شرح الكنوز و بحر الرموز: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ل‎ن' به 'ل‌ن')
    جز (جایگزینی متن - 'ه‎خ' به 'ه‌خ')
    خط ۵۵: خط ۵۵:
    ===ویژگی‌هاى سبکى===
    ===ویژگی‌هاى سبکى===
    ====زبان====
    ====زبان====
    «قسمت‎هاى منظوم این کتاب به زبان کهنه‌ترى، نسبت به مثنوى‎هاى دیگر جمالى سروده شده و برخى واژه‌ها آن‎قدر قدیمى‎اند که نمونه آنها را مى‎توان در آثار دوره سامانى و غزنوى دید؛ مثل: یکایک، ازین‌سان، استم (ستم)، شانده‌ام (نشانده‌ام)، سخون (سخن)، نارى (نیارى)، تاند (تواند)، یارد (در معناى تواند)، ناید (نیاید)، استیز (ستیز)، بو (بود)، اسپرده (سپرده)، وانگفتم (بازنگفتم)، ستاده (ایستاده)، استد (بایستد)، اوفکند (افکند)، اوفتاد (افتاد)، کجا به ‎معناى جایى که و که و... و همچنین حروف اضافه و ربط: ابر، ابا، ابى، ار، اندر، ازیرا، همى، ایدون و همى‎دون، از بسامد بالایى در این مثنوى برخوردارند. اما این واژه‌ها به‎خوبى در بحر متقارب، که این منظومه در آن سروده شده، جا افتاده‌اند و جالب اینکه در سایر مثنوى‎هاى [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال]]، به‎خصوص آنهایى که هم‌وزن مثنوى شرح الكنوز هستند، این لغات بسیار کمترند و زبان کهنه این منظومه در آنها وجود ندارد. شاید [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال]] نامأنوس بودن زبانش را فهمیده و در سایر آثار خود آن را به‌کار نبرده است. اما در بخش منثور این کتاب سبک جمالى همانند قسمت‎هاى منثور مثنوى‎هاى دیگر او و کتاب مرآة الأفراد است؛ یعنى نثرش آمیخته به ترکیبات و لغات عربى و تضمین آیات و احادیث است و اگرچه در بعضى مواقع دشوار و دیریاب مى‎شود، اما کلا ساده و روان است و با قدرى تأمل مى‎توان مطالب آن را فهمید»<ref>همان، ص80-81</ref>.
    «قسمت‎هاى منظوم این کتاب به زبان کهنه‌ترى، نسبت به مثنوى‎هاى دیگر جمالى سروده شده و برخى واژه‌ها آن‎قدر قدیمى‎اند که نمونه آنها را مى‎توان در آثار دوره سامانى و غزنوى دید؛ مثل: یکایک، ازین‌سان، استم (ستم)، شانده‌ام (نشانده‌ام)، سخون (سخن)، نارى (نیارى)، تاند (تواند)، یارد (در معناى تواند)، ناید (نیاید)، استیز (ستیز)، بو (بود)، اسپرده (سپرده)، وانگفتم (بازنگفتم)، ستاده (ایستاده)، استد (بایستد)، اوفکند (افکند)، اوفتاد (افتاد)، کجا به ‎معناى جایى که و که و... و همچنین حروف اضافه و ربط: ابر، ابا، ابى، ار، اندر، ازیرا، همى، ایدون و همى‎دون، از بسامد بالایى در این مثنوى برخوردارند. اما این واژه‌ها به‌خوبى در بحر متقارب، که این منظومه در آن سروده شده، جا افتاده‌اند و جالب اینکه در سایر مثنوى‎هاى [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال]]، به‌خصوص آنهایى که هم‌وزن مثنوى شرح الكنوز هستند، این لغات بسیار کمترند و زبان کهنه این منظومه در آنها وجود ندارد. شاید [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال]] نامأنوس بودن زبانش را فهمیده و در سایر آثار خود آن را به‌کار نبرده است. اما در بخش منثور این کتاب سبک جمالى همانند قسمت‎هاى منثور مثنوى‎هاى دیگر او و کتاب مرآة الأفراد است؛ یعنى نثرش آمیخته به ترکیبات و لغات عربى و تضمین آیات و احادیث است و اگرچه در بعضى مواقع دشوار و دیریاب مى‎شود، اما کلا ساده و روان است و با قدرى تأمل مى‎توان مطالب آن را فهمید»<ref>همان، ص80-81</ref>.


