موسوی خوانساری، جعفر بن حسین: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'یج' به 'یج') |
جز (جایگزینی متن - 'تو' به 'تو') |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
== وفات == | == وفات == | ||
او پس از | او پس از شصتوهفت سال زندگی و تلاش علمی و بندگی در سیزدهم ذیقعده سال 1158 قمری در قودجان از دنیا رفت. (البته حفیدش سال 1158 را سال وفاتش ذکر کرده ولی روی سنگ قبرش سال 1157 قمری برای وفاتش حک شده است). برخی درباره تاریخ فوت او اشعاری گفتهاند؛ مانند این شعر: | ||
'''میر ابوالقاسم اعلم ز جهان رحلت کرد***از جهان نسخه آداب مسلمانی رفت''' | '''میر ابوالقاسم اعلم ز جهان رحلت کرد***از جهان نسخه آداب مسلمانی رفت''' |
نسخهٔ ۸ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۵۴
نام | موسوی خوانساری، جعفر بن حسین |
---|---|
نامهای دیگر | موسوي خوانساري، ابوالقاسمجعفر
خوانساري، جعفربنحسين اميرکبير، جعفربنحسين |
نام پدر | |
متولد | 1090ق |
محل تولد | |
رحلت | 1158ق |
اساتید | |
برخی آثار |
|
کد مؤلف | AUTHORCODE44661AUTHORCODE |
جعفر بن حسین موسوی خوانساری (1090 - 1157ق) از علمای شیعی، ادیب، فقیه، مرجع تقلید خوانسار و گلپایگان، استاد میرزای قمی (صاحب قوانين الأصول) و صاحب آثار فقهی، کلامی، ادبی و.... وی به وجوب نماز جمعه در زمان غیبت معتقد بود و در این راستا رسالهای در مخالفت با آقا جمال خوانساری (که قائل به عدم وجوب نماز جمعه در زمان غیبت بود) نوشت.
ولادت، لقب، خانواده
جعفر بن حسین موسوی خوانساری دو ساعت مانده به غروب یکشنبه بیستم صفر (روز اربعین) سال 1090ق مصادف با چهاردهم فروردین در زمان شاه سلیمان بن شاهعباس ثانی موسوی صفوی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش او را محمدجعفر و کنیهاش را ابوالقاسم قرار داد. حسین موسوی خوانساری تاریخ ولادت جعفر را در آخر نسخه کتاب «مطلول» خودش، نوشت.
وی پس از رشد و کمال به کنیه معروف شد و امضاهایش را با نام ابوالقاسم جعفر میزد. او در اواخر عمر به میر ابوالقاسم خوانساری معروف شد و ازآنجاکه حفیدش میر ابوالقاسم بن حاج سید حسین هم معروف به میر ابوالقاسم شده بود، او را در میان خاندانش، به میر کبیر میشناختند که بعدها نیز این شهرت برایش باقی ماند.[۱]
پدرش از علمای بنام عصر خود بود. از میر کبیر، سه دختر و چهار پسر باقی ماند به نامهای محمد و علی و حسن و حسین که همه باسواد بودند ولی از میان آنان یکی از پسران یعنی حاج سید حسین خوانساری، به مرتبه اجتهاد و مرجعیت رسید و شهرتی در عصر خود پیدا کرد.[۲]
روحیات
در کتاب «روضات الجنات» زهد و تقوای او چنین توصیف شده: «کان من السعداء الصالحین و الابدال الاصفیاء و الزهاد الاتقیاء»[۳] خود او درجایی درباره خود مینویسد: من از تاریخی که خود را شناختهام به اقسام ظلم و ستم دچار شدهام که امثال من توانایی بردباری در برابر کوچکترین مرحله آن را نداشتهاند و در همه حال میتوانستم به بهترین وجه از دیگران کمک بگیرم ولی برای دفع آن ظلمها صبر پیشه کردم و این امور را پوشاندم و به هیچیک از دوستان و خاندانم شکایتی نکردم؛ با خود میگفتم: پروردگارم تواناتر است بر انتقام از من و از غیر من. در نتیجه در مدت عمر خود ندیدم کسی را که به من ظلم کند مگر اینکه خدای عزوجل مرا یاری کرد و انتقام مرا از او گرفت طوری که مقتدرترین سلاطین دنیا بر یکدهم آن هم قادر به کمک به من نبودند....[۴]
مهاجرت به خوانسار
وقتیکه افغانها به کرمان و سپس به گلونآباد در نزدیکی اصفهان حملهور شدند و اوضاع پایتخت کشور مشوش و درهمریخته شد، میر کبیر، وطن اصلی خود یعنی اصفهان را ترک کرد و به سمت خوانسار رفت. این کار در اوایل سال 1333ق اتفاق افتاد.[۵] ازآنجاییکه هم اهالی خوانسار و هم گلپایگانیها خواهان زندگی او در منطقه خودشان بودند، او مدتی را یک هفته در میان در این دو شهر زندگی کرد و در نهایت برای جلوگیری از رفت و آمد زیاد و همچنین حملات افغانها و شرایط نامساعد، قریه قودجان را برای سکونت برگزید که حدفاصل میان این دو شهر بود.[۶]
در کلام دیگران
علما، معمولاً شخصیت علمی وی را ستودهاند. بهعنوان نمونه محقق قمی صاحب قوانين الأصول در اجازهای که برای حاجی کرباسی صاحب «إشارات الأصول» مرقوم کرده درباره میر ابوالقاسم چنین مینویسد: «منهم استادنا الاقدم، و شیخنا الافخم، السید السند، و الرکن المعتمد، العالم العامل الفاضل الکامل المحقق المدقق الحسیب النسیب الادیب الاریب ذوالمفاخر و المعالی و المکارم المنزّه عن الشین، ابن السید الاجل و الحبر الاکمل الاعلم الافضل ذی النفس القدسیّه و السجیّه الملکیّه السید ابی القاسم الموسوی السید حسین روّح الله روحه و کثر من عنده فتوحه».[۷]
اطلاعات علمی
او از ادیبان ماهر زمانش محسوب میشد؛ به صرف و نحو و لغت عرب مسلط بود و به زبان عربی و فارسی بهخوبی شعر میگفت. وی کتابی منظوم خالی از الف دارد که در فقه و آداب اسلامی آن را به نظم درآورده است؛ همین مطلب دلالت بر قوت ادبی او دارد چراکه ظاهراً هیچکدام از علما در ارائه چنین اثری بر وی پیشی نگرفتهاند (هرچند بعدها اشخاص دیگری نیز این کار را کردند). او در زبان فارسی هم بسیار خوشقلم بود و کتابهای فارسی وی گواه بر این امر است. وی همچنین در فقه هم قوی بوده و کتابهایی در این زمینه دارد مثلاً رساله علمیه و مناسک حج او. میر کبیر در اصفهان و خوانسار مرجع تقلید بود. او علاوه بر حدیث، رجال، تفسیر و تاریخ در کلام، ملل و نحل و سایر علوم عقلی هم تبحر داشت. وی با فلسفه و فلاسفه سخت مخالف بود و فلسفه را بهقصد رد موارد مخالف کتاب و سنت آموخت.[۸] میر ابوالقاسم، پس از مهاجرت به خوانسار حلقه علمی کوچکی تشکیل داد. شاهزاده مریم بیگم صفوی که از ارادتمندان قدیم میر ابوالقاسم کبیر در اصفهان بود، یک مدرسه در خوانسار، برای شاگردان او ساخت و میر کبیر در آن به تدریس فقه و اصول و رجال مشغول شد. این مدرسه، تاکنون هم از مدارس عامره آن شهر است.[۹]
اساتید
او در تحصیلاتش از علمای بزرگ زمان خودش استفاده کرد تا به مقام اجتهاد رسید و از مشایخش مجاز شد. بزرگترین اساتیدش عبارتند از:
- علامه مجلسی صاحب بحارالانوار؛
- آقا جمالالدین محمد خوانساری صاحب حواشی شرح لمعه و...؛
- آقا حسین جیلانی لُنبانی.[۱۰]
مشایخ اجازه
- علامه مجلسی؛
- آقا حسین جیلانی لُنبانی؛
- ملا محمدصادق بن مولا محمد تنکابنی معروف به سراب؛
- سید محمدجابر بن طعمة بن علی حسینی جیلی نجفی؛
- ملا محمدطاهر اصفهانی.[۱۱]
وفات
او پس از شصتوهفت سال زندگی و تلاش علمی و بندگی در سیزدهم ذیقعده سال 1158 قمری در قودجان از دنیا رفت. (البته حفیدش سال 1158 را سال وفاتش ذکر کرده ولی روی سنگ قبرش سال 1157 قمری برای وفاتش حک شده است). برخی درباره تاریخ فوت او اشعاری گفتهاند؛ مانند این شعر:
میر ابوالقاسم اعلم ز جهان رحلت کرد***از جهان نسخه آداب مسلمانی رفت
سال تاریخ وفاتش ز خرد پرسیدم***گفت: (دانای ادب عالم ربانی رفت)
که مطابق جمله «دانای ادب عالم ربانی رفت» بهحساب ابجد، سال وفات او همان 1157 قمری خواهد بود.
