أسرار التنزيل و أنوار التأويل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
[[عمیرة، عبدالرحمن]] (محقق) | [[عمیرة، عبدالرحمن]] (محقق) | ||
[[درویش، | [[درویش، عبدالمنعم فرج]] (محقق) | ||
| زبان =عربي | | زبان =عربي | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
'''أسرار التنزيل و أنوار التأویل'''، نوشته [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، با تصحیح و تحقیق [[عمیرة، عبدالرحمن|عبدالرحمن عمیره]] و [[درویش، | '''أسرار التنزيل و أنوار التأویل'''، نوشته [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، با تصحیح و تحقیق [[عمیرة، عبدالرحمن|عبدالرحمن عمیره]] و [[درویش، عبدالمنعم فرج|شیخ عبدالمنعم فرج درویش]]، کتابی است به زبان عربی با موضوع کلام اسلامی و علوم قرآنی. حلقه وصل مباحث این کتاب به هم، مباحث توحید است. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] مدعی است در این اثر، مباحث عقیدتی، فرعی شرعی، اخلاقی و مناجات و ادعیه را مطرح کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/38 ر.ک: مقدمه مؤلف، ص38]</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== |
نسخهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۱۳
أسرار التنزيل و أنوار التأویل | |
---|---|
پدیدآوران | فخر رازی، محمد بن عمر (نویسنده)
عمیرة، عبدالرحمن (محقق) درویش، عبدالمنعم فرج (محقق) |
ناشر | دار رکابي للنشر |
مکان نشر | مصر - قاهره |
چاپ | 1 |
شابک | 977-6007-00-7 |
موضوع | خدا شناسی - جنبههای قرآني |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 103/1 /ف3الف5 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
أسرار التنزيل و أنوار التأویل، نوشته فخر رازی، با تصحیح و تحقیق عبدالرحمن عمیره و شیخ عبدالمنعم فرج درویش، کتابی است به زبان عربی با موضوع کلام اسلامی و علوم قرآنی. حلقه وصل مباحث این کتاب به هم، مباحث توحید است. فخر رازی مدعی است در این اثر، مباحث عقیدتی، فرعی شرعی، اخلاقی و مناجات و ادعیه را مطرح کرده است.[۱].
ساختار
کتاب دارای تقدیمیه، تمهید (مقدمه تحقیق شامل توضیحاتی درباره فخر رازی و زمانه و زمینه او و کارهای مؤلف در این کتاب)، مقدمه مؤلف و محتوای مطالب در چهار بخش (نوع) اصلی میباشد، که هر بخشی خودش فصلهایی دارد.
گزارش محتوا
این اثر به پیشگامان فرهنگ اسلامی و انسانی و طالبان علم (در هر مکانی) اهدا شده است.[۲].
فخر رازی مینویسد: مطالب این کتاب را در چهار قسم، مرتب کردم:
قسم اول: اموری که مربوط به علم اصول [عقاید] است؛
قسم ثانی: آنچه متعلق به علم فروع است؛
قسم سوم: آنچه به علم اخلاق و تصفیه باطن، تعلق دارد؛ قسم چهارم: امور متعلق به مناجات و دعاها[۳].
وی کتاب را با بحث از شناخت الله در قالب مباحث اصولی (اصول دین) شروع مینماید و مینویسد: معرفت الله حاصل نمیشود مگر با شناخت امور پنجگانه ذیل: شناخت ذات و صفات و افعال و احکام و اسماء. ازاینرو مباحث معرفت الله را بر این اصول پنجگانه استوار کردیم[۴].
وی در توضیح معرفت ذات و بیان اسرار کلمه «لا إله إلا الله» مینویسد: «خداوند به پیامبرش فرمود: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا اللَّـهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِك وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّـهُ يعْلَمُ مُتَقَلَّبَكمْ وَ مَثْوَاكمْ ﴿محمد: ١٩﴾ (پس بدان که هیچ معبودى جز خدا نیست و برای گناه خویش آمرزش جوى و برای مردان و زنان باایمان [طلب مغفرت کن] و خداست که فرجام و مآل [هریک از] شما را مىداند). او در توضیح آیه مینویسد: خدای متعال، معرفت توحید را بر امر به استغفار مقدم کرده و علتش این است که معرفت توحید اشاره به علم اصول (اصول دین) دارد و اشتغال به استغفار، به علم فروع (فروع دین) و تقدیم اصل بر فرع [از نظر عقل] واجب است؛ یعنی تا زمانی که علم به وجود صانع حاصل نشود، اشتغال به طاعت و خدمت او ممتنع است. این مطلب دقیق، در آیات زیادی لحاظ شده است.[۵].
فخر رازی در بخش مربوط به بیان احکام فقهیِ متفرع بر گفتن «لا إله إلا الله» مینویسد: ایمان، نیازمند دو امر است: اولی که اصل است، حصول شناخت قلبی است که در آیه 19 سوره محمد به آن اشاره شده و دومی، اقرار زبانی به توحید است که در آیه 1 سوره اخلاص، بیان شده است. وجه استدلال در آیه 1 توحید چنین است که هنگامی که خدای متعال به مکلف میگوید «قل»، آن شخص باید با زبانش آن امر را بیان کند. محتوای این آیه با روایت «أمرت أن أقاتل الناس حتی يقولوا لا إله إلا الله» تأکید میشود. علت تأکید بر ادای زبانی کلمه تهلیل، این است که ایمان، احکامی دارد که برخی از آنها باطنی هستند و برخی ظاهری. احکام باطنی آن مربوط به آخرت هستند که علم آن از خلایق پوشیده است. احکام ظاهریاش، احکام دنیوی هستند و اقامه آنها ممکن نخواهد بود مگر بعد از دانش ما به اینکه این شخص مسلمان است و طریقی جز اقرار زبانی خود شخص، به فهمیدن مسلمانی شخص نداریم. پس، رکن اصلی در حق خدا برای این امر، معرفت است و رکن شرعی برای بندگان، قول و در شریفه وَ لَا تَنكحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّىٰ يؤْمِنَّ... (بقره: 221)، به این مطلب، اشاره شده است.[۶].
در بخشی از کتاب، شاهد استدلال بر اثبات صانع از جانب فخر رازی، با استناد به ادله عقلی و شرعی هستیم. او در کیفیت دلالت سماوات و ارض بر اثبات صانع، به دو آیه از قرآن کریم استشهاد میکند و بهصورت مفصل آنها را توضیح میدهد؛ اولی، آیه 30 از سوره انبیاء است: أَ وَ لَمْ يرَ الَّذِينَ كفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كلَّ شَيءٍ حَي أَ فَلَا يؤْمِنُونَ (آیا کسانى که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو بههمپیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زندهاى را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم] ایمان نمىآورند؟) و دومی، آیه 11 از سوره فصلت: ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَ هِي دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعًا أَوْ كرْهًا قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ ﴿سپس آهنگ [آفرینش] آسمان کرد و آن بخارى بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید». آن دو گفتند: «فرمانپذیر آمدیم»). وی، استدلال به آیه اول را با بیان دو نکته در آیه در قالب دو پرسش آغاز میکند: اول اینکه مراد از «أ و لم ير...» در آیه شریفه، یا رؤیت است و یا علم و دوم، بیان معنی رتق و فتق در آن..[۷].
فخر رازی، در بخشی دیگر از کتاب، از خلقت انسان هم، بر وجود صانع استدلال مینماید. او حکمت خلقت انسان را که در مناظره بین خدا و ملائکه که در آیه 30 سوره بقره، ذکر شده، توضیح میدهد و مینویسد: علما در بیان استدلال به وجود صانع از کیفیت خلقت انسان، بر دو طریق رفتهاند: برخی، مانند آیه مذکور، راه اجمال را پیمودهاند؛ به این طریق که: خدای متعال بر همه مقدورات قادر و از جمیع حاجات منزه است، او دانای کل معلومات است و حال که چنین است، عالم به اینکه چه باید انجام داد و چه نباید انجام داد (خیر و شر افعال) نیز هست... انتهای این استدلال بر این است که خدای متعال از عبث منزه است و فعل باطل انجام نمیدهد که نتیجه آن این خواهد بود که در خلقت بشر حکمتهای بالغه، قدرت نافذه و اسرار عجیب و شریفی هست که جز خدای متعال، کسی واقف به آنها نیست. او نیز پرده از این اسرار برای بشر برنداشته است و ازاینرو ایمان به آن حکمتها بهصورت اجمالی و ترک خوض تفصیلی در آن، واجب است.[۸]. طریقه دوم، طریقه تفصیلی است که در آن مخلوقات به چهار دسته تقسیم میشوند: آفریدگان عاقل بدون شهوت یا ملائکه، آفریدگان شهوتمند بدون عقل یا حیوانات (بهاستثنای انسان)، آفریدگانی که هم شهوت دارند و هم عقل یا انسان (که با رجحان جانب شهوت، به بهائم یا بدتر از آنان ملحق میشوند و با رجحان جانب عقل، به ملائکه یا برتر از آنان) و آفریدگان بی عقل و شهوت یا جمادات[۹].
وی در تقسیمی دیگر، موجودات را بهلحاظ عقلی سه قسم میکند: ارواح مقدس نورانی ربانی بدون جسد، اجساد بدون روح و موجودات مرکب از روح و جسد[۱۰].
ادامه مباحث کتاب، در توضیح اقسام موجودات و مطالب مربوط به آنها با استناد به آیات قرآن کریم است.[۱۱].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای اثر ذکر شده است و پیش از آن فهرست آیات آمده. محققان کتاب، آن را نیازمند تحقیق مجددی میدانستهاند که در آن برخی از متون و نصوص، ارزشگذاری شود، اعلام و اشخاص و چیزهایی که نیاز به ترجمه دارند، تعریف شوند، احادیث آن استخراج شود و آیاتش ارجاع داده شود، فصلبندی و تبویب مشخصی به خود بگیرد و... آنها در تحقیق جدیدی که روی این اثر انجام دادهاند، این کار را صورت دادهاند[۱۲].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.