۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ىخ' به 'ىخ') |
جز (جایگزینی متن - 'ىش' به 'یش') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
فصل اوّل کتاب به مسئله تثلیث و الوهیّت مسیح اختصاص دارد و مؤلّف با بهرهگیرى از ادلّه برهانى و شیوههاى جدلى، به ابطال مدّعاى خصم مىپردازد؛ چنانکه مىدانیم در قرآن کریم تثلیثى که به مسیحیان نسبت داده شده، عبارت است از سه اقنوم خدا، مسیح و مریم. امّا بیشتر مسیحیان، مخصوصاًً در قرون اخیر، اقنوم سوم را روحالقدس مىدانند. | فصل اوّل کتاب به مسئله تثلیث و الوهیّت مسیح اختصاص دارد و مؤلّف با بهرهگیرى از ادلّه برهانى و شیوههاى جدلى، به ابطال مدّعاى خصم مىپردازد؛ چنانکه مىدانیم در قرآن کریم تثلیثى که به مسیحیان نسبت داده شده، عبارت است از سه اقنوم خدا، مسیح و مریم. امّا بیشتر مسیحیان، مخصوصاًً در قرون اخیر، اقنوم سوم را روحالقدس مىدانند. | ||
مضافاً اینکه آباى کلیسا بهتدریج تحت تأثیر اندیشههاى نوافلاطونى، از تثلیث پولس رسول، تفسیرى وجودشناختى ارائه کردند و اتحاد اقنوم دوم و سوم را با خدا بهصورت اتحاد صفات با ذات الهى مطرح ساختند. مؤلف در این فصل نشان داده است که بهخوبى بر کلام مسیحیّت وقوف دارد و گریزگاههاى بحث را کاملاً | مضافاً اینکه آباى کلیسا بهتدریج تحت تأثیر اندیشههاى نوافلاطونى، از تثلیث پولس رسول، تفسیرى وجودشناختى ارائه کردند و اتحاد اقنوم دوم و سوم را با خدا بهصورت اتحاد صفات با ذات الهى مطرح ساختند. مؤلف در این فصل نشان داده است که بهخوبى بر کلام مسیحیّت وقوف دارد و گریزگاههاى بحث را کاملاً میشناسد. در قدم نخست با مقدمات و براهین دقیق عقلى، هرگونه تعدّدى را از ذات واجب الوجود نفى مىکند و اثبات مىکند که تثلیث با بساطت و وحدت واجب در تنافى است. | ||
سپس به کتاب مقدس بازمىگردد و اوصاف انسانى مسیح را بیرون مىکشد تا از این طریق، تغایر و عدم امکان اتّحاد عیسى مسیح با واجب الوجود را اثبات کند. نویسنده «آئینه حقنما»، براى جمع بین الوهیّت و فرزند بودن عیسى، به صفاتى چون بصیر و سمیع استدلال مىکند که هیچکدام مستلزم جسمیّت نیست. صاحب مصقل تنبّه مىدهد که بههرحال انجیل، حضرت مسیح را با صفات انسانى و جسمانى توصیف کرده و این صفات با الوهیّت منافات دارد. در اینجا سید احمد مسیر بحث را به سؤال و جوابهاى جزئى مىکشاند و همه راههاى توجیه را بر خصم خویش مىبندد. وى در این میان نشان مىدهد که تعبیر «فرزند خدا» در اناجیل اربعه و بهطور کلّى در عهدین، غیر از معنایى است که مسیحیان متأخر از زمان پولس به بعد ادّعا کردهاند. کتاب مقدس، حواریون مسیح، نیکوکاران و راهیافتگان و بنیاسرائیل و حتى کلّ بشریّت را فرزندان خدا مىخواند<ref>ر.ک: همان</ref>. | سپس به کتاب مقدس بازمىگردد و اوصاف انسانى مسیح را بیرون مىکشد تا از این طریق، تغایر و عدم امکان اتّحاد عیسى مسیح با واجب الوجود را اثبات کند. نویسنده «آئینه حقنما»، براى جمع بین الوهیّت و فرزند بودن عیسى، به صفاتى چون بصیر و سمیع استدلال مىکند که هیچکدام مستلزم جسمیّت نیست. صاحب مصقل تنبّه مىدهد که بههرحال انجیل، حضرت مسیح را با صفات انسانى و جسمانى توصیف کرده و این صفات با الوهیّت منافات دارد. در اینجا سید احمد مسیر بحث را به سؤال و جوابهاى جزئى مىکشاند و همه راههاى توجیه را بر خصم خویش مىبندد. وى در این میان نشان مىدهد که تعبیر «فرزند خدا» در اناجیل اربعه و بهطور کلّى در عهدین، غیر از معنایى است که مسیحیان متأخر از زمان پولس به بعد ادّعا کردهاند. کتاب مقدس، حواریون مسیح، نیکوکاران و راهیافتگان و بنیاسرائیل و حتى کلّ بشریّت را فرزندان خدا مىخواند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
[[علوی عاملی، احمد بن زینالعابدین|مرحوم علوى]] در پایان فصل اوّل به این نکته بازمىگردد که آیا لفظ اولاد یا فرزند در کتاب مقدس تا چه حد بر مدّعاى مسیحیان دلالت دارد. وى با تمسّک به این کلام مسیح به شاگردان که: «من در پدرم و پدر در من و شما در من و من در شما»، استدلال مىکند که اگر مدعاى مسیحیان راست باشد، بر طبق کتاب مقدس باید شاگردان مسیح را نیز فرزندان خدا دانست<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[علوی عاملی، احمد بن زینالعابدین|مرحوم علوى]] در پایان فصل اوّل به این نکته بازمىگردد که آیا لفظ اولاد یا فرزند در کتاب مقدس تا چه حد بر مدّعاى مسیحیان دلالت دارد. وى با تمسّک به این کلام مسیح به شاگردان که: «من در پدرم و پدر در من و شما در من و من در شما»، استدلال مىکند که اگر مدعاى مسیحیان راست باشد، بر طبق کتاب مقدس باید شاگردان مسیح را نیز فرزندان خدا دانست<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
فصل دوم، به چگونگى الوهیّت عیسى مسیح و ارتباط بین جنبه ناسوتى و لاهوتى او اختصاص دارد و به همین مناسبت بحث به «فداء» کشیده | فصل دوم، به چگونگى الوهیّت عیسى مسیح و ارتباط بین جنبه ناسوتى و لاهوتى او اختصاص دارد و به همین مناسبت بحث به «فداء» کشیده میشود و در پایان از «بشارات عهدین» به نبوّت پیامبر اکرم(ص) بحث میشود<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
چنانکه مىدانیم مسیحیان در چگونگى الوهیّت مسیحیّت اختلاف دارند و فرقههاى یعقوبیه، نسطوریه و دیگر فرق، هرکدام بهنوعى این مسئله را تفسیر مىکردند. نویسنده کتاب «آئینه حقنما»، تا آنجا که از نقل مصقل صفا برمىآید، بىآنکه وارد جزئیات بحث شود، با زرنگى خاصى این مسئله غامض را بهطور سربسته مطرح مىکند؛ در اینجا نیز مؤلف مصقل به همان روش سابق از دو طریق این ادّعا را ابطال مىکند: ابتدا تنافى این مطلب را با مضامین کتاب مقدس معلوم مىدارد و سپس غیر معقول بودن اصل این مدّعا را به اثبات مىرساند<ref>ر.ک: همان</ref>. | چنانکه مىدانیم مسیحیان در چگونگى الوهیّت مسیحیّت اختلاف دارند و فرقههاى یعقوبیه، نسطوریه و دیگر فرق، هرکدام بهنوعى این مسئله را تفسیر مىکردند. نویسنده کتاب «آئینه حقنما»، تا آنجا که از نقل مصقل صفا برمىآید، بىآنکه وارد جزئیات بحث شود، با زرنگى خاصى این مسئله غامض را بهطور سربسته مطرح مىکند؛ در اینجا نیز مؤلف مصقل به همان روش سابق از دو طریق این ادّعا را ابطال مىکند: ابتدا تنافى این مطلب را با مضامین کتاب مقدس معلوم مىدارد و سپس غیر معقول بودن اصل این مدّعا را به اثبات مىرساند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