پس از وفات وی میان اهالی خوانسار و گلپایگان بر سر دفنش اختلاف افتاد زیرا او مرجع هردو شهر بود. برای رفع اختلاف بنا شد در قودجان (که برای زندگی انتخاب کرده بود) در کنار جاده سابق گلپایگان به خوانسار، به خاک سپرده شود. مقبره او تاکنون دومرتبه تعمیر شده که بار دوم در سال 1390 قمری انجام شده و در 1391 پایان پذیرفته است.[۱۲]
آثار
جعفر بن حسین موسوی خوانساری، در طول حیاتش به تألیف چهارده کتاب موفق شد. از عادات وی این بود که هر کتابی را که مینوشت، تاریخ و زمان و مکان کتابت آن را ضبط میکرد. البته او «کتاب زکوة» را در حالتی تألیف کرد که به دلیل فتنه افغانها، از اصفهان خارج شده و خانهبهدوش در حال انتخاب مسکن بود؛ ازاینرو در این کتاب، مکان کتابت آن را مسکوت گذاشته است.[۱۳]
آثار وی عبارتند از:
- تعلیقه و حواشی مبسوط استدلالی بر ذخیره سبزواری در فقه؛
- کتاب زکات مبسوط و استدلالی؛
- کتاب زکات مختصر استدلالی به فارسی که به درخواست سلطان محمد بن محمدحسین فریدنی نگاشت؛
- کتاب الحج در فقه استدلالی مبسوط؛
- رساله مناسک حج به فارسی که به درخواست مقلدین نگاشته شد؛
- کتاب مصباح مختصر در ادعیه نادره معتبره مجربه به درخواست جمعی از فضلای خوانسار؛
- تتميم الإفصاح في ترتيب الإیضاح در علم رجال (در این اثر ایضاح علامه حلی را مرتب کرده است)؛
- شرح مبسوط بر دعای سحر ابوحمزه ثمالی؛
- شرح خطبه حضرت زهرا در غصب فدک و احتجاج آن حضرت با ابوبکر؛
- منظومه میمیه خالی از الف و همزه در حکم مرعیّه و آداب شرعیه و بعضی ابواب فقهیه از قبیل صلوة و صوم و زکوة و حجّ و غیره؛
- رساله در اثبات وجوب عینی نماز جمعه در زمان غیبت امام زمان(عج) در رد رساله آقا جمال خوانساری در نفی وجوب نماز جمعه در زمان غیبت؛
- رساله در بیان مرغّبات و مؤکدات خواندن نماز جمعه و تهدیدات در ترک آن؛
- رسائل و مجموعات و نوا در مصنوعات امثال خطب و اشعار و أفکار أبکار او که گاهی بهصورت بیاض و گاهی بهصورت جمعآوری، تهیه کرده، که چیزی شبیه به کشکول شیخ بهایی و امثال آن است؛
- مناهج المعارف[۱۴]
پانویس
منبع مقاله
روضاتی، سید احمد (مقدمه نویس)، مناهج المعارف، تألیف جعفر بن حسین موسوی خوانساری، بیجا، بیتا.