شهریار جادهها؛ سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ناصر الدین' به 'ناصرالدین') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
| کد کنگره =DS 70/6 /ن2ش9 | | کد کنگره =DS 70/6 /ن2ش9 | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
سفر | سفر نامهها | ||
عراق - سیر و سیاحت - قرن 19م. | عراق - سیر و سیاحت - قرن 19م. |
نسخهٔ ۶ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۲۹
شهریار جادهها: سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات | |
---|---|
پدیدآوران | بدیعی، پرویز (محقق)
ناصرالدین قاجار، شاه ایران (نویسنده) عباسی، محمدرضا (محقق) |
عنوانهای دیگر | سفر نامه ناصرالدین شاه به عتبات |
ناشر | سازمان اسناد ملی ایران، پژوهشکده اسناد |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1372 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | سفر نامهها
عراق - سیر و سیاحت - قرن 19م. ناصرالدین قاجار، شاه ایران، 1247 - 1313ق. - خاطرات |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DS 70/6 /ن2ش9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
شهريار جادهها، سفرنامه ناصرالدين شاه به عتبات به كوشش محمدرضا عباسى و پرويز بديعى به زبان فارسى است كه گزارش سفر ناصرالدين شاه به عراق مىباشد. اين كتاب اطلاعات خوبى درباره رفتار پادشاه و شيوه برخورد آنها با رعيت اين دوره را بيان مىكند. اين اثر به خوبى مىتواند روشنگر نقاط تاريكى از تاريخ پنجاه سال پادشاهى و وضعيت اجتماعى دوران سلطنت مطلقه اين پادشاه باشد. پادشاهى كه حتى درباره او اطرافيانش به قصهگويى و افسانهپردازى نيز پرداختهاند.
ساختار
كتابداراى يك فهرست مطالب، مقدمه ناشر، پيشگفتار، متن، پيوست و فهرست اعلام مىباشد. كتاب به نثر دوره قاجار نوشته شده است و مطالب به صورت اتفاقات روزانه يادداشت شده است.
گزارش محتوا
مقدمه ناشر درباره سفرنامههاى موجود از گذشته ايران و اهميت آنها براى اطلاع از احوال گذشتگان است و اينكه امروزه تعدادى از اينها توسط سازمان اسناد ملى ايران احياء شده است.
پيشگفتار كتاب به گزارشى درباره كتاب و اقوال درست و نادرست درباره شايعاتى كه درباره اين سفر كه بعدها در بين مردم عوام بوده، پرداخته است.
كتاب با گزارش روز جمعه بيستم «ماه جمادى الثانى» سال 1287ق آغاز شده است. به اين ترتيب كه «اواخر سنبله، از باغ سلطنتآباد من توابع بلوك شميران، به عزم زيارت كربلا و توقف پنجشنبه دوشان تپه به دوشان تپه رفتيم...».
كتاب با شرح ماوقع سالى كه شاه قاجار به زيارت عتبات مىرفته و تعريف و تمجيد از خود ادامه پيدا مىكند.
مطالب كتاب به صورت روز شمار شرح ماوقع پنج ماه مىباشد كه بعضى از اين گزارشات به اينگونه است:
«روز جمعه هشتم شهر رمضان: ناهار را منزل خورديم. چهار به غروب مانده زيارت رفتيم. سر راه زياد شلوغ بود. ما رسيديم به صحن مقدس زيارت كرديم. نماز كرديم، دعا كرديم. انشا الله مستجاب است. بعد رواق حضرت را گشتم، خراب است. انشاء الله بايد تعمير شود. فرش، قالى و نمد [است] گنبد مطهر بد است. بايد انشاء الله نو بشود. بعد رفتم دور حجرات صحن را گشتم، شيخ عبدالحسين مرحوم با پول ما تعمير كرده است...».
اين سفرنامه گزارش روزانه سفر و رفتن به عتبات مقدس عراق و بازگشت از آن روضات شريف است. سفرى بسيار پرخرج و با تشريفات فراوان آن روزگار. اين سفر در زمان خود، بسيار مورد توجه و گفتگوى مردم بوده است. رفتن شاه به كربلا خود وجههاى ديگر به اين پادشاه مىداده است، كه مردم درباره او گفتگوى بيشترى داشته باشند.
با اين سفر خيلى از شايعات درباره شاه قاجار در بين مردم رواج يافت كه اصلا در ميان شرح گزارشات اين سفر چنين مطالبى ديده نمىشود؛ همانند اينكه شهرت يافته بود كه وقتى او به صحن مطهر امام حسين(ع) وارد مىشود، از روضهخوانى دعوت مىكنند كه براى پادشاه ذكر مصيبت كند و مجلس روضهاى بخواند. اين شخص براى اين كه به اصطلاح مجلس خود را گرم كند با توجه به نام ناصر و جمله معروف حضرت اباعبدالله در زمان شهادت، اشاره به ضريح مقدس مىنمايد و حضرت حسين بن على را مخاطب قرار داده و مىگويد: اى حسين در روز عاشورا فرياد زدى: «هل من ناصر ينصرنى»، اكنون «ناصر» براى يارى تو آمده؛ اما افسوس كه دير رسيده است و چنين شهرت يافته بود كه با شنيدن اين جملات ناصرالدين شاه از شدت گريه به حالت اغما افتاده و اطرافيان او را به حال مىآوردند؛ اما در سرتاسر اين سفرنامه سخن از چنين مجلسى نيست و اين نشان مىدهد كه اين داستان ساخته و پرداخته ذهن اطرافيان بوده است كه شدت علاقه او را به مذهب در بين مردم شايع سازند.
رفتن به اين سفر علاوه بر مخارج فراوانى كه داشته است، زحمت و رنج و مشقت آن نيز در بين راه براى مردم و رعيت بيچاره بوده است و چنان كه در چند جا نيز عكسالعملهايى از مردم در قبال كارهاى همراهان شاه انجام شده است و گاه اين مردم چنان متأذى و پريشان مىشدند كه فرستاده شاه را به باد كتك مىگرفتند:
«براى جزئى حرفى ميانه آدم عرفانچى و كدخدا جنگ مىشود، يكباره نصف شب هزار نفر رعيت با چوب و چماق ريخته فحش زياد به عرفانچى داده، بلكه كتك هم زده بودند و رفته بودند بالاى بام، كه خانه را بر سر عرفانچى خراب كنند. عرفانچى بيرون آمده با هزار زحمت و التماس آنها را از سر، بازكرده است».
از نظر فرهنگ اجتماع در اين سفرنامه مىتوان دريافت كه رفتهرفته با نفوذ «فرنگيان» در دربارهاى ايران و «عثمانى» آداب و رسوم و سنت ايرانى و اسلامى كه تا اين زمانها كاملا رعايت مىشده و اگر هم انجام نمىگرديده در خفا و دور از چشم ديگران بوده است، گاهبهگاه ناديده گرفته مىشود و منكرات رفتهرفته علنى و آشكارا مىگردد. آداب و رسوم «فرنگى» باب روز مىشود، استعمال مشروبات الكلى به طور علنى كمكم انجام مىشود و «معيّر الممالك» به خاطر مهمانان عثمانى «شام ميز فرنگى» مىدهد؛ همانند:
«امشب معيّر الممالك، پاشا و عثمانىها را مهمانى ميز فرنگى كرده است» و در اين مهمانى بيان شده است كه ميهمانان مسلمان در يك كشور اسلامى و در يك شهر كاملا مذهبى علنا در مجلس شراب نوشيده و ناصرالدين شاه به آن چنين اشاره مىكند، «پاشا بعد از شام نطقى در اتحاد دولتين كرده تواس زده بود، يعنى شراب خورده بود».
براى اين سفر اردوى بسيار مفصل و سنگينى از هر جهت فراهم شده بود و براى اين مسافرت هر نوع تشريفاتى را تدارکديده بودند، به طورى كه خود شاه از اين كه در مدت مسافرت هيچ گونه بارانى نيامده و مزاحمتى براى اردو فراهم نشده است و اردو با راحتى توانسته است، اين سفر را انجام دهد بسيار شادمان است.
در اين كتاب از اوضاع و احوال اطرافيان و رفتار و حركات آنها كاملا آگاه مىشويم و خواننده، به خوبى از طمع و مالاندوزى و اخلاق و حركات آنها باخبر مىشود، خود شاه ازدواج «اعتمادالسلطنه» با دختر «عمادالدوله» حاكم کرمانشاهان را شرح مىدهد، شرح اين عروسى بسيار جالب است، پرخورى، خست و پولدوستى «اعتمادالسلطنه» كاملا تشريح شده است: «در جايى كه همه شام خوردند او را هم برده بودند، آتشبازى میكردند، پاچه خيزك مىانداختند [كه] به كلاه و گردن مردم مىرفت. پدر و مادر عرفانچى و عمادالدوله را فحش مىدادند مردم. به عرفانچى گفته بودند شام نخور [او كه] گرسنه بوده است، يك نان بزرگ را لوله كرده با پنير خورده بود بعد [كه] برده بودند اندرون شيرينپلو آورده بودند كه با عروس بخورد، يك قاب شيرينپلو خورده بود. ينگهها، گيس سفيدها، گفته بودند: اين گاو است يا داماد، اين چه چيز است.»
وقايعى در اين سفر بازگو شده است كه نشان مىدهد، شكايات و اعتراضات مردم نسبت به حكومت نه تنها به چيزى گرفته نمىشد، بلكه اگر اعتراضات وسيعى هم بود به توسط خود شاه و اطرافيان سركوب مىگرديد. به يكى از گوشهها توجه كنيد: «[رعايا] بنا به خبث طبيعت و هرزگى عارض بودند كه ما فلان حاكم را نمىخواهيم. ديگر[ى] را مىخواهيم بعد از اين احقاق حق، اين عرض و جسارت خارج از تكليف رعيت و نوكر است، حكم شد مفسدين عارضين را بگيرند و به محبس دولتى بياندازند، جمعى را گرفته و به حبس انداختند.»
در حالى كه مردم در نهايت فقر و عسرت بهسر مىبردند و بيمارى و گرسنگى در كشور بيداد مىكرد، چنين مىخوانيم كه در اين سفر، همه گربهها به همراه شاه به مسافرت مىروند و تعدادى از افراد وظيفه دارند كه گربهها را حفظ و نگهدارى كنند كه مبادا آسيبى ببينند و در آن حال كه گربهاى پايش مىشكند، گربه را در تخت روان مىگذارند و به همراه مىآورند: «پاى گربه «چيتى كوچكه» را لگد كردهاند. مىلنگيد، ناخوش هم بود توى تخت گذاشته مىآوردند.»
از نكتههاى جالب در اين كتاب آن است كه در چند جا از خليج فارس با نام «درياى فارس» ياد شده است كه اين خود مىتواند سند و گواهى باشد بر اين كه نام «فارس» به تازگى بر اين خليج گذاشته نشده است و همواره در تاريخ با نام «خليج فارس» و «درياى فارس» مشهور و معروف بوده است.
پيوست كتاب نيز ليست جواهرات حرم امام على(ع) باشد.
وضعيت كتاب
بخش پايانى كتاب فهرست اعلام مىباشد. كتاب داراى ارجاعات و توضيحاتى در بعضى از صفحات مىباشد.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.