المعاد و عالم الآخرة: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
[[مکارم شیرازی، ناصر|آيتالله مكارم]]، در اين اثر ارزشمند مطالب فراوانى را مطرح كرده است كه به جهت محدوديت اين مقاله به اختصار برخى از مهمترين مطالب كتاب ارائه مىشود: | [[مکارم شیرازی، ناصر|آيتالله مكارم]]، در اين اثر ارزشمند مطالب فراوانى را مطرح كرده است كه به جهت محدوديت اين مقاله به اختصار برخى از مهمترين مطالب كتاب ارائه مىشود: | ||
عده زيادى از مردم از مرگ وحشت دارند. نویسنده معتقد است كه عامل اصلى اين وحشت هميشگى دو چيز بيش نيست. اولين عامل تفسير مرگ به معنى فناست. انسان هميشه از نيستىها مىگريزد، از بيمارى مىگريزد كه نيستى سلامت است، از تاريكى وحشت دارد كه نيستى نور است. اينكه چرا انسان از عدم و نيستى مىترسد و وحشت مىكند دليلش روشن است، هستى با هستى گره خورده است، و وجود با وجود آشناست، هرگز وجود با عدم آشنايى ندارد، پس بيگانگى ما از نيستى كاملًا طبيعى است. حال اگر مرگ را پایان همه چيز بدانيم و گمان كنيم با مردن همه چيز پایان مىگيرد، حق داريم كه از آن بترسيم، و حتّى از اسم و خيال آن وحشت كنيم، چرا كه مرگ همه چيز را از ما مىگيرد. امّا اگر مرگ را سرآغاز يك زندگى نوين، و حيات جاودان و دريچهاى به سوى يك جهان بزرگ بدانيم، طبيعى است كه نه تنها از آن وحشتى نداشته باشيم، بلكه به كسانى كه | عده زيادى از مردم از مرگ وحشت دارند. نویسنده معتقد است كه عامل اصلى اين وحشت هميشگى دو چيز بيش نيست. اولين عامل تفسير مرگ به معنى فناست. انسان هميشه از نيستىها مىگريزد، از بيمارى مىگريزد كه نيستى سلامت است، از تاريكى وحشت دارد كه نيستى نور است. اينكه چرا انسان از عدم و نيستى مىترسد و وحشت مىكند دليلش روشن است، هستى با هستى گره خورده است، و وجود با وجود آشناست، هرگز وجود با عدم آشنايى ندارد، پس بيگانگى ما از نيستى كاملًا طبيعى است. حال اگر مرگ را پایان همه چيز بدانيم و گمان كنيم با مردن همه چيز پایان مىگيرد، حق داريم كه از آن بترسيم، و حتّى از اسم و خيال آن وحشت كنيم، چرا كه مرگ همه چيز را از ما مىگيرد. امّا اگر مرگ را سرآغاز يك زندگى نوين، و حيات جاودان و دريچهاى به سوى يك جهان بزرگ بدانيم، طبيعى است كه نه تنها از آن وحشتى نداشته باشيم، بلكه به كسانى كه پاک و سربلند به سوى آن گام برمىدارند، تبريك گوييم. | ||
عامل دوم، پروندههاى سياه است. گروهى را مىشناسیم كه مرگ را به معنى فنا و نيستى تفسير نمىكنند و هرگز منكر زندگى بعد از مرگ نيستند؛ امّا با اين حال از مرگ وحشت دارند؛ چرا كه پرونده اعمال آنها آن قدر سياه و تاريك است كه از مجازاتهاى دردناك بعد از مرگ وحشت دارند. | عامل دوم، پروندههاى سياه است. گروهى را مىشناسیم كه مرگ را به معنى فنا و نيستى تفسير نمىكنند و هرگز منكر زندگى بعد از مرگ نيستند؛ امّا با اين حال از مرگ وحشت دارند؛ چرا كه پرونده اعمال آنها آن قدر سياه و تاريك است كه از مجازاتهاى دردناك بعد از مرگ وحشت دارند. |
نسخهٔ ۱۳ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۲۰:۲۱
المعاد و عالم الآخرة | |
---|---|
پدیدآوران | مکارم شیرازی، ناصر (نویسنده) حمرانی، عبدالرحیم (گردآورنده) |
عنوانهای دیگر | معاد و جهان پس از مرگ. عربی معاد و جهان پس از مرگ |
ناشر | مدرسة الإمام علي بن أبيطالب(علیهالسلام) |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1425 ق |
چاپ | 1 |
موضوع | رستاخیز
مرگ معاد |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 222 /م7 م6043 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
المعاد و عالم الآخرة، تأليف آيتالله مكارم شيرازى با موضوع علم كلام و به زبان عربى است. نویسنده در اين اثر تلاش كرده است به زبانى ساده مهمترين شبهات مربوط به جهان آخرت را تبيين نمايد.
ساختار
كتاب در ضمن فصول متعدد مشتمل بر يك يا چند بخش تدوين شده است. مهمترين سرفصلهاى كتاب عبارت است از: فطرى بودن معاد، ادله قرآنى و عقلى معاد، استقلال روح، معاد جسمانى، علامتهاى قيامت.
نویسنده در اولين مبحث كتاب انگيزه خود از پرداختن به اين بحث را اهميت موضوع، نگارش كتب اندك در اين رابطه، نياز شديد افراد بشرى به معرفت حوادث پس از مرگ، دانسته است.
گزارش محتوا
آيتالله مكارم، در اين اثر ارزشمند مطالب فراوانى را مطرح كرده است كه به جهت محدوديت اين مقاله به اختصار برخى از مهمترين مطالب كتاب ارائه مىشود:
عده زيادى از مردم از مرگ وحشت دارند. نویسنده معتقد است كه عامل اصلى اين وحشت هميشگى دو چيز بيش نيست. اولين عامل تفسير مرگ به معنى فناست. انسان هميشه از نيستىها مىگريزد، از بيمارى مىگريزد كه نيستى سلامت است، از تاريكى وحشت دارد كه نيستى نور است. اينكه چرا انسان از عدم و نيستى مىترسد و وحشت مىكند دليلش روشن است، هستى با هستى گره خورده است، و وجود با وجود آشناست، هرگز وجود با عدم آشنايى ندارد، پس بيگانگى ما از نيستى كاملًا طبيعى است. حال اگر مرگ را پایان همه چيز بدانيم و گمان كنيم با مردن همه چيز پایان مىگيرد، حق داريم كه از آن بترسيم، و حتّى از اسم و خيال آن وحشت كنيم، چرا كه مرگ همه چيز را از ما مىگيرد. امّا اگر مرگ را سرآغاز يك زندگى نوين، و حيات جاودان و دريچهاى به سوى يك جهان بزرگ بدانيم، طبيعى است كه نه تنها از آن وحشتى نداشته باشيم، بلكه به كسانى كه پاک و سربلند به سوى آن گام برمىدارند، تبريك گوييم.
عامل دوم، پروندههاى سياه است. گروهى را مىشناسیم كه مرگ را به معنى فنا و نيستى تفسير نمىكنند و هرگز منكر زندگى بعد از مرگ نيستند؛ امّا با اين حال از مرگ وحشت دارند؛ چرا كه پرونده اعمال آنها آن قدر سياه و تاريك است كه از مجازاتهاى دردناك بعد از مرگ وحشت دارند.
از مطالب مهم ديگرى كه به آن پرداخته شده است، اثرات تربيتى ايمان به معاد است. اعتقاد به وجود دادگاه بزرگ آخرت، فوقالعاده در زندگى امروز ما مؤثّر است. ايمان به معاد، موج نيرومندى از احساس مسئوليّت در برابر هر كار در اعماق روح انسان ايجاد مىشود، كه او را در برابر انحرافات و گمراهىها، ظلمها و تجاوزها كنترل مىكند.
در درون وجود انسان نيروى مرموزى است كه فلاسفه آن را «عقل عملى» مىنامند و قرآن مجيد «نفس لوامهاش» مىخواند و امروز از آن به «وجدان» تعبير مىكنند. از آنجا كه مسئله زندگى پس از مرگ و دادگاه عظيم رستاخيز براى انسانى كه در محدوده اين جهان زندانى است، مطلب تازهاى به نظر مىرسد. خداوند نمونه كوچكى از آن دادگاه را در همين دنيا به ما ارائه داده است كه نامش دادگاه وجدان است و اين از جمله ادله بر وجود معاد است.
فطرى بودن معاد از موضوعات مهم معاد است. نویسنده خاطر نشان مىكند كه معمولًا مىگويند خداشناسى در فطرت و سرشت آدمى است، و اگر به كاوش ضمير آگاه و ناآگاه انسان بپردازيم به ايمان و علاقه او به يك مبدأ ماوراءِ طبيعى كه از روى علم و برنامه و هدف اين جهان را آفريده است، دست مىيابيم. ولى اين منحصر به مسئله «توحيد و خداشناسى» نيست، تمام اصول و فروع اساسى دين بايد در درون فطرت باشد، در غير اين صورت هماهنگى لازم ميان دستگاه «تشريع» و «تكوين» حاصل نخواهد شد.
