تذكرة الشعراء: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    خط ۴۶: خط ۴۶:
    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    برای آشنایی با روش و محتوای این اثر، چند نکته گفتنی است:
    برای آشنایی با روش و محتوای این اثر، چند نکته گفتنی است:
    # در مقدمه «اصغر جان‏فدا» چنین آمده است: «تذکرة الشعراى [[مطربی سمرقندی، سلطان‌محمد|محمد مطربى]]...، اثرى است جامع که در آن حوادث زیاد و گوناگون عصر شانزده میلادى، انعکاس یافته است. مؤلف تذکره، هنوز در عصر فوق‌الذکر، همچون شاعر، نویسنده و ادبیات‏‌شناس نکته‌‏سنج تاجیک شهرت یافته و مشهور گردیده است. تذكرة الشعراء، از جمله منابع ادبى و تاریخى، بشمار مى‏‌رود که خوانندگان در آن با شرح حال و جریان زندگى بیش از دویست نفر ادیب و شاعر عصر شانزده برخورده و با روابط ادبى و فرهنگى ماوراءالنهر، با هندوستان آشنا مى‌گردند؛ امیدواریم که تذكرة الشعراء، به‌مثابه منبع ذى‏‌قیمت تاریخ و ادب، براى آموزش تاریخ و ادبیات عصر شانزده، به محققان، مورخان، دانشجویان و دوستداران ادب مفید واقع گردد...» <ref>ر.ک: یادداشت‌های اصغر جان‌فدا، ص103-104</ref>.
    # در مقدمه «اصغر جان‏فدا» چنین آمده است: «تذکرة الشعراى [[مطربی سمرقندی، سلطان‌محمد|محمد مطربى]]...، اثرى است جامع که در آن حوادث زیاد و گوناگون عصر شانزده میلادى، انعکاس یافته است. مؤلف تذکره، هنوز در عصر فوق‌الذکر، همچون شاعر، نویسنده و ادبیات‏‌شناس نکته‌‏سنج تاجیک شهرت یافته و مشهور گردیده است. تذكرة الشعراء، از جمله منابع ادبى و تاریخى، بشمار مى‏‌رود که خوانندگان در آن با شرح حال و جریان زندگى بیش از دویست نفر ادیب و شاعر عصر شانزده برخورده و با روابط ادبى و فرهنگى ماوراءالنهر، با هندوستان آشنا مى‌گردند؛ امیدواریم که تذكرة الشعراء، به‌مثابه منبع ذى‏‌قیمت تاریخ و ادب، براى آموزش تاریخ و ادبیات عصر شانزده، به محققان، مورخان، دانشجویان و دوستداران ادب مفید واقع گردد...»<ref>ر.ک: یادداشت‌های اصغر جان‌فدا، ص103-104</ref>.
    #: گفتنی است که عدد 200 نفر، در این مورد درست و دقیق نیست.  
    #: گفتنی است که عدد 200 نفر، در این مورد درست و دقیق نیست.  
    # همچنین مصحح، زندگی‌نامه نویسنده را بیان کرده و توضیحاتی درباره کتابش آورده و از جمله خواندنی است که چنین نوشته است: «... [[مطربی سمرقندی، سلطان‌محمد|مطربى]]، در تذکره خود نگاه بى‏‌طرفانه‌‏اى نداشته و له یا علیه برخى از شاعران، موضع‏‌گیرى کرده و نتوانسته به‌انصاف حکم کند؛ به‌‏ویژه در مورد کسانى که با وى مخالف بوده‌‏اند، کوشیده به‌نحوى‏ نارضایتى خود را ابراز کند و در موقع ترجمه چنین افرادى، بااینکه مدت‌ها دوست وى بوده‌‏اند، گزارش کوتاهى داده است؛ براى نمونه، مى‏‌توانید، شرح حال خواجه حسن نثارى استاد مطربى را با تذکره عبدالرحمن مشفقى مقایسه کنید. [[مطربی سمرقندی، سلطان‌محمد|مطربى]] در شرح حال خواجه حسن نثارى، تا آنجا که توانسته، هنرنمایى نموده و از الفاظ و کلمات مسجّع در مدح استاد خود استفاده کرده است و به نظر مى‏‌رسد اوج هنرنمایى مطربى، در نظم و نثر زیبا و مسجّع آن روزگار، در همین شرح حال است که هم به نثرى زیبا و مسجّع و هم بسیار مفصل است. عکس این ماجرا، در شرح حال عبدالرحمن مشفقى است که از بزرگ‌ترین ادیبان و شاعران آن دوران بوده و شاید بتوان گفت، از خواجه حسن نثارى برتر است، اما مطربى به دلیل اینکه مشفقى میانه خوبى با استادش نثارى نداشته، با وى منصفانه برخورد نکرده و با او سر مهر نداشته است و حتى در شرح حال مشفقى بااینکه خود معترف به فضل و کمالات وى است، به‌صراحت چنین نوشته است: «مشفقى... اکثر از طوایف اهل عالم را هجو کرده، غالبا مخدومى حسن خواجه‏‌نثارى را نیز، از این معنا [هجو] خالى نگذاشته، بنا بر آن حضرت مخدومى، در کتاب مذکر احباب، از احوال آن جناب، به قصر و ایجاز خبر داده‏‌اند و به ذکر بعضى از فضائل او نپرداخته. چون این شکسته‌‏بال، اقتدا به حال و مآل آن صاحب‏‌کمال داشت، به جهت آن، قلم مشکین‌رقم، از ذکر مکارم اخلاق آن یگانه آفاق معذور داشت». بااینکه مطربى خود مشفقى را بسیار خوب مى‏‌شناخته، ولى تنها همان مطالبى را که نثارى، در کتاب خود از مشفقى نوشته، به تأسّى از استادش همان را در تذکره خود آورده است. از این نقائص که بگذریم، تذکرة الشعراى مطربى، یکى از منابع بسیار مهم و ارزشمند سده دهم و یازدهم هجرى/شانزدهم و هفدهم میلادى است که ما را با شاعران این دو سده و حتى برخى از شاعران سده نهم هجرى فرارود آشنا مى‏‌سازد» <ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص50-51</ref>.
    # همچنین مصحح، زندگی‌نامه نویسنده را بیان کرده و توضیحاتی درباره کتابش آورده و از جمله خواندنی است که چنین نوشته است: «... [[مطربی سمرقندی، سلطان‌محمد|مطربى]]، در تذکره خود نگاه بى‏‌طرفانه‌‏اى نداشته و له یا علیه برخى از شاعران، موضع‏‌گیرى کرده و نتوانسته به‌انصاف حکم کند؛ به‌‏ویژه در مورد کسانى که با وى مخالف بوده‌‏اند، کوشیده به‌نحوى‏ نارضایتى خود را ابراز کند و در موقع ترجمه چنین افرادى، بااینکه مدت‌ها دوست وى بوده‌‏اند، گزارش کوتاهى داده است؛ براى نمونه، مى‏‌توانید، شرح حال خواجه حسن نثارى استاد مطربى را با تذکره عبدالرحمن مشفقى مقایسه کنید. [[مطربی سمرقندی، سلطان‌محمد|مطربى]] در شرح حال خواجه حسن نثارى، تا آنجا که توانسته، هنرنمایى نموده و از الفاظ و کلمات مسجّع در مدح استاد خود استفاده کرده است و به نظر مى‏‌رسد اوج هنرنمایى مطربى، در نظم و نثر زیبا و مسجّع آن روزگار، در همین شرح حال است که هم به نثرى زیبا و مسجّع و هم بسیار مفصل است. عکس این ماجرا، در شرح حال عبدالرحمن مشفقى است که از بزرگ‌ترین ادیبان و شاعران آن دوران بوده و شاید بتوان گفت، از خواجه حسن نثارى برتر است، اما مطربى به دلیل اینکه مشفقى میانه خوبى با استادش نثارى نداشته، با وى منصفانه برخورد نکرده و با او سر مهر نداشته است و حتى در شرح حال مشفقى بااینکه خود معترف به فضل و کمالات وى است، به‌صراحت چنین نوشته است: «مشفقى... اکثر از طوایف اهل عالم را هجو کرده، غالبا مخدومى حسن خواجه‏‌نثارى را نیز، از این معنا [هجو] خالى نگذاشته، بنا بر آن حضرت مخدومى، در کتاب مذکر احباب، از احوال آن جناب، به قصر و ایجاز خبر داده‏‌اند و به ذکر بعضى از فضائل او نپرداخته. چون این شکسته‌‏بال، اقتدا به حال و مآل آن صاحب‏‌کمال داشت، به جهت آن، قلم مشکین‌رقم، از ذکر مکارم اخلاق آن یگانه آفاق معذور داشت». بااینکه مطربى خود مشفقى را بسیار خوب مى‏‌شناخته، ولى تنها همان مطالبى را که نثارى، در کتاب خود از مشفقى نوشته، به تأسّى از استادش همان را در تذکره خود آورده است. از این نقائص که بگذریم، تذکرة الشعراى مطربى، یکى از منابع بسیار مهم و ارزشمند سده دهم و یازدهم هجرى/شانزدهم و هفدهم میلادى است که ما را با شاعران این دو سده و حتى برخى از شاعران سده نهم هجرى فرارود آشنا مى‏‌سازد»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص50-51</ref>.
    #: گفتنی است که فرارود، همان ماوراءالنهر است. به نظر می‌رسد که علی‌رغم نظر مصحح محترم؛ این‌گونه ابراز مخالفت که به‌صورت صادقانه انجام شده و نویسنده به‌روشنی بیان کرده است که همه مطالب را نیاورده و سبب این موضوع را نیز بیان کرده، منافاتی با حقیقت‌‌جویی و بی‌طرفی علمی ندارد و برخلاف انصاف نیست و به‌ویژه عنایت شود به این عبارت: «... به جهت آن، قلم مشکین‌رقم، از ذکر مکارم اخلاق آن یگانه آفاق معذور داشت»، که در آن او را یگانه آفاق و دارای مکارم اخلاق شمرده و...  
    #: گفتنی است که فرارود، همان ماوراءالنهر است. به نظر می‌رسد که علی‌رغم نظر مصحح محترم؛ این‌گونه ابراز مخالفت که به‌صورت صادقانه انجام شده و نویسنده به‌روشنی بیان کرده است که همه مطالب را نیاورده و سبب این موضوع را نیز بیان کرده، منافاتی با حقیقت‌‌جویی و بی‌طرفی علمی ندارد و برخلاف انصاف نیست و به‌ویژه عنایت شود به این عبارت: «... به جهت آن، قلم مشکین‌رقم، از ذکر مکارم اخلاق آن یگانه آفاق معذور داشت»، که در آن او را یگانه آفاق و دارای مکارم اخلاق شمرده و...  
    # نویسنده، استاد خودش را چنین معرفی کرده است: «حسن خواجه‏نثارى بخارى، القاب و اوصاف موزون ملازمان مخدومى، از آن بالاتر و والاتر است که قلم شکسته‌رقم این فقیر کسیر کثیرالتقصیر، به‌ اعلى درجه تحریر، بلکه به ادنى پایه تقریر آن ترقّى و تصاعد تواند نمود. هرچه این کمینه در فنون شعر آموخته، نمونه‏‌اى است که از رفت و روب بزمگاه آن عالی‌جاه، اندوخته و هر قطره زلالى که در کام جان متعطّشان بوادى سخنورى مى‏‌چکاند، رشحه‏‌اى است [که‏] از رشحات سحاب افضال آن صاحب‏‌کمال گرفته و هر نواله‏‌اى که حواله حوصله مرغان نغمه‏‌سنج چمن نکته‏‌پرورى مى‏‌نماید، ذخیره‏‌اى است که از خوان احسان آن سلطان ملک سخن برداشته.
    # نویسنده، استاد خودش را چنین معرفی کرده است: «حسن خواجه‏نثارى بخارى، القاب و اوصاف موزون ملازمان مخدومى، از آن بالاتر و والاتر است که قلم شکسته‌رقم این فقیر کسیر کثیرالتقصیر، به‌ اعلى درجه تحریر، بلکه به ادنى پایه تقریر آن ترقّى و تصاعد تواند نمود. هرچه این کمینه در فنون شعر آموخته، نمونه‏‌اى است که از رفت و روب بزمگاه آن عالی‌جاه، اندوخته و هر قطره زلالى که در کام جان متعطّشان بوادى سخنورى مى‏‌چکاند، رشحه‏‌اى است [که‏] از رشحات سحاب افضال آن صاحب‏‌کمال گرفته و هر نواله‏‌اى که حواله حوصله مرغان نغمه‏‌سنج چمن نکته‏‌پرورى مى‏‌نماید، ذخیره‏‌اى است که از خوان احسان آن سلطان ملک سخن برداشته.
    مصرع:
    مصرع:
    «سخن اوست هرچه مى‌گویم».
    «سخن اوست هرچه مى‌گویم».
    چون شروع به کلیت در بیان اوصاف کمال و نعوت جلال آن مظهر افضال، متعسّر بود، بلکه متعذّر مى‏نمود، لاجرم به ذکر بعضى از مکارم اخلاق اکتفا افتاد و على اللّه الاعتماد... ذات بابرکات ایشان، مستجمع جمیع صفات پسندیده بود، سیما در زهد و تقوا، درجه علیا داشتند و مهما امکن قدم بى‏‌وضو بر زمین نمى‌گذاشتند. اوراد ایشان، به‌غایت مضبوط و اوقات ایشان بى‌‏نهایت مربوط بود. در طریق ریاضت متفرّد زمان و یگانه دوران بودند. ضمیر منیر ایشان مصباح رموز حقایق و کشّاف کنوز دقایق بود. نزد سلاطین عظام و خواقین کرام و همه طوایف انام، از خواصّ و عوام، به‌غایت معزّز و مکرّم بودند و همه افاضل و اماجد بخارا به صحبت شریف ایشان مفتخر و مباهى مى‏‌نمودند. حلیه مبارک ایشان، چنان به زیور ملاحت محلا بود که با وجود کبر سنّ و بیاض محاسن، خلق شیفته و فریفته شمایل همایون ایشان مى‏‌گردیدند. به‌غایت متخلّق و متواضع و شیرین‏‌کلام و نیکواختلاط بودند. چون در بذل دراهم، ید بیضا مى‏‌نمودند، بدان جهت «نثارى» تخلّص مى‏‌فرمودند...» <ref>ر.ک: متن کتاب، ص503-505</ref>.
    چون شروع به کلیت در بیان اوصاف کمال و نعوت جلال آن مظهر افضال، متعسّر بود، بلکه متعذّر مى‏نمود، لاجرم به ذکر بعضى از مکارم اخلاق اکتفا افتاد و على اللّه الاعتماد... ذات بابرکات ایشان، مستجمع جمیع صفات پسندیده بود، سیما در زهد و تقوا، درجه علیا داشتند و مهما امکن قدم بى‏‌وضو بر زمین نمى‌گذاشتند. اوراد ایشان، به‌غایت مضبوط و اوقات ایشان بى‌‏نهایت مربوط بود. در طریق ریاضت متفرّد زمان و یگانه دوران بودند. ضمیر منیر ایشان مصباح رموز حقایق و کشّاف کنوز دقایق بود. نزد سلاطین عظام و خواقین کرام و همه طوایف انام، از خواصّ و عوام، به‌غایت معزّز و مکرّم بودند و همه افاضل و اماجد بخارا به صحبت شریف ایشان مفتخر و مباهى مى‏‌نمودند. حلیه مبارک ایشان، چنان به زیور ملاحت محلا بود که با وجود کبر سنّ و بیاض محاسن، خلق شیفته و فریفته شمایل همایون ایشان مى‏‌گردیدند. به‌غایت متخلّق و متواضع و شیرین‏‌کلام و نیکواختلاط بودند. چون در بذل دراهم، ید بیضا مى‏‌نمودند، بدان جهت «نثارى» تخلّص مى‏‌فرمودند...»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص503-505</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    خط ۶۰: خط ۶۰:
    مصحح، تصاویری از صفحات اول و آخر نسخه‌ خطی اثر حاضر (نسخه آکادمی علوم ازبکستان) را آورده ‌است.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص101-102</ref>.
    مصحح، تصاویری از صفحات اول و آخر نسخه‌ خطی اثر حاضر (نسخه آکادمی علوم ازبکستان) را آورده ‌است.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص101-102</ref>.


    نویسنده گاه از نمودار و جدول نیز برای کمک به فهم مطالب بهره برده است <ref>ر.ک: متن کتاب، ص506، 508، 510، 511، 515 و...</ref>.
    نویسنده گاه از نمودار و جدول نیز برای کمک به فهم مطالب بهره برده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص506، 508، 510، 511، 515 و...</ref>.


    ==پانویس==
    ==پانویس==

    نسخهٔ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۸

    تذكرة الشعراء
    تذكرة الشعراء
    پدیدآورانمطربی سمرقندی، سلطان‌محمد (نویسنده)

    رفیعی، علی (مقدمه‌نويس و مصحح)

    جانفدا، اصغر (مقدمه‌نويس)
    ناشرمرکز پژوهشی ميراث مکتوب
    مکان نشرایران - تهران
    چاپ2
    شابک978-964-90596-0-0
    موضوعشاعران تاجيک - قرن 11ق. شعر فارسی - قرن 11ق. - تاريخ و نقد
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏PIR‎‏ ‎‏9063‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏ت‎‏4*

    تذكرة الشعراء، از آثار ادیب، شاعر و تذکره‏ نویس تاجیک ماوراءالنهر، سلطان‌‌محمد مطربی سمرقندی ‏(سمرقند 966-1040ق)، به زبان فارسی است که در آن، جمعی از شاعران را معرفی و برخی از اشعار آنان را ذکر کرده است. ‏ علی رفیعی علامرودشتی، این اثر را تصحیح کرده و تعلیقاتی بر آن افزوده ‌است.

    آقای «اصغر جان‏فدا» - که مقدمه‌ای بر این کتاب نگاشته - نوشته است: «تذکرة الشعراى محمد مطربى که به سال 966ق، در سمرقند تألیف گردیده، اثرى است جامع...»[۱]؛ ولیکن مصحح، این تاریخ را مردود شمرده و تصریح کرده است: «کتاب تذكرة الشعراء محمد مطربى، در سال 1013ق، تألیف شده و این نکته را، مؤلف بارها در ذیل شرح حال و تذکره‏‌هاى شعرا و سلاطین، تصریح کرده است»[۲].

    افزون بر اینکه تفاوت بین این دو نظر عبارت است از 47 سال، باید توجه داشت که سال 966ق، زمان تولد نویسنده است، نه سال نگارش این کتاب.

    ساختار

    این کتاب از مقدمه مصحح و مقدمه «اصغر جان‏فدا» و مقدمه نویسنده و متن اصلی حاوی معرفی تعداد 343 نفر از شاعران، تشکیل شده است.

    مصحح، در مقدمه‌‌اش – که آن را در تهران به تاریخ 1376ش، نوشته - روش تصحیح اثر حاضر را توضیح داده[۳] و تعداد منابع مورد استفاده نویسنده را عبارت از 20 کتاب فارسی دانسته و اسامی آنها را ذکر کرده است.[۴].

    همچنین مصحح برای نگارش مقدمه بر اثر حاضر، از 18 منبع بهره برده و نام و مشخصات آنها را ذکر کرده است.[۵].

    گزارش محتوا

    برای آشنایی با روش و محتوای این اثر، چند نکته گفتنی است:

    1. در مقدمه «اصغر جان‏فدا» چنین آمده است: «تذکرة الشعراى محمد مطربى...، اثرى است جامع که در آن حوادث زیاد و گوناگون عصر شانزده میلادى، انعکاس یافته است. مؤلف تذکره، هنوز در عصر فوق‌الذکر، همچون شاعر، نویسنده و ادبیات‏‌شناس نکته‌‏سنج تاجیک شهرت یافته و مشهور گردیده است. تذكرة الشعراء، از جمله منابع ادبى و تاریخى، بشمار مى‏‌رود که خوانندگان در آن با شرح حال و جریان زندگى بیش از دویست نفر ادیب و شاعر عصر شانزده برخورده و با روابط ادبى و فرهنگى ماوراءالنهر، با هندوستان آشنا مى‌گردند؛ امیدواریم که تذكرة الشعراء، به‌مثابه منبع ذى‏‌قیمت تاریخ و ادب، براى آموزش تاریخ و ادبیات عصر شانزده، به محققان، مورخان، دانشجویان و دوستداران ادب مفید واقع گردد...»[۶].
      گفتنی است که عدد 200 نفر، در این مورد درست و دقیق نیست.
    2. همچنین مصحح، زندگی‌نامه نویسنده را بیان کرده و توضیحاتی درباره کتابش آورده و از جمله خواندنی است که چنین نوشته است: «... مطربى، در تذکره خود نگاه بى‏‌طرفانه‌‏اى نداشته و له یا علیه برخى از شاعران، موضع‏‌گیرى کرده و نتوانسته به‌انصاف حکم کند؛ به‌‏ویژه در مورد کسانى که با وى مخالف بوده‌‏اند، کوشیده به‌نحوى‏ نارضایتى خود را ابراز کند و در موقع ترجمه چنین افرادى، بااینکه مدت‌ها دوست وى بوده‌‏اند، گزارش کوتاهى داده است؛ براى نمونه، مى‏‌توانید، شرح حال خواجه حسن نثارى استاد مطربى را با تذکره عبدالرحمن مشفقى مقایسه کنید. مطربى در شرح حال خواجه حسن نثارى، تا آنجا که توانسته، هنرنمایى نموده و از الفاظ و کلمات مسجّع در مدح استاد خود استفاده کرده است و به نظر مى‏‌رسد اوج هنرنمایى مطربى، در نظم و نثر زیبا و مسجّع آن روزگار، در همین شرح حال است که هم به نثرى زیبا و مسجّع و هم بسیار مفصل است. عکس این ماجرا، در شرح حال عبدالرحمن مشفقى است که از بزرگ‌ترین ادیبان و شاعران آن دوران بوده و شاید بتوان گفت، از خواجه حسن نثارى برتر است، اما مطربى به دلیل اینکه مشفقى میانه خوبى با استادش نثارى نداشته، با وى منصفانه برخورد نکرده و با او سر مهر نداشته است و حتى در شرح حال مشفقى بااینکه خود معترف به فضل و کمالات وى است، به‌صراحت چنین نوشته است: «مشفقى... اکثر از طوایف اهل عالم را هجو کرده، غالبا مخدومى حسن خواجه‏‌نثارى را نیز، از این معنا [هجو] خالى نگذاشته، بنا بر آن حضرت مخدومى، در کتاب مذکر احباب، از احوال آن جناب، به قصر و ایجاز خبر داده‏‌اند و به ذکر بعضى از فضائل او نپرداخته. چون این شکسته‌‏بال، اقتدا به حال و مآل آن صاحب‏‌کمال داشت، به جهت آن، قلم مشکین‌رقم، از ذکر مکارم اخلاق آن یگانه آفاق معذور داشت». بااینکه مطربى خود مشفقى را بسیار خوب مى‏‌شناخته، ولى تنها همان مطالبى را که نثارى، در کتاب خود از مشفقى نوشته، به تأسّى از استادش همان را در تذکره خود آورده است. از این نقائص که بگذریم، تذکرة الشعراى مطربى، یکى از منابع بسیار مهم و ارزشمند سده دهم و یازدهم هجرى/شانزدهم و هفدهم میلادى است که ما را با شاعران این دو سده و حتى برخى از شاعران سده نهم هجرى فرارود آشنا مى‏‌سازد»[۷].
      گفتنی است که فرارود، همان ماوراءالنهر است. به نظر می‌رسد که علی‌رغم نظر مصحح محترم؛ این‌گونه ابراز مخالفت که به‌صورت صادقانه انجام شده و نویسنده به‌روشنی بیان کرده است که همه مطالب را نیاورده و سبب این موضوع را نیز بیان کرده، منافاتی با حقیقت‌‌جویی و بی‌طرفی علمی ندارد و برخلاف انصاف نیست و به‌ویژه عنایت شود به این عبارت: «... به جهت آن، قلم مشکین‌رقم، از ذکر مکارم اخلاق آن یگانه آفاق معذور داشت»، که در آن او را یگانه آفاق و دارای مکارم اخلاق شمرده و...
    3. نویسنده، استاد خودش را چنین معرفی کرده است: «حسن خواجه‏نثارى بخارى، القاب و اوصاف موزون ملازمان مخدومى، از آن بالاتر و والاتر است که قلم شکسته‌رقم این فقیر کسیر کثیرالتقصیر، به‌ اعلى درجه تحریر، بلکه به ادنى پایه تقریر آن ترقّى و تصاعد تواند نمود. هرچه این کمینه در فنون شعر آموخته، نمونه‏‌اى است که از رفت و روب بزمگاه آن عالی‌جاه، اندوخته و هر قطره زلالى که در کام جان متعطّشان بوادى سخنورى مى‏‌چکاند، رشحه‏‌اى است [که‏] از رشحات سحاب افضال آن صاحب‏‌کمال گرفته و هر نواله‏‌اى که حواله حوصله مرغان نغمه‏‌سنج چمن نکته‏‌پرورى مى‏‌نماید، ذخیره‏‌اى است که از خوان احسان آن سلطان ملک سخن برداشته.

    مصرع: «سخن اوست هرچه مى‌گویم». چون شروع به کلیت در بیان اوصاف کمال و نعوت جلال آن مظهر افضال، متعسّر بود، بلکه متعذّر مى‏نمود، لاجرم به ذکر بعضى از مکارم اخلاق اکتفا افتاد و على اللّه الاعتماد... ذات بابرکات ایشان، مستجمع جمیع صفات پسندیده بود، سیما در زهد و تقوا، درجه علیا داشتند و مهما امکن قدم بى‏‌وضو بر زمین نمى‌گذاشتند. اوراد ایشان، به‌غایت مضبوط و اوقات ایشان بى‌‏نهایت مربوط بود. در طریق ریاضت متفرّد زمان و یگانه دوران بودند. ضمیر منیر ایشان مصباح رموز حقایق و کشّاف کنوز دقایق بود. نزد سلاطین عظام و خواقین کرام و همه طوایف انام، از خواصّ و عوام، به‌غایت معزّز و مکرّم بودند و همه افاضل و اماجد بخارا به صحبت شریف ایشان مفتخر و مباهى مى‏‌نمودند. حلیه مبارک ایشان، چنان به زیور ملاحت محلا بود که با وجود کبر سنّ و بیاض محاسن، خلق شیفته و فریفته شمایل همایون ایشان مى‏‌گردیدند. به‌غایت متخلّق و متواضع و شیرین‏‌کلام و نیکواختلاط بودند. چون در بذل دراهم، ید بیضا مى‏‌نمودند، بدان جهت «نثارى» تخلّص مى‏‌فرمودند...»[۸].

    وضعیت کتاب

    برای اثر حاضر، فهرست تفصیلی مطالب در آغاز آن و فهارس فنی (اعلام، جای‌ها و کتاب‌ها) و فهرست منابع در پایان آن فراهم شده است.

    مصحح، تصاویری از صفحات اول و آخر نسخه‌ خطی اثر حاضر (نسخه آکادمی علوم ازبکستان) را آورده ‌است.[۹].

    نویسنده گاه از نمودار و جدول نیز برای کمک به فهم مطالب بهره برده است[۱۰].

    پانویس

    1. ر.ک: یادداشت‌های اصغر جان‌فدا، ص103
    2. ر.ک: مقدمه مصحح، ص103، پاورقی 1
    3. ر.ک: همان، ص93-96
    4. ر.ک: همان، ص99
    5. ر.ک: همان، ص97-98
    6. ر.ک: یادداشت‌های اصغر جان‌فدا، ص103-104
    7. ر.ک: مقدمه مصحح، ص50-51
    8. ر.ک: متن کتاب، ص503-505
    9. ر.ک: مقدمه مصحح، ص101-102
    10. ر.ک: متن کتاب، ص506، 508، 510، 511، 515 و...

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها

    تذکره ریاض الشعراء