    ====برخى ویژگی‌هاى دستورى====
    ====برخى ویژگی‌هاى دستورى====

    نسخهٔ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۳:۵۵

    ‏شرح الكنوز و بحر الرموز
    شرح الكنوز و بحر الرموز
    پدیدآورانجمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد (شاعر) سروري، اميد (محقق)
    عنوان‌های دیگرالکنوز و بحر الرموز. شرح شرح الكنوز و بحر الرموز
    ناشرمجلس شورای اسلامي، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1388ش ,
    شابک978-600-5594-11-9
    موضوعشعر عرفاني - قرن 9ق. - تاريخ و نقد شعر فارسی - قرن 9ق. - تاريخ و نقد
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏57‎‏13‎‏ ‎‏/‎‏ش‎‏4‎‏س‎‏4

    شرح الكنوز و بحر الرموز، سروده جمال‌الدین محمد پیرجمال اردستانی (درگذشت 879ق)، به زبان پارسی است که به تحقیق امید سروری رسیده و توسط کتابخانه موزره و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی چاپ شده است.

    «پیرجمال قسم سوم این کتاب را روح القدس نامیده است و نکته جالب اینکه اکثر شرح‎حال‌نویسان و برخى از کاتبان نسخ نام این قسم را با کل کتاب شرح الكنوز خلط کرده‌اند و کل کتاب شرح الكنوز را روح القدس نامیده‌اند؛ حتى برخى از نسخه‎نویسان براى یکدست کردن کتاب و تبدیلش به یک قسم تحت عنوان روح القدس، دست‌اندازی‌هاى فراوان و عجیبى در برخى نسخه‌ها کرده‌اند... شرح‎حال‌نویسان نیز این قسم سوم را کتابى مجزا دانسته و در معرفى آثار او، هم شرح الکنوز را برشمرده‌اند و هم روح القدس را جدا معرفى کرده‌اند. قسم اول این کتاب در سال 864 و قسم سوم آن در ابتداى ربیع‎الاول سال 865 شروع شده و چهل روز بعد در دهم ربیع‎الثانى به پایان رسیده است»[۱].

    ساختار

    کتاب، دارای مقدمه ناشر (به قلم رسول جعفریان)، پیشگفتار، مقدمه مصحح و محتوای مطالب در سه قسم می‌باشد.

    گزارش محتوا

    ناشر در مقدمه خویش آورده است: در همین اثر، شاهد آن هستیم که به‎رغم آنکه پیرجمال دو بار عزیمت سفر حج مى‎کند، هر بار چهره‌اى ناآشنا، او را از حج منصرف مى‎کند. این قبیل رفتارها، آشکارا اهل شریعت را برابر اهل طریقت قرار مى‎دهد[۲].

    در پیشگفتار آمده است: یکى از طرایق چهارده‌گانه منشعب از طریقه سهروردیه تحت عنوان طریقه پیرجمالیه به نام پیرجمال اردستانی شناخته مى‎شود[۳].

    در این تحقیق سعى شده با بررسى همه آثار پیرجمال اردستانی (که بیشترشان تصحیح و چاپ نشده و به‌صورت دست‎نویس موجودند) و همچنین با نگاه به اشاراتى که معاصرانش و تذکره‎نویسان به او و آثارش کرده‌اند، شخصیت، افکار و عقاید وى و طریقتش بهتر نمایان شود و در مرحله دوم سعى شده با ارائه یک متن تصحیح‎شده از یکى از مهم‎ترین آثار او (تحت عنوان مثنوى شرح الكنوز و بحر الرموز)، بررسى و تحقیق درباره او و طریقتش و نیز آشنایى با سبک وى در دسترسى علاقه‌مندان قرار گیرد. رساله شرح الكنوز از آثار مهم این عارف و همچنین از ‎ آثار عرفانى به‌جامانده از سده 9ق، است و تاکنون مورد توجه هیچ مصححى قرار نگرفته و کمتر محققى به آن توجه کرده است[۴].

    مصحح، در مقدمه‌ای مفصل به شرح زندگی و عقاید جمال‌الدین محمد اردستانی و سپس به تصحیح مثنوی شرح الكنوز و بحر الرموز پرداخته تا از این طریق بتواند عقاید و آرای او را روشن‎تر سازد. وی پیرامون کتاب شرح الكنوز و بحر الرموز نوشته است: «این مثنوى که بنا بر تاریخ اتمام، دومین مثنوى بلند پیرجمال، پس از کنز الدقائق است، همانند مثنوى‎هاى دیگر او هم به نظم و هم به نثر تألیف شده است. این رساله شامل سه قسم بزرگ است: قسم اول در شریعت، قسم دوم در طریقت و قسم سوم در حقیقت... این کتاب از مهم‎ترین کتاب‌هاى عرفانى قرن نهم هجرى است. در سراسر این مثنوى، پیرجمال به بسط و شرح نگرش خود به هر سه قسم شریعت، طریقت و حقیقت در عرفان پرداخته و توضیح داده که وى و اهل طریقتش به این اصول چگونه مى‌نگرند و در تبیین این اصول و در نگرش به عرفان به‌عنوان یک مفهوم کلى چه عقایدى دارند و از چه رسومى پیروى مى‎کنند. جمالى در این راه گاه‌گاه از ابیات مولانا جلال‌الدین رومى بهره برده؛ از جمله در قسم سوم (روح القدس)، در شرح و تفسیر بیت اول مثنوى معنوى، مطالب فراوانى آورده که بسیار باارزش و قابل استناد است.

    اهمیت دیگر این کتاب آن است که مطالبى در شرح احوال عبدالسلام کامویى، شیخ امام‌الدین محمد (حسین) کامویى و پیرمرتضى‎على اردستانى و خود پیرجمال در آن وجود دارد، که از لحاظ تاریخى، ادبى و عرفانى داراى اهمیت فراوانى است؛ چون در سایر منابع و تذکره‌ها اشاره به احوال ایشان بسیار کم و ناچیز است. از دیگر مضامین این مثنوى، داستان‌ها، قصص قرآنى و حکایات متنوع و نیز تأویل و تفسیر برخى از آیات، احادیث و گفته‌ها و اشعار بزرگان متصوفه و نیز تعلیمات و تذکرات اخلاقى، دینى و عرفانى است که پیرجمال آنها را بنا به تناسب وقت و موضوع آورده است. علاوه بر آنچه گفته شد، پیرجمال در این رساله اشارات تاریخى مهمى به وقایع و رویدادهاى روزگار خود کرده، که لشگرکشى بابر به شیراز و مقابله به مثل جهان‎شاه قراقویونلو و پسرش ابوالفتح پیربوداق خان با او که در سال‎هاى 857-‎5858ق، رخ داده و نابودى شاهرخ تیمورى، از مهم‎ترین آنهاست»[۵].

    ویژگی‌هاى سبکى

    زبان

    «قسمت‎هاى منظوم این کتاب به زبان کهنه‌ترى، نسبت به مثنوى‎هاى دیگر جمالى سروده شده و برخى واژه‌ها آن‎قدر قدیمى‎اند که نمونه آنها را مى‎توان در آثار دوره سامانى و غزنوى دید؛ مثل: یکایک، ازین‌سان، استم (ستم)، شانده‌ام (نشانده‌ام)، سخون (سخن)، نارى (نیارى)، تاند (تواند)، یارد (در معناى تواند)، ناید (نیاید)، استیز (ستیز)، بو (بود)، اسپرده (سپرده)، وانگفتم (بازنگفتم)، ستاده (ایستاده)، استد (بایستد)، اوفکند (افکند)، اوفتاد (افتاد)، کجا به ‎معناى جایى که و که و... و همچنین حروف اضافه و ربط: ابر، ابا، ابى، ار، اندر، ازیرا، همى، ایدون و همى‎دون، از بسامد بالایى در این مثنوى برخوردارند. اما این واژه‌ها به‌خوبى در بحر متقارب، که این منظومه در آن سروده شده، جا افتاده‌اند و جالب اینکه در سایر مثنوى‎هاى پیرجمال، به‌خصوص آنهایى که هم‌وزن مثنوى شرح الكنوز هستند، این لغات بسیار کمترند و زبان کهنه این منظومه در آنها وجود ندارد. شاید پیرجمال نامأنوس بودن زبانش را فهمیده و در سایر آثار خود آن را به‌کار نبرده است. اما در بخش منثور این کتاب سبک جمالى همانند قسمت‎هاى منثور مثنوى‎هاى دیگر او و کتاب مرآة الأفراد است؛ یعنى نثرش آمیخته به ترکیبات و لغات عربى و تضمین آیات و احادیث است و اگرچه در بعضى مواقع دشوار و دیریاب مى‎شود، اما کلا ساده و روان است و با قدرى تأمل مى‎توان مطالب آن را فهمید»[۶].

    برخى ویژگی‌هاى دستورى

    1. «استفاده از دو حرف اضافه براى یک متمم، مثل: به سر بر، به خاک اندر، به خود در، به جنگ اندر، به آیینه در، به جام اندر، به تاب اندر و...
    2. آوردن پیشوند «مى» استمرارى قبل از پیشوندهاى «ب» التزامى و «ن» نفى و...، مثل: مى‎درآید، مى‌نسوزم، مى‌نیفکند، مى‌بسوخت، مى‌نگویم، مى‌نگذارند، مى‌نبردى و...
    3. به‌کار بردن پیشوند منفى‎ساز «م» به‌جاى «ن» در فعل‎هاى امر منفى، مثل: مگوى، مپوى، مپرس، مخسب، مباش، مجنب، مهل، میا، میار، میفزاى، مرم و...
    4. کاربرد پیشوند «در» قبل از فعل‎هاى امر، ماضى و مضارع، مثل: درآ، درنگر، درباست، درگذارند، دررباى، درشدم، دربدیدم، درمیا و...
    5. استفاده از پسوندهایى مثل ناک، وار، وش، انه، گه، گى، آسا بعد از کلمات و ترکیبات مختلف به شیوه‌اى منحصربه‎فرد و نامعمول به‌منظور ساختن قید حالت و کیفیت، مثل: گرهناک، طربناک، فرحناک، سعدناک، غفلتناک، خواب‎ناک، آبناک، هوسناک، استیزه‎ناک، زخمناک، بویناک، سلمان‎وار، ستون‎وار، گداوش، غلامانه، لئیمانه، حکیمانه، گدایانه، یتیمانه، خبیثانه، فقیرانه، خلیلانه، خموشانه، خاکسارانه، شهیدانه، نامرادانه، بى‌قدرتانه، پلیدانه، لانگه، به‎یک‎بارگى، به‎غم‎خوارگى، برومندگى، نرگس‎آسا و...
    6. استفاده از پسوند «ک» تحقیر بر سر کلمات، مثل: دستک‎زنان، کلبکى، رقیبکان، زنکان، غافلکان و...»[۷]

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای اثر آمده است. در تصحیح متن، «نسخه اصل به‌عنوان متن اصلى در نظر گرفته شده و سپس نسخه‌هاى دیگر با آن مطابقت داده شده‌اند و همه تفاوت‎ها در پایین صفحه آورده شده تا شبیه‌ترین نسخه نسبت به آنچه مؤلف عرضه داشته به دست آید و علاوه بر آن خواننده بتواند همانند یک منتقد تفاوت نسخه‌ها را ببیند و بتواند گزینش اصلى را در محک داورى قرار دهد»[۸]. «علاوه بر این در هرجا نسخه اصل، داراى جاافتادگى، ناخوانایى، اغلاط املایى و دورى از روابط منطقى بین کلمات بوده و یا در مواردى کاتب اشتباهاتى داشته؛ مثلا مطلبى را جابه‌جا یا مکرر نوشته، ضمن اشاره به آنها همه نسخه‌هاى دیگر حتى کم‌اعتبارترین آنها در نظر گرفته شده تا گزینش نهایى به صحیح‎ترین شکل ممکن صورت بگیرد»[۹].

    پانویس

    1. مقدمه مصحح، ص79
    2. مقدمه ناشر، ص6
    3. ر.ک: پیشگفتار کتاب، ص19
    4. ر.ک: همان
    5. مقدمه مصحح، ص79-80
    6. همان، ص80-81
    7. همان، ص81-82
    8. همان، ص97
    9. همان، ص98

    منابع مقاله

    مقدمه‌های کتاب.


    وابسته‌ها