فرهنگنامه قرآنی: فرهنگ برابرهای فارسی قرآن بر اساس 142 نسخه خطی کهن محفوظ در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
مقدمه مفصلى از نویسنده، آغازگر كتاب مىباشد. | مقدمه مفصلى از نویسنده، آغازگر كتاب مىباشد. | ||
اين فرهنگنامه به شيوه الفبايى و صرف نظر از ريشه و ماده واژه، تنظيم شده است. به جز معادل فارسى، بخشى از آيه مورد نظر و شماره قرآن مترجم ذكر مىشود. اين شمارهها بر اساس جدول اجمالى اول كتاب و به ترتيب تاريخى از قرن چهارم تا سيزدهم منظم شدهاند. در مواردى نيز اعداد و شمارههايى ديگر بالاى معادل فارسى قرار مىگيرد كه نشان از توضيحى دارد كه در پاورقى بدان اشاره شده است. در مقدمه، چگونگى انتخاب واژهها اينگونه توضيح داده شده كه ملاك «فارسى سره و عارى از جزيى عربى بودن» است و هدف از اين دستاورد علمى، نشان دادن «توانايى زبان فارسى در برگرداندن مفاهيم قرآنى» حتى در قرآنهاى كهن بوده است<ref>فرجامى، اعظم، ص 71</ref> | اين فرهنگنامه به شيوه الفبايى و صرف نظر از ريشه و ماده واژه، تنظيم شده است. به جز معادل فارسى، بخشى از آيه مورد نظر و شماره قرآن مترجم ذكر مىشود. اين شمارهها بر اساس جدول اجمالى اول كتاب و به ترتيب تاريخى از قرن چهارم تا سيزدهم منظم شدهاند. در مواردى نيز اعداد و شمارههايى ديگر بالاى معادل فارسى قرار مىگيرد كه نشان از توضيحى دارد كه در پاورقى بدان اشاره شده است. در مقدمه، چگونگى انتخاب واژهها اينگونه توضيح داده شده كه ملاك «فارسى سره و عارى از جزيى عربى بودن» است و هدف از اين دستاورد علمى، نشان دادن «توانايى زبان فارسى در برگرداندن مفاهيم قرآنى» حتى در قرآنهاى كهن بوده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/71 فرجامى، اعظم، ص 71]</ref> | ||
بر اساس توضيح مقدمه، مبناى تفكيك واژههاى قرآنى (مدخلها) در اين فرهنگنامه، كتاب «المعجم الإحصايي لألفاظ القرآن الكريم» تأليف دكتر محمود روحانى بوده است. افزون بر آن، ترجمهاى كه در متن قرآن خطى بيان شده، ملاك است؛ يعنى اگر «كنتم تعلمون» به «بودهايد كه مىدانستيد» ترجمه شده، اين ترجمه ذيل هر دو كلمه «كنتم» و «تعلمون» جداگانه آمده و اگر به «مىدانستيد» بهتنهايى ترجمه شده، ذيل «كنتم» ثبت شده است<ref>همان، ص 72</ref> | بر اساس توضيح مقدمه، مبناى تفكيك واژههاى قرآنى (مدخلها) در اين فرهنگنامه، كتاب «المعجم الإحصايي لألفاظ القرآن الكريم» تأليف دكتر محمود روحانى بوده است. افزون بر آن، ترجمهاى كه در متن قرآن خطى بيان شده، ملاك است؛ يعنى اگر «كنتم تعلمون» به «بودهايد كه مىدانستيد» ترجمه شده، اين ترجمه ذيل هر دو كلمه «كنتم» و «تعلمون» جداگانه آمده و اگر به «مىدانستيد» بهتنهايى ترجمه شده، ذيل «كنتم» ثبت شده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/72 همان، ص 72]</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در مقدمه، ابتدا اشارهاى به شاخهاى از فرهنگهاى عربى - فارسى شده و در ادامه، ضمن توضيح ترتيبهاى گونهگون در تنظيم فرهنگهاى قرآنى، نكاتى پيرامون اثر حاضر ذكر گرديده است<ref>مقدمه، ص يازده</ref> | در مقدمه، ابتدا اشارهاى به شاخهاى از فرهنگهاى عربى - فارسى شده و در ادامه، ضمن توضيح ترتيبهاى گونهگون در تنظيم فرهنگهاى قرآنى، نكاتى پيرامون اثر حاضر ذكر گرديده است<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19498/1/11 مقدمه، ص يازده]</ref> | ||
جلد اول اين مجموعه، از حرف «آ» تا «ب»، جلد دوم از «ت» تا «ش»، جلد سوم از «ص» تا «م»، جلد چهارم از «ن» تا «ى» و جلد پنحم نيز بهصورت فهرست واژهياب فارسى، تنظيم شده است<ref>فرجامى، اعظم، ص 71</ref> | جلد اول اين مجموعه، از حرف «آ» تا «ب»، جلد دوم از «ت» تا «ش»، جلد سوم از «ص» تا «م»، جلد چهارم از «ن» تا «ى» و جلد پنحم نيز بهصورت فهرست واژهياب فارسى، تنظيم شده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/71 فرجامى، اعظم، ص 71]</ref> | ||
مهمترين و بهترين ويژگى اين مجموعه، دستيابى به ترجمههاى كهن فارسى است. اين دسترسى و توجه، از دو جهت حائز اهميت است: | مهمترين و بهترين ويژگى اين مجموعه، دستيابى به ترجمههاى كهن فارسى است. اين دسترسى و توجه، از دو جهت حائز اهميت است: | ||
اول آنكه از واژههاى كهن و اصيل زبان فارسى مىتوان در ترجمهها سود برد؛ بهطور مثال در آيه ''' «فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» '''<ref>واقعه: 83</ref>، «حلقوم» در حقيقت قسمتى از حلق و گلو است، اما اين دقت جزيى در معنا و ترجمه واژه اغلب در ترجمهها رعايت نشده و بهطور كلى آن را با همان حلق و گلو برابر گرفتند (براى مثال فولادوند نيز اين چنين ترجمه كرده است). با مراجعه به اين فرهنگنامه مىتوان دريافت كه در قرآنهاى ترجمهشده تا سده هفتم (تا قرآن شماره 48) به اين ظرافت توجه شده است و معادلهايى از قبيل «ناى گلو، چنبر گلو، گلوگاه، خشكناى گلو و ميان گلوها» ذكر شدهاند كه همگى اين واژگان دست مترجم را باز مىگذارد تا ترجمهاى روان و فارسى و درعينحال دقيق از متن عربى قرآن ارائه دهند<ref>همان، ص 73</ref> | اول آنكه از واژههاى كهن و اصيل زبان فارسى مىتوان در ترجمهها سود برد؛ بهطور مثال در آيه ''' «فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» '''<ref>واقعه: 83</ref>، «حلقوم» در حقيقت قسمتى از حلق و گلو است، اما اين دقت جزيى در معنا و ترجمه واژه اغلب در ترجمهها رعايت نشده و بهطور كلى آن را با همان حلق و گلو برابر گرفتند (براى مثال فولادوند نيز اين چنين ترجمه كرده است). با مراجعه به اين فرهنگنامه مىتوان دريافت كه در قرآنهاى ترجمهشده تا سده هفتم (تا قرآن شماره 48) به اين ظرافت توجه شده است و معادلهايى از قبيل «ناى گلو، چنبر گلو، گلوگاه، خشكناى گلو و ميان گلوها» ذكر شدهاند كه همگى اين واژگان دست مترجم را باز مىگذارد تا ترجمهاى روان و فارسى و درعينحال دقيق از متن عربى قرآن ارائه دهند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/73 همان، ص 73]</ref> | ||
ديگر اينكه گذشته از مترجمان قرآن، مطالعه اين كتاب مىتواند براى محققان زبان فارسى و زبانشناسان نيز به سبب توجه به دستگاه واژهسازى زبان فارسى و سرمشق قرار دادن براى يافتن معادل تركيبات و واژههاى امروزين مفيد باشد؛ بهعنوان مثال در آيه ''' «أ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيهِ مِنْ بَينِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ» '''<ref>قمر: 25</ref>، در ترجمه «اَشِرٌ» افزون بر معناى اصلى «سرمست و مغرور»، گفته شده «هنبارده، انبارده و بهارده» كه به نظر مىرسد همه اين معانى، به هم مربوط و مرتبطند و از «بهارديده» و «بهارزده» اخذ شدهاند كه همان معناى سرمست و در اوج شباب و شكوفايى قرار داشتن مراد است<ref>همان</ref> | ديگر اينكه گذشته از مترجمان قرآن، مطالعه اين كتاب مىتواند براى محققان زبان فارسى و زبانشناسان نيز به سبب توجه به دستگاه واژهسازى زبان فارسى و سرمشق قرار دادن براى يافتن معادل تركيبات و واژههاى امروزين مفيد باشد؛ بهعنوان مثال در آيه ''' «أ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيهِ مِنْ بَينِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ» '''<ref>قمر: 25</ref>، در ترجمه «اَشِرٌ» افزون بر معناى اصلى «سرمست و مغرور»، گفته شده «هنبارده، انبارده و بهارده» كه به نظر مىرسد همه اين معانى، به هم مربوط و مرتبطند و از «بهارديده» و «بهارزده» اخذ شدهاند كه همان معناى سرمست و در اوج شباب و شكوفايى قرار داشتن مراد است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/73 همان]</ref> | ||
ويژگى ديگر اين اثر، آن است كه توجه و دقت در تنوع اين نسخهها و ترجمهها براى شناخت گويشها و لهجههاى محلى و نيز تهيه اطلس لهجهشناسى منطقهاى ايران، مفيد مىباشد؛ بهعنوان نمونه: | ويژگى ديگر اين اثر، آن است كه توجه و دقت در تنوع اين نسخهها و ترجمهها براى شناخت گويشها و لهجههاى محلى و نيز تهيه اطلس لهجهشناسى منطقهاى ايران، مفيد مىباشد؛ بهعنوان نمونه: | ||
- در لهجه قديم رى، پيشوند «ها» معمولا به افعال، بهخصوص قبل فعل گرفتن، اضافه مىشده است؛ ازاينرو در قرآنهايى اين ترجمه يافت مىشود: «آتِ»، به «هاده» و «آخذٌ» به «هاگرفته» و «لئن آتانا» به «هامادهد» ترجمه شدهاند<ref>همان، ص 74</ref> | - در لهجه قديم رى، پيشوند «ها» معمولا به افعال، بهخصوص قبل فعل گرفتن، اضافه مىشده است؛ ازاينرو در قرآنهايى اين ترجمه يافت مىشود: «آتِ»، به «هاده» و «آخذٌ» به «هاگرفته» و «لئن آتانا» به «هامادهد» ترجمه شدهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/74 همان، ص 74]</ref> | ||
- در لهجه هنوز رايج خراسان جنوبى، پيشوند «وا» به معناى «آخر، ته، دنبال» با «واپيشينيان» به معناى آخرىها و پسينيان به كار مىرود؛ چنانكه در آيه ''' «وَ تَرَكْنَا عَلَيهِ فِي الْآخِرِينَ» '''<ref>صافات: 78</ref>، براى واژه «آخرين» برابر «واپيشينيان» يافت مىشود<ref>همان</ref> | - در لهجه هنوز رايج خراسان جنوبى، پيشوند «وا» به معناى «آخر، ته، دنبال» با «واپيشينيان» به معناى آخرىها و پسينيان به كار مىرود؛ چنانكه در آيه ''' «وَ تَرَكْنَا عَلَيهِ فِي الْآخِرِينَ» '''<ref>صافات: 78</ref>، براى واژه «آخرين» برابر «واپيشينيان» يافت مىشود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/74 همان]</ref> | ||
- در لهجه شيرازى، اصفهانى و برخى لهجههاى محلى ديگر، «استدى» به معناى «گرفتى» كاربرد داشته و گاه هنوز دارد. رهيابى اين لهجهها در ترجمههاى قرآن نيز قابل مشاهده و پىگيرى است. در ترجمه ''' «لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ» '''<ref>بقره: 267</ref>، «آخذين» به «ستدكاران» و «استدكاران» به معناى ستانندگان ترجمه شدهاند<ref>همان</ref> | - در لهجه شيرازى، اصفهانى و برخى لهجههاى محلى ديگر، «استدى» به معناى «گرفتى» كاربرد داشته و گاه هنوز دارد. رهيابى اين لهجهها در ترجمههاى قرآن نيز قابل مشاهده و پىگيرى است. در ترجمه ''' «لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ» '''<ref>بقره: 267</ref>، «آخذين» به «ستدكاران» و «استدكاران» به معناى ستانندگان ترجمه شدهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/74 همان]</ref> | ||
با تمام اين ويژگىها، كتاب داراى نواقصى است كه برخى از آنها عبارتند از: | با تمام اين ويژگىها، كتاب داراى نواقصى است كه برخى از آنها عبارتند از: | ||
- برخى واژههاى غريب و ناآشنا در آن يافت مىشود كه معانى آنها تنها از طريق معادل عربىاشان روشن مىشود و عموماًدر فرهنگنامههاى فارسى ديگر هم نيست<ref>همان، ص 75</ref> | - برخى واژههاى غريب و ناآشنا در آن يافت مىشود كه معانى آنها تنها از طريق معادل عربىاشان روشن مىشود و عموماًدر فرهنگنامههاى فارسى ديگر هم نيست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/75 همان، ص 75]</ref> | ||
- در جدول زمانى قرآنها، مواردى است كه بايستى بازنگرى شود. ترتيب تاريخى رعايت نشده است و قرآنهاى شماره دو و هفت با آنكه مربوط به قرن چهارم هستند، بعد از قرآن شماره يك كه متعلق به قرن پنجم است، قرار گرفتند. در همين جدول، «قرآن آستان قدس» كامل معرفى شده؛ درحالىكه در مقدمه اين قرآن آمده كه كامل و شامل همه آيات نيست. افزون بر آن، نام مترجمان قرآنها و جغرافياى ترجمه، اطلاعات بسيار مفيدى بودند كه در جدول و حتى تحقيق هم بدان اشارتى نشده است<ref>همان</ref> | - در جدول زمانى قرآنها، مواردى است كه بايستى بازنگرى شود. ترتيب تاريخى رعايت نشده است و قرآنهاى شماره دو و هفت با آنكه مربوط به قرن چهارم هستند، بعد از قرآن شماره يك كه متعلق به قرن پنجم است، قرار گرفتند. در همين جدول، «قرآن آستان قدس» كامل معرفى شده؛ درحالىكه در مقدمه اين قرآن آمده كه كامل و شامل همه آيات نيست. افزون بر آن، نام مترجمان قرآنها و جغرافياى ترجمه، اطلاعات بسيار مفيدى بودند كه در جدول و حتى تحقيق هم بدان اشارتى نشده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/75 همان]</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
فهرست مطالب هر جلد، در ابتداى همان جلد آمده است. | فهرست مطالب هر جلد، در ابتداى همان جلد آمده است. | ||
با آنكه پاورقىها اغلب مفيد هستند، اما درباره آنها اين اشكالات به چشم مىخورد: يا بسيار كم هستند و حتى در جلد چهار ديگر بهندرت توضيح يا پانوشتى ديده مىشود؛ يا چون گويا پاورقىها جداگانه براى هر فيش و فيشبردار يادداشت شدهاند، در مواردى زائدند؛ يعنى چندان لازم به ذكر نبودهاند<ref>فرجامى، اعظم، ص 77</ref> | با آنكه پاورقىها اغلب مفيد هستند، اما درباره آنها اين اشكالات به چشم مىخورد: يا بسيار كم هستند و حتى در جلد چهار ديگر بهندرت توضيح يا پانوشتى ديده مىشود؛ يا چون گويا پاورقىها جداگانه براى هر فيش و فيشبردار يادداشت شدهاند، در مواردى زائدند؛ يعنى چندان لازم به ذكر نبودهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/46294/77 فرجامى، اعظم، ص 77]</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
نسخهٔ ۲۰ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۵۰
فرهنگنامه قرآنی: فرهنگ برابرهای فارسی قرآن بر اساس 142 نسخه خطی کهن محفوظ در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی | |
---|---|
پدیدآوران | گروه فرهنگ و ادب بنیاد پژوهشهای اسلامی (تهيه و تنظيم) یاحقی، محمدجعفر (زير نظر) |
عنوانهای دیگر | فرهنگ برابرهای فارسی قرآن بر اساس 142 نسخه خطی کهن محفوظ در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی |
ناشر | آستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى |
مکان نشر | مشهد مقدس - ایران |
سال نشر | 1372 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | قرآن - ترجمه - نسخههای خطی قرآن - واژهنامهها - فارسی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 5 |
کد کنگره | BP 68 /ف4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
فرهنگنامه قرآنى، فرهنگ برابرهاى فارسى قرآن بر اساس 142 نسخه خطى كهن محفوظ در كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى، تهيه و تنظيمشده توسط گروه فرهنگ و ادب بنياد پژوهشهاى اسلامى، زير نظر محمدجعفر ياحقى، شامل واژگان قرآنى و معادلهاى فارسى آن است كه بر اساس قرآنهاى ترجمهشده از قرن چهارم به بعد موجود در آستان قدس رضوى، انتخاب شدهاند.
كتاب، به زبان فارسى و در سال 1376ش، تدوين شده است.
ساختار
مقدمه مفصلى از نویسنده، آغازگر كتاب مىباشد.
اين فرهنگنامه به شيوه الفبايى و صرف نظر از ريشه و ماده واژه، تنظيم شده است. به جز معادل فارسى، بخشى از آيه مورد نظر و شماره قرآن مترجم ذكر مىشود. اين شمارهها بر اساس جدول اجمالى اول كتاب و به ترتيب تاريخى از قرن چهارم تا سيزدهم منظم شدهاند. در مواردى نيز اعداد و شمارههايى ديگر بالاى معادل فارسى قرار مىگيرد كه نشان از توضيحى دارد كه در پاورقى بدان اشاره شده است. در مقدمه، چگونگى انتخاب واژهها اينگونه توضيح داده شده كه ملاك «فارسى سره و عارى از جزيى عربى بودن» است و هدف از اين دستاورد علمى، نشان دادن «توانايى زبان فارسى در برگرداندن مفاهيم قرآنى» حتى در قرآنهاى كهن بوده است[۱]
بر اساس توضيح مقدمه، مبناى تفكيك واژههاى قرآنى (مدخلها) در اين فرهنگنامه، كتاب «المعجم الإحصايي لألفاظ القرآن الكريم» تأليف دكتر محمود روحانى بوده است. افزون بر آن، ترجمهاى كه در متن قرآن خطى بيان شده، ملاك است؛ يعنى اگر «كنتم تعلمون» به «بودهايد كه مىدانستيد» ترجمه شده، اين ترجمه ذيل هر دو كلمه «كنتم» و «تعلمون» جداگانه آمده و اگر به «مىدانستيد» بهتنهايى ترجمه شده، ذيل «كنتم» ثبت شده است[۲]
گزارش محتوا
در مقدمه، ابتدا اشارهاى به شاخهاى از فرهنگهاى عربى - فارسى شده و در ادامه، ضمن توضيح ترتيبهاى گونهگون در تنظيم فرهنگهاى قرآنى، نكاتى پيرامون اثر حاضر ذكر گرديده است[۳]
جلد اول اين مجموعه، از حرف «آ» تا «ب»، جلد دوم از «ت» تا «ش»، جلد سوم از «ص» تا «م»، جلد چهارم از «ن» تا «ى» و جلد پنحم نيز بهصورت فهرست واژهياب فارسى، تنظيم شده است[۴]
مهمترين و بهترين ويژگى اين مجموعه، دستيابى به ترجمههاى كهن فارسى است. اين دسترسى و توجه، از دو جهت حائز اهميت است:
اول آنكه از واژههاى كهن و اصيل زبان فارسى مىتوان در ترجمهها سود برد؛ بهطور مثال در آيه «فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» [۵]، «حلقوم» در حقيقت قسمتى از حلق و گلو است، اما اين دقت جزيى در معنا و ترجمه واژه اغلب در ترجمهها رعايت نشده و بهطور كلى آن را با همان حلق و گلو برابر گرفتند (براى مثال فولادوند نيز اين چنين ترجمه كرده است). با مراجعه به اين فرهنگنامه مىتوان دريافت كه در قرآنهاى ترجمهشده تا سده هفتم (تا قرآن شماره 48) به اين ظرافت توجه شده است و معادلهايى از قبيل «ناى گلو، چنبر گلو، گلوگاه، خشكناى گلو و ميان گلوها» ذكر شدهاند كه همگى اين واژگان دست مترجم را باز مىگذارد تا ترجمهاى روان و فارسى و درعينحال دقيق از متن عربى قرآن ارائه دهند[۶]
ديگر اينكه گذشته از مترجمان قرآن، مطالعه اين كتاب مىتواند براى محققان زبان فارسى و زبانشناسان نيز به سبب توجه به دستگاه واژهسازى زبان فارسى و سرمشق قرار دادن براى يافتن معادل تركيبات و واژههاى امروزين مفيد باشد؛ بهعنوان مثال در آيه «أ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيهِ مِنْ بَينِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ» [۷]، در ترجمه «اَشِرٌ» افزون بر معناى اصلى «سرمست و مغرور»، گفته شده «هنبارده، انبارده و بهارده» كه به نظر مىرسد همه اين معانى، به هم مربوط و مرتبطند و از «بهارديده» و «بهارزده» اخذ شدهاند كه همان معناى سرمست و در اوج شباب و شكوفايى قرار داشتن مراد است[۸]
ويژگى ديگر اين اثر، آن است كه توجه و دقت در تنوع اين نسخهها و ترجمهها براى شناخت گويشها و لهجههاى محلى و نيز تهيه اطلس لهجهشناسى منطقهاى ايران، مفيد مىباشد؛ بهعنوان نمونه:
- در لهجه قديم رى، پيشوند «ها» معمولا به افعال، بهخصوص قبل فعل گرفتن، اضافه مىشده است؛ ازاينرو در قرآنهايى اين ترجمه يافت مىشود: «آتِ»، به «هاده» و «آخذٌ» به «هاگرفته» و «لئن آتانا» به «هامادهد» ترجمه شدهاند[۹]
- در لهجه هنوز رايج خراسان جنوبى، پيشوند «وا» به معناى «آخر، ته، دنبال» با «واپيشينيان» به معناى آخرىها و پسينيان به كار مىرود؛ چنانكه در آيه «وَ تَرَكْنَا عَلَيهِ فِي الْآخِرِينَ» [۱۰]، براى واژه «آخرين» برابر «واپيشينيان» يافت مىشود[۱۱]
- در لهجه شيرازى، اصفهانى و برخى لهجههاى محلى ديگر، «استدى» به معناى «گرفتى» كاربرد داشته و گاه هنوز دارد. رهيابى اين لهجهها در ترجمههاى قرآن نيز قابل مشاهده و پىگيرى است. در ترجمه «لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ» [۱۲]، «آخذين» به «ستدكاران» و «استدكاران» به معناى ستانندگان ترجمه شدهاند[۱۳]
با تمام اين ويژگىها، كتاب داراى نواقصى است كه برخى از آنها عبارتند از:
- برخى واژههاى غريب و ناآشنا در آن يافت مىشود كه معانى آنها تنها از طريق معادل عربىاشان روشن مىشود و عموماًدر فرهنگنامههاى فارسى ديگر هم نيست[۱۴]
- در جدول زمانى قرآنها، مواردى است كه بايستى بازنگرى شود. ترتيب تاريخى رعايت نشده است و قرآنهاى شماره دو و هفت با آنكه مربوط به قرن چهارم هستند، بعد از قرآن شماره يك كه متعلق به قرن پنجم است، قرار گرفتند. در همين جدول، «قرآن آستان قدس» كامل معرفى شده؛ درحالىكه در مقدمه اين قرآن آمده كه كامل و شامل همه آيات نيست. افزون بر آن، نام مترجمان قرآنها و جغرافياى ترجمه، اطلاعات بسيار مفيدى بودند كه در جدول و حتى تحقيق هم بدان اشارتى نشده است[۱۵]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب هر جلد، در ابتداى همان جلد آمده است.
با آنكه پاورقىها اغلب مفيد هستند، اما درباره آنها اين اشكالات به چشم مىخورد: يا بسيار كم هستند و حتى در جلد چهار ديگر بهندرت توضيح يا پانوشتى ديده مىشود؛ يا چون گويا پاورقىها جداگانه براى هر فيش و فيشبردار يادداشت شدهاند، در مواردى زائدند؛ يعنى چندان لازم به ذكر نبودهاند[۱۶]
پانويس
- ↑ فرجامى، اعظم، ص 71
- ↑ همان، ص 72
- ↑ مقدمه، ص يازده
- ↑ فرجامى، اعظم، ص 71
- ↑ واقعه: 83
- ↑ همان، ص 73
- ↑ قمر: 25
- ↑ همان
- ↑ همان، ص 74
- ↑ صافات: 78
- ↑ همان
- ↑ بقره: 267
- ↑ همان
- ↑ همان، ص 75
- ↑ همان
- ↑ فرجامى، اعظم، ص 77