۵۳٬۳۲۷
ویرایش
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR01858.jpg|بندانگشتی» ایجاد کرد.) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
</div> | </div> | ||
==ولادت== | |||
زندگينامه مؤلف از زبان خودش | |||
حقير بعد از ظهر هفتم محرم سال 1312 ق (برابر با 30 تير 1272 ش و 21 ژوئيه 1893 م) در يكى از محلههاى مركز شهر اصفهان (معروف به محلۀ نور در ميان طايفهاى از سادات معروف به مير محمد صادقى) ديده به جهان گشودم. | |||
من چهارمين فرزند خانواده و اولين پسر آن بودم، به اين لحاظ آن گونه كه نقل مىكردند توجه مخصوص نزديكان به سوى من جلب شده بود. | |||
با توجه به علاقه و اخلاص وافر پدرم نسبت به آستان مبارك حضرت ابى عبد اللّه الحسين عليه السّلام من را عبد الحسين ناميدند، اين نام از ابتدا براى من موجب بركات فراوان شده است و همواره نسبت به آن افتخار مىكنم. | با توجه به علاقه و اخلاص وافر پدرم نسبت به آستان مبارك حضرت ابى عبد اللّه الحسين عليه السّلام من را عبد الحسين ناميدند، اين نام از ابتدا براى من موجب بركات فراوان شده است و همواره نسبت به آن افتخار مىكنم. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۹: | ||
نزديكان، آن روز حفظ زيارات را به هوش و حافظه خوب كودك منتسب مىكردند، اما حقير كه بعدها دعاى كميل، زيارت عاشورا، زيارت جامعۀ كبيره و زيارت چهارده معصوم را از حفظ مىخواندم و اكنون در اين 95 سال زندگى هنوز جزئيات آن سفر مقدس را به خوبى به ياد دارم، آن را جز عنايت الهى و تفضل مولا نمىدانم. | نزديكان، آن روز حفظ زيارات را به هوش و حافظه خوب كودك منتسب مىكردند، اما حقير كه بعدها دعاى كميل، زيارت عاشورا، زيارت جامعۀ كبيره و زيارت چهارده معصوم را از حفظ مىخواندم و اكنون در اين 95 سال زندگى هنوز جزئيات آن سفر مقدس را به خوبى به ياد دارم، آن را جز عنايت الهى و تفضل مولا نمىدانم. | ||
==تحصیلات== | |||
بعد از اين سفر مرا به مكتب خانه فرستادند و پس از فراگيرى خواندن و نوشتن، حساب، قرآن و نصاب الصبيان، راهى مدرسه علميه شدم. | بعد از اين سفر مرا به مكتب خانه فرستادند و پس از فراگيرى خواندن و نوشتن، حساب، قرآن و نصاب الصبيان، راهى مدرسه علميه شدم. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۷: | ||
در ابتداى طلبگى، در مدرسۀ ميرزا مهدى حجرهاى گرفتم و آنجا مشغول درس و بحث شدم، از ابتداى مقدمات تا معالم را خدمت مرحوم حاج آقا آخوند زفرهاى بودم. معالم را خدمت مرحوم سيد احمد خوانسارى خواندم. | در ابتداى طلبگى، در مدرسۀ ميرزا مهدى حجرهاى گرفتم و آنجا مشغول درس و بحث شدم، از ابتداى مقدمات تا معالم را خدمت مرحوم حاج آقا آخوند زفرهاى بودم. معالم را خدمت مرحوم سيد احمد خوانسارى خواندم. | ||
==اساتید== | |||
مرحوم آقاى شيخ علوى يزدى كه بسيار در ادبيات مسلّط بود در مدرسۀ صدر شرح لمعه مىفرمود. اين درس، بسيار خوب و متين و با آهنگى بلند گفته مىشد، صداى خوب آن مرحوم در تمام مدرسه به گوش مىرسيد. شرح لمعه را من خدمت ايشان خواندم. نزد مرحوم آقاى شيخ حسن يزدى منطق را خواندم. | مرحوم آقاى شيخ علوى يزدى كه بسيار در ادبيات مسلّط بود در مدرسۀ صدر شرح لمعه مىفرمود. اين درس، بسيار خوب و متين و با آهنگى بلند گفته مىشد، صداى خوب آن مرحوم در تمام مدرسه به گوش مىرسيد. شرح لمعه را من خدمت ايشان خواندم. نزد مرحوم آقاى شيخ حسن يزدى منطق را خواندم. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۹: | ||
==تفسير اطيب البيان از زبان مؤلف== | ==تفسير اطيب البيان از زبان مؤلف== | ||
نگارش تفسير را از سال 1341، به صورت مداوم شروع كردم. علت نگارش هم سفارش حضرت حجت-ارواحنا فداء-بود كه در عالم رؤيا به حقير داشتند و به بنده امر فرمودند كه اين تفسير را بنگارم (جريان اين خواب و چگونگى آن در پايان جلد 14 تفسير اطيب البيان نقل شده است) كه آن زمان من بدون وقفه، به نگارش آن مشغول شدم، با پايان گرفتن هر يك از جلدها همان را منتشر مىساختم، به اين ترتيب كار تأليف و انتشار، همزمان به پيش مىرفت. | نگارش تفسير را از سال 1341، به صورت مداوم شروع كردم. علت نگارش هم سفارش حضرت حجت-ارواحنا فداء-بود كه در عالم رؤيا به حقير داشتند و به بنده امر فرمودند كه اين تفسير را بنگارم (جريان اين خواب و چگونگى آن در پايان جلد 14 تفسير اطيب البيان نقل شده است) كه آن زمان من بدون وقفه، به نگارش آن مشغول شدم، با پايان گرفتن هر يك از جلدها همان را منتشر مىساختم، به اين ترتيب كار تأليف و انتشار، همزمان به پيش مىرفت. |
ویرایش