نویسنده مصقل صفا در بخشی از کتاب خود، به مسئله بشارت عهدین بر نبوّت پیامبر اکرم(ص) منتقل | نویسنده مصقل صفا در بخشی از کتاب خود، به مسئله بشارت عهدین بر نبوّت پیامبر اکرم(ص) منتقل میشود. یکى از بحثانگیزترین مباحث در مناظرات بین مسلمانان و ترسایان همواره همین نکته بوده است. بررسى این بخش از مصقل صفا، خود به مقالهاى مفصل نیازمند است. مصحح محترم در تعلیقات خویش قدم فراتر گذاشته و مواضعى از کتاب مقدس را که بر بشارت استدلال شده، یکجا گرد آورده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در فصل سوم ابتدا به احکام انجیل و شریعت نصارا مىپردازد و نشان مىدهد که عبارات انجیل نهتنها با تورات در تنافى است، بلکه با دیگر عبارات انجیل نیز سازگار نمىباشد. سپس وارد بحث از معاد روحانى و معاد جسمانى | در فصل سوم ابتدا به احکام انجیل و شریعت نصارا مىپردازد و نشان مىدهد که عبارات انجیل نهتنها با تورات در تنافى است، بلکه با دیگر عبارات انجیل نیز سازگار نمىباشد. سپس وارد بحث از معاد روحانى و معاد جسمانى میشود. عباراتى که [[علوی عاملی، احمد بن زینالعابدین|مرحوم علوى عاملى]] از کتاب «آئینه حقنما» در اینباره نقل مىکند، چندان گویا نیست، امّا ایشان روحانى بودن معاد را به صاحب کتاب نسبت مىدهد و سپس در صدد اثبات معاد جسمانى برمىآید. مصقل صفا در مورد معاد جسمانى نیز مطالب جالبى دارد. ایشان معتقد است که همه حکماى الهى به معاد جسمانى باور داشتهاند، امّا تنها به دلیل نقلى تمسّک مىکردهاند و از ارائه برهان عقلى عاجز بودهاند. ایشان براى نخستین بار در فلسفه بر معاد جسمانى ادلهاى عقلى اقامه کرده است؛ بهعلاوه با تأمّل در نصوص کتاب مقدس معلوم میشود که انجیل نیز بر معاد جسمانى گواهى مىدهد و یا لااقل لازمه پارهاى از قطعات انجیل، پذیرش معاد جسمانى است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در پایان کتاب، مصنّف به مسئله «نبوّت خاصه» مىپردازد و با اشاره به خاتمیّت نبى اکرم(ص)، از پیامبران اولوالعزم و اوصیاى آنها سخن به میان مىآورد. هانرى کوربن در مقدّمه خویش در مورد نبوّت و تفسیر اسلامى آن و مقایسه با نبوت در اندیشه مسیحیان نکاتى بیان کرده است که در اینجا مجال طرح آن نیست. [[علوی عاملی، احمد بن زینالعابدین|میر سید احمد عاملى]] در طى مباحث کتاب سعى مىکند که همین تفسیر اسلامى از نبوّت و وحى را از لابهلاى انجیل و تورات بیرون کشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | در پایان کتاب، مصنّف به مسئله «نبوّت خاصه» مىپردازد و با اشاره به خاتمیّت نبى اکرم(ص)، از پیامبران اولوالعزم و اوصیاى آنها سخن به میان مىآورد. هانرى کوربن در مقدّمه خویش در مورد نبوّت و تفسیر اسلامى آن و مقایسه با نبوت در اندیشه مسیحیان نکاتى بیان کرده است که در اینجا مجال طرح آن نیست. [[علوی عاملی، احمد بن زینالعابدین|میر سید احمد عاملى]] در طى مباحث کتاب سعى مىکند که همین تفسیر اسلامى از نبوّت و وحى را از لابهلاى انجیل و تورات بیرون کشد<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش