صلح الحسن علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۹: خط ۲۹:
    '''صلح الحسن‌ عليه‌السلام'''، از آثار [[شيخ راضى آل ياسين]] (م 1372ق)، به زبان عربى و در زمره متقن‌ترين کتب تاريخى در موضوع خود است. مؤلف در آن به موضوعاتى پرداخته که در کتب مشابه، به آنها کمتر توجه شده و موضوع صلح امام حسن(ع) و علت و عوامل آن را به‌خوبى بيان مى‌کند.
    '''صلح الحسن‌ عليه‌السلام'''، از آثار [[شيخ راضى آل ياسين]] (م 1372ق)، به زبان عربى و در زمره متقن‌ترين کتب تاريخى در موضوع خود است. مؤلف در آن به موضوعاتى پرداخته که در کتب مشابه، به آنها کمتر توجه شده و موضوع صلح امام حسن(ع) و علت و عوامل آن را به‌خوبى بيان مى‌کند.


    مؤلف در بيان هدف از نگارش کتاب، نوشته است: هدف از نگارش اين سطور اين بود که از راه منطق صحيح و ترديدناپذير، عظمت اين امام، بى هيچ شائبه عيب و نقص و اشکال و ايراد آشکار گردد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/19 آل‌یاسین، راضی، ص19]</ref>
    مؤلف در بيان هدف از نگارش کتاب، نوشته است: هدف از نگارش اين سطور اين بود که از راه منطق صحيح و ترديدناپذير، عظمت اين امام، بى هيچ شائبه عيب و نقص و اشکال و ايراد آشکار گردد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/19 آل‌یاسین، راضی، ص19]</ref>.


    == ساختار ==
    == ساختار ==
    خط ۳۸: خط ۳۸:
    بخش دوم، شامل سيزده فصل و بخش سوم، شامل هشت فصل مى‌باشد. گفتار پايانى کتاب مقايسه‌اى ميان شرايط امام حسن(ع) و امام حسين(ع) از حيث دوستان و دشمنان است.
    بخش دوم، شامل سيزده فصل و بخش سوم، شامل هشت فصل مى‌باشد. گفتار پايانى کتاب مقايسه‌اى ميان شرايط امام حسن(ع) و امام حسين(ع) از حيث دوستان و دشمنان است.


    کتاب، پيرامون زندگى امام حسن(ع) به‌طور عموم نيست، بلکه فقط درباره فرازهاى سياسى زندگى اوست<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/20 همان، ص20]</ref>
    کتاب، پيرامون زندگى امام حسن(ع) به‌طور عموم نيست، بلکه فقط درباره فرازهاى سياسى زندگى اوست<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/20 همان، ص20]</ref>.


    == گزارش محتوا ==
    == گزارش محتوا ==
    خط ۴۷: خط ۴۷:
    ===بخش اول===
    ===بخش اول===


    بخش اول کتاب درباره زندگى امام حسن(ع) است. مؤلف مى‌گويد: امام حسن در نيمه ماه مبارک رمضان متولد شد. تنها کنيه او ابومحمد و لقب‌هاى او السبط، السيد، الزکي، المجتبى و التقي است. او داراى 15 فرزند بود که فقط از دو پسر او؛ يعنى حسن و زيد نسل او ادامه يافت<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/25 ر.ک: همان، ص25]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/25 26]</ref>
    بخش اول کتاب درباره زندگى امام حسن(ع) است. مؤلف مى‌گويد: امام حسن در نيمه ماه مبارک رمضان متولد شد. تنها کنيه او ابومحمد و لقب‌هاى او السبط، السيد، الزکي، المجتبى و التقي است. او داراى 15 فرزند بود که فقط از دو پسر او؛ يعنى حسن و زيد نسل او ادامه يافت<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/25 ر.ک: همان، ص25]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/25 26]</ref>.


    ايشان خصوصيات ظاهرى امام را مطرح مى‌کند و در زيبايى آن حضرت به اقوال فراوانى، از جمله گفته واصل بن عطا استناد مى‌کند که گفته: «در حسن بن على، سيماى پيامبران و درخشندگى پادشاهان بود»<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/26 همان، ص26]</ref>
    ايشان خصوصيات ظاهرى امام را مطرح مى‌کند و در زيبايى آن حضرت به اقوال فراوانى، از جمله گفته واصل بن عطا استناد مى‌کند که گفته: «در حسن بن على، سيماى پيامبران و درخشندگى پادشاهان بود»<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/26 همان، ص26]</ref>.


    در ادامه از عبادات و فضائل اخلاقى امام سخن به ميان آمده که مؤلف در بحث از فضائل اخلاقى امام به بخشش و کرم حضرت اشاره مى‌کند و با مثال‌هاى فراوان اين ادعا را ثابت مى‌کند که ايشان بخشنده‌ترين شخص در زمان خويش بودند. در پايان نيز از شهادت و کيفيت دفن حضرت سخنانى به ميان مى‌آيد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/27 همان، 27]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/30 30]</ref>
    در ادامه از عبادات و فضائل اخلاقى امام سخن به ميان آمده که مؤلف در بحث از فضائل اخلاقى امام به بخشش و کرم حضرت اشاره مى‌کند و با مثال‌هاى فراوان اين ادعا را ثابت مى‌کند که ايشان بخشنده‌ترين شخص در زمان خويش بودند. در پايان نيز از شهادت و کيفيت دفن حضرت سخنانى به ميان مى‌آيد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/27 همان، 27]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/30 30]</ref>.


    ===بخش دوم===
    ===بخش دوم===
    خط ۵۷: خط ۵۷:
    بخش دوم کتاب درباره موقعيت سياسى‌اى که امام حسن(ع) در آن قرار گرفته بودند، مى‌باشد. مؤلف در اين بخش، يک سير منطقى در بيان مطالبش پيش گرفته؛ به‌گونه‌اى که از قضاياى پيش‌آمده بعد از وفات پيامبر آغاز کرده و به صلح امام حسن پايان داده است.
    بخش دوم کتاب درباره موقعيت سياسى‌اى که امام حسن(ع) در آن قرار گرفته بودند، مى‌باشد. مؤلف در اين بخش، يک سير منطقى در بيان مطالبش پيش گرفته؛ به‌گونه‌اى که از قضاياى پيش‌آمده بعد از وفات پيامبر آغاز کرده و به صلح امام حسن پايان داده است.


    بعد از وفات پيامبر، خلافت از عترت جدا شد و باعث شد که آن همه اختلافات خونين ميان دلباختگان خلافت به وجود آيد و آن فجايع بزرگ در عالم اسلام واقع شود و منشأ پيشامدهاى زيان‌بخشى در راه تحقق وضع ايده‌آل در اسلام شود<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/43 همان، ص43]</ref>
    بعد از وفات پيامبر، خلافت از عترت جدا شد و باعث شد که آن همه اختلافات خونين ميان دلباختگان خلافت به وجود آيد و آن فجايع بزرگ در عالم اسلام واقع شود و منشأ پيشامدهاى زيان‌بخشى در راه تحقق وضع ايده‌آل در اسلام شود<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/43 همان، ص43]</ref>.


    حضرت على وفات يافت درحالى‌که سه خصلتِ نداشتن ياور، مواجه بودن با دشمنى مسلح و عدم همکارى افراد مؤثر را براى جانشين و زمامدار بعد از خود، به‌جا گذارد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/50 همان، ص50]</ref>
    حضرت على وفات يافت درحالى‌که سه خصلتِ نداشتن ياور، مواجه بودن با دشمنى مسلح و عدم همکارى افراد مؤثر را براى جانشين و زمامدار بعد از خود، به‌جا گذارد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/50 همان، ص50]</ref>.


    امام حسن بعد از شهادت پدرش بر منبر رفت و خطابه و سخنرانى‌اى را ايراد کرد که همه مردم را به گريه واداشت، سپس عبيدالله بن عباس به مردم توصيه کرد که که با امام حسن بيعت کنند و مردم گفتند: «وه که او چه محبوب است نزد ما و چقدر بر گردن ما حق دارد و چقدر شايسته خلافت است» و با شوق و رغبت به بيعت او شتافتند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/56 همان، ص56]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/58 58]</ref>
    امام حسن بعد از شهادت پدرش بر منبر رفت و خطابه و سخنرانى‌اى را ايراد کرد که همه مردم را به گريه واداشت، سپس عبيدالله بن عباس به مردم توصيه کرد که که با امام حسن بيعت کنند و مردم گفتند: «وه که او چه محبوب است نزد ما و چقدر بر گردن ما حق دارد و چقدر شايسته خلافت است» و با شوق و رغبت به بيعت او شتافتند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/56 همان، ص56]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/58 58]</ref>.


    سپس تمام مناطق تحت نفوذ اسلام با امام بيعت کردند و کسى از بيعت او تخلف نکرد جز معاويه و گروهى ديگر که به «قعاد»؛ يعنى نشستگان معروف شدند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/58 همان، ص58]</ref>
    سپس تمام مناطق تحت نفوذ اسلام با امام بيعت کردند و کسى از بيعت او تخلف نکرد جز معاويه و گروهى ديگر که به «قعاد»؛ يعنى نشستگان معروف شدند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/58 همان، ص58]</ref>.


    چيزى نگذشت که برخى از کوفيان و... مدعى شدند که بيعت با امام حسن(ع) کارى شتاب‌زده بود<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/60 همان، ص60]</ref>
    چيزى نگذشت که برخى از کوفيان و... مدعى شدند که بيعت با امام حسن(ع) کارى شتاب‌زده بود<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/60 همان، ص60]</ref>.


    مؤلف در فصل سوم از بخش اول، به وضعيت کوفه در روزهاى بيعت اشاره مى‌کند و نيز به گروه‌هايى که در آن مکان حضور داشتند و بر جنگ با معاويه در همان روزهاى اول بيعت اصرار مى‌کردند و آن حضرت با تيزبينى خود مى‌فرمودند: «إني أرى ما لا ترون»؛ «من مى‌بينم آنچه را شما نمى‌بينيد»<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/74 همان، ص74]</ref>بنابراین امام با به تأخير انداختن جنگ و رد و بدل کردن نامه‌هايى بين خود و معاويه، چهره واقعى و پنهان معاويه را به مردم شناسانيد و آرا و افکار عمومى را با معاويه آشنا کرد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/76 همان، ص76] و [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/77 77]</ref>
    مؤلف در فصل سوم از بخش اول، به وضعيت کوفه در روزهاى بيعت اشاره مى‌کند و نيز به گروه‌هايى که در آن مکان حضور داشتند و بر جنگ با معاويه در همان روزهاى اول بيعت اصرار مى‌کردند و آن حضرت با تيزبينى خود مى‌فرمودند: «إني أرى ما لا ترون»؛ «من مى‌بينم آنچه را شما نمى‌بينيد»<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/74 همان، ص74]</ref>؛بنابراین امام با به تأخير انداختن جنگ و رد و بدل کردن نامه‌هايى بين خود و معاويه، چهره واقعى و پنهان معاويه را به مردم شناسانيد و آرا و افکار عمومى را با معاويه آشنا کرد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/76 همان، ص76] و [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/77 77]</ref>.




    مؤلف در فصول بعدى، دلايل امام را بر تصميم به جنگ برمى‌شمارد، سپس به تعداد سپاه و بزرگان هر سپاه اشاره مى‌کند و عبيدالله بن عباس را معرفى مى‌کند و از چگونگى فرار شبانه او<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/106 همان، ص106]</ref>و فرار ديگر اشراف و بزرگان به‌سوى معاويه و تنها گذاشتن امام سخن مى‌گويد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/80 ر.ک: همان، ص80]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/110 110]</ref>
    مؤلف در فصول بعدى، دلايل امام را بر تصميم به جنگ برمى‌شمارد، سپس به تعداد سپاه و بزرگان هر سپاه اشاره مى‌کند و عبيدالله بن عباس را معرفى مى‌کند و از چگونگى فرار شبانه او<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/106 همان، ص106]</ref>و فرار ديگر اشراف و بزرگان به‌سوى معاويه و تنها گذاشتن امام سخن مى‌گويد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/80 ر.ک: همان، ص80]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/110 110]</ref>.


    طمع و انگيزه‌هاى مادى، کار مردمى را که به عشق غنيمت جنگى به اين لشکر پيوسته بودند، به فضاحت و رسوايى کشانيد. براى اينها جاى بسى خوشوقتى بود که مى‌توانستند غنائم مورد نياز خود را از راه خيانت، به‌آسانى به دست آورند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/150 همان، ص150]</ref>
    طمع و انگيزه‌هاى مادى، کار مردمى را که به عشق غنيمت جنگى به اين لشکر پيوسته بودند، به فضاحت و رسوايى کشانيد. براى اينها جاى بسى خوشوقتى بود که مى‌توانستند غنائم مورد نياز خود را از راه خيانت، به‌آسانى به دست آورند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/150 همان، ص150]</ref>.


    امام حسن در تنهايى خود مانده بود و راضى شد صلح کند و براى زنده نگاهداشتن هدف‌هاى خود، زندگى دردناکى را تحمل کند. پذيرفت که با تمام وجود ابزارى باشد براى خير و مصلحت ديگران؛ بى آنکه کوچک‌ترين بهره و فايده‌اى نصيب او گردد.
    امام حسن در تنهايى خود مانده بود و راضى شد صلح کند و براى زنده نگاهداشتن هدف‌هاى خود، زندگى دردناکى را تحمل کند. پذيرفت که با تمام وجود ابزارى باشد براى خير و مصلحت ديگران؛ بى آنکه کوچک‌ترين بهره و فايده‌اى نصيب او گردد.


    او معتقد بود که بايد ملک و حکومت خود را فداى عقيده‌هاى بزرگ خود کند و اين خود از بزرگ‌ترين آيات و نشانه‌هاى شجاعت است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/192 همان، 192] و [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/193 193]</ref>
    او معتقد بود که بايد ملک و حکومت خود را فداى عقيده‌هاى بزرگ خود کند و اين خود از بزرگ‌ترين آيات و نشانه‌هاى شجاعت است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/192 همان، 192] و [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/193 193]</ref>.


    در واقع امام حسن با حفظ جان شیعیان و يارانش، خط ارتباط خود را با نسل‌هاى آينده حفظ نمود، بلکه رابطه پدرش و جدش را نيز با دوره‌هاى بعد حفظ کرد و مکتب و ايده خود را از فنا و نابودى حتمى نجات داد و تاريخ اسلام را از مسخ و تحريف و تزوير برکنار داشت<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/245 همان، ص245]</ref>
    در واقع امام حسن با حفظ جان شیعیان و يارانش، خط ارتباط خود را با نسل‌هاى آينده حفظ نمود، بلکه رابطه پدرش و جدش را نيز با دوره‌هاى بعد حفظ کرد و مکتب و ايده خود را از فنا و نابودى حتمى نجات داد و تاريخ اسلام را از مسخ و تحريف و تزوير برکنار داشت<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/245 همان، ص245]</ref>.


    ===بخش سوم===
    ===بخش سوم===


    بخش سوم کتاب درباره صلح است. بنا بر صحيح‌ترين روايات، قرارداد صلح در نيمه جمادى‌الأولى سال 41 اتفاق افتاده است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/262 همان، ص262]</ref>و در آن قرارداد، پنج ماده بود که مؤلف آنها را برمى‌شمارد و تعدادى از آنها را که مهم‌تر است، توضيح مى‌دهد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/264 ر.ک: همان، 264]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/282 282]</ref>
    بخش سوم کتاب درباره صلح است. بنا بر صحيح‌ترين روايات، قرارداد صلح در نيمه جمادى‌الأولى سال 41 اتفاق افتاده است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/262 همان، ص262]</ref>و در آن قرارداد، پنج ماده بود که مؤلف آنها را برمى‌شمارد و تعدادى از آنها را که مهم‌تر است، توضيح مى‌دهد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/264 ر.ک: همان، 264]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/282 282]</ref>.


    امام در کوفه در جايى که تمام مسلمان‌ها از هر دو جناح جمع شده‌اند، خطابه‌اى بليغ ايراد مى‌کند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/288 همان، ص288]</ref>، سپس از کوفه خارج مى‌شود و در مدينه مسکن مى‌گزيند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/289 همان، ص289]</ref>
    امام در کوفه در جايى که تمام مسلمان‌ها از هر دو جناح جمع شده‌اند، خطابه‌اى بليغ ايراد مى‌کند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/288 همان، ص288]</ref>، سپس از کوفه خارج مى‌شود و در مدينه مسکن مى‌گزيند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/289 همان، ص289]</ref>.


    کمتر از يک هفته از امضاى قرارداد نمى‌گذرد که معاويه در مسجد کوفه بر فراز منبر رفته و مى‌گويد: هر تعهدى که با حسن سپرده‌ام، زير اين دو پاى من است و بدان وفا نخواهم کرد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/293 همان، ص293]</ref>
    کمتر از يک هفته از امضاى قرارداد نمى‌گذرد که معاويه در مسجد کوفه بر فراز منبر رفته و مى‌گويد: هر تعهدى که با حسن سپرده‌ام، زير اين دو پاى من است و بدان وفا نخواهم کرد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/293 همان، ص293]</ref>.


    مؤلف در ادامه چند نمونه از برجسته‌ترين گام‌هاى موفقيت‌آميزى را که طرح صلح در راه بدنام کردن معاويه و رسوا ساختن بنى اميه به آن نائل آمد، برمى‌شمارد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/295 ر.ک: همان، ص295]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/298 298]</ref>
    مؤلف در ادامه چند نمونه از برجسته‌ترين گام‌هاى موفقيت‌آميزى را که طرح صلح در راه بدنام کردن معاويه و رسوا ساختن بنى اميه به آن نائل آمد، برمى‌شمارد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/295 ر.ک: همان، ص295]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/298 298]</ref>.




    از ديگر مباحث کتاب اين است که مؤلف، شروط صلح را برمى‌شمرد و با ذکر نمونه‌هايى بيان مى‌کند که معاويه به هيچ‌يک از آنها عمل نکرده است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/300 همان، 300]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/317 317]</ref>
    از ديگر مباحث کتاب اين است که مؤلف، شروط صلح را برمى‌شمرد و با ذکر نمونه‌هايى بيان مى‌کند که معاويه به هيچ‌يک از آنها عمل نکرده است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/300 همان، 300]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/317 317]</ref>.


    نويسنده در بخش‌هاى ديگر اين کتاب، عملکرد معاويه با شيعان و سران شيعه را متذکر مى‌شود و با برشمردن تعداد زيادى از سران شيعه که به دست معاويه به شهادت رسيدند، خاطرنشان مى‌کند که شيعان در اين زمان از دست معاويه در امان نبودند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/320 همان، ص320]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/360 360]</ref>
    نويسنده در بخش‌هاى ديگر اين کتاب، عملکرد معاويه با شيعان و سران شيعه را متذکر مى‌شود و با برشمردن تعداد زيادى از سران شيعه که به دست معاويه به شهادت رسيدند، خاطرنشان مى‌کند که شيعان در اين زمان از دست معاويه در امان نبودند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/320 همان، ص320]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/360 360]</ref>.


    در پايان اين بخش، چگونگى شهادت حضرت و سفارش او به برادرش امام حسين(ع) آمده است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/364 همان، ص364]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/368 368]</ref>
    در پايان اين بخش، چگونگى شهادت حضرت و سفارش او به برادرش امام حسين(ع) آمده است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/364 همان، ص364]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/368 368]</ref>.


    از مباحث پایانی کتاب، مقايسه ميان شرايط امام حسن(ع) و امام حسين(ع) است که مؤلف در اين‌باره مى‌گويد: وضع امام حسن(ع) از لحاظ دوستان و يارانش چنان بود که راه شهادت را بر او بست و از لحاظ دشمنانش چنان بود که درگيرى و جنگ با ايشان را ممتنع ساخت<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/374 همان، ص374]</ref>
    از مباحث پایانی کتاب، مقايسه ميان شرايط امام حسن(ع) و امام حسين(ع) است که مؤلف در اين‌باره مى‌گويد: وضع امام حسن(ع) از لحاظ دوستان و يارانش چنان بود که راه شهادت را بر او بست و از لحاظ دشمنانش چنان بود که درگيرى و جنگ با ايشان را ممتنع ساخت<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1856/1/374 همان، ص374]</ref>.


    == وضعيت کتاب ==
    == وضعيت کتاب ==
    خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:


    ==پانویس==
    ==پانویس==
    <references/>
    <references />





    نسخهٔ ‏۱۷ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۱۶

    صلح الحسن علیه‌السلام
    صلح الحسن علیه‌السلام
    پدیدآورانآل یاسین، راضی (نويسنده)
    ناشرمؤسسة الأعلمي للمطبوعات
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1412 ق یا 1992 م
    چاپ1
    موضوعحسن بن علی(ع)، امام دوم، 3 - 50ق. - سرگذشت‌نامه

    حسن بن علی(ع)، امام دوم، 3 - 50ق. - صلح با معاویه

    معاویه بن ابی‌سفیان، خلیفه اموی، 20 قبل از هجرت - 60ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DS‎‏ ‎‏38‎‏/‎‏3‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏7‎‏ص‎‏8
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    صلح الحسن‌ عليه‌السلام، از آثار شيخ راضى آل ياسين (م 1372ق)، به زبان عربى و در زمره متقن‌ترين کتب تاريخى در موضوع خود است. مؤلف در آن به موضوعاتى پرداخته که در کتب مشابه، به آنها کمتر توجه شده و موضوع صلح امام حسن(ع) و علت و عوامل آن را به‌خوبى بيان مى‌کند.

    مؤلف در بيان هدف از نگارش کتاب، نوشته است: هدف از نگارش اين سطور اين بود که از راه منطق صحيح و ترديدناپذير، عظمت اين امام، بى هيچ شائبه عيب و نقص و اشکال و ايراد آشکار گردد[۱].

    ساختار

    کتاب از دو مقدمه و سه بخش تشکيل شده است. مقدمه اول، از سيد عبدالحسين شرف‌الدين و مقدمه دوم از مؤلف است.

    بخش اول، به معرفى مختصرى از امام حسن(ع) مى‌پردازد.

    بخش دوم، شامل سيزده فصل و بخش سوم، شامل هشت فصل مى‌باشد. گفتار پايانى کتاب مقايسه‌اى ميان شرايط امام حسن(ع) و امام حسين(ع) از حيث دوستان و دشمنان است.

    کتاب، پيرامون زندگى امام حسن(ع) به‌طور عموم نيست، بلکه فقط درباره فرازهاى سياسى زندگى اوست[۲].

    گزارش محتوا

    در سال 1372ق، سيد شرف‌الدين عاملى، مقدمه‌اى بر اين اثر نوشته که شامل اشاراتى درباره‌ى مؤلف و مرورى بر ديدگاه‌هاى طرح‌شده درباره‌ى امام مجتبى(ع) مى‌باشد.

    مقدمه مؤلف، درباره شيوه تأليف اين کتاب است.

    بخش اول

    بخش اول کتاب درباره زندگى امام حسن(ع) است. مؤلف مى‌گويد: امام حسن در نيمه ماه مبارک رمضان متولد شد. تنها کنيه او ابومحمد و لقب‌هاى او السبط، السيد، الزکي، المجتبى و التقي است. او داراى 15 فرزند بود که فقط از دو پسر او؛ يعنى حسن و زيد نسل او ادامه يافت[۳].

    ايشان خصوصيات ظاهرى امام را مطرح مى‌کند و در زيبايى آن حضرت به اقوال فراوانى، از جمله گفته واصل بن عطا استناد مى‌کند که گفته: «در حسن بن على، سيماى پيامبران و درخشندگى پادشاهان بود»[۴].

    در ادامه از عبادات و فضائل اخلاقى امام سخن به ميان آمده که مؤلف در بحث از فضائل اخلاقى امام به بخشش و کرم حضرت اشاره مى‌کند و با مثال‌هاى فراوان اين ادعا را ثابت مى‌کند که ايشان بخشنده‌ترين شخص در زمان خويش بودند. در پايان نيز از شهادت و کيفيت دفن حضرت سخنانى به ميان مى‌آيد[۵].

    بخش دوم

    بخش دوم کتاب درباره موقعيت سياسى‌اى که امام حسن(ع) در آن قرار گرفته بودند، مى‌باشد. مؤلف در اين بخش، يک سير منطقى در بيان مطالبش پيش گرفته؛ به‌گونه‌اى که از قضاياى پيش‌آمده بعد از وفات پيامبر آغاز کرده و به صلح امام حسن پايان داده است.

    بعد از وفات پيامبر، خلافت از عترت جدا شد و باعث شد که آن همه اختلافات خونين ميان دلباختگان خلافت به وجود آيد و آن فجايع بزرگ در عالم اسلام واقع شود و منشأ پيشامدهاى زيان‌بخشى در راه تحقق وضع ايده‌آل در اسلام شود[۶].

    حضرت على وفات يافت درحالى‌که سه خصلتِ نداشتن ياور، مواجه بودن با دشمنى مسلح و عدم همکارى افراد مؤثر را براى جانشين و زمامدار بعد از خود، به‌جا گذارد[۷].

    امام حسن بعد از شهادت پدرش بر منبر رفت و خطابه و سخنرانى‌اى را ايراد کرد که همه مردم را به گريه واداشت، سپس عبيدالله بن عباس به مردم توصيه کرد که که با امام حسن بيعت کنند و مردم گفتند: «وه که او چه محبوب است نزد ما و چقدر بر گردن ما حق دارد و چقدر شايسته خلافت است» و با شوق و رغبت به بيعت او شتافتند[۸].

    سپس تمام مناطق تحت نفوذ اسلام با امام بيعت کردند و کسى از بيعت او تخلف نکرد جز معاويه و گروهى ديگر که به «قعاد»؛ يعنى نشستگان معروف شدند[۹].

    چيزى نگذشت که برخى از کوفيان و... مدعى شدند که بيعت با امام حسن(ع) کارى شتاب‌زده بود[۱۰].

    مؤلف در فصل سوم از بخش اول، به وضعيت کوفه در روزهاى بيعت اشاره مى‌کند و نيز به گروه‌هايى که در آن مکان حضور داشتند و بر جنگ با معاويه در همان روزهاى اول بيعت اصرار مى‌کردند و آن حضرت با تيزبينى خود مى‌فرمودند: «إني أرى ما لا ترون»؛ «من مى‌بينم آنچه را شما نمى‌بينيد»[۱۱]؛بنابراین امام با به تأخير انداختن جنگ و رد و بدل کردن نامه‌هايى بين خود و معاويه، چهره واقعى و پنهان معاويه را به مردم شناسانيد و آرا و افکار عمومى را با معاويه آشنا کرد[۱۲].


    مؤلف در فصول بعدى، دلايل امام را بر تصميم به جنگ برمى‌شمارد، سپس به تعداد سپاه و بزرگان هر سپاه اشاره مى‌کند و عبيدالله بن عباس را معرفى مى‌کند و از چگونگى فرار شبانه او[۱۳]و فرار ديگر اشراف و بزرگان به‌سوى معاويه و تنها گذاشتن امام سخن مى‌گويد[۱۴].

    طمع و انگيزه‌هاى مادى، کار مردمى را که به عشق غنيمت جنگى به اين لشکر پيوسته بودند، به فضاحت و رسوايى کشانيد. براى اينها جاى بسى خوشوقتى بود که مى‌توانستند غنائم مورد نياز خود را از راه خيانت، به‌آسانى به دست آورند[۱۵].

    امام حسن در تنهايى خود مانده بود و راضى شد صلح کند و براى زنده نگاهداشتن هدف‌هاى خود، زندگى دردناکى را تحمل کند. پذيرفت که با تمام وجود ابزارى باشد براى خير و مصلحت ديگران؛ بى آنکه کوچک‌ترين بهره و فايده‌اى نصيب او گردد.

    او معتقد بود که بايد ملک و حکومت خود را فداى عقيده‌هاى بزرگ خود کند و اين خود از بزرگ‌ترين آيات و نشانه‌هاى شجاعت است[۱۶].

    در واقع امام حسن با حفظ جان شیعیان و يارانش، خط ارتباط خود را با نسل‌هاى آينده حفظ نمود، بلکه رابطه پدرش و جدش را نيز با دوره‌هاى بعد حفظ کرد و مکتب و ايده خود را از فنا و نابودى حتمى نجات داد و تاريخ اسلام را از مسخ و تحريف و تزوير برکنار داشت[۱۷].

    بخش سوم

    بخش سوم کتاب درباره صلح است. بنا بر صحيح‌ترين روايات، قرارداد صلح در نيمه جمادى‌الأولى سال 41 اتفاق افتاده است[۱۸]و در آن قرارداد، پنج ماده بود که مؤلف آنها را برمى‌شمارد و تعدادى از آنها را که مهم‌تر است، توضيح مى‌دهد[۱۹].

    امام در کوفه در جايى که تمام مسلمان‌ها از هر دو جناح جمع شده‌اند، خطابه‌اى بليغ ايراد مى‌کند[۲۰]، سپس از کوفه خارج مى‌شود و در مدينه مسکن مى‌گزيند[۲۱].

    کمتر از يک هفته از امضاى قرارداد نمى‌گذرد که معاويه در مسجد کوفه بر فراز منبر رفته و مى‌گويد: هر تعهدى که با حسن سپرده‌ام، زير اين دو پاى من است و بدان وفا نخواهم کرد[۲۲].

    مؤلف در ادامه چند نمونه از برجسته‌ترين گام‌هاى موفقيت‌آميزى را که طرح صلح در راه بدنام کردن معاويه و رسوا ساختن بنى اميه به آن نائل آمد، برمى‌شمارد[۲۳].


    از ديگر مباحث کتاب اين است که مؤلف، شروط صلح را برمى‌شمرد و با ذکر نمونه‌هايى بيان مى‌کند که معاويه به هيچ‌يک از آنها عمل نکرده است[۲۴].

    نويسنده در بخش‌هاى ديگر اين کتاب، عملکرد معاويه با شيعان و سران شيعه را متذکر مى‌شود و با برشمردن تعداد زيادى از سران شيعه که به دست معاويه به شهادت رسيدند، خاطرنشان مى‌کند که شيعان در اين زمان از دست معاويه در امان نبودند[۲۵].

    در پايان اين بخش، چگونگى شهادت حضرت و سفارش او به برادرش امام حسين(ع) آمده است[۲۶].

    از مباحث پایانی کتاب، مقايسه ميان شرايط امام حسن(ع) و امام حسين(ع) است که مؤلف در اين‌باره مى‌گويد: وضع امام حسن(ع) از لحاظ دوستان و يارانش چنان بود که راه شهادت را بر او بست و از لحاظ دشمنانش چنان بود که درگيرى و جنگ با ايشان را ممتنع ساخت[۲۷].

    وضعيت کتاب

    پاورقى‌هاى کتاب، به مستندسازى مطالب کتاب، آوردن متن برخى از روايات، توضيح برخى از لغات و توضيحات ديگر اختصاص دارد. فهارس در پايان کتاب آمده است.

    پانویس


    منابع مقاله

    آل‌یاسین، راضی، صلح الحسن(ع)، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بیروت، 1412 ق (1992 م)

    وابسته‌ها