مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱۹: خط ۱۹:
    | شابک =978-964-09-0507-4
    | شابک =978-964-09-0507-4
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =16877
    | کد پدیدآور =09815
    | کد پدیدآور =09815
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۳۱: خط ۳۱:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    نویسنده در مقدمه، اهمیت کتاب و توضیح مختصری از مباحث آن را ارائه داده است<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28</ref>.
    نویسنده در مقدمه، اهمیت کتاب و توضیح مختصری از مباحث آن را ارائه داده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/27 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28]</ref>.


    مقدمه احمد عابدی، حاوی دو بحث «حضور خداوند» و «حب خداوند» است. ایشان این دو بحث را به دلیل اینکه نویسنده کتاب کمتر به این دو مبحث پرداخته، مورد تأکید قرار داده است<ref>ر.ک: مقدمه احمد عابدی، ص35</ref>.
    مقدمه احمد عابدی، حاوی دو بحث «حضور خداوند» و «حب خداوند» است. ایشان این دو بحث را به دلیل اینکه نویسنده کتاب کمتر به این دو مبحث پرداخته، مورد تأکید قرار داده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/35 ر.ک: مقدمه احمد عابدی، ص35]</ref>.


    احمد عابدی در بحث توجه به «حضور خداوند» می‎گوید: اگر کسی هنگام گناه معتقد باشد که خداوند او را نمی‎بیند، در این صورت کافر شده است و اگر بر این باور است که خداوند او را می‎بیند، اما اهمیت نمی‎دهد، در این صورت خدا را کمتر از بندگان خدا دانسته است و چنانچه واقعاً به حضور و دیدن خدا باور دارد، قهرا آنچه را که موجب خشم و غضب خدای شود، انجام نخواهد داد<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>.
    احمد عابدی در بحث توجه به «حضور خداوند» می‎گوید: اگر کسی هنگام گناه معتقد باشد که خداوند او را نمی‎بیند، در این صورت کافر شده است و اگر بر این باور است که خداوند او را می‎بیند، اما اهمیت نمی‎دهد، در این صورت خدا را کمتر از بندگان خدا دانسته است و چنانچه واقعاً به حضور و دیدن خدا باور دارد، قهرا آنچه را که موجب خشم و غضب خدای شود، انجام نخواهد داد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/33 ر.ک: همان، ص33]</ref>.


    ایشان در باب «حب خداوند»، می‎گوید: بدون علم و معرفت هرگز محبت حاصل نمی‎شود، همچنان‎که مجالست و معاشرت باعث ازدیاد محبت می‎شود؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد حب خداوند داشته باشد، باید از راه علم و معرفت، شناخت خود را به خداوند متعال و اسما و صفات الهی تقویت کند و سپس با ذکر، دعا و توجه به خداوند، به این محبت بیفزاید<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>.
    ایشان در باب «حب خداوند»، می‎گوید: بدون علم و معرفت هرگز محبت حاصل نمی‎شود، همچنان‎که مجالست و معاشرت باعث ازدیاد محبت می‎شود؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد حب خداوند داشته باشد، باید از راه علم و معرفت، شناخت خود را به خداوند متعال و اسما و صفات الهی تقویت کند و سپس با ذکر، دعا و توجه به خداوند، به این محبت بیفزاید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/34 ر.ک: همان، ص34]</ref>.


    کتاب، شامل سه بخش است: بخش اول شامل دو فصل است که در فصل اول به مفاهیم و کلیات اخلاق و در فصل دوم به اخلاق فضیلت‎مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28</ref>.
    کتاب، شامل سه بخش است: بخش اول شامل دو فصل است که در فصل اول به مفاهیم و کلیات اخلاق و در فصل دوم به اخلاق فضیلت‎مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/27 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28]</ref>.


    نویسنده در تعریف اخلاق، پس از ذکر مطالبی، آنچه را فیض کاشانی در معنای اخلاق گفته پسندیده و آن را به‎عنوان نظر منتخب بیان می‎کند. او می‎گوید: لازم است اخلاق را طوری تعریف کنیم که از سایر علوم متمایز شود. قانون (حقوق)، فقه و به‎خصوص مستحبات آن، سیاست، آداب‎ورسوم اجتماعی، سیر و سلوک، عرفان عملی، پند و موعظه و... گرچه به اخلاق نزدیکند، هیچ‎کدام از آن‎ها اخلاق نیستند... فیض کاشانی در معنای اخلاق می‎نویسد: خُلق که از آن در زبان پارسی، «خوی» تعبیر می‎کنند، عبارت از هیئت خاصی است که در ما ظهور و رسوخ می‎نماید و به کمک آن، افعال را به‎آسانی انجام می‎دهیم و نیازمند اندیشه و فکر نمی‎شویم و هرگاه هیئت مزبور به‎طوری ظهور پیدا کند که افعال پسندیده از آن ناشی شود – چنان‎که مورد رضایت عقل و شرع باشد – آن را «خوی نیک» نامند و اگر برخلاف انتظار از آن کارهای نکوهیده سر بزند آن را «خوی زشت» می‎گویند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص40</ref>.
    نویسنده در تعریف اخلاق، پس از ذکر مطالبی، آنچه را فیض کاشانی در معنای اخلاق گفته پسندیده و آن را به‎عنوان نظر منتخب بیان می‎کند. او می‎گوید: لازم است اخلاق را طوری تعریف کنیم که از سایر علوم متمایز شود. قانون (حقوق)، فقه و به‎خصوص مستحبات آن، سیاست، آداب‎ورسوم اجتماعی، سیر و سلوک، عرفان عملی، پند و موعظه و... گرچه به اخلاق نزدیکند، هیچ‎کدام از آن‎ها اخلاق نیستند... فیض کاشانی در معنای اخلاق می‎نویسد: خُلق که از آن در زبان پارسی، «خوی» تعبیر می‎کنند، عبارت از هیئت خاصی است که در ما ظهور و رسوخ می‎نماید و به کمک آن، افعال را به‎آسانی انجام می‎دهیم و نیازمند اندیشه و فکر نمی‎شویم و هرگاه هیئت مزبور به‎طوری ظهور پیدا کند که افعال پسندیده از آن ناشی شود – چنان‎که مورد رضایت عقل و شرع باشد – آن را «خوی نیک» نامند و اگر برخلاف انتظار از آن کارهای نکوهیده سر بزند آن را «خوی زشت» می‎گویند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/40 ر.ک: متن کتاب، ص40]</ref>.


    ایشان در ادامه مباحث این بخش به بررسی و شناسایی مفاهیمی چون «آداب»، «سیر و سلوک»، «عرفان» و «روان‎شناسی تربیتی» می‎پردازد، سپس می‎گوید: موضوع اخلاق، شناسایی فضایل و رذایل اخلاقی است و تلاش دارد صورت باطنی انسان را زیبا و جذاب و آن را اصلاح کند. در مرتبه پس از اخلاق، «سیر و سلوک» قرار دارد که راهکارهای لازم برای رسیدن به فضایل و دور شدن از زشتی‎های اخلاقی را ارائه می‎دهد... تفاوت آداب با اخلاق، سیر و سلوک و عرفان، عمدتا این است که آداب، مربوط به امور ظاهری و بدنی انسان است؛ اگرچه نیاز به زمینه‎های درونی و فرهنگی دارد و «روان‎شناسی تربیتی» در پی ایجاد زمینه لازم برای امور آموزشی و تربیتی است و تلاش دارد تا شرایط لازم را برای یادگیری بیشتر، فراهم و موانعی را که احیاناً وجود دارد، برطرف کند<ref>ر.ک: همان، ص49</ref>.
    ایشان در ادامه مباحث این بخش به بررسی و شناسایی مفاهیمی چون «آداب»، «سیر و سلوک»، «عرفان» و «روان‎شناسی تربیتی» می‎پردازد، سپس می‎گوید: موضوع اخلاق، شناسایی فضایل و رذایل اخلاقی است و تلاش دارد صورت باطنی انسان را زیبا و جذاب و آن را اصلاح کند. در مرتبه پس از اخلاق، «سیر و سلوک» قرار دارد که راهکارهای لازم برای رسیدن به فضایل و دور شدن از زشتی‎های اخلاقی را ارائه می‎دهد... تفاوت آداب با اخلاق، سیر و سلوک و عرفان، عمدتا این است که آداب، مربوط به امور ظاهری و بدنی انسان است؛ اگرچه نیاز به زمینه‎های درونی و فرهنگی دارد و «روان‎شناسی تربیتی» در پی ایجاد زمینه لازم برای امور آموزشی و تربیتی است و تلاش دارد تا شرایط لازم را برای یادگیری بیشتر، فراهم و موانعی را که احیاناً وجود دارد، برطرف کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/49 ر.ک: همان، ص49]</ref>.


    در فصل دوم این بخش، به اخلاق فضیلت‎مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است. افلاطون، فیلسوف برجسته یونان باستان، رویکردی معنوی و ماورای طبیعی به اخلاق داشت و در مقابل او، شاگردش ارسطو، رویکردی طبیعت‎گرا در پیش گرفته بود. ازاین‎رو در تاریخ فلسفه، فلاسفه‎ای که در ارزش‎گذاری به منبعی مافوق طبیعت مثل خدا یا عقل محض توجه کرده‎اند تحت تأثیر افلاطون بوده‎اند. فیلسوفانی که معیارهای اخلاقی را در نیازهای اساسی انسان و تمایلات و استعدادهای او جستجو کرده‎اند، متأثر از ارسطو بوده‎اند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>.
    در فصل دوم این بخش، به اخلاق فضیلت‎مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است. افلاطون، فیلسوف برجسته یونان باستان، رویکردی معنوی و ماورای طبیعی به اخلاق داشت و در مقابل او، شاگردش ارسطو، رویکردی طبیعت‎گرا در پیش گرفته بود. ازاین‎رو در تاریخ فلسفه، فلاسفه‎ای که در ارزش‎گذاری به منبعی مافوق طبیعت مثل خدا یا عقل محض توجه کرده‎اند تحت تأثیر افلاطون بوده‎اند. فیلسوفانی که معیارهای اخلاقی را در نیازهای اساسی انسان و تمایلات و استعدادهای او جستجو کرده‎اند، متأثر از ارسطو بوده‎اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/51 ر.ک: همان، ص51]</ref>.


    معیار سنجش سعادت در رویکرد اخلاقی ارسطو، اعتدال است؛ اما این معیار در مواردی قابل‎نقض است. مهم‎ترین اشکال در نقض این نظریه آن است که میان وفای به وعده و تخلف از آن حد وسطی وجود ندارد؛ همان ‎طور که بین «راست گفتن و دروغ گفتن» نیز اعتدال و حد وسط وجود ندارد... از اشکالات مهم بر نظریه ارسطو، رویکرد مادی و این دنیایی اوست. ارسطو سه عنصر را در سعادت شرط می‎داند: لذت، دوام لذت و فراگیری آن؛ اما مثال‎های او برای این شروط، مثل زن و خانه، همه خاص این دنیاست و از آخرت و سعادت قصوا غفلت کرده است<ref>ر.ک: همان، ص53</ref>.
    معیار سنجش سعادت در رویکرد اخلاقی ارسطو، اعتدال است؛ اما این معیار در مواردی قابل‎نقض است. مهم‎ترین اشکال در نقض این نظریه آن است که میان وفای به وعده و تخلف از آن حد وسطی وجود ندارد؛ همان ‎طور که بین «راست گفتن و دروغ گفتن» نیز اعتدال و حد وسط وجود ندارد... از اشکالات مهم بر نظریه ارسطو، رویکرد مادی و این دنیایی اوست. ارسطو سه عنصر را در سعادت شرط می‎داند: لذت، دوام لذت و فراگیری آن؛ اما مثال‎های او برای این شروط، مثل زن و خانه، همه خاص این دنیاست و از آخرت و سعادت قصوا غفلت کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/53 ر.ک: همان، ص53]</ref>.


    نویسنده در ادامه، طرح و نظریه اسلام در اخلاق را به معرض نمایش می‎گذارد.
    نویسنده در ادامه، طرح و نظریه اسلام در اخلاق را به معرض نمایش می‎گذارد.


    در بخش دوم، به مبانی قرآنی اخلاق اشاره شده است. اخلاق قرآنی بر پایه‎هایی مثل تصحیح اعتقادات یا مباحث سازنده و مؤثر معاد استوار است، یا مبتنی بر پذیرش چند اصل قرآنی دیگر مانند اختیار انسان، اصالت روح، تجرد روح و حسن و قبح عقلی... است<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28</ref>.
    در بخش دوم، به مبانی قرآنی اخلاق اشاره شده است. اخلاق قرآنی بر پایه‎هایی مثل تصحیح اعتقادات یا مباحث سازنده و مؤثر معاد استوار است، یا مبتنی بر پذیرش چند اصل قرآنی دیگر مانند اختیار انسان، اصالت روح، تجرد روح و حسن و قبح عقلی... است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/27 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28]</ref>.


    این بخش، شامل شش فصل می‎شود. فصل پایانی آن درباره الهی بودن انگیزه‎هاست. نویسنده، معتقد است: قرآن برای ایجاد و تقویت الهی بودن انگیزه‎ها علاوه بر فراهم کردن بنیانی نیرومند (توحید خالص)، به‎ تحقیر سایر انگیزه‎ها پرداخته است. در این راستا قرآن حیات دنیا را مجازی و حیات آخرت را حقیقی می‎داند. همچنین این زندگی مادی را «زینت» و جاذبه آن را غیر واقعی، «عَرَض» و زودگذر، کالایی فریبنده و تلاشی که جز بازی و بیهودگی نیست، معرفی می‎کند؛ اما در مقابل، اگر انسان با «انگیزه‎ای الهی» در این دنیا زندگی کند، همه نعمات و امکانات دنیا، معنا و مفهوم والایی برایش پیدا خواهد کرد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص192</ref>.
    این بخش، شامل شش فصل می‎شود. فصل پایانی آن درباره الهی بودن انگیزه‎هاست. نویسنده، معتقد است: قرآن برای ایجاد و تقویت الهی بودن انگیزه‎ها علاوه بر فراهم کردن بنیانی نیرومند (توحید خالص)، به‎ تحقیر سایر انگیزه‎ها پرداخته است. در این راستا قرآن حیات دنیا را مجازی و حیات آخرت را حقیقی می‎داند. همچنین این زندگی مادی را «زینت» و جاذبه آن را غیر واقعی، «عَرَض» و زودگذر، کالایی فریبنده و تلاشی که جز بازی و بیهودگی نیست، معرفی می‎کند؛ اما در مقابل، اگر انسان با «انگیزه‎ای الهی» در این دنیا زندگی کند، همه نعمات و امکانات دنیا، معنا و مفهوم والایی برایش پیدا خواهد کرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/192 ر.ک: متن کتاب، ص192]</ref>.


    در بخش سوم، روابط انسان با خدا، مردم، خویشتن و طبیعت بررسی شده است. هریک از این ارتباطات، یا مثبت هستند یا منفی (بنابراین، این بخش به تبیین هشت نوع رابطه می‎پردازد). اکثر مفاهیم و واژه‎های شناخته‎شده اخلاقی بر اساس همین دسته‎بندی و با تکیه ‎بر آیات قرآن ارزیابی و بررسی شده‎اند<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28</ref>. بخش اول، به مفاهیم مربوط به رابطه بنده با خداوند اختصاص یافته است. مفاهیمی که در اخلاق قرآنی رابطه انسان با خدا را بیان می‎کند، دو قسمت است: مفاهیم مثبت و ارزشی، شامل اخلاص، اخبات، تقوا، توکل، خوف ‎و رجا، خشوع، تضرع، استکانت، خشیت، شکر، صبر؛ و مفاهیم منفی شامل فسق، فجور، سوء ظن به خدا، بی‎توجهی به مواخذه الهی و ریا می‎شوند که نویسنده به بیان آنها پرداخته است.
    در بخش سوم، روابط انسان با خدا، مردم، خویشتن و طبیعت بررسی شده است. هریک از این ارتباطات، یا مثبت هستند یا منفی (بنابراین، این بخش به تبیین هشت نوع رابطه می‎پردازد). اکثر مفاهیم و واژه‎های شناخته‎شده اخلاقی بر اساس همین دسته‎بندی و با تکیه ‎بر آیات قرآن ارزیابی و بررسی شده‎اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/27 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص27-28]</ref>. بخش اول، به مفاهیم مربوط به رابطه بنده با خداوند اختصاص یافته است. مفاهیمی که در اخلاق قرآنی رابطه انسان با خدا را بیان می‎کند، دو قسمت است: مفاهیم مثبت و ارزشی، شامل اخلاص، اخبات، تقوا، توکل، خوف ‎و رجا، خشوع، تضرع، استکانت، خشیت، شکر، صبر؛ و مفاهیم منفی شامل فسق، فجور، سوء ظن به خدا، بی‎توجهی به مواخذه الهی و ریا می‎شوند که نویسنده به بیان آنها پرداخته است.


    ایشان در فصل دوم، به مفاهیم مثبت و منفی ارتباط انسان با انسان دیگر پرداخته است؛ مفاهیمی چون انفاق، ایثار، صله‎رحم، وفا، برّ، احسان و عدل، تواضع، نفاق، حسد، سوء ظن به دیگران، غیبت، بخل، کذب و کبر را مورد بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص300-357</ref>.
    ایشان در فصل دوم، به مفاهیم مثبت و منفی ارتباط انسان با انسان دیگر پرداخته است؛ مفاهیمی چون انفاق، ایثار، صله‎رحم، وفا، برّ، احسان و عدل، تواضع، نفاق، حسد، سوء ظن به دیگران، غیبت، بخل، کذب و کبر را مورد بررسی قرار داده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/300 ر.ک: متن کتاب، ص300-357]</ref>.


    نویسنده، واژگانی چون تکبر، استنکاف، عالی و علو، بغی، بَطَر، عُتُوّ، طَغَو، استغنی، جبار، استهزاء و مجادله را نظیر و هم‎معنای کبر دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص358-364</ref>.
    نویسنده، واژگانی چون تکبر، استنکاف، عالی و علو، بغی، بَطَر، عُتُوّ، طَغَو، استغنی، جبار، استهزاء و مجادله را نظیر و هم‎معنای کبر دانسته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/358 ر.ک: همان، ص358-364]</ref>.


    ایشان در ارتباط انسان با خودش مفاهیمی همچون تفکر، اعتدل، غفلت، عجب، نادیده گرفتن حق را مورد بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: همان، ص366-381</ref>.
    ایشان در ارتباط انسان با خودش مفاهیمی همچون تفکر، اعتدل، غفلت، عجب، نادیده گرفتن حق را مورد بررسی قرار داده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/366 ر.ک: همان، ص366-381]</ref>.


    فصل پایانی کتاب به مفاهیمی در ارتباط انسان با طبیعت اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل به مفاهیمی چون استفاده بهینه از طبیعت، نظافت و اسراف پرداخته و با استفاده از آیات قرآن مطالبی را در این موضوعات ارائه داده است<ref>ر.ک: همان، ص384-392</ref>.
    فصل پایانی کتاب به مفاهیمی در ارتباط انسان با طبیعت اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل به مفاهیمی چون استفاده بهینه از طبیعت، نظافت و اسراف پرداخته و با استفاده از آیات قرآن مطالبی را در این موضوعات ارائه داده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16877/1/384 ر.ک: همان، ص384-392]</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    خط ۸۰: خط ۸۰:
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:25 آبان الی 24 آذر(97)]]
     
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:قربانی-باقی زاده]]
    [[رده:سال97-25آبان الی24آذر]]
    [[رده:سال97-25آبان الی24آذر]]

    نسخهٔ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۲۵

    ‏مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی در قرآن
    مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی در قرآن
    پدیدآورانفهيم‌نيا، محمدحسين (نويسنده)
    عنوان‌های دیگرمباني و مفاهيم اخلاق اسلامي در قرآن
    ناشربوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)
    مکان نشرايران - قم
    سال نشرمجلد1: 1389ش,
    شابک978-964-09-0507-4
    زبانفارسي عربي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی در قرآن، اثر محمدحسین فهیم‎نیا (معاصر)، کتابی است که با رویکرد قرآنی، برخی از مفاهیم اخلاقی را شرح کرده است. در ابتدای کتاب مقدمه‎ای توسط احمد عابدی نوشته شده است.

    ساختار

    کتاب از دو مقدمه و سه بخش تشکیل شده است. بخش اول در سه فصل، بخش دوم در شش فصل، بخش سوم در چهار فصل آمده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در مقدمه، اهمیت کتاب و توضیح مختصری از مباحث آن را ارائه داده است[۱].

    مقدمه احمد عابدی، حاوی دو بحث «حضور خداوند» و «حب خداوند» است. ایشان این دو بحث را به دلیل اینکه نویسنده کتاب کمتر به این دو مبحث پرداخته، مورد تأکید قرار داده است[۲].

    احمد عابدی در بحث توجه به «حضور خداوند» می‎گوید: اگر کسی هنگام گناه معتقد باشد که خداوند او را نمی‎بیند، در این صورت کافر شده است و اگر بر این باور است که خداوند او را می‎بیند، اما اهمیت نمی‎دهد، در این صورت خدا را کمتر از بندگان خدا دانسته است و چنانچه واقعاً به حضور و دیدن خدا باور دارد، قهرا آنچه را که موجب خشم و غضب خدای شود، انجام نخواهد داد[۳].

    ایشان در باب «حب خداوند»، می‎گوید: بدون علم و معرفت هرگز محبت حاصل نمی‎شود، همچنان‎که مجالست و معاشرت باعث ازدیاد محبت می‎شود؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد حب خداوند داشته باشد، باید از راه علم و معرفت، شناخت خود را به خداوند متعال و اسما و صفات الهی تقویت کند و سپس با ذکر، دعا و توجه به خداوند، به این محبت بیفزاید[۴].

    کتاب، شامل سه بخش است: بخش اول شامل دو فصل است که در فصل اول به مفاهیم و کلیات اخلاق و در فصل دوم به اخلاق فضیلت‎مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است[۵].