در عصر پيامبر(ص) بر اثر عدم دانش و كوتاهى افكار، عقيده به عالم پس از مرگ و زنده شدن مردگان يك نوع جنون يا تهمت بر خدا محسوب مىشد، و اعتقاد به جوشش حيات از ماده بىجان، جنونآميز تلقّى مىگرديد. قرآن در برابر اين گونه افكار دست به استدلالات مختلفى زده كه هم انديشمندان بزرگ و هم افراد عادى بتوانند از آن استفاده كنند. از جمله اين استدلالات است:
- گاهى قرآن به آنها مىگويد، شما همواره با چشم خود صحنههاى معاد را در زندگى روزانه مىبينيد كه چگونه موجوداتى مىميرند و بار ديگر زنده مىشوند باز هم از مسئله معاد در شك و ترديد هستيد؟! اگر زندگى بعد از مرگ مفهوم نداشت ما اين صحنه را هر سال در برابر چشم خود نمىديديم، اگر زندگى بعد از مرگ امرى محال، و سخنى جنونآميز باشد، به صورت يك امر حسّى در برابر چشمانمان تكرار نمىشود.
- گاهى نيز قرآن دست آنها را گرفته، به سوى آغاز آفرينش مىبرد، آفرينش نخستين را يادآور مىشود.
- گاه قدرت عظيم خدا را در پهنه آفرينش زمين و آسمان، يادآور مىشود.
- گاه رستاخيز «انرژىها» را در نظر آنها منعكس مىكند.
بسيارى سؤال مىكنند، فلسفه آفرينش اين جهان بزرگ چيست؟ در پاسخ اين سؤال سخن بسيار است؛ ولى در چند جمله مىتوان پاسخ روشنى را خلاصه كرد و آن اين كه: اشتباه بزرگ اين است كه ما صفات خدا را با خودمان مقايسه كنيم، ما چون موجود محدودى هستيم هر كارى را براى رفع كمبود مىكنيم، درس مىخوانيم كمبود علم ما برطرف شود.
امّا در مورد خداوند كه وجودى است بىنهايت از هر نظر، اگر كارى انجام دهد، بايد هدف او را در بيرون وجود او جستوجو كنيم، او خلق نمىكند تا سودى كند، بلكه هدف او اين است تا بر بندگان جُودى كند. آفرينش ما از عدم خود يك گام برجسته تكاملى بود، فرستادن پيامبران و نزول كتب آسمانى و تعيين قوانين و برنامهها، هر يك پايهاى براى اين تكامل ما محسوب مىشود.
براى اثبات اصالت و استقلال و بقاى روح، دلائل فراوان و پيچيدهاى اقامه شده است كه نویسنده بعضى از روشنترين آنها را با عباراتى ساده و روان بيان كرده است كه تنها به عناوين آنها اشاره مىشود: يك جهان بزرگ را در محيط كوچكى نمىتوان جاى داد، خاصیّت بروننمايى روح، دلائل تجربى اصالت و استقلال روح.
از سؤالات مهمّى كه در بحث معاد مطرح است، اين كه آيا معاد تنها جنبه «روحانى» دارد، و يا جسم و بدن انسان نيز در جهان ديگر باز مىگردد، و انسان با همين روح و جسمى كه در دنيا دارد، تنها در سطحى برتر و بالاتر، به زندگى جديد ادامه مىدهد؟ جمعى از فلاسفه پيشين تنها به معاد روحانى معتقد بودند و جسم را مركبى مىدانستند كه تنها در اين دنيا با انسان است و بعد از مرگ از آن بىنياز مىشود، و آن را رها مىسازد و به عالم ارواح مىشتابد. ولى عقيده علماى بزرگ اسلام و بسيارى از فلاسفه اين است كه معاد در هر دو جنبه؛ يعنى «روحانى» و «جسمانى» صورت مىگيرد، درست است كه اين جسم خاک مىشود، و اين خاک در زمين پراكنده و گم خواهد شد؛ ولى خداوند قادر و عالم تمام اين ذرات را در رستاخيز جمعآورى كرده، لباس حيات جديدى بر آنها مىپوشاند، و از اين موضوع تعبير به «معاد جسمانى» مىكنند، زيرا بازگشت روح را مسلم گرفتهاند و چون گفتوگو تنها در بازگشت جسم است، اين نام براى اين عقيده انتخاب شده است. به هر حال آياتى كه در قرآن درباره معاد سخن مىگويد، روى «معاد جسمانى» هم تكيه دارد.
نویسنده در آخرين مباحث كتاب به شواهد قرآنى و عقلى معاد جسمانى و علامتهاى روز قيامت اشاره مىكند.
وضعیت کتاب
كتاب فاقد فهرست است. در پاورقى كتاب تنها آدرس آيات ذكر شده است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.