و خردورزی مایه ور است - بارها از این گوهر گرانبها یاد کرده است. از دید وی، خرد هدیه الهی است که بهفرمان خداوند با پدیده شریف جان همراه شده و دلوجان آدمی چون معدنی است که گوهر والای جان را در خود جای داده است. وی عقل و خرد را کیمیای صلاح، نعمتی والا و اساس فضیلتهایی چون خیر و عدل و احسان میداند:
خرد هدیه اوست ما را که در ما | بهفرمان او شد خرد جفت با جان | |
خرد گوهر است و دلوجانش کان است | بلی مر خرد را دلوجان سزد کان | |
خرد کیمیای صلاح است و نعمت | خرد معدن خیر و عدل است و احسان |
- و عقل را راهنمای آدمی بهسوی راه صواب مینامد و پیروی از آن را توصیه میکند:
عقل است بهسوی صواب رهبر | با راهبرت چون به خار خاری؟ | |
چون با خرد، ای بی خرد، نسازی | جز رنج نبینی و سوگواری[۹] |
- شاعر خردورز با طرح سؤالاتی تأملبرانگیز، تازیانه بیداری را بر پیکر جان غافلان مینوازد و در پی، به فصل ممیز اشرف مخلوقات با دیگر حیوانات اشاره میکند:
چراکه گرگ ستمگاره نیست سوی خدای | به فعل خویش گرفتار و ما گرفتاریم؟ | |
چرا بر آهو و نخجیر روزه نیست و نماز | چرا من و تو بدین کارها گران باریم | |
چه داد یزدان ما را ز جملگی حیوان | مگر خرد که بدان بر ستور سالاریم |
- سپس با تمثیلی، توانمندی قوه خرد را یادآوری میکند:
خرد تواند جستن ز کار چون و چرا | که بی خرد به مثل ما درخت بیباریم[۱۰] |
- طلب دانش:
- ناصرخسرو در ارج دانش و دانشمندان و ترغیب به فراگیری علم و عمل به آن، توصیههایی ارزشمند دارد. فضیلت دانش را بر متاع پرزرقوبرق دنیوی برتری داده و برخورداری از آن را موجب بلندی مرتبه آدمی دانسته است:
دانش به از ضیاع و به از جاه و مال و ملک | این خاطر خطیر چنین گفت مر مرا | |
با خاطر منور روشنتر از قمر | ناید به کار هیچ مقر قمر مرا[۱۱] |
- عدالت و دادگری:
- ناصرخسرو همچون دیگر حکیمان، عدالت و دادگری را افضل فضایل و اشرف کمالات دانسته و توجه به این فضیلت، از دغدغهها و توصیههای اوست. وی آفرینش هستی را بر اساس اصل عدل دانسته و از بندگان میخواهد تا پیمان خلیفة اللهی را به سر برده، عدل و داد را پیشه خویش نمایند:
به داد و دهش جوی حشمت که مرد | بدین دو تواند شدن محتشم | |
از آغاز بودنش به داد آورید | خدای این جهان را پدید از عدم | |
اگر داد کرده است پس تا ابد | خدای است و ما بندگان، لاجرم | |
اگر دادوبیداد داور شوند | بود داد تریاک و بیداد سم [۱۲] |
- نیکوکاری:
- ناصرخسرو، رسیدن به کمالات معنوی و نیل به عزت حقیقی را در گرو داد و دهش و نیکوکاری میداند و بر این عقیده است که:
تو را جانت نامه است و کردار خط | به جان برمکن جز به نیکی رقم | |
به نامه درون جمله نیکی نویس | که در دست تو است ای برادر قلم | |
به گفتار خوب و به کردار نیک | چنان چون شنودی بر این خفته رم | |
به فعل نکو جمله عاجز شدند | فرومایه دیوان ز پرمایه جم[۱۳] |
- ارج سخن و آداب آن:
- پرداختن به سخن، ارزش، اهمیت و آداب آن، از مضامین فراگیر و پرکاربرد دیوان حکیم قبادیان است. وی در قصیدهای ارائه نکتههای حکیمانه را از شرایط گشودن زبان و سخن گفتن دانسته است:
درختت گر ز حکمت بار دارد | به گفتار آی و بار خویش می بار | |
چرا خامش نباشی چون ندانی | برهنه چون کنی عورت به بازار[۱۴] |
ایراد سخن و ارائه مطلب به اقتضای حال و مقام، از جمله دقایق و ظرایف مورد نظر وی در آداب سخن گفتن است:
.سخن را جای باید جست ازیرا | به میدان در، رود خوش اسپ رهوار[۱۵] |
ناصرخسرو بر این عقیده است که سخن شایسته و پسندیده مایه حیات، سرزندگی و رشد جان و شخصیت آدمی است؛ ازاینرو، تلاش در راه بیان نیکو و گفتار پسندیده را ضروری میداند:
جهد کن تا به سخن مردم گردی و بدان | که بهجز مرد سخن خلق همه خار و گیاست | |
همچنان چون تن ما زنده به آب است و هوا | سخن خوب، دل مردم را آبوهواست |
نیز میگوید:
.طعام جان سخن باشد سخن جز پاک و خوش مشنو | ازیرا چون نباشد خوش طعام و پاک، بگزاید |
در پایان باید بدین نکته اشاره کرد که دیوان ناصرخسرو، گنجینه پرپیمان نکتههای حکمی و معرفتی است. حکمتها و آموزههایی چون طاعت، شکر و سپاس پروردگار، خردگرایی، دانش جویی، دادگری و نیکوکاری که در کنار دیگر آموزههای تربیتی، میتواند دستمایه جویندگان و رهنمای پویندگان طریق حقیقت و کمال قرار گیرد[۱۶].
وضعیت کتاب
کتاب، فاقد فهرست و پاورقی است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- امینی مفرد، تقی، «جلوهی نکتههای حکیمانه در دیوان ناصرخسرو»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: دانشنامه (واحد علوم و تحقیقات) زمستان 1388، شماره 74 (14 صفحه، از 3 تا 16)، به آدرس:
- www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1186968/
- گودرزی، داریوش؛ شیرازی، صمد، «گزینم قران است و دین محمد»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: تحقیقات جدید در علوم انسانی، تابستان 1396، شماره 23 (16 صفحه، از 140 تا 155)، به آدرس:
www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1232400/