    نویسنده در تعریف اخلاق، پس از ذکر مطالبی، آنچه را فیض کاشانی در معنای اخلاق گفته پسندیده و آن را به‎عنوان نظر منتخب بیان می‎کند. او می‎گوید: لازم است اخلاق را طوری تعریف کنیم که از سایر علوم متمایز شود. قانون (حقوق)، فقه و به‎خصوص مستحبات آن، سیاست، آداب‎ورسوم اجتماعی، سیر و سلوک، عرفان عملی، پند و موعظه و... گرچه به اخلاق نزدیکند، هیچ‎کدام از آن‎ها اخلاق نیستند... فیض کاشانی در معنای اخلاق می‎نویسد: خُلق که از آن در زبان پارسی، «خوی» تعبیر می‎کنند، عبارت از هیئت خاصی است که در ما ظهور و رسوخ می‎نماید و به کمک آن، افعال را به‎آسانی انجام می‎دهیم و نیازمند اندیشه و فکر نمی‎شویم و هرگاه هیئت مزبور به‎طوری ظهور پیدا کند که افعال پسندیده از آن ناشی شود – چنان‎که مورد رضایت عقل و شرع باشد – آن را «خوی نیک» نامند و اگر برخلاف انتظار از آن کارهای نکوهیده سر بزند آن را «خوی زشت» می‎گویند[۶].

    ایشان در ادامه مباحث این بخش به بررسی و شناسایی مفاهیمی چون «آداب»، «سیر و سلوک»، «عرفان» و «روان‎شناسی تربیتی» می‎پردازد، سپس می‎گوید: موضوع اخلاق، شناسایی فضایل و رذایل اخلاقی است و تلاش دارد صورت باطنی انسان را زیبا و جذاب و آن را اصلاح کند. در مرتبه پس از اخلاق، «سیر و سلوک» قرار دارد که راهکارهای لازم برای رسیدن به فضایل و دور شدن از زشتی‎های اخلاقی را ارائه می‎دهد... تفاوت آداب با اخلاق، سیر و سلوک و عرفان، عمدتا این است که آداب، مربوط به امور ظاهری و بدنی انسان است؛ اگرچه نیاز به زمینه‎های درونی و فرهنگی دارد و «روان‎شناسی تربیتی» در پی ایجاد زمینه لازم برای امور آموزشی و تربیتی است و تلاش دارد تا شرایط لازم را برای یادگیری بیشتر، فراهم و موانعی را که احیاناً وجود دارد، برطرف کند[۷].

    در فصل دوم این بخش، به اخلاق فضیلت‎مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است. افلاطون، فیلسوف برجسته یونان باستان، رویکردی معنوی و ماورای طبیعی به اخلاق داشت و در مقابل او، شاگردش ارسطو، رویکردی طبیعت‎گرا در پیش گرفته بود. ازاین‎رو در تاریخ فلسفه، فلاسفه‎ای که در ارزش‎گذاری به منبعی مافوق طبیعت مثل خدا یا عقل محض توجه کرده‎اند تحت تأثیر افلاطون بوده‎اند. فیلسوفانی که معیارهای اخلاقی را در نیازهای اساسی انسان و تمایلات و استعدادهای او جستجو کرده‎اند، متأثر از ارسطو بوده‎اند[۸].

    معیار سنجش سعادت در رویکرد اخلاقی ارسطو، اعتدال است؛ اما این معیار در مواردی قابل‎نقض است. مهم‎ترین اشکال در نقض این نظریه آن است که میان وفای به وعده و تخلف از آن حد وسطی وجود ندارد؛ همان ‎طور که بین «راست گفتن و دروغ گفتن» نیز اعتدال و حد وسط وجود ندارد... از اشکالات مهم بر نظریه ارسطو، رویکرد مادی و این دنیایی اوست. ارسطو سه عنصر را در سعادت شرط می‎داند: لذت، دوام لذت و فراگیری آن؛ اما مثال‎های او برای این شروط، مثل زن و خانه، همه خاص این دنیاست و از آخرت و سعادت قصوا غفلت کرده است[۹].

    نویسنده در ادامه، طرح و نظریه اسلام در اخلاق را به معرض نمایش می‎گذارد.

    در بخش دوم، به مبانی قرآنی اخلاق اشاره شده است. اخلاق قرآنی بر پایه‎هایی مثل تصحیح اعتقادات یا مباحث سازنده و مؤثر معاد استوار است، یا مبتنی بر پذیرش چند اصل قرآنی دیگر مانند اختیار انسان، اصالت روح، تجرد روح و حسن و قبح عقلی... است[۱۰].

    این بخش، شامل شش فصل می‎شود. فصل پایانی آن درباره الهی بودن انگیزه‎هاست. نویسنده، معتقد است: قرآن برای ایجاد و تقویت الهی بودن انگیزه‎ها علاوه بر فراهم کردن بنیانی نیرومند (توحید خالص)، به‎ تحقیر سایر انگیزه‎ها پرداخته است. در این راستا قرآن حیات دنیا را مجازی و حیات آخرت را حقیقی می‎داند. همچنین این زندگی مادی را «زینت» و جاذبه آن را غیر واقعی، «عَرَض» و زودگذر، کالایی فریبنده و تلاشی که جز بازی و بیهودگی نیست، معرفی می‎کند؛ اما در مقابل، اگر انسان با «انگیزه‎ای الهی» در این دنیا زندگی کند، همه نعمات و امکانات دنیا، معنا و مفهوم والایی برایش پیدا خواهد کرد[۱۱].

    در بخش سوم، روابط انسان با خدا، مردم، خویشتن و طبیعت بررسی شده است. هریک از این ارتباطات، یا مثبت هستند یا منفی (بنابراین، این بخش به تبیین هشت نوع رابطه می‎پردازد). اکثر مفاهیم و واژه‎های شناخته‎شده اخلاقی بر اساس همین دسته‎بندی و با تکیه ‎بر آیات قرآن ارزیابی و بررسی شده‎اند[۱۲]. بخش اول، به مفاهیم مربوط به رابطه بنده با خداوند اختصاص یافته است. مفاهیمی که در اخلاق قرآنی رابطه انسان با خدا را بیان می‎کند، دو قسمت است: مفاهیم مثبت و ارزشی، شامل اخلاص، اخبات، تقوا، توکل، خوف ‎و رجا، خشوع، تضرع، استکانت، خشیت، شکر، صبر؛ و مفاهیم منفی شامل فسق، فجور، سوء ظن به خدا، بی‎توجهی به مواخذه الهی و ریا می‎شوند که نویسنده به بیان آنها پرداخته است.

    ایشان در فصل دوم، به مفاهیم مثبت و منفی ارتباط انسان با انسان دیگر پرداخته است؛ مفاهیمی چون انفاق، ایثار، صله‎رحم، وفا، برّ، احسان و عدل، تواضع، نفاق، حسد، سوء ظن به دیگران، غیبت، بخل، کذب و کبر را مورد بررسی قرار داده است[۱۳].

    نویسنده، واژگانی چون تکبر، استنکاف، عالی و علو، بغی، بَطَر، عُتُوّ، طَغَو، استغنی، جبار، استهزاء و مجادله را نظیر و هم‎معنای کبر دانسته است[۱۴].

    ایشان در ارتباط انسان با خودش مفاهیمی همچون تفکر، اعتدل، غفلت، عجب، نادیده گرفتن حق را مورد بررسی قرار داده است[۱۵].

    فصل پایانی کتاب به مفاهیمی در ارتباط انسان با طبیعت اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل به مفاهیمی چون استفاده بهینه از طبیعت، نظافت و اسراف پرداخته و با استفاده از آیات قرآن مطالبی را در این موضوعات ارائه داده است[۱۶].

    وضعیت کتاب

    فهرست محتویات در ابتدای کتاب و کتاب‎نامه و فهرست آیات و روایات در انتهای آن آمده است.

    پاورقی‎ها به بیان مستندات مطالب کتاب اختصاص یافته است. نویسنده در ارجاع‎نویسی، ابتدا نام نویسنده، سپس نام کتاب، شماره جلد و صفحه را ذکر کرده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها