۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
===انگیزه تألیف=== | ===انگیزه تألیف=== | ||
مؤلف در آغاز و انجـام، دو بار از فتح بن خاقـان - دولتمرد دانشمند در دربار متوکل عباسی که همراه خلیفـه، در شوال 247ق، به قتـل رسید - نام برده و روشن است که کتاب را برای او تألیف کرده است<ref>همان</ref>. | مؤلف در آغاز و انجـام، دو بار از فتح بن خاقـان - دولتمرد دانشمند در دربار متوکل عباسی که همراه خلیفـه، در شوال 247ق، به قتـل رسید - نام برده و روشن است که کتاب را برای او تألیف کرده است.<ref>همان</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
باب اول در آیین ورود بر پادشاهان و رفتار پادشاه با واردین است. نویسنده در این باب میگوید که اگر آن شخص واردشونده از بزرگان و طبقه اشراف باشد، باید پس از ورود در جایی بایستد که از پادشاه چندان دور نباشد و به او نباید بسیار نزدیک شود. سپس میگوید باید بر پادشاه ایستاده سلام کند و اگر شاه او را نزدیکتر خواند باید نزدیک برود و دست و پای پادشاه را ببوسد، سپس برخیزد و کنار رود و در ردیف امثال خود قرار گیرد. بعد از اجازه دادن پادشاه بنشیند و اگر پادشاه با او سخن گفت باید با صدای آهسته پاسخ دهد و در هنگام پاسخ دادن زیاد حرکت نکند... و اگر شخص واردشونده از طبقات متوسط باشد، حقوق پادشاهی بر او واجب میکند که بایستد و دور از ذات شاهانه باشد و اگر شاه او را دعوت به نزدیک آمدن نمود، سه گام یا بیشتر پیش برود و بایستد و اگر باز اجازه نزدیک آمدن یافت، به همان اندازه پیش برود... بعد از ورود، سلام دهد و متوجه پادشاه باشد؛ پس اگر شاه ساکت ماند و پاسخ نداد بدون سلام و سخنی، بازگردد و اگر او را بهپیش خواند چند گامی فراتر نهد و بایستد و سر به زیر افکند تا چون دوباره او را بخواند... در موقع نشستن بعد از اینکه شاه اجازه نشستن به او داد، باید دوزانو بنشیند... و چون شاه از سخن گفتن بازایستاد، او برخیزد و بدون آنکه پشت به شاه کند، عقب رود و آنجا را ترک کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1-2</ref>. | باب اول در آیین ورود بر پادشاهان و رفتار پادشاه با واردین است. نویسنده در این باب میگوید که اگر آن شخص واردشونده از بزرگان و طبقه اشراف باشد، باید پس از ورود در جایی بایستد که از پادشاه چندان دور نباشد و به او نباید بسیار نزدیک شود. سپس میگوید باید بر پادشاه ایستاده سلام کند و اگر شاه او را نزدیکتر خواند باید نزدیک برود و دست و پای پادشاه را ببوسد، سپس برخیزد و کنار رود و در ردیف امثال خود قرار گیرد. بعد از اجازه دادن پادشاه بنشیند و اگر پادشاه با او سخن گفت باید با صدای آهسته پاسخ دهد و در هنگام پاسخ دادن زیاد حرکت نکند... و اگر شخص واردشونده از طبقات متوسط باشد، حقوق پادشاهی بر او واجب میکند که بایستد و دور از ذات شاهانه باشد و اگر شاه او را دعوت به نزدیک آمدن نمود، سه گام یا بیشتر پیش برود و بایستد و اگر باز اجازه نزدیک آمدن یافت، به همان اندازه پیش برود... بعد از ورود، سلام دهد و متوجه پادشاه باشد؛ پس اگر شاه ساکت ماند و پاسخ نداد بدون سلام و سخنی، بازگردد و اگر او را بهپیش خواند چند گامی فراتر نهد و بایستد و سر به زیر افکند تا چون دوباره او را بخواند... در موقع نشستن بعد از اینکه شاه اجازه نشستن به او داد، باید دوزانو بنشیند... و چون شاه از سخن گفتن بازایستاد، او برخیزد و بدون آنکه پشت به شاه کند، عقب رود و آنجا را ترک کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1-2</ref>. | ||
اگر کسی که بر پادشاه وارد میشود، از حیث فرمانروایی و ارجمندی و خاندان با او مساوی بود، در این صورت بر پادشاه لازم است به احترام او از جای برخیزد و چند گام به استقبال او رود و او را در بر گیرد و دستش را گرفته و بهجای خود نشاند و خود از او پایینتر نشیند. نویسنده در ادامه به دلیل این نوع برخورد پادشاه اشاره نموده است<ref>ر.ک: همان، ص2</ref>. | اگر کسی که بر پادشاه وارد میشود، از حیث فرمانروایی و ارجمندی و خاندان با او مساوی بود، در این صورت بر پادشاه لازم است به احترام او از جای برخیزد و چند گام به استقبال او رود و او را در بر گیرد و دستش را گرفته و بهجای خود نشاند و خود از او پایینتر نشیند. نویسنده در ادامه به دلیل این نوع برخورد پادشاه اشاره نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص2</ref>. | ||
باب دوم کتاب به آیین غذا خوردن با شاهان اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدا از آداب نکوهیدهای که در همسفره بودن با پادشاه باید ترک شود، سخن به میان آورده است. او زیادهروی، زیاد حرکت کردن شخص و دست دراز کردن متعدد بهسوی اغذیه و پرخوری را از جمله آنها میداند. سپس با بازگویی حکایتی از خلیفه عباسی، مطلب را پی میگیرد. | باب دوم کتاب به آیین غذا خوردن با شاهان اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدا از آداب نکوهیدهای که در همسفره بودن با پادشاه باید ترک شود، سخن به میان آورده است. او زیادهروی، زیاد حرکت کردن شخص و دست دراز کردن متعدد بهسوی اغذیه و پرخوری را از جمله آنها میداند. سپس با بازگویی حکایتی از خلیفه عباسی، مطلب را پی میگیرد. |
ویرایش