ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی'
جز (جایگزینی متن - 'نظرة في كتاب منهاج السنة النبویة لإبن تيمیة الحراني' به 'نظرة في كتاب منهاج السنة النبوية لإبن تيمية الحراني')
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی')
خط ۶۸: خط ۶۸:
#:ابن تيمیه با اعتقاد به دو اصل فوق به مسألۀ صفات كه یکى از مهم‌ترين مسائل كلامى میان اشاعره و معتزله است مى‌پردازد و این مسأله از عمده‌ترين مباحث در كتب و آثار اوست.او مخالفان خود را متهم مى‌كند كه صفات كمال خداوند را منكرند و او را عالم و قادر و حىّ و مريد نمى‌دانند.براساس همین مبنا ابن تيمیه خداوند را قابل اشارۀ حسّى دانسته و معتقد است كه موجود قائم به نفس غير قابل اشارۀ حسى و غير قابل رؤيت وجود خارجى ندارد و ساخته و پرداختۀ ذهن است.اين همان جسمانى بودن و مادى بودن خداست كه ابن تيمیه مى‌كوشد كه حنابله را از آن مبرّا سازد، لذا برای فرار از تهمت مخالفان به معانى قرآنى و لغوى و فلسفى جسم متشبّث مى‌شود و از اقرار صريح به تجسيم تحاشى مى‌كند.
#:ابن تيمیه با اعتقاد به دو اصل فوق به مسألۀ صفات كه یکى از مهم‌ترين مسائل كلامى میان اشاعره و معتزله است مى‌پردازد و این مسأله از عمده‌ترين مباحث در كتب و آثار اوست.او مخالفان خود را متهم مى‌كند كه صفات كمال خداوند را منكرند و او را عالم و قادر و حىّ و مريد نمى‌دانند.براساس همین مبنا ابن تيمیه خداوند را قابل اشارۀ حسّى دانسته و معتقد است كه موجود قائم به نفس غير قابل اشارۀ حسى و غير قابل رؤيت وجود خارجى ندارد و ساخته و پرداختۀ ذهن است.اين همان جسمانى بودن و مادى بودن خداست كه ابن تيمیه مى‌كوشد كه حنابله را از آن مبرّا سازد، لذا برای فرار از تهمت مخالفان به معانى قرآنى و لغوى و فلسفى جسم متشبّث مى‌شود و از اقرار صريح به تجسيم تحاشى مى‌كند.
#:بنا بر این اتهام او به این عقيده كه قائل به تجسيم خداوند است، از راه الزامات منطقى است كه بر او وارد است.مثلاًوقتى مى‌گوید:خداوند قابل اشارۀ حسيّه است، در حقيقت جسم بودن او را پذيرفته است.
#:بنا بر این اتهام او به این عقيده كه قائل به تجسيم خداوند است، از راه الزامات منطقى است كه بر او وارد است.مثلاًوقتى مى‌گوید:خداوند قابل اشارۀ حسيّه است، در حقيقت جسم بودن او را پذيرفته است.
#كاستن از مقامات پيامبر(ص):بخش دوم تفكر ابن تيمیه عادى جلوه دادن مقامات پيامبران و اولياى الهى است و اينكه آنان پس از مرگ كوچكترين تفاوتى با افراد عادى ندارند.
#كاستن از مقامات پيامبر(ص):بخش دوم تفكر ابن تيمیه عادى جلوه دادن مقامات پيامبران و اولیاى الهى است و اينكه آنان پس از مرگ كوچكترين تفاوتى با افراد عادى ندارند.
#:بر این اساس وى مى‌گوید:الف:سفر برای زيارت پيامبر حرام است.ب:كيفيت زيارت پيامبر از كيفيت زيارت اهل قبور تجاوز نمى‌كند.ج:هرنوع پناه و سايبان بر قبور حرام است.د:پس از وفات پيامبر توسل به او بدعت و شرك است.ه:سوگند به پيامبر و قرآن و يا سوگند دادن خدا به آنها شرك است.و:برگزارى مراسم جشن و شادى در تولد پيامبر بدعت به‌شمار مى‌رود.
#:بر این اساس وى مى‌گوید:الف:سفر برای زيارت پيامبر حرام است.ب:كيفيت زيارت پيامبر از كيفيت زيارت اهل قبور تجاوز نمى‌كند.ج:هرنوع پناه و سايبان بر قبور حرام است.د:پس از وفات پيامبر توسل به او بدعت و شرك است.ه:سوگند به پيامبر و قرآن و يا سوگند دادن خدا به آنها شرك است.و:برگزارى مراسم جشن و شادى در تولد پيامبر بدعت به‌شمار مى‌رود.
#:زيربناى این نظريات این است كه او برای توحيد و شرك، حدّ منطقى قائل نشده و روى انگيزه خاصى آنها را شرك، بدعت و يا لااقل حرام دانسته است.
#:زيربناى این نظريات این است كه او برای توحيد و شرك، حدّ منطقى قائل نشده و روى انگيزه خاصى آنها را شرك، بدعت و يا لااقل حرام دانسته است.
خط ۹۳: خط ۹۳:
لسان ارشاد و راهنمايى به این نكته است كه چون تمام مساجد، غير از این سه مسجد، از نظر فضيلت یکسان هستند، صحيح نيست مسلمانى رنج سفر را بر خود هموار كند و به زيارت ساير مساجد و يا اقامۀ نماز در آنها بپردازد.
لسان ارشاد و راهنمايى به این نكته است كه چون تمام مساجد، غير از این سه مسجد، از نظر فضيلت یکسان هستند، صحيح نيست مسلمانى رنج سفر را بر خود هموار كند و به زيارت ساير مساجد و يا اقامۀ نماز در آنها بپردازد.


اما دربارۀ تحريم سفر به اماكن ديگر برای زيارت نيز این روايات هيچ گونه دلالتى ندارد زيرا حديث، دربارۀ مساجد سخن مى‌گوید و بر فرض دلالت، بايد سفر برای ساير مساجد را تحريم كند نه سفر برای ساير اماكن برای زيارت قبور اولياى خدا، زيرا آنچه محور بحث است، نفيا و اثباتا، همان مساجد است، نه قبور صالحان.بنابراین چنانچه ناروايى سفر به ساير مساجد را بپذيريم، این امر دليل بر ناروايى ساير مسافرتها كه اصلا داخل در موضوع بحث نيستند، نخواهد بود.
اما دربارۀ تحريم سفر به اماكن ديگر برای زيارت نيز این روايات هيچ گونه دلالتى ندارد زيرا حديث، دربارۀ مساجد سخن مى‌گوید و بر فرض دلالت، بايد سفر برای ساير مساجد را تحريم كند نه سفر برای ساير اماكن برای زيارت قبور اولیاى خدا، زيرا آنچه محور بحث است، نفيا و اثباتا، همان مساجد است، نه قبور صالحان.بنابراین چنانچه ناروايى سفر به ساير مساجد را بپذيريم، این امر دليل بر ناروايى ساير مسافرتها كه اصلا داخل در موضوع بحث نيستند، نخواهد بود.


گذشته از اين، اگر این حديث ناظر به زيارت پيامبران و صالحان باشد، طبعا در برابر سيرۀ مسلمین، حديث منسوخ و يا مؤوّلى خواهد بود، زيرا پيش از عصر ابن تيمیه همۀ مسلمانان جهان به زيارت قبر پيامبر(ص) مى‌شتافتند و این سيرۀ عمليه، بزرگترين حجت بر جواز و نيز استحباب قصد سفر برای زيارت پيامبران و اولياى الهى است.
گذشته از اين، اگر این حديث ناظر به زيارت پيامبران و صالحان باشد، طبعا در برابر سيرۀ مسلمین، حديث منسوخ و يا مؤوّلى خواهد بود، زيرا پيش از عصر ابن تيمیه همۀ مسلمانان جهان به زيارت قبر پيامبر(ص) مى‌شتافتند و این سيرۀ عمليه، بزرگترين حجت بر جواز و نيز استحباب قصد سفر برای زيارت پيامبران و اولیاى الهى است.


در پایان يادآور مى‌شویم:اگر فرض شود كه این حديث(احاديث) از دلالت گسترده‌اى برخوردار است؛يعنى علاوه بر تحريم سفر به ساير مساجد، سفر به اماكن را نيز تحريم مى‌كند، در این صورت هم مقصود تحريم سفرهایى است كه برای تعظيم مكان خاصى انجام مى‌گيرد، اما اگر هدف از سفر به این اماكن، تعظيم انسانى باشد كه در آن مكان مدفون است و خداوند او را بزرگ شمرده است و ما را به تكريم و محبت او دعوت نموده، چنين سفرى به هيچ وجه داخل در مدلول روايت نخواهد بود.
در پایان يادآور مى‌شویم:اگر فرض شود كه این حديث(احاديث) از دلالت گسترده‌اى برخوردار است؛يعنى علاوه بر تحريم سفر به ساير مساجد، سفر به اماكن را نيز تحريم مى‌كند، در این صورت هم مقصود تحريم سفرهایى است كه برای تعظيم مكان خاصى انجام مى‌گيرد، اما اگر هدف از سفر به این اماكن، تعظيم انسانى باشد كه در آن مكان مدفون است و خداوند او را بزرگ شمرده است و ما را به تكريم و محبت او دعوت نموده، چنين سفرى به هيچ وجه داخل در مدلول روايت نخواهد بود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش