تحریف ناپذیری و حجیت قرآن کریم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - '<ref> ' به '<ref>') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
نویسنده در پیشگفتار مینویسد: تحریف قرآن مجید و یا عدم تحریف آن، از مباحث پیچیده و پرمخاطره تاریخ اسلام مىباشد که مسائل عقیدتى و اجتماعى فراوانى را در طول تاریخ در بر داشته است. رد و پذیرش این بحث اگرچه جهات دینى، علمى و فرهنگى مختلفى را به همراه دارد، جهتگیرىهاى مذهبى و فرقهاى در آن بیشتر نقش داشته است. بسیارى از افرادى که این بحث را مطرح نموده و در این زمینه مباحثى را مطرح کردهاند، بهطور جدی و منطقى بحث نکرده و تنها جهات عقیدتى یا شعارهاى فرقهاى را در آن مدنظر داشته و بیشتر عنوان دفاع و یا ردّ و قبول نسبتى را در بر داشته است.... که البته نوشتههای چنین افرادی ارزش علمی و تحقیقی ندارد<ref>پیشگفتار، ص12-13</ref>. | نویسنده در پیشگفتار مینویسد: تحریف قرآن مجید و یا عدم تحریف آن، از مباحث پیچیده و پرمخاطره تاریخ اسلام مىباشد که مسائل عقیدتى و اجتماعى فراوانى را در طول تاریخ در بر داشته است. رد و پذیرش این بحث اگرچه جهات دینى، علمى و فرهنگى مختلفى را به همراه دارد، جهتگیرىهاى مذهبى و فرقهاى در آن بیشتر نقش داشته است. بسیارى از افرادى که این بحث را مطرح نموده و در این زمینه مباحثى را مطرح کردهاند، بهطور جدی و منطقى بحث نکرده و تنها جهات عقیدتى یا شعارهاى فرقهاى را در آن مدنظر داشته و بیشتر عنوان دفاع و یا ردّ و قبول نسبتى را در بر داشته است.... که البته نوشتههای چنین افرادی ارزش علمی و تحقیقی ندارد<ref>پیشگفتار، ص12-13</ref>. | ||
نویسنده، در ابتدای بحث به بیان پیشزمینههای بحث تحریف قرآن میپردازد. او ابتدا مباحث مربوط به جمعآوری قرآن را مطرح کرده و مینویسد: «موضوع جمعآورى قرآن مجید اگرچه از بحث تحریف قرآن مجید متمایز است، با یکدیگر همراهى تنگاتنگى دارد؛ زیرا همه این حوادث شوم تاریخى در عرض هم اتفاق افتاده و مربوط به بعد از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) و صدر اسلام است.»<ref>متن کتاب، ص16</ref> او همچنین بیان میدارد که قرآن مجید بهمثابه یک کل است نه کلی یعنی قرآن بهمثابه موجودی است که اجزایش در هم تنیدهاند نه بهمثابه مفهومی کلی که جزئیاتی داشته باشد.<ref>ر.ک، همان، ص17-19</ref> از نظر نویسنده «بهصرف طرح آیاتى؛ مانند: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر: 2) و یا «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُديً لِلْمُتَّقينَ» (بقره: 2) نمىتوان اصل تحریف را تخطئه نمود و بحث جمعآورى قرآن کریم را نادیده گرفت؛ زیرا در یکیک کلمات و جملات این آیات پرسشهایى پیش مىآید که صراحت و ظهور را از آن مىگیرد و آیات را مجمل مىسازد. آیا مىتوان بهآسانی روشن نمود که مراد از ذکر و یا نوع حفظ و یا کتاب و عدم وجود ریب چه مىباشد؟ ولى مسلّم است که با اندک توهّمى، اجمال و ابهام همراه آیات مىگردد؛ گذشته از آنکه امرى کلى هیچگاه نمىتواند اثبات یک کل خارجى نماید و وحدت «لا بشرط» که لحاظ ذهنى است و «بشرط لا» که لحاظ خارجى است، کارساز نمىباشد. اضافه بر این بیان که دلالت نفس شىء بر شىء، خود مورد پرسش قرار خواهد گرفت و مشکل مىتوان آیاتى را مسلّم پنداشت و با برداشتهاى عمومى از آن، نفى اشکال از تمامى آیات و اصل قرآن نمود؛ درحالیکه آیات مدافع با دیگر آیات قرآنى مورد پرسش عمومى قرار مىگیرد.»<ref>همان، ص20-21</ref> نویسنده، سپس به رد استحسانات تحریف ناپذیری قرآن پرداخته و پسازآن، وجود قرآنی مدون در زمان رسول خدا(ص) را مردود میشمارد و سپس با استناد به این مطلب که در مکه و مدینه آن روز، امکانات کمی برای کتابت وجود داشت، به توضیح بیشتر این امر میپردازد.<ref>ر.ک همان، ص21-32</ref> او منظور از کتاب الله در زمان پیامبر(ص) را با این کلمات شرح میدهد «رسول خدا(ص) روح آیات الهى را پیش از کتابت و نوشتن در میان مردم جایگزین و نهادینه مىفرمودند و براى آنان آیات الهى را تجسّم مىنمودند؛ به خلاف قوانین عادى بشرى که ابتدا وضع و سپس ثبت مىگردد و بدون شناسایى عمومى و اجرا و عمل، به فراموشى سپرده مىشود. پس بهخوبی از این بیان روشن مىشود که مراد از «کتاب الله» چیست و نباید آن را بر مجموعه مدونى حمل نمود که وجود خارجى ندارد»<ref>همان، ص32</ref> | نویسنده، در ابتدای بحث به بیان پیشزمینههای بحث تحریف قرآن میپردازد. او ابتدا مباحث مربوط به جمعآوری قرآن را مطرح کرده و مینویسد: «موضوع جمعآورى قرآن مجید اگرچه از بحث تحریف قرآن مجید متمایز است، با یکدیگر همراهى تنگاتنگى دارد؛ زیرا همه این حوادث شوم تاریخى در عرض هم اتفاق افتاده و مربوط به بعد از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) و صدر اسلام است.»<ref>متن کتاب، ص16</ref> او همچنین بیان میدارد که قرآن مجید بهمثابه یک کل است نه کلی یعنی قرآن بهمثابه موجودی است که اجزایش در هم تنیدهاند نه بهمثابه مفهومی کلی که جزئیاتی داشته باشد.<ref>ر.ک، همان، ص17-19</ref> از نظر نویسنده «بهصرف طرح آیاتى؛ مانند: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر: 2) و یا «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُديً لِلْمُتَّقينَ» (بقره: 2) نمىتوان اصل تحریف را تخطئه نمود و بحث جمعآورى قرآن کریم را نادیده گرفت؛ زیرا در یکیک کلمات و جملات این آیات پرسشهایى پیش مىآید که صراحت و ظهور را از آن مىگیرد و آیات را مجمل مىسازد. آیا مىتوان بهآسانی روشن نمود که مراد از ذکر و یا نوع حفظ و یا کتاب و عدم وجود ریب چه مىباشد؟ ولى مسلّم است که با اندک توهّمى، اجمال و ابهام همراه آیات مىگردد؛ گذشته از آنکه امرى کلى هیچگاه نمىتواند اثبات یک کل خارجى نماید و وحدت «لا بشرط» که لحاظ ذهنى است و «بشرط لا» که لحاظ خارجى است، کارساز نمىباشد. اضافه بر این بیان که دلالت نفس شىء بر شىء، خود مورد پرسش قرار خواهد گرفت و مشکل مىتوان آیاتى را مسلّم پنداشت و با برداشتهاى عمومى از آن، نفى اشکال از تمامى آیات و اصل قرآن نمود؛ درحالیکه آیات مدافع با دیگر آیات قرآنى مورد پرسش عمومى قرار مىگیرد.»<ref>همان، ص20-21</ref> نویسنده، سپس به رد استحسانات تحریف ناپذیری قرآن پرداخته و پسازآن، وجود قرآنی مدون در زمان رسول خدا(ص) را مردود میشمارد و سپس با استناد به این مطلب که در مکه و مدینه آن روز، امکانات کمی برای کتابت وجود داشت، به توضیح بیشتر این امر میپردازد.<ref>ر.ک همان، ص21-32</ref> او منظور از کتاب الله در زمان پیامبر(ص) را با این کلمات شرح میدهد «رسول خدا(ص) روح آیات الهى را پیش از کتابت و نوشتن در میان مردم جایگزین و نهادینه مىفرمودند و براى آنان آیات الهى را تجسّم مىنمودند؛ به خلاف قوانین عادى بشرى که ابتدا وضع و سپس ثبت مىگردد و بدون شناسایى عمومى و اجرا و عمل، به فراموشى سپرده مىشود. پس بهخوبی از این بیان روشن مىشود که مراد از «کتاب الله» چیست و نباید آن را بر مجموعه مدونى حمل نمود که وجود خارجى ندارد»<ref>همان، ص32</ref> | ||
[[نکونام، محمدرضا|محمدرضا نکونام]]، سپس به بیان تفاوت تحریف و حجیت میپردازد. اولی مربوط به فرض کاستی در قرآن مجید میشود و دومی به اثبات حجیت قرآن موجود و شیوه برخورد معصومان(ع) با آن در میان مسلمانان که هرکدام باید در جای مربوط به خودش بررسی شود.<ref>ر.ک، همان، ص35</ref> وی درباره قرآن امیرالمؤمنین(ع) مینویسد که متأسفانه تا ظهور حضرت حجت(عج) این قرآن را در اختیار نداریم و درباره قرآن موجود هم هرچند سعی کردند آن حضرت را از همیاری در جمعآوری آن دور بدارند اما «مخالفت نکردن آن حضرت نسبت به قرآن موجود، خود بهترین گواه بر اهمیت و ارزش قرآن موجود است؛ اگرچه این امر، بیان قرآن حضرت على(ع) را به دنبال نمىآورد و روشن نمىسازد که قرآن آن حضرت چگونه مجموعهاى بوده است.»<ref> ر.ک: همان، ص45-48</ref> او در بحث درباره سند قرآن کریم، در اعتقادِ مشهورِ قطعیالسند و ظنیالدلالة بودن قرآن خدشه میکند و مینویسد: «این عقیده گذشته از اجمال، مدرک محکم علمى و درستى ندارد؛ اگرچه مشهور و معروف است و کمتر کسى آن را مورد شبهه قرار داده است.»<ref> همان، ص53</ref> و در پایان چنین نتیجه میگیرد که: «اعتقاد به قطعیت سند قرآن مجید با اجمال و ضعف دلیل همراه است و پشتوانه محکمى ندارد و بیشتر مىتواند از محبتهاى عامیانه ناشى شده باشد؛ درحالیکه بحثهاى علمى نباید درگیر اینگونه امور گردد؛ بنابراین، قرآن موجود در میان مسلمین داراى سند ظنى است که با امضا و عمل حضرات ائمه معصومین(ع)، حجیت آن قطعی میگردد و در زمان غیبت براى ما بیشتر از حجیت ضرورت ندارد و همان کافى است و عدم قطعیت سند آن مشکلى براى ما ایجاد نمىکند.»<ref>همان، ص55</ref> نویسنده، ادعای ظنیالدلالة بودن آیات قرآن را نیز نقد میکند و مینویسد: «در میان آیات الهى اگرچه دلالات ظنى فراوانى وجود دارد، اینچنین نیست که تمامى آیات آن دلالت ظنى داشته باشد؛ زیرا دستهاى از آیات قرآن داراى دلالت قطعى است و معناى آن بهخوبى روشن است. پس اگرچه آیات متشابه و مجمل در قرآن فراوان یافت مىشود، چنین نیست که تمامى آیات الهى درگیر اجمال و اهمال باشد و دلالت قطعى در قرآن کریم وجود نداشته باشد و نباید همه آیات را با وصف دلالت ظنى همراه ساخت.»<ref>همان، ص57</ref> | [[نکونام، محمدرضا|محمدرضا نکونام]]، سپس به بیان تفاوت تحریف و حجیت میپردازد. اولی مربوط به فرض کاستی در قرآن مجید میشود و دومی به اثبات حجیت قرآن موجود و شیوه برخورد معصومان(ع) با آن در میان مسلمانان که هرکدام باید در جای مربوط به خودش بررسی شود.<ref>ر.ک، همان، ص35</ref> وی درباره قرآن امیرالمؤمنین(ع) مینویسد که متأسفانه تا ظهور حضرت حجت(عج) این قرآن را در اختیار نداریم و درباره قرآن موجود هم هرچند سعی کردند آن حضرت را از همیاری در جمعآوری آن دور بدارند اما «مخالفت نکردن آن حضرت نسبت به قرآن موجود، خود بهترین گواه بر اهمیت و ارزش قرآن موجود است؛ اگرچه این امر، بیان قرآن حضرت على(ع) را به دنبال نمىآورد و روشن نمىسازد که قرآن آن حضرت چگونه مجموعهاى بوده است.»<ref>ر.ک: همان، ص45-48</ref> او در بحث درباره سند قرآن کریم، در اعتقادِ مشهورِ قطعیالسند و ظنیالدلالة بودن قرآن خدشه میکند و مینویسد: «این عقیده گذشته از اجمال، مدرک محکم علمى و درستى ندارد؛ اگرچه مشهور و معروف است و کمتر کسى آن را مورد شبهه قرار داده است.»<ref>همان، ص53</ref> و در پایان چنین نتیجه میگیرد که: «اعتقاد به قطعیت سند قرآن مجید با اجمال و ضعف دلیل همراه است و پشتوانه محکمى ندارد و بیشتر مىتواند از محبتهاى عامیانه ناشى شده باشد؛ درحالیکه بحثهاى علمى نباید درگیر اینگونه امور گردد؛ بنابراین، قرآن موجود در میان مسلمین داراى سند ظنى است که با امضا و عمل حضرات ائمه معصومین(ع)، حجیت آن قطعی میگردد و در زمان غیبت براى ما بیشتر از حجیت ضرورت ندارد و همان کافى است و عدم قطعیت سند آن مشکلى براى ما ایجاد نمىکند.»<ref>همان، ص55</ref> نویسنده، ادعای ظنیالدلالة بودن آیات قرآن را نیز نقد میکند و مینویسد: «در میان آیات الهى اگرچه دلالات ظنى فراوانى وجود دارد، اینچنین نیست که تمامى آیات آن دلالت ظنى داشته باشد؛ زیرا دستهاى از آیات قرآن داراى دلالت قطعى است و معناى آن بهخوبى روشن است. پس اگرچه آیات متشابه و مجمل در قرآن فراوان یافت مىشود، چنین نیست که تمامى آیات الهى درگیر اجمال و اهمال باشد و دلالت قطعى در قرآن کریم وجود نداشته باشد و نباید همه آیات را با وصف دلالت ظنى همراه ساخت.»<ref>همان، ص57</ref> | ||
نکونام، سپس به بیان تواتر قراءات پرداخته و بعدازآن اصل تحریف ناپذیری قرآن از نظر علمای شیعه را بیان میکند. «اصل تحریف قرآن در میان شیعه عمق خاصى دارد و علماى شیعه هر یک بهنوعی اصل تحریف قرآن مجید را پذیرفتهاند و کمتر عالم و محقق شیعى یافت مىشود که بهطورکلی این امر را مردود دانسته باشد»<ref>همان، ص64</ref> اما فعلیت حجیت قرآن موجود به خاطر قبول فعلی آن توسط معصومین(ع) است ولی «اهل سنت با اثبات تحریف قرآن و نقص در امر گردآورى آن، رابطه خود را با قرآن موجود بهطورکلی از دست مىدهند و با نداشتن اعتقاد درست به حضرات معصومین(ع) و عصمت و امامت، راهى سالم براى حجیت قرآن ندارند و این موضوع نکته اساسى آسیبپذیرى آنان است و اصرار آنان بر عدم تحریف قرآن براى دور ماندن از این آسیب اساسى است.»<ref>همان، ص67</ref> | نکونام، سپس به بیان تواتر قراءات پرداخته و بعدازآن اصل تحریف ناپذیری قرآن از نظر علمای شیعه را بیان میکند. «اصل تحریف قرآن در میان شیعه عمق خاصى دارد و علماى شیعه هر یک بهنوعی اصل تحریف قرآن مجید را پذیرفتهاند و کمتر عالم و محقق شیعى یافت مىشود که بهطورکلی این امر را مردود دانسته باشد»<ref>همان، ص64</ref> اما فعلیت حجیت قرآن موجود به خاطر قبول فعلی آن توسط معصومین(ع) است ولی «اهل سنت با اثبات تحریف قرآن و نقص در امر گردآورى آن، رابطه خود را با قرآن موجود بهطورکلی از دست مىدهند و با نداشتن اعتقاد درست به حضرات معصومین(ع) و عصمت و امامت، راهى سالم براى حجیت قرآن ندارند و این موضوع نکته اساسى آسیبپذیرى آنان است و اصرار آنان بر عدم تحریف قرآن براى دور ماندن از این آسیب اساسى است.»<ref>همان، ص67</ref> | ||
نویسنده در ادامه مطالب کتاب، به بیان اقسام تحریف و چگونگی آن، دلایل تحریف ناپذیری قرآن کریم، خلفای جور و امکان وقوع تحریف، شواهد تحریف و مبحث مربوط به جمعآوری قرآن میپردازد؛ وی تحریف به زیاده و نقیصه را روشن میکند و به نقد و بررسی مسئله تحریف میپردازد، به چگونگی استدلال به حدیث ثقلین برای اثبات حجیت نفسی قرآن کریم پرداخته و در آن مناقشه میکند و حدیث ثقلین را منکر تحریف نمیداند.<ref>ر.ک، همان، ص71-84</ref> او درباره ادعای تحریف قرآن به دست خلفا مینویسد: «سکوت حضرت امیر مؤمنان(ع) و عمل آن حضرت و تبعیت آن جناب در زمان خلافت غاصبانه خلفاى جور و در زمان خود دلیل محکمى بر عدم تحریف قرآن مجید است.»<ref>همان، ص88</ref> | نویسنده در ادامه مطالب کتاب، به بیان اقسام تحریف و چگونگی آن، دلایل تحریف ناپذیری قرآن کریم، خلفای جور و امکان وقوع تحریف، شواهد تحریف و مبحث مربوط به جمعآوری قرآن میپردازد؛ وی تحریف به زیاده و نقیصه را روشن میکند و به نقد و بررسی مسئله تحریف میپردازد، به چگونگی استدلال به حدیث ثقلین برای اثبات حجیت نفسی قرآن کریم پرداخته و در آن مناقشه میکند و حدیث ثقلین را منکر تحریف نمیداند.<ref>ر.ک، همان، ص71-84</ref> او درباره ادعای تحریف قرآن به دست خلفا مینویسد: «سکوت حضرت امیر مؤمنان(ع) و عمل آن حضرت و تبعیت آن جناب در زمان خلافت غاصبانه خلفاى جور و در زمان خود دلیل محکمى بر عدم تحریف قرآن مجید است.»<ref>همان، ص88</ref> |
نسخهٔ ۳۰ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۱
تحریف ناپذیری و حجیت قرآن کریم | |
---|---|
پدیدآوران | نکونام، محمدرضا (نویسنده) |
ناشر | ظهور شفق |
مکان نشر | ایران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1386ش , |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-2807-20-8 |
موضوع | قرآن - تحريف قرآن - دفاعيهها و رديهها |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 89/2 /ن8ت3 |
تحریف ناپذیری و حجیت قرآن کریم نوشته محمدرضا نکونام، کتابی است به زبان فارسی و با موضوع علوم قرآنی. نویسنده در این اثر، مباحث مربوط به تحریف ناپذیری قرآن کریم را «بهطور خلاصه و فشرده و با حذف دلایل مفصّل و غیرعلمی و تمسکات مخدوش حامیان و منتقدان، بهصورت منطقى و استدلالى پى مىگیرد و نقاط مثبت و مشکلات اساسى آن را منصفانه عنوان مىنماید و وجدان علمى و عقیدتى همگان را بر آن گواه مىگیرد و بهطور کوتاه، جهات تفصیلى بحث را به نقد و بررسى مىگذارد تا این موضوع دینى و امر مهم اسلامى خود را بهخوبى نشان دهد و از پرده ابهام بیرون آید.»[۱]
ساختار
کتاب، دارای پیشگفتار و محتوای مطالب ضمن چند فصل است.
گزارش محتوا
نویسنده در پیشگفتار مینویسد: تحریف قرآن مجید و یا عدم تحریف آن، از مباحث پیچیده و پرمخاطره تاریخ اسلام مىباشد که مسائل عقیدتى و اجتماعى فراوانى را در طول تاریخ در بر داشته است. رد و پذیرش این بحث اگرچه جهات دینى، علمى و فرهنگى مختلفى را به همراه دارد، جهتگیرىهاى مذهبى و فرقهاى در آن بیشتر نقش داشته است. بسیارى از افرادى که این بحث را مطرح نموده و در این زمینه مباحثى را مطرح کردهاند، بهطور جدی و منطقى بحث نکرده و تنها جهات عقیدتى یا شعارهاى فرقهاى را در آن مدنظر داشته و بیشتر عنوان دفاع و یا ردّ و قبول نسبتى را در بر داشته است.... که البته نوشتههای چنین افرادی ارزش علمی و تحقیقی ندارد[۲]. نویسنده، در ابتدای بحث به بیان پیشزمینههای بحث تحریف قرآن میپردازد. او ابتدا مباحث مربوط به جمعآوری قرآن را مطرح کرده و مینویسد: «موضوع جمعآورى قرآن مجید اگرچه از بحث تحریف قرآن مجید متمایز است، با یکدیگر همراهى تنگاتنگى دارد؛ زیرا همه این حوادث شوم تاریخى در عرض هم اتفاق افتاده و مربوط به بعد از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) و صدر اسلام است.»[۳] او همچنین بیان میدارد که قرآن مجید بهمثابه یک کل است نه کلی یعنی قرآن بهمثابه موجودی است که اجزایش در هم تنیدهاند نه بهمثابه مفهومی کلی که جزئیاتی داشته باشد.[۴] از نظر نویسنده «بهصرف طرح آیاتى؛ مانند: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر: 2) و یا «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُديً لِلْمُتَّقينَ» (بقره: 2) نمىتوان اصل تحریف را تخطئه نمود و بحث جمعآورى قرآن کریم را نادیده گرفت؛ زیرا در یکیک کلمات و جملات این آیات پرسشهایى پیش مىآید که صراحت و ظهور را از آن مىگیرد و آیات را مجمل مىسازد. آیا مىتوان بهآسانی روشن نمود که مراد از ذکر و یا نوع حفظ و یا کتاب و عدم وجود ریب چه مىباشد؟ ولى مسلّم است که با اندک توهّمى، اجمال و ابهام همراه آیات مىگردد؛ گذشته از آنکه امرى کلى هیچگاه نمىتواند اثبات یک کل خارجى نماید و وحدت «لا بشرط» که لحاظ ذهنى است و «بشرط لا» که لحاظ خارجى است، کارساز نمىباشد. اضافه بر این بیان که دلالت نفس شىء بر شىء، خود مورد پرسش قرار خواهد گرفت و مشکل مىتوان آیاتى را مسلّم پنداشت و با برداشتهاى عمومى از آن، نفى اشکال از تمامى آیات و اصل قرآن نمود؛ درحالیکه آیات مدافع با دیگر آیات قرآنى مورد پرسش عمومى قرار مىگیرد.»[۵] نویسنده، سپس به رد استحسانات تحریف ناپذیری قرآن پرداخته و پسازآن، وجود قرآنی مدون در زمان رسول خدا(ص) را مردود میشمارد و سپس با استناد به این مطلب که در مکه و مدینه آن روز، امکانات کمی برای کتابت وجود داشت، به توضیح بیشتر این امر میپردازد.[۶] او منظور از کتاب الله در زمان پیامبر(ص) را با این کلمات شرح میدهد «رسول خدا(ص) روح آیات الهى را پیش از کتابت و نوشتن در میان مردم جایگزین و نهادینه مىفرمودند و براى آنان آیات الهى را تجسّم مىنمودند؛ به خلاف قوانین عادى بشرى که ابتدا وضع و سپس ثبت مىگردد و بدون شناسایى عمومى و اجرا و عمل، به فراموشى سپرده مىشود. پس بهخوبی از این بیان روشن مىشود که مراد از «کتاب الله» چیست و نباید آن را بر مجموعه مدونى حمل نمود که وجود خارجى ندارد»[۷] محمدرضا نکونام، سپس به بیان تفاوت تحریف و حجیت میپردازد. اولی مربوط به فرض کاستی در قرآن مجید میشود و دومی به اثبات حجیت قرآن موجود و شیوه برخورد معصومان(ع) با آن در میان مسلمانان که هرکدام باید در جای مربوط به خودش بررسی شود.[۸] وی درباره قرآن امیرالمؤمنین(ع) مینویسد که متأسفانه تا ظهور حضرت حجت(عج) این قرآن را در اختیار نداریم و درباره قرآن موجود هم هرچند سعی کردند آن حضرت را از همیاری در جمعآوری آن دور بدارند اما «مخالفت نکردن آن حضرت نسبت به قرآن موجود، خود بهترین گواه بر اهمیت و ارزش قرآن موجود است؛ اگرچه این امر، بیان قرآن حضرت على(ع) را به دنبال نمىآورد و روشن نمىسازد که قرآن آن حضرت چگونه مجموعهاى بوده است.»[۹] او در بحث درباره سند قرآن کریم، در اعتقادِ مشهورِ قطعیالسند و ظنیالدلالة بودن قرآن خدشه میکند و مینویسد: «این عقیده گذشته از اجمال، مدرک محکم علمى و درستى ندارد؛ اگرچه مشهور و معروف است و کمتر کسى آن را مورد شبهه قرار داده است.»[۱۰] و در پایان چنین نتیجه میگیرد که: «اعتقاد به قطعیت سند قرآن مجید با اجمال و ضعف دلیل همراه است و پشتوانه محکمى ندارد و بیشتر مىتواند از محبتهاى عامیانه ناشى شده باشد؛ درحالیکه بحثهاى علمى نباید درگیر اینگونه امور گردد؛ بنابراین، قرآن موجود در میان مسلمین داراى سند ظنى است که با امضا و عمل حضرات ائمه معصومین(ع)، حجیت آن قطعی میگردد و در زمان غیبت براى ما بیشتر از حجیت ضرورت ندارد و همان کافى است و عدم قطعیت سند آن مشکلى براى ما ایجاد نمىکند.»[۱۱] نویسنده، ادعای ظنیالدلالة بودن آیات قرآن را نیز نقد میکند و مینویسد: «در میان آیات الهى اگرچه دلالات ظنى فراوانى وجود دارد، اینچنین نیست که تمامى آیات آن دلالت ظنى داشته باشد؛ زیرا دستهاى از آیات قرآن داراى دلالت قطعى است و معناى آن بهخوبى روشن است. پس اگرچه آیات متشابه و مجمل در قرآن فراوان یافت مىشود، چنین نیست که تمامى آیات الهى درگیر اجمال و اهمال باشد و دلالت قطعى در قرآن کریم وجود نداشته باشد و نباید همه آیات را با وصف دلالت ظنى همراه ساخت.»[۱۲] نکونام، سپس به بیان تواتر قراءات پرداخته و بعدازآن اصل تحریف ناپذیری قرآن از نظر علمای شیعه را بیان میکند. «اصل تحریف قرآن در میان شیعه عمق خاصى دارد و علماى شیعه هر یک بهنوعی اصل تحریف قرآن مجید را پذیرفتهاند و کمتر عالم و محقق شیعى یافت مىشود که بهطورکلی این امر را مردود دانسته باشد»[۱۳] اما فعلیت حجیت قرآن موجود به خاطر قبول فعلی آن توسط معصومین(ع) است ولی «اهل سنت با اثبات تحریف قرآن و نقص در امر گردآورى آن، رابطه خود را با قرآن موجود بهطورکلی از دست مىدهند و با نداشتن اعتقاد درست به حضرات معصومین(ع) و عصمت و امامت، راهى سالم براى حجیت قرآن ندارند و این موضوع نکته اساسى آسیبپذیرى آنان است و اصرار آنان بر عدم تحریف قرآن براى دور ماندن از این آسیب اساسى است.»[۱۴] نویسنده در ادامه مطالب کتاب، به بیان اقسام تحریف و چگونگی آن، دلایل تحریف ناپذیری قرآن کریم، خلفای جور و امکان وقوع تحریف، شواهد تحریف و مبحث مربوط به جمعآوری قرآن میپردازد؛ وی تحریف به زیاده و نقیصه را روشن میکند و به نقد و بررسی مسئله تحریف میپردازد، به چگونگی استدلال به حدیث ثقلین برای اثبات حجیت نفسی قرآن کریم پرداخته و در آن مناقشه میکند و حدیث ثقلین را منکر تحریف نمیداند.[۱۵] او درباره ادعای تحریف قرآن به دست خلفا مینویسد: «سکوت حضرت امیر مؤمنان(ع) و عمل آن حضرت و تبعیت آن جناب در زمان خلافت غاصبانه خلفاى جور و در زمان خود دلیل محکمى بر عدم تحریف قرآن مجید است.»[۱۶] بیان شواهد تحریف از روایات باب تحریف و باب مشابهت و روایات قرآن امیرالمؤمنین(ع) و مطالب مربوط به جمعآوری قرآن کریم، پایانبخش مطالب کتاب هستند.[۱۷] ایشان درباره روایات تحریف میگوید: درباره روایات تحریف مىتوان گفت این روایات با همه کثرت و شدّتى که در لسان بیان دارد، بیش از اصل تحریف را اثبات نمىکند و در مورد نوع تحریف و مقدار آن، دلیل روشن و سالمى وجود ندارد و تمامى این روایات با اصل حجیت قرآن کریم منافاتى ندارد و روایاتى که خصوصیت و نوعى و یا تعداد تحریف را بیان مىکند، مىتواند از جهت سند مورد مناقشه قرار گیرد و دلالت فراوانى از آن روشن نیست که در صفحات گذشته به بعضى از آنها؛ مانند: «خیر أمة خیر ائمّه» است و آیه: «یا أیها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک فی علىٍ» و دیگر موارد آن، گذشته از آنکه دلیل اثباتى محکمى ندارد، داراى اجمال است و مىتواند معارض داشته باشد و گذشته از آن، بیش از اصل تحریف را نمىتوان از مجموع این روایات به دست آورد و بیان خصوصیات، دلیل روشنى ندارد[۱۸].
وضعیت کتاب
اندک پاورقیهای کتاب اختصاص به مستند مطالب دارد